دوست عزیز به وبلاگ حقیقت ایمان خوش آمدید
امید است که از مطالب موجود در این وبلاگ استفاده بهینه نموده و با نظرات خویش ما را در جهت پیشبرد هر چه بهتر آن یاری نمایید.
این وبلاگ از تمامی مطالب مفید و سودمند شما استقبال میکند. لطفا مطالب خود را به آدرس ایمیل زیر برای ما ارسال نمایید:

hamid.ma66@yahoo.com
۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

به نام الله كه يگانه آفريدگار است و يگانه مددگار
الله را حمد ميگويم و بر رسول و اهل بيت و اصحابش و كساني كه از ايشان به حق پيروي كردند درود ميفرستم .
خواننده گان محترم ! بنده در پاسخ نوشتة آقاي دكتور كاوند پاسخي نوشته بودم و ايشان در جواب من پاسخي ارائه كردند كه زير نام ( پاسخ دکتر کاوند به " پاسخ به كفر نامة دكتور عليرضا كاوند " و دفاع از عقاید شیعه جعفری) از طريق وبلاگ ايشان منتشر شد. اين اين نبشته پاسخي به آخرين اظهار نظرهاي آقاي دكتور كاوند است.
آقاي دكتور كاوند:
› عرض شود كه با قسمت اول نظرات جناب عالي كاملا موافق هستم . البته من به شما اهانتي نكردم و بحث را به سمت احساسات به پيش نبردم شما ميدانيد و خواننده گان محترم هم ميدانند. مگر طبيعت اين گونه مباحث طوري است كه براي تبيين موضوع ناچاريم از بعضي اصطلاحاتي كه داراي مفهوم اند استفاده كنيم و شما نبايد ناراحت شويد مثلا اگر من شما را رافضي خطاب ميكنم و يا اسلاف شما را بدين نام ميخوانم ، اين يك حقيقت است كه شما خود بدان معترف و مقر هستيد و اتفاقا من به دنبال چنين فردي ميگشتم كه با همين صراحت و جرئت وارد اين بحث شده و باب تقيه را ببندد تا راحت بتوانيم با هم ديگر بحث كنيم . جناب آقاي دكتور متاسفانه من شما را شيعه خطاب كرده نميتوانم چرا كه معني اصلي شيعه پيروي از حضرت علي است و من د رفكر و حركت شما كمترين مشابهتي با طرزفكر و عملكرد آن امام همام نمي بينم لذا از نظر من شما شيعه نيستيد بلكه واقعا رافضي هستيد لذا از اين نام با مسمي نه تنها كه نبايد دلگير شويد بلكه بايد خيلي خوشحال هم باشيد. البته واضح است كه هدف ما و شما رسيدن به حقيقت است و بر همان اساس به پيش ميرويم.
بناء آقاي دكتور عزيزبنده به صورت كلي با ديده قدر و احترام به سمت شما مينگرم و در شما اهليت مباحثه را يافته ام كه به سمت شما آمدم و از شما به خاطر حوصله مندي تان تشكر ميكنم با آنهم اگردر جواب شما كدام كلمة تند تري آن گاه كه شما برارزشهاي ما غير عاقلانه تاخته ايد، از قلم بنده بر آمده باشد از شما معذرت ميخواهم و اگرشما در نوشته هاي خود هر چه دلتان ميخواهد به ما ميگوييد، من حوصله ميكنم ، و شما را من بعد حتي براي اين افكارغاليانه تان ملامت هم نميكنم و حساب شما را به خدا واميگذارم و اميدوارم كه در اثر اين گفتگوهاي ايماني و مخلصانه ، خداوند شما را از اين فسقي مهلكي كه بدان گرفتاريد رهايي بخشد و در مسير مستقيمش هدايت فرمايد. آمين
› آقاي دكتور ! من فكر ميكنم بحث ما و شما خيلي گسترده شده است، و با پراكنده گويي و هردم به شاخي جستن به جايي نميرسيم ، من پيشنهاد ميكنم كه زين پس گفتگوي ما و شما فقط در يك مورد مشخص باشد و همان را ادامه ميدهيم تا به نتيجه قطعي ان شاءالله برسيم و خيلي گپهاي ما طولاني نشود و خواننده گان محترم هم دچار ملال و آشفتگي نگردند .
بناء من به شما پيشنهاد ميكنم تا بحث خود را در بارة امامت از ديدگاه روافض آغاز كنيم تا نظر شما چه باشد!
› پيشنهاد ديگر من اين است كه تا جاي ممكن دلايل خود را اكنون كه شما به اين قرآن - الحمدلله – ايمان داريد از قرآن ارائه كنيم چرا كه من از خلال اين بحث متوجه شدم شما به هر خس و خاشاكي دست مي اندازيد تا بدان وسيله خود را نجات دهيد. و ديگر اين كه روايات من براي شما قابل قبول نيست و روايات شما براي من! خوب است اگر زماني هم نيازي به اين گونه مستمسكات باشد از حديثي استفاده كنيم كه مورد قبول هر دو جانب است.
› ديگر اين كه آقاي دكتورمحترم! شما خيلي حاشيه روي ميكنيد. البته ميدانم كه شما اين كار را بدان جهت انجام ميدهيد كه روي اصل موضوع را شيره مالي كنيد اما بي جهت خود را به زحمت مي اندازيد، چون مينويسيد خواننده گان فهيم فقط قسمتهاي غير تكراري و مهم نوشته هاي شما را ميخوانند . در قسمت احاديث فقط يك حديث صحيح را كه بنويسيد كافي است . خواهشمندم بسيار خلاصه و مفيد جوابم را بدهيد ممنون ميشوم.
حال مي آييم به جواب كفرنامة دوم شما :
البته شما ازكاربرد كلمه كفرنامه هم شايد ناراحت باشيد، اما ناراحتي شما بي جهت است چرا كه واقعا شما در نوشته هاي خود، بسيار به ساده گي حكم كفر اصحاب پيامبر را صادر كرده ايد و چنان با صراحت و جسارت اين موضوع را عنوان نموده ايد كه تا به حال كمتركسي از اسلاف رافضي شما جرئت اين گونه ابراز نظر را داشته است ، البته من نخواستم دربارة شما به ارتباط اين موضوع حكمي صادر كنم و فقط حديث صحيح را به شما نوشتم ، و قضاوت را به خود شما و خواننده گان واگذار مينمايم.
البته اگر خواسته باشم كه به تمام مواردي كه شما اشاره كرده ايد جواب بگويم ، مثنوي هفت من كاغذ ميشود، من فقط به قسمتهاي مهم نوشته شما اشاره ميكنم باقي بحث ها را به صورت شافي و كافي در مباحث مشخص آينده ان شاءالله در ميان خواهم گذاشت. و اينك پاسخ به قسمتهاي مهم از نوشتة شما:
› اولا كه آقاي دكتورمحترم: تاج نامة شما حكايت از ديدگاه مشركانة شما دارد آن جا كه نوشته ايد: « با نام و یاد خدا و استعانت از محضر پاک اهل بین عصمت و طهارت(ع) » شما اگر نماز خوان باشيد كه خواهيد بود برخلاف قولي كه در روز حداقل ده مرتبه به الله يگانه ميدهيد و ميگوييد : اياك نعبد و اياك نستعين : يعني فقط تو را مي پرستيم و فقط از تو استعانت ميجوييم، اما عملا به خدا خيانت و ظلم ميكنيد. متاسفانه شما را ميبينم كه رفتيد به سراغ بتهاي خود و به بهانة محبت اهل بيت، روح آن سروران گرامي - رضوان الله عليهم اجمعين – را آزرديد كه با خدايشان شريك مقرر كرديد.
استاد گرامي ! چرا به گفته مردم لقمه را ميخواهيد از پشت سر بگردانيد و به دهان بگذاريد! حتما ميخواهيد بگوييد كه ما آنها را عبادت نمي كنيم مگر اين كه آنان ما را به خدا نزديك ميكنند و اين طرز فكرشما مرا به ياد آيت ديگر قرآن مي اندازد جايي كه از قول مشركين وقتي بتان را مي پرستند ميگويد : ما نعبدهم الا ليقربونا الي الله زلفا يعني ما آنان را نمي پرستيم مگر آن كه آنان ما را به خدا نزديك ميسازند! اين نصيحت بدون غرض را بشنويد و توحيد خود را لطفا اصلاح فرماييد و از مردگان استعانت نجوييد كه آنان خود به مدد الهي سخت محتاج اند.
› نوشته ايد : «من كجا مباحث را به دروغ كش داده ام» من به شما ميگويم كه در شان شما نيست كه حرفي را به كسي نسبت بدهيد اما آن را به اثبات رسانده نتوانيد . آيا به نظر شما اين دروغ نيست؟ چرا ميگوييد بخاري و مسلم چنين گفته اند اما وقتي سندش را از شما ميخواهم، يكسر حاشيه روي ميكنيد! و مهملات به هم ميبافيد؟
› جالب است با وجود آن همه افتضاحي كه رافضه در مورد تحريف قرآن به وجود آورده و حرفهاي كه راجع به مصحف فاطمه و زنبيل چرمي و غيره در كتابهاي شريف شما به تفصيل نقل شده است و صدها دانشمند درجه اول شما به اين موضوع صريحا اذعان نموده اند، بازهم از من طلب سند دوهزارحديث را ميكنيد ، مثل اين كه چيزي نوي را يافته باشيد ! بسيار خوب برويد كتاب فصل الخطاب را بازكنيد ببينيد كه علامه! نوري طبرسي در اين كتاب از قول سيد نعمت الله جزايري چگونه
روايات وارده در مورد تحريف قرآن را بيش از دوهزار حديث ذكر ميكند!
ميدانيد آقاي دكتور من اگر، كتابي را در اختيار داشته باشم كه چنين كفريات و خزعبلاتي در آن جاي داشته باشد چنان به ديوارش بكوبم كه ديگر از آن هرگز جدا نشود! اين جا گپ از متاخر و متقدم به چه معني است . آقاي دكتور مذهب شما را همان متقدمين شما ساخته اند ، شما كه قول آنها را در بارة تحريف قرآن رد ميكنيد چرا اقوال دروغين ديگرشان را در بارة مسائل صدر اسلام رد نميكنيد؟ و به آن چسپيده و يك سر براي خود حسنات گرد مي آوريد!
وقتي كتابهاي اصلي متقدمين شما چنين اند چه اعتباري به كتابهاي متاخرين شماست! بابا اين ها همه سرو و ته يك كرباس اند. كمي بيانديشيد.
و اما مقايسه كتابهاي معتبر شما با كتب معتبر اهل سنت به والله ظلمي نا بخشودني است و معذرت ميخواهم يعني به مانند مقايسه بوناكي با عطرمشك است!
البته من نميگويم كه در كتابهاي حديث اهل سنت حديث ضعيف نيست،هست و بسيار هم است، اما به اين توجه كنيد كه در كتابهاي اهل سنت كفرگويي نيست! اما در كتابهاي شما كفرگوييهاي فراوان موجود است آن هم از نوع مطلقش! مثلا در كتاب هاي معتبرشما وقتي از تحريف قرآن صحبت ميشود اين كفر صريح است طوري كه قبلا عرض كردم و شما هم با من در اين باره موافق هستيد كه اين قرآن تحريف نشده است چون هر كس چنين اعتقادي داشت برخلاف نص صريح حركت كرده است كه ميفرمايد : انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون!
و اما اين كه شما به روايات كتب اهل سنت اشاره كرديد و آن حديث الشيخ والشيخة را نام برده ايد و فرموده ايد كه اين به معني تحريف قرآن است، بايد بگويم كه بلي آن حديث كاملا صحيح است اما متاسفانه مثل اين كه شما متوجه تفاوت بزرگ ديدگاه ها در اين بين نيستيد و اكنون عرض ميكنم . قرآن ميفرمايد: ]مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[ (البقرة106) يعني ما آيتي را منسوخ نميسازيم يا فراموش نميگردانيم مگر اين كه بهترش را و يا مانندش را پس ميدهيم . آيا نميداني كه الله برهر كاري تواناست؟
اهل سنت ميگويند در زمان نبي اكرم آياتي در قرآن بودند كه امروز نيستند چون آنها را الله متعال بر اساس آيت فوق الذكر يا منسوخ گردانيد و يا فراموش! كه البته نيازي به وارد شدن به بحث ناسخ و منسوخ قرآن نداريم اما آن چه مهم است اين نكته ميباشد كه از جانب پيامبر قرآن به همين شكل فعلي براي امت باقي مانده است! و در مصادر حديثي اهل سنت، هر چه بحث در اين مورد است حول همين محور است و اين كفر نيست!
اما روافض ميگويند: همين قرآني كه ما در دست داريم، بعد ازفوت پيامبر- صل الله عليه و آله وسلم - دست خوش تحريف شده است و در آن كم و زياد صورت گرفته است. و اين نظر مطلق كفر است! آقاي دكتور محترم اكنون توجه كرده ايد كه تفاوت راه از كجاست تا به كجا؟
› خدا را سپاس ميگويم كه حد اقل در مورد شخصيت امام موهوم خود، تن به مطالعه و تحقيق سپرديد . مطمئن باشيد كه حضرت حسن عسكري ، رحمة الله عليه – داراي فرزند ذكوري نبوده است وحرفها در اين مورد به جز چرندي مفت و مسخره چيزي نيست. خداوند به شما توفيق مزيد دراين را عنايت فرمايد و مسير زنده گي ما و شما را با حقايق روشن كند . آمين يا رب العاليمن.
› نوشته ايد:« برای من جالب است که شما با این همه فضل علمی ، نمی دانید که آقای احمد الکاتب ، سنی است نه شیعه. خدشه ها و شبهه های او نسبت به شیعه، گوش فلک را کر کرده است.»
آقاي دكتور! اين نظر شما از دوحال خارج نيست : اولا كه نبايد از اين حرف شما تعجب كرد! چون ايجاب مرام و مسلك شما تا حال چنين بوده كه هر كسي را نپسنديد، اگر سني باشد ميگوييد وهابي است و اگر شيعه باشد فورا ميگوييد سني است و يا نوكر فلان و بهمان است! ثانيا آيا واقعا شما به عنوان يك استاد دانشگاه تا به حال اين آدم را نشناخته ايد و مرا متهم به ناداني ميكنيد؟! آقاي احمد الكاتب روحاني شيعة اثني عشري عراقي است، آدمي به گفته شما حوزه اي است كه به گفتة خودش سالهاي سال باور مند به ولايت فقيه بود و باورهاي شيعه را در ميان مردم تبليغ كرد و كتاب نوشت اما بلاخره چراغ حقيقت ايمان در قلبش روشن شد، به تحقيق علمي روي آورد ايران و عراق و...براي تحقيقات علمي خود پشت سر گذاشت نهايتا دلش از پوشيدن لباس روحانيت رافضه به تنگ آمد و آن را به دور افگنده و خود را از آتش رهانيد. او انساني است كه مي انديشد و اكنون نيز او شيعه است اما شيعة علوي نه صفوي! لطفا در اين مورد هم تحقيق كنيد.
› و اين كه در بارة مهدي و اهل بيت گفته ايد :
« ... آیا شما تفاوت میان واژه " اهل بیت " و " عترت " را که در روایات ذیل آمده ، با " ذریه " و " نسل " می دانید؟ اگر نمیدانید باید بدانید که اهل بیت و عترت تنها به 12 نفر اطلاق می شود که آخرینش حضرت مهدی (ع) است. حتی در قرآن کریم به اهل بیت علیهم السلام اشاره شده است در آیه : انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا . دلیل من ( با استناد به کتب شما ) بر اینکه معتقدم اهل بیت علیهم السلام همان اهل بیت پیامبر ص هستند آن است که روایات موجود درکتب شما، شان نزول این آیه را " على ، فاطمه ، حسن و حسين علیهم السلام " معرفی می کند. مراد از اهل بيت - به اجماع و اتفاق همه ائمّه معصومین عليهم السلام - أهل بيت پيامبر ماست. مراد از اهل بيت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم : على ، فاطمه ، حسن و حسين است نه ديگرانی که شما معتقدید که زنان پیامبرند. »
و بعدا نيز با طول و تفصيل فراوان به حديث كساء اشاره كرده ايد. نيازي به اين همه زحمت نبود حديث صحيح است و كتب حديثي ما از جمله ترمذي آن را اين چنين روايت ميكند.
3129 - حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ الْأَصْبَهَانِيِّ عَنْ يَحْيَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِي رَبَاحٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ رَبِيبِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ :لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ { إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا }ِفي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فَدَعَا فَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَجَلَّلَهُمْ بِكِسَاءٍ وَعَلِيٌّ خَلْفَ ظَهْرِهِ فَجَلَّلَهُ بِكِسَاءٍ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمْ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِيرًا قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَأَنَا مَعَهُمْ يَا نَبِيَّ اللَّهِ قَالَ أَنْتِ عَلَى مَكَانِكِ وَأَنْتِ عَلَى خَيْرٍ.
قَالَ أَبُو عِيسَى هَذَا حَدِيثٌ غَرِيبٌ مِنْ هَذَا الْوَجْهِ مِنْ حَدِيثِ عَطَاءٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ
اما در اين جا حرفهاي است :
اولا كه در اين بحث ما و شما تفاوت نظر وجود ندارد، چرا كه هر كس وقتي از ذرية پيامبر صل الله عليه و آله وسلم صحبت به ميان مي آورد، منظورش دقيقا فرزندان سيدة نساء اهل الجنة فاطمه رضوان الله عليهم اجمعين است، نه كس ديگري چرا كه اگر توجه داشته باشيد، نبي اكرم از ديگر دختران و زنان خود به جز فاطمه رضي الله عنها، صاحب فرزند نشدند و فرزندان پيامبر همه از بطن مبارك ايشان هستند! بناء نيازي نيست بحث را خيلي تخصصي بسازيم .
ثانيا آقاي دكتور گرامي! شما با اين نوشتة خود ثابت كرديد كه دشمن اهل بيت هستيد! ما اهل سنت و جماعت به تمام ذرية نبي اكرم يعني فرزندان حضرت فاطمه رضي الله عنها احترام قايل هستيم و آنان را جزء اهل بيت مطهر نبي اكرم ميشماريم چه فرزندان حسن باشند چه فرزندان حسين ! البته بر مبناي همان حديثي كه شما آن را ذكر كرديد!
اكنون شما به من بگوييد كه بر چه اساسي – البته منظورم اساس درست و صحيح است نه جعليات و افتراآت من درآوردي - اين چنين استثناي عجيب و ظالمانة اي را ميان اهل بيت پيامبر به وجود آورده و با فرزندان حسن رضي الله عنه دشمني ميكنيد و با تعدادي از فرزندان حسين دم از دوستي ميزنيد و باز با تعداد ديگري از فرزندان حسين رضوان الله عليهم اجمعين، دشمني ميورزيد؟! و ميگوييد از ميان آن همه اهل بيت نبي اكرم فقط دوازده تن به درد ميخورند و ديگران را از دايرة اهل بيت دور ميكنيد! جالب است كمي در اين باره لطفا فكر كنيد! وقتي من ميگويم ممكن است مهدي از ميان همين فرزندان اهل بيت كه اكنون هم در ميان مسلمانان موجود اند سربكشد، شما سفسطه ميبافيد و تعجب ميكنيد؟
ثانيا: آيت تطهير را نوشتيد و بدون آن كه موضوع ربطي به بحث ما و شما داشته باشد ميخواهيد ثابت كنيد كه اهل بيت فقط همين دوازده نفرند! و طوري كه ما ميگوييم! زنان پيامبر جزء اهل بيت نيستند؟ خوب اين كار را قبلا اسلاف رافضي شما كرده اند تا از اين طريق راه براي زبان درازيهاي بيشرمانه شان بالاي مادران امت اسلامي، يعني ازواج مطهرات نبي رضي الله تعالي عنهن باز شده باشد و متاسفانه شما بدون نگاه به اطراف خود در همان مسير كج طي طريق ميكنيد.
آقاي دكتور! من از شما خواهش ميكنم با دقتي كه شايستة جناب محترم شماست به عنوان يك استاد دانشگاه و يك متخصص عالي قدر ، به آيات 28 تا 34 سورة احزاب توجه كنيد:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا ﴿28﴾ وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا ﴿29﴾ يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا ﴿30﴾ وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا ﴿31﴾ يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا ﴿32﴾ وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ﴿33﴾ وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا ﴿34﴾
اى پيامبر به همسرانت بگو اگر خواهان زندگى دنيا و زينت آنيد بياييد تا مهرتان را بدهم و [خوش و] خرم شما را رها كنم (28)و اگر خواستار خدا و فرستاده وى و سراى آخرتيد پس به راستى خدا براى نيكوكاران شما پاداش بزرگى آماده گردانيده است (29) اى همسران پيامبر هر كس از شما مبادرت به كار زشت آشكارى كند عذابش دو چندان خواهد بود و اين بر خدا همواره آسان است (30) و هر كس از شما، خدا و فرستاده‏اش را فرمان بر د و كار شايسته كند پاداشش را دو چندان مى‏دهيم و برايش روزى نيكو فراهم خواهيم ساخت (31) اى همسران پيامبر شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد اگر سر پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد و گفتارى شايسته گوييد (32) و در خانه‏هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستاده‏اش را فرمان بريد خدا فقط مى‏خواهد آلودگى را از شما اهل بيت بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند (33) و آنچه را كه از آيات خدا و [سخنان] حكمت[آميز] در خانه‏هاى شما خوانده مى‏شود ياد كنيد در حقيقت‏خدا همواره دقيق و آگاه است (34)
آقاي دكتور! خدارا! آخر قرآن با شما از اين و اضح تر چه سخن بگويد! از خدا پروا كنيد! حجت برشما تمام است! طوري كه شما در اين آيات متبركه مشاهده ميكنيد مي بينيد كه اهل بيت اصلي پيامبر زنان ايشان اند كه خدا از ايشان به عنوان اهل بيت ياد كرده است و بر آنان برعكس تصور شما ارادة پاكي و طهارت نموده است! اما متاسفانه شما همين آيت مربوط به زنان پيامبر را دليل بر عصمت و طهارت اهل بيت ميگيريد اما ازواج مطهرات را از آن استثنا ميكنيد. دليلش اين كار به نظر شما به جز خصومت با خدا و پيامبر آيا چيز ديگري ميتواند باشد؟
و اما موضوع حديث. بلي آن حديث هم درست است و هيچ گونه تناقضي ميان اين آيات و آن حديث مباركه نيست! چرا كه نبي اكرم صل الله عليه و آله وسلم، حضرات فاطمه و علي و حسن و حسين رضوان الله عليهم اجمعين را نيزبه وسيلة آن حديث مباركه علاوة اهل بيت خود ساختند! چنان كه شما در متن حديث مشاهده ميكنيد كه وقتي ام سلمه ميگويد: و من يا رسول الله ! پيامبر ميفرمايد : تو درموقعيت خود و جايگاه خير قرار داري . يعني موقف ترا كه قرآن واضح ساخته است و تو نيازي نداري كه من تو را معرفي كنم بلكه تو را الله به عنوان اهل بيت مطهر من معرفي كرده است!
آيا غير از اين است ؟ من نميدانم شما چه فكر ميكنيد فقط به آيات قرآن بيانديشيد و حديث را در پرتو آن ملاحظه كنيد ان شاءالله كه به حق ميرسيد.
اما ميدانيد آقاي دكتور! روافض با قرآن چه ميكنند؟ مي آيند و قسمتي از آيت را از ماقبل و مابعد آن قيچي ميكنند و همان را براي منظور خاص خود به كار ميبرند. اما اين كار براي عوام كالانعام است، شما چرا؟
بعد از كش دادن بيجاي اين موضوع نوشته ايد : «بازهم می خواهید انکار کنید؟» چه بگويم به شما! من منكر چه بودم و چه چيزي حقي را بايد اقرار كنم كه نكرده ام! و من اكنون همين سوال را از شما ميپرسم كه هنوز هم موقعيت زنان پيامبر را بر خلاف نص صريح قرآن انكار ميكنيد؟
تمام موضوع همين است و هركس هر چه گفته باشد كه مخالف اين نصوص قطعي باشد، دروغ و بهتاني بيش نيست كه بايد به ديوارش كوفت، پشيزي نمي ارزد و جوي ارزش ندارد!
› دوباره به مسالة ولايت آمديد اين موضوع ان شاءالله موضوع خاص بحث آينده من و شماست هرچه داريد براي آن ذخيره كنيد.
› حديث اثني عشر را نوشته ايد.
اينك متن حديث از صحيح امام مسلم نيشابوري:
3395 - حَدَّثَنَا هَدَّابُ بْنُ خَالِدٍ الْأَزْدِيُّ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ سِمَاكِ بْنِ حَرْبٍ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ يَقُولُا سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ لَا يَزَالُ الْإِسْلَامُ عَزِيزًا إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً ثُمَّ قَالَ كَلِمَةً لَمْ أَفْهَمْهَا فَقُلْتُ لِأَبِي مَا قَالَ فَقَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ (اسلام عزيز باقي ميماند مادام كه دوازده تن خليفه حاكميت كنند. بعد كلمة را گفت كه نفهميدم پس به پدرم گفتم چه گفت: گفت : تمام شان از قريش هستند.)
هر چند در سلسله روايان اين حديث كساني قرار دارند كه از نظر علم رجال داراي وهم و خيالات بوده اند و اين خود اين حديث را تا حدي مجروح ميسازد اما با آن هم :
اين حديث را روافض بسيار مهم جلوه داده اند چرا كه بر اساس همين حديث آنان براي خود دوازده امام از اهل بيت تراشيده اند! و اسم خود را گذاشته اند شيعيان دوازده امامي!
در حالي كه ميدانيم در اين حديث حرفي عام گفته شده است بدون تفسير! و در آن از اهل بيت رضوان الله عليهم اجمعين نامي نيامده است ! و بهمين علت است، برعكس پوزخند بيجاي شما – طوري كه اشاره كرده ايد انديشمندان مسلمان، نظراتي داده اند و عده يي گفته اند براي تكميل اين تعداد علاوه بر خلفاي راشدين كه پنج نفرند، بعضي از ديگر امراي نيك نام قريش در زمان امويان و عباسيها را نيز به حساب آورده ميتوانيم. تمام شد.
حال من از شما مي پرسم آقاي دكتور محترم: شما كه باور داريد بعد از پيامبر مسلمين كافر و مرتد شدند و اسلام را ذليل كردند، و ائمة وهمي شما نيز تا به حال نتوانسته اند حكومتي ايجاد كنند كه در آن اسلام عزيز شود! دوران خلافت سيدنا علي كرم الله وجهه كه شما فكر ميكنيد ايشان اولين امام شما بودند، هم كه در هرج و مرج تير شد و اسلام همچنان خار و ذليل! باقي ماند ، حضرت حسن رضي الله عنه هم كه شما فكر ميكنيد ايشان دومين امام شمايند ، نيز امامت را به حضرت معاويه رضي الله عنه تسليم كرد. بعد از آن هم كه امامان مزعومي كه شما آنان را از نسل حضرت حسين رضي الله ميدانيد، هيچك نتوانستند اسلام را به جايي برسانند و عزيز كنند! و در اخير هم كه دوازدهمين امام جعلي و مزعوم شما! از ترس جان خود! جرئت بيرون آمدن از سرداب را ندارد و فقط گاهي از سرداب بيرون شده و خود را به چاه جمكران مي اندازد، پس آن عزتي را كه پيامبر صل الله عليه و آله وسلم در اين حديث براي اسلام وعده داد چه شد؟! اگر ميگوييد به آينده اين كار ميشود، زماني كه امام مهدي ظهور كند، پس حساب آن يازده تن امام ديگري كه اسلاف شما تراشيده اند چه ميشود؟ در غير آن شما كه جنگ هاي رده را قبول نداريد! شما كه فتح فارس و روم را قبول نداريد شما كه چشم خود را باز نميكنيد ببينيد چه كساني اسلام را تا به مرز فرانسه در غرب و چين در شرق كشانيدند و پرچم عزت و شرف اسلام را بر افراشته نگه داشتند، آنان كه به گفتة شما همه كافر و ملعون بودند! پس چطور روي تان ميشود به اين حديث استناد كنيد؟!
› بار ديگر با دست پاچگي، وارد بحث مهدويت شده و خود را به مشقت فراوان انداختيد و در اخير از من پرسيده ايد « آیا باز هم شکی در این باقی می ماند که این اعتقاد شما نادرست است؟»
آقاي دكتور! حرف من هماني است كه در بارة مهدي قبلا گفتم اين مباحث نيز ميتواند ممد آن باشد ضمن اين كه پرگويي چيزي را به اثبات رسانده نميتواند آن چه يك موضوع را اثبات ميكند دليل محكم است .
› و در اخير نيز بحث امامت را جزئي از اصول دين مقرر داشته و با خدنگ تكفير خود را به ميدان انداخته ايد! همان جا بمانيد و چوب تكفير را نيز به زمين بگذاريد و به اين فكر كنيد كه بر فرق خود شما فرود نيايد.چون در بحث امامت ما به اين موارد مي پردازيم ان شاءالله .
در ضمن طوري كه دانسته ميشود شما مفهوم حديث متواتر را درست درك نكرده ايد چرا كه نوشته ايد:
«این حدیث را عالمان قرن دوم هجری تا سیزدهم روایت کرده اند از حد تواتر گذشته است.» در حالي كه حديث متواتر به آن حديثي ميگويند كه توسط جمعي از اصحاب پيامبر كه از سه نفر زياد تر باشند بدون انقطاع سند آن به تابعين و تبع تابعين رسيده باشد. نه آن كه اگر تا قرن سيزدهم كساني چيزي را گفته باشد ، آن دليل بر تواتر و صحت آن باشد. احاديث متواتر انگشت شمار است . توجه كنيد.
› و اما در بارة بحث انتظار كه فرموده ايد: « شیعه انتظار می کشد و همزمان با این انتظار هم حکومت عدل را برقرار می سازد... » اين گفته بر خلاف نظر مذهبسازان خود شماست وگر نه ما كه با اين كار موافقيم و همين را ميگوييم . اين بزرگان شمايند كه بر اساس حديث معتبر شما : هر پرچمي كه قبل از قيام مهدي بلند شود پرچم بغاوت است! هر گونه دخالت در امر سياست را رد ميكنند. حالا شما از كجا ولايت فقيه را در آورده ايد و ادعاي اجماع هم ميكنيد؟ لطفا دقت فرماييد.
در ادامه بحث خود واقعا به چرت و پرت گويي افتاده و بر خلاف آن چه كه مرا بدان متهم ميسازيد خود شما از طريق ادب و اخلاق وعقلانيت بيرون رفته و با دهان كف كرده بدون آن خود بدانيد كه چه نوشته ايد يكسر قلم فرسايي كرديد. واهل سنت مجاهد را به نيمدانم شراب نوشي با كافران متهم ساخته ايد.
من از شما مي پرسم جناب آقاي دكتور! اين موضوع به اهل سنت چه ربطي دارد ؟ مگر رافضيها بودند كه با سپاه مسيلمة كذاب جنگيدند، و با شكست آنان امت اسلام را از نابودي رهانيدند؟ مگر رافضيها بودند كه با صليبيون جنگيدند و آنان را شكست دادند؟ مگررافضيها بودند كه سپاه مغلول را درهم شكستند؟ مگر رافضيها بودند كه انگليسها را در افغانستان در چندين جنگ روياروي به نابودي كشانيدند؟ مگر رافضيها بودند كه روسها را از افغانستان خارج كرده و امپراتوري شان را به خاك يكسان كردند؟ مگر امروز روافض هستند كه با امريكا در عراق و افغانستان ميجنگند؟ مگرروافض هستند كه شصت سال است با صهيونستها در فلسطين ميجنگند؟ مگر روافض هستند كه امروز در چچن با روسها ميجنگند؟ مگر روافض هستند كه امروز در كشمير با هندوها براي آزادي خاك اسلام ميجنگند؟ شما كي بوديد و اكنون چكاره هستيد؟ مشتي ذليل كه فقط با خرافات ياد داريد در ماه محرم با زنجيرها برفرق خود بزنيد ونوحه كشي كنيد و به نام دين مسخره گي راه اندازيد؟ ميشود لطف كرده و بگوييد كه از اين سرزمين وسيع اسلام در شمال و جنوب و شرق و غرب جهان، چند وجبش را شما روافض از چنگال كافران نجات داده ايد؟ آيا ميتوانيد نام چند تن از قهرمانان خود را برايم بنويسيد تا مردم آنان را بشناسند؟ مگر اين كه خواسته باشيد بازبراي استفاده جويي نام زيباي حسين را به زبان آوريد كه از نظر من شما هيچ ارتباطي به اهل بيت پيامبر نميتوانيد داشته باشيد، شما را به اهل بيت مطهر پيامبر چكار؟ اسلاف رافضي شما در طول تاريخ به جز خيانت به اسلام چه كرده اند؟
جناب آقاي دكتور! مگر فراموش كرده ايد عبدالله بن سباي يهودي رافضي شما با اسلام چه كرد؟ مگر فراموش كرده ايد كه آن پير مسخرة الموت يعني حسن صباح شما با امت اسلامي چه كرد؟ مگر فراموش كرده ايد كه چگونه رافضيها براي كمرشكن كردن امت اسلام پيشاپيش لشكر مغلول اولين كساني بودند كه وارد بغداد شدند؟ مگر امام شما نصيرالدين توسي بر مسند قدرت مغولان تكيه نداد؟ آيا فراموش كرده ايد كه چگونه اسماعيل صفوي رافضي شما با همدستي صليبيون از پشت خنجر به قلب امت اسلامي فروميكرد؟ مگر فراموش كرده ايد كه اكنون چگونه روافض درعراق با امريكاييها يك دست شده و ميخواهند ريشة اسلام و عراق را از بن بركنند؟ مگر همين حالت را در افغانستان امروز مشاهده نميكنيد؟
شما براي من مثال چند نوكرپليد استعمار را ميدهي كه امروزه بر گردة امت سوارند اما اين همه فداكاري امت اسلامي را در طول تاريخ ناديده گرفته و املاج ميدهيد و به نماينده گي از ملت ايران رژيم مسخره خود را به رخ مردم ميكشيد. در حالي كه نميدانيد و واقعا نميدانيد كه علت بقاي همين رژيم رافضي نيز به همان علل قبل برميگيرد، يعني اين رژيم را شما را نگه داشته اند تا هر چه بيشتر ميان امت اسلامي تفرقه بياندازد و فساد پراكني كند و گروه هاي تبشيري رافضي را به داخل مناطق اهل سنت چه در داخل ايران و چه در خارج به زورپول بفرستد تا آنان را به اصطلاح خود شيعه ساخته و دين مردم و ناموس و مال شان را به غارت ببرد.
از نظر ما هيچ فرقي ميان صدام حسين كمونست و اسد رافضي بعثي در سوريه و نميدانم آن نا مبارك در مصر و خميني و خامنه اي رافضي در ايران و ... نيست! اين ها همه حكومت جور اند، چگونه رژيم شما در انتخابات تقلب ميكند و راي مردم را زير ميزند و سركوب ميكند و ميكشد و حتي در زندانها به زندانيان مانند امريكاييها تجاوز جنسي ميكند، آن گاه شما ميگوييد اين حكومت اهل بيت است ! مگر اين كه منظور شما اهل بيت آقاي علي خامنه اي باشد! و باز كوريد و نمي بينيد كه حركتهاي اسلامي سني چگونه دنيا را به تكان در آورده اند! رافضيها در طول تاريخ يك هزار و چهار صد سالة اسلام در كجاي اين تاريخ پرافتخار قرار دارند؟
› گفته ايد كه ما اهل سنت معتقديم كه نبايد بر ضد حاكم ظالم خروج كنيم و «این ایده و بینش را علمای اهل سنت ساختند تا جلوی خروج مردم بر خلفای ثلاثه را بگیرند و اندکی بیشتر از مطامع دنیایی بهره مند شوند ؛ همان متاعی که برای امیر مومنان ع از آب بینی بز هم پست تر است مگر که برای ایجاد عدل باشد»
آقاي دكتور! لطفا برويد و كمي تاريخ مطالعه كنيد و بنگريد كه دنياي شما در نزد ابوبكر و عمر و عثمان چقدر مي ارزيد ؟ و آنان از اين دنياي كه ياد ميكنيد چقدر بهره گرفته و مستفيد شدند! به شرط آن كه عينك تعصب را از چشمان خود برداريد آن گاه خواهيد ديد كه هيچك از اصحاب پيامبر بر تواضع ، دنياگريزي و عدالت بر ابوبكر و عمر پيشي جسته نميتوانند!
› و بعد از چند حرف مشركانه و خريف از آن صوفي مسخره تيجاني ياد كرده ايد و ياد شما از علامه آيت الله برقعي، استاد قلمداران و صد ها انديشمند ديگر رفته است .
› يك حرف خنده دار و مسخرة ديگر نيز مطرح كرده ايد كه هرچند قابليت نقد را مثل اكثر مطالب شما متاسفانه ندارد اما براي انداختن تشت رافضه ازبام به آن اشاره ميكنم . نوشته ايد: « اسلاف شما که جرات نداشتند در مقابل ظلم خلفای اموی و عباسی قد علم کنند امروز چگونه توان دارند و انتظار می رود که در مقابل ظلم ظالم بایستند؟ »
آقاي دكتور! واقعا من حيران شما هستم ! كه چرا سطح انديشة خود را در حد آن بازاريهاي خرافي و سينه زنان احمق پايين ميآوريد، به خدا حيف است آخر شما يك استاد دانشگاه هستيد و از من كه هيچكاره هستم در همين مناظره از ده پاينت منفي بيشتر گرفته ايد آن هم به خاطري كه ندانسته رجما بالغيب دهان گشوده و تير كلام را به هر طرف رها ميكنيد.
از اسلاف من ميگوييد منظور شما چه كساني هستند؟ من سني هستم اسلاف من علاوه برپيامبر و اهل بيت و اصحاب گرامي شان رضوان الله عليهم اجمعين، همان ائمه اهل سنت اند كه امام ابوحنيفه در زندان در اثر شلاق حكام عباسي جان داد كه زير بار ظلم نرفت و شما مگر داستانهاي امام احمد حنبل را فراموش كرده ايد كه چگونه او را امراي جور، ميزدند كه از هوش ميرفت و چگونه او را با غل و زنجير بسته بودند كه راه رفته نميتوانست . لطفا اينها را بخوانيد براي شما خوب نيست كه حرف نا مربوط بزنيد! البته در اين باره هم مثالها به حدي است كه چندين كتاب براي آن بتوان نوشت اما در خانه اگر كس است، يك حرف بس است.
› چندين باره باز به بحث مهدويت پريده ايد . كه جواب آن را گفتم.
› در اين جا باز چون حرف كم داشتيم ،بدون ربط موضوعي، جناب دكتوربراي اين كه موضوع بكر ديگري را مطرح كنند بحث شرابخواري سيدنا عمرفاروق رضي الله عنه را طرح كرده اند.
ناچارم چند نكته را د راين جا تذكر دهم :
الف ) بايد بدانيد كه ما اهل سنت و جماعت صحابه را رضوان الله عليهم اجمعين – فرشته نميدانيم . آنان انسانهاي عاديي بودند كه در بين جامعه خود با همان خوي و خصال اجتماعي زنده گي ميكردند. خداوند متعال پيامبري را فرستاد كه به ايشان آيات الهي راخواند. آنان از آيات الهي پيروي كردند و الله متعال آنان را پاكيزه ساخت. قرآن ميگويد: هوالذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة و ان كانو من قبل لفي ضلال مبين.
خوب گوش كنيد آقاي دكتور اين حرف من نيست كلام رب العالمين است! معني اين آيت اين است كه : الله ذاتي است كه در ميان بيسوادان رسولي از خود ايشان فرستاد كه بر آنان آيات الهي را ميخواند و آنان را پاكيزه ميسازد و به آنان كتاب مي آموزاند و حكمت . در حالي كه آنان قبلا در گمراهي آشكاري بودند.
خوب اين آيت چه جاي حرفي براي بهانه تراشي شما باقي ميگذارد . بالفرض طوري كه شما تذكر داده ايد ابوبكر و عمر و عثمان و علي وحمزه و... قبل از تحريم شراب، شراب مينوشيدند و با تحريم آن را ترك كردند اين چه اشكالي دارد؟ من ميگويم : اگرقبل از تحريم، شراب نوشيده اند نوش جان شان باد! اما آنان بودند كه خدا ايشان را با اسلام پاكيزه كرد! مگر نشنيده اي كه الله در قرآن ميگويد : ان الحسنات يذهبن السيات . يعني حسنات بديها را از ميان ميبرد. مهم كاركرد اين قله هاي رفيع در اسلام است لطفا توجه كنيد: لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ. بر آناني كه ايمان آورده و اعمال نيك انجام دادند گناهي نيست بر آن چه كه قبلا خورده اند. زماني كه تقوا پيشه كنند و ايمان آورند و اعمال نيكو انجام دهند.!!
ب) آقاي دكتور باز دروغ به هم بافته ايد و نميدانيد كه امروزه وقت آن گذشته است كه مانند اسلاف خود دروغ بگوييد و آن را به دامان ديگران بچسپانيد.
از شما ميپرسم شما كه ميگوييد : « ب - صحیح مسلم، ج 3 ص 72 - 1570، کتاب الاشربة، باب اول، ح 9 - 3.
او اسامى مذکور در متن را در ضمن 4 حدیث مى‏آورد » چرا دروغ ميگوييد؟ منظور شما اين است كه نام ابوبكر وعمر را امام مسلم در صحيح خود آورده است.
اينك متن حديثي كه شما به آن اشاره كرده ايد در صحيح مسلم :
و حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ أَيُّوبَ حَدَّثَنَا ابْنُ عُلَيَّةَ قَالَ وَأَخْبَرَنَا سُلَيْمَانُ التَّيْمِيُّ حَدَّثَنَا أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ قَالَ
إِنِّي لَقَائِمٌ عَلَى الْحَيِّ عَلَى عُمُومَتِي أَسْقِيهِمْ مِنْ فَضِيخٍ لَهُمْ وَأَنَا أَصْغَرُهُمْ سِنًّا فَجَاءَ رَجُلٌ فَقَالَ إِنَّهَا قَدْ حُرِّمَتْ الْخَمْرُ فَقَالُوا اكْفِئْهَا يَا أَنَسُ فَكَفَأْتُهَا قَالَ قُلْتُ لِأَنَسٍ مَا هُوَ قَالَ بُسْرٌ وَرُطَبٌ قَالَ فَقَالَ أَبُو بَكْرِ بْنُ أَنَسٍ كَانَتْ خَمْرَهُمْ يَوْمَئِذٍ
قَالَ سُلَيْمَانُ وَحَدَّثَنِي رَجُلٌ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ أَنَّهُ قَالَ ذَلِكَ أَيْضًا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْأَعْلَى حَدَّثَنَا الْمُعْتَمِرُ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ أَنَسٌ كُنْتُ قَائِمًا عَلَى الْحَيِّ أَسْقِيهِمْ بِمِثْلِ حَدِيثِ ابْنِ عُلَيَّةَ غَيْرَ أَنَّهُ قَالَ فَقَالَ أَبُو بَكْرِ بْنُ أَنَسٍ كَانَ خَمْرَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَأَنَسٌ شَاهِدٌ فَلَمْ يُنْكِرْ أَنَسٌ ذَاكَ و قَالَ ابْنُ عَبْدِ الْأَعْلَى حَدَّثَنَا الْمُعْتَمِرُ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي بَعْضُ مَنْ كَانَ مَعِي أَنَّهُ سَمِعَ أَنَسًا يَقُولُا كَانَ خَمْرَهُمْ يَوْمَئِذٍ
شما نام ابوبكر بن انس را به عوض نام ابوبكر صديق قالب ميكنيد و از قول مسلم به خورد بنده گان خدا ميدهيد! اين انصاف است؟
اين رسم كار علمي است؟ آقاي دكتور لطفا پاينتهاي منفي خود را در اين بحث بشماريد چون حسابشان از دست من در رفته است!
ج ) به آن بسنده نميكنيد و باز از قول ابن حجر به دروغ استناد براي خود ميسازيد چنان كه نوشته ايد: « در ضمن آن از ابن حجر در فتح البارى و عینى در عمدة القارى - که هر دو در شرح صحیح بخارى مى‏باشد- نقل کرده است که ابو بکر و عمر نیز جزء آنان بوده‏اند.»
اينك متن ابن حجر: از كتابي كه نام برده ايد:
«وَوَقَعَ عِنْد عَبْد الرَّزَّاق عَنْ مَعْمَر بْن ثَابِت وَقَتَادَة وَغَيْرهمَا عَنْ أَنَس أَنَّ الْقَوْم كَانُوا أَحَد عَشَر رَجُلًا ، وَقَدْ حَصَلَ مِنْ الطُّرُق الَّتِي أَوْرَدْتهَا تَسْمِيَة سَبْعَة مِنْهُمْ ، وَأَبْهَمَهُمْ فِي رِوَايَة سُلَيْمَان التَّيْمِيِّ عَنْ أَنَس وَهِيَ فِي هَذَا الْبَاب وَلَفْظه " كُنْت قَائِمًا عَلَى الْحَيّ أَسْقِيهِمْ عُمُومَتِي " وَقَوْله عُمُومَتِي فِي مَوْضِع خَفَضَ عَلَى الْبَدَل مِنْ قَوْله : " الْحَيّ " وَأَطْلَقَ عَلَيْهِمْ عُمُومَته لِأَنَّهُمْ كَانُوا أَسَنَّ مِنْهُ وَلِأَنَّ أَكْثَرهمْ مِنْ الْأَنْصَار . وَمِنْ الْمُسْتَغْرَبَات مَا أَوْرَدَهُ اِبْن مَرْدَوَيْهِ فِي تَفْسِيره مِنْ طَرِيق عِيسَى بْن طَهْمَان عَنْ أَنَس أَنَّ أَبَا بَكْر وَعُمَر كَانَا فِيهِمْ ، وَهُوَ مُنْكَر مَعَ نَظَافَة سَنَده ، وَمَا أَظُنّهُ إِلَّا غَلَطًا . وَقَدْ أَخْرَجَ أَبُو نُعَيْم فِي " الْحِلْيَة " فِي تَرْجَمَة شُعْبَة مِنْ حَدِيث عَائِشَة قَالَتْ : " حَرَّمَ أَبُو بَكْر الْخَمْر عَلَى نَفْسه فَلَمْ يَشْرَبهَا فِي جَاهِلِيَّة وَلَا إِسْلَام " وَيَحْتَمِل إِنْ كَانَ مَحْفُوظًا أَنْ يَكُون أَبُو بَكْر وَعُمَر زَارَا أَبَا طَلْحَة فِي ذَلِكَ الْيَوْم وَلَمْ يَشْرَبَا مَعَهُمْ .»
ميگويد كه اين مردم گفته شده كه يازده نفر بودند و نام هفت تن شان به ثبت رسيده اما مورد مبهم در روايت سليمان تيمي از انس است ... براي اين كه اكثر آنان از انصار بودند...
ابن حجر ميگويد(از جمله حرفهاي بسيار دور از حقيقت آن چيزيست كه ابن مردويه در تفسير خود آن را از طريق عيسي بن طهمان از انس وارد نموده مبني بر اين كه ابوبكر و عمر نيز در ميان اينان بوده اند. و آن روايت با وجود پاكي سند خود منكر است و من آن را غلط و نادرست ميشمرم .
بعدا اشاره ميكند به حديث ( ام المومنين عايشة صديقة رضي الله تعالي عنها، كه گفت : ابوبكر شراب را بر خود حرام كرده بود نه در جاهليت و نه هم در اسلام آن را هرگزننوشيد.) ابن حجر در ادامه ميگويد: امكان دارد كه ابوبكر و عمر براي ديدن اباطلحه در همان روز به خانه اش رفته باشند اما شراب ننوشيدند.)
اكنون شما چگونه چنين حرفي را از زبان ابن حجر به دروغ به هم مي بافيد و به مردم تحويل ميدهيد؟!
› و در اخير اين بحث گفته ايد : « آیا کسی که سابقه خمر و ... را در دوران جاهلیتش دارد، شایسته تر برای خلافت است یا کسی که(حضرت علی علیه السلام است که در دامان رسول خدا ص بزرگ شده) سابقه این زشتی ها را نداشته و بر دین حنیف بوده است؟؟؟؟؟؟؟»
هرچند طوري كه گفتم هر گز شراب نوشي درقبل از اسلام عيبي شمرده نميشود براي هيچك از اصحاب و در ضمن شما هر گز نتوانسته ايد ثابت كنيد كه حضرات ابوبكر و عمر شراب مينوشيدند اما اينك به جواب اين گفته شما ميگويم:
برعكس تصور شما حضرت علي قبل از تحريم، شراب نوشيده و شما با اين پيش داوريهاي خود به ايشان نيز توهين روا داشته ايد و در حديثي صحيح در ترمذي و سنن ابوداود آمده است كه :
2952 - حَدَّثَنَا عَبْدُ بْنُ حُمَيْدٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَعْدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الرَّازِيِّ عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ عَنْ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ : صَنَعَ لَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ طَعَامًا فَدَعَانَا وَسَقَانَا مِنْ الْخَمْرِ فَأَخَذَتْ الْخَمْرُ مِنَّا وَحَضَرَتْ الصَّلَاةُ فَقَدَّمُونِي فَقَرَأْتُ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ وَنَحْنُ نَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ قَالَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ }
سيدنا علي كرم الله وجه ميفرمايد:( عبدالرحمن بن عوف براي ما طعامي آماده كرد و ما را فرا خواند و ما را با شراب نوشانيد و نشئة شراب ما را فراگرفت و وقت نماز رسيد و مرا براي اداي آن جلو كردند و من خواندم : اي كافران آن چه را شما عبادت ميكنيد من عبادت نميكنم و ما آن چه را شما عبادت ميكنيد عبادت ميكنيم .حضرت علي گفت كه پس خداوند اين آيه را نازل كرد: اي مومنان ! به نماز نزديك نشويد هنگامي كه مست هستيد تا بدانيد كه چه ميگوييد.)
لطفا به مطلبي كه در وبلاگ حقيقت ايمان تحت عنوان توهين به احاديث نوشته است، مراجعه فرماييد.
ميدانيد آقاي دكتور! مشكل شما را عقايد خرافي شما به وجود آورده است و غلو در حق بزرگان. به نام دوستي با بزرگان دشمني ميكنيد و در نظر نميگيريد كه حضرت علي فرموده است : در ارتباط من دوكس وارد آتش ميشود : محب مفرط و مبغض مفرط. يعني كسي كه در دوستي من افراط كند و كسي كه در دشمني من افراط كند!
ميدانم كه آن حديث را ترديد ميكنيد اما با آيت چه ميكنيد؟ آن را نيز مطابق به خواست خود توجيه ميكنيد تا با عقايد تان برابر شود؟ ولي نميدانيد كه پيامبر فرمود : من فسر القرآن برأيه فليتبوأ مقعده من النار .هركس قرآن را مطابق به راي شخصي خود تفسير كند بايد جايگاهش را در آتش آماده سازد! در حالي كه قرآن پيامي واضح است.
› نكته ديگر بحث ارتداد اصحاب است كه آن را آورده و از آن دليل ساخته ايد كه نعوذ بالله تمام اصحاب پيامبر بعد از ارتحال ايشان ، مرتد شدند و خواسته ايد بدين وسيله از زير بار مسئوليتي كه بدان گرفتاريد شانه خالي كنيد اما اين احاديث بسيار واضح هستند اگر شما كمي به تاريخ صدر اسلام آشنايي واقعي داشته باشيد ميدانيد كه جنگهاي رده را حضرت ابوبكر صديق رضي الله تعالي عنه به چه خاطري راه اندازي كرد. آنان يعني مرتدين تعدادي از اصحاب پيامبر بودند كه با پيامبر بيعت كردند اما چون اسلام در قلبهاشان ترسيخ نشده بود برگشته و مرتد شدند و سوانح شان كاملا معلوم است. اين چه ابهامي دارد؟ و چه رابطه اي با نظر كافرانة شما؟
و در ادامه نوشته ايد : « من پنبه تئوری عدالت صحابه شما را به طور کلی میزنم و معتقدم که تک تک صحابه باید عدالتشان اثبات شود و ملاک، حال فعلی افراد است حتی اگر شما بگویید عشره مبشره و ... . بر فرض که درست باشد، دلیل بر عدم خطای آنها نمی کند. »
آقاي دكتوركه پنبه زني هم بلديد! الحمدلله عدالت اصحاب را كاركردشان برملاكرده است شما به من نگوييد كه برو مطالعه كن! من با اصحاب بزرگ شدم آن هم به صورت علمي و درست نه به صورت موهوم! و صفاي قلوب اصحاب را خدا به ما نشاني داده است د رهمان آيتي كه شما به تقلاي توجيه آن افتاده ايد خدا ميگويد : و دانست آن چه در قلبهاي شان بود ! يعني اخلاص و ايمان و باور و صدق و يقين شان را دانست نه طوري كه شما ميگويد : نفاق و دروغ شان و استفاده جويي شان را!
ديگر اين كه من كجا گفته ام يا تا به حال چه كسي از اهل سنت گفته است كه اصحاب پيامبر خطا كار نيستند ، حتي گناهكار نيستند؟
اين شما هستيد كه تعدادي از انسانهاي مزعوم خود را حتي از خطا هم مصئون ميدانيد! از نظر ما چنين نيست حتي پيامبرما هم خطا ميكرد! باور نداريد : سورة عبس را بخوانيد تا متوجه خطاي پيامبر بشويد و اين قدر چرند به هم نبافيد. البته بحث صحابه بحثي جدا ميان من و شما خواهد بود.
› در قسمتي از بحث خود از مقتداي يهودي رافضة ضاله و مضل پرسيده بوديد و گفته بوديد كه كلي گويي كردم . من كه كلي گويي نميكنم، من فكر ميكنم در اين گونه مباحث اشارة بايد طرف را متوجه به اصل موضوع بسازد! منظورم عبدالله بن سباي يهودي است . لطفا برويد و درباره اش كمي تحقيق كنيد تا بهتر بشناسيدش . البته اگر در آينده بحثي بود من در خدمتم.
› در بارة عصمت نوشته ايد و فرموده كه آن را اثبات كردم ! خنده دار است والله! چي را اثبات كرديد؟ البته اين موضوع هم از جمله مباحث مستقل من و شما خواهد بود. ان شاءالله.
› در مورد فدك باز هم چرنديات ياقوت حموي و ابن ابي الحديد و... را نوشته ايد! استاد گرامي! اين حرفها پشيزي اهميت ندارد شما بهتر بود به سوالهاي بنده جواب ميداديد كه از شما پرسيده بودم :
اگر فدكي وجود داشت كه حق الارث بود و توسط خلفاي قبلي غصب شده بود چرا حضرت علي آن را برنگردانيد؟ و در مورد امامت هم سوالاتي از شما كرده بودم كه متاسفانه به جاي جواب حرف مفت تحويلم داديد .
› و در اين بخش آقاي داكتر حكايت خود را قوز بالا قوز كرديد. چون باز در صدد بر آمده ايد كه علاوه بركفر خلفا آنان را ملعون هم معرفي كنيد . نعوذ بالله من سخطه. نوشته ايد:
« با این حال بر فرض هم منکر اصل ادامه حدیث شوید، از همان قسمت اول حدیث به انضمام یکی از آیات قرآن، اثبات می کنم که خلفای ثلاثه ، هم ملعونند و هم کافر... این آیه قرآن راخوانده اید که می گوید:
ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و اعد لهم عذابا مهینا، احزاب 57
اگر دقت کنید ، در می بابید که عذاب مهین برای ملعون است، و عذاب مهین را خداوند برای کفار و مشرکین وعده داده است تا خوارشان گرداند. »
خوب آقاي دكتورلعان ! اين قضاوت را به خدا و رسول و خواننده گان محترم با توجه به پاسخ هاي قبلي خود ميگذارم! خدا هدايت تان كند، لطفا به منطق گفتة بعدي خود توجه فرماييد:
«در رد اینکه گفته اید این قضیه مربوط به خواستگاری بوده، میگویم که پیامبر ص سخنی کلی زده اند و مگر می شود که گفت منظورش همان یک مورد بوده و موارد دیگر را نیز شامل نمی شود؟؟؟!!!! »
شما متوجه هستيد چه ميگوييد؟ منظور شما اين است كه آن سخن را پيامبر در مورد خواستگاري حضرت علي زده است اما حكم آن عام و شامل است و تمام زمانها را در بر ميگيرد! پس نتيجه اين ميشود كه حضرت علي هم بر اساس نظر شما نعوذ بالله ، چون فاطمه را آزرد ، كافر و ملعون است و كسان ديگري هم كه بعدا موجب آزار خاطر فاطمه رضي الله عنها را فراهم كردند كافر و ملعون اند!
و نوشته ايد كه در كتاب دردانة خود اثبات موضوع كرده ايد و نميخواهيد كه آن را بسوزانيد ، خير باشد پس لطف كنيد آقاي دكتورآن كتاب را دم كوزه بگذاريد و آبش را بنوشيد! هروقت در اين جا توانستيد چيزي را ثابت كنيد در آن جا نيز توانسته باشيد! هنوز هم دير نيست مطالب كتاب خود را براي اثبات عقايد تان براي مباحث آينده آماده كنيد. ان شاءالله!
› در بارة حديث ابوتراب نوشته ايد كه :«آیا می توانید مستند معتبر و درستی را برای من از این قضیه و حتی قضایای دیگر نقل کنید؟ فعلا که هیچ مستندی ارائه نداده اید. فقط نقل سخن می کنید . منتظرم»
جالب است آقاي دكتور! آيا من تا به حال - بر خلاف شما - كدام حرفي بي اساس و بدون سند گفته ام ؟ به شما قول ميدهم كه در مناظرات خود هيچگاهي بدون سند معتبر چه از نظر خود و چه از نظر شما سخن نگويم و يك حرف ، فقط يك حرف ، را از زبان من بدون دليل درست و سند محكم ان شاء الله در طول تمام مناظراتي كه گذشته و در آينده خواهد آمد نخواهيد شنيد. من مسلمانم! و نيازي به دروغ گفتن و افترا و خرافات و بدعات ندارم!
اينك متن حديث از صحيح امام بخاري:
5736 - حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ مَخْلَدٍ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو حَازِمٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ
إِنْ كَانَتْ أَحَبَّ أَسْمَاءِ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ إِلَيْهِ لَأَبُو تُرَابٍ وَإِنْ كَانَ لَيَفْرَحُ أَنْ يُدْعَى بِهَا وَمَا سَمَّاهُ أَبُو تُرَابٍ إِلَّا النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ غَاضَبَ يَوْمًا فَاطِمَةَ فَخَرَجَ فَاضْطَجَعَ إِلَى الْجِدَارِ إِلَى الْمَسْجِدِ فَجَاءَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَتْبَعُهُ فَقَالَ هُوَ ذَا مُضْطَجِعٌ فِي الْجِدَارِ فَجَاءَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَامْتَلَأَ ظَهْرُهُ تُرَابًا فَجَعَلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَمْسَحُ التُّرَابَ عَنْ ظَهْرِهِ وَيَقُولُ اجْلِسْ يَا أَبَا تُرَابٍ
ترجمة حديث (دوست داشتني ترين نامها در نزد علي رضي الله عنه ابوتراب بود! و ايشان بسيار خوشحال ميشد وقتي كه به آن خوانده ميشد چرا كه نبي صل الله عليه وسلم وي بدان مسمي ساخته بود.
وي روزي نسبت به فاطمه خشمگين شد ! پس از خانه برآمد و به ديوار مسجد تكيه داد . پيامبر به دنبالش آمد و گفته شد كه او تكيه داده به ديوار مسجد است. نبي صل الله عليه وسلم آمده و در حالي كه از پشتش خاكها را با دست خويش پاك ميكرد فرمود: بنشين اي پدر خاك !)
اين حديث نمونه است در مسانيد ما بيشتر ميتوانيد در اين باره بخوانيد!
› نوشته ايد : «همانطور که در طول تاریخ برخی از اسلاف شما کتب اسلافشان را دستکاری و تحریف می کرده اند. نمی دانم چه بگویم به شما. ولی شما بهتر است. سری به کتب روایی خود بزنید تا بینید چه کفریات و شرکیاتی در همان صحیحین در حوزه خداشناسی و پیامبر شناسی به خورد مردم سنی داده اند. نمونه هایی از آنها را برایتان نقل کردم.»
بسيار عالي ! آقاي دكتور كه هرچيز را به راحتي به اثبات ميرسانيد! لطف كنيد شما هم از اين كشفيات خود ما را مستفيد سازيد و نشانم بدهيد كه چگونه اسلافم كتابها را تحريف ميكرده اند و در آن كفريات و شركيات! به خورد مردم داده اند! فقط يك نمونه برايم مثال ارائه فرماييد البته ميدانيد كه من سند درست ميخواهم!
حالا شما چرا از من يكسرتبعيت ميكنيد ؟ اگر من از كتاب شريف كافي شما كفريات و نيز شركيات و نيز خرافات و نيز بدعات بيرون ميكنم ، و رخ شما ميكشم ! شما كه آن را رد كرده نميتوانيد!
و اما مثالهاي شما از كتابهاي معتبر ما كه دال بر كفر و شرك باشد من نديدم! خوشحال ميشوم دوباره بگوييد تا همگان بهتر بدانند!
در اخير باز هم ازشما آقاي دكتور كاوند تشكر ميكنم كه با حوصله مندي اين بحث را دنبال ميكنيد و اگر خاطر نازك شما از طرح اين گونه مباحث آزرده شده باشد بنده از شما معذرت ميخواهم و طوري كه قبلا هم خدمت عرض كردم، طبيعت چنين مباحثي اين گونه است كه خواهي نخواهي گاهي كلمات درشت به نظر ميرسند. از خداوند براي خود و شما هدايت و استقامت در مسير مستقيم را استدعا دارم .
در ضمن چون دهة اخير ماه مبارك رمضان نزديك است و برنامة اعتكاف ما مسلمانان در پيش است، ممكن من ده روز به خدمت نباشم! اگر شما چيزي نوشتيد و پاسخ آن كمي تاخير شد ، اشكالي ندارد ان شاء الله جواب آن را بعد از رمضان دريافت خواهيد كرد.
البته پيشنهاد قبلي خود را تكرار ميكنم و ميخواهم بحث اساسي خود را با شما روي اصل امامت با شما آغاز كنم . شما لطف بفرماييد و تعريف امامت و جايگاه آن از ديدگاه خود كه البته مورد اتفاق واقعي اهل تشيع باشد را برايم ارائه فرماييد . تشكر از شما
وآخر دعوانا ان الحمد لله رب العاليمن و سلام علي عبادالله الصالحين.

2 نظرات:

كاظم گفت...

استاد معظم با سلامي به عظمت همة جهان به سوي شما مي آيم.
نميدونيد اين روزها وشبهارو من چه جوري ميگذرونم و چشم از ايترنت بر نيمدارم تا نگاه كنم ديگر از طرف شما چه هدية براي ما ره گمردگان كه تا حال همين جوري ول ميگفتيم و ول ميگشتيم، ميرسه! واقعا من براي زندهگي گذشته ام خيلي متاسفم كه چگونه با بيخبري مارو به هر راهي كه خواستند كشيدند. اما ما واقعا نميدونستيم و فكر ميكرديم كه اين آخندها همه كاره اند و مارو به بهشت ميرسونن . اما حال متوجه شدم كه چقدر ما پرت بوديم . خدا ما رو ببخشه . خداييش استاد دلم براي ديدن شما پرپر ميزنه اي كاش ميتونسم بيام و آن دستهاي مباركت رو ببوسم و به روي چشمانم بگذارم.
من فكر ميكنم آقاي دكتور كاوند اگر كمي وجدان داشته باشه وقتي اين حرفهاي متين شمارو ميخونه بايد يه كمي خجالت بكشه ضمن اين كه اميدوارم خدا اونو هدايتش كنه .
من اين روزها به دنبال كتابهاي فقهي اهل سنت ميگردم تا خود مو به اون وفق بدم. در ضمن از همين الان پاهامو وقت وضو ميشويم . خدا خيرتون بده بحث ها تونو دنبال ميكنم. توروخدا برام دعا كنيد كه بتونم خانواده رو هم در راه هدايت قرارشون بدم.

عبدالحميد گفت...

استاد سلام عليكم.
جواب شمااين داكتر را مفتضح ساخت با آن افكار شركي و خرافاتي اش! خداوند شما را كم نكند تا مردم از بركات شما استفاده ببرند.واقعا شما روشنگري ميكنيد. اميد است كه نتيجه آن خيلي خوب باشد.