دوست عزیز به وبلاگ حقیقت ایمان خوش آمدید
امید است که از مطالب موجود در این وبلاگ استفاده بهینه نموده و با نظرات خویش ما را در جهت پیشبرد هر چه بهتر آن یاری نمایید.
این وبلاگ از تمامی مطالب مفید و سودمند شما استقبال میکند. لطفا مطالب خود را به آدرس ایمیل زیر برای ما ارسال نمایید:

hamid.ma66@yahoo.com
۱۳۹۰ تیر ۸, چهارشنبه
به قلم: ابراهیم عبدالرحمن ترکی  مدير سایت المختصر 
سنی نیوز:  ژیم سوریه از بدترین نظام های حاکم در کشورهای عربی بشمار می رود. دو برادر مجرم و جنایتکار تاریخ "حافظ الاسد" و "رفعت الاسد" در سال 1982بیش از 30 هزار طفل ، مرد و زن بیگناه را در شهرستان "حمات" با بیرحمانه ترین شیوه بقتل رساندند که تاریخ سوریه این فاجعۀ وحشتناک را هرگز فراموش نخواهد کرد.
چنانکه این دو سفاک در سال 1980 زندان "تدمر" را به کشتارگاه مبدل نمودند. علاوه بر این جنایات رژیم حافظ الاسد در لبنان و اردوگاه های فلسطینی ها جنایاتی جنگی را نیز مرتکب شده اند.
سه سال پیش نیز در زندان "صندیانا" قتل عام هولناکی صورت گرفت که افلام مستند شاهد حال بوده  و ماهر الاسد را نشان میدهد که از کشته شدگان فلمبرداری مینماید!
این دو مجرم سفاک و خوانخوار به تأسی از پدر خون آشام و جبار شان همچو جنایات ننگین را مرتکب میشوند و مصداق آیۀ کریمه هستند که میفرماید:( و لَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا) [نوح : 27] «و جز فرزندان بزهکار و کافر سرسخت نمی زایند و به دنیا نمی آورند»
و در حال حاضر نیز شاهد جنایات و جرایم این دو برادر سفاک و خون آشام در سوریه هستم که چگونه در مقابل تظاهرات مسالمت آمیر مردم با شیوۀ وحشیانه و ضد انسانی عمل نمودند! کسانیکه بر عکس بشار الاسد پا گذاشته اند پاهایشان را قطع نمودند و این همان سیاستی است که اسلاف وی چون فرعون دیکتاتور با مردم مصر  عملی نموده است وی به مردم مصر با تهدید و وعید می گفت:(فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى) [طه : 71 - 73]  «بیگمان دستهایتان و پاهایتان را عکس یکدیگر قطع می کنم. و شما را بر فراز شاخه های درختان خرما به دار می آویزم. و خواهید دانست که کدام یک عذابش سخت تر و پایدارتر است».
کشتار بیرحمانه در خیابانها آسانترین کاری است نزد مجرمان و تبهکاران، چنانکه قرآن کریم میفرماید: (وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ)  [الأعراف : 127]   «اشراف قوم فرعون گفتند:آیا موسی و پیروان او را آزاد رها می سازی تا در سرزمین(مصر آزادانه) به فساد پردازند و تو ومعبودان تو را ترک گویند؟ گفت: پسران آنان را پیوسته خواهیم کشت و دختران شان را زنده نگاه می داریم و ما بر ایشان کاملا مسلط هستیم».
رژیم استبدادی و ستمگر سوریه سربازان و افسرانی را که حاضر به قتل تظاهرکنندگان نشدند به قتل رسانده سپس ادعا نموده که باندهای مسلح آنها را به قتل رسانده اند! شروع این قیام مردمی وقتی صورت گرفت که برخی از کودکان شهرستان درعا بر دیوارها نوشتند که "ای دکتور نوبت تو هم می رسید" و "مردم سرنگونی رژیم را می خواهند" سپس مزدوران سفاک رژیم دیکتاتوری سوریه این کودکان را معصوم را شکنجه داده و ناخونهای آنها را کشیدند!!.
اما در مورد سرکوب نمودن آزادی بیان، رژیم سوریه از رژیم های استبدادی بی نظیری در تاریخ بشریت است! مردم سوریه از چهار دهه به این طرف حق سخن گفتن و انتقاد را نداشته دهانهای ایشان را پلمب نموده اند.
و از جنایاتی که رژیم سفاک سوریه در حق مردم مظلوم سوریه مرتکب شده: نژاد پرستی، فرقه گرایی،تحویل دادن تپه های جولان بدون جنگ به دشمن! رژیم سوریه چند ساعت پیش از بیرون نمودن نیروهای این کشور از جولان اعلان نمود که منطقۀ جولان بدست دشمن سقوط کرد!! و تا امروز هم این رژیم خائن از مرزهای اسرائیل نگهبانی می کند تا جائیکه باقی ماندن این رژیم یکی از آرزوهای یهود است! پس آیا همچو رهبران خائن به اسلام، مدافع مصالح دشمنان نیستند؟
بنابراین رژیم سوریه در حال سقوط سریع و غیر مترقبه است. چنانکه مردم تونس از شر رژیم "زین" سفاک نجات یافتند عنقریب مردم سوریه نیز از پلیدی و کثافت رژیم کفری نصیری نجات خواهند یافت.
عواملی که سقوط رژیم سوریه را حتمی ساخته بسیار اند که در رأس آن نقاط زیر قرار دارد:
فشار های گوناگون بر مردم مظلوم و بیچاره و نارضایتی آنها از رژیم از چندین دهه به این طرف، ضعف و بی تجربگی رهبران سیاسی این کشور و ضعف و بی کفایتی بشار و روشهای احمقانه و ظالمانه و متهورانه برادر سفاک وی (ماهر)و  وجود اختلاف بین هردو.
آری، نباید به خطاب متعالی و متکبرانۀ اول بشار الاسد به مردم سوریه فریب خورد زیرا روش فرعون منشان همین گونه است. فرعون هم به مردم مصر اخطار داده آنها را تهدید نموده می هراسانید:(فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ (53) إِنَّ هَؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ (54) وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ (55) وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ)  [الشعراء : 53 - 56] «پس فرعون(مأمورانی) به شهرها فرستاد تا (نیرو) جمع کنند. (و گفت) اینها گروه اندک و ناچیزی هستند. آنان ما را بر سر خشم می آورند.(لیکن) ما گروهی هستیم محتاط».
و نه به خطاب دومی اش که از موقف خود تنازل نموده و نرمی نشان داده فریب خورد! بلکه در انتظار خطاب سومی وی باشیم که مانند "بن علی" و "حسنی" سر تسلیم را در مقابل مردم خم نموده یا فرار و یا در چنگ ملت قرار خواهد گرفت.
مردم سوریه با قیام مبارک شان بزرگترین موانع ترس روانی را در سرزمین های عرب درهم شکستند و این قیام مردمی که از پنج هفته به این طرف علی الرغم کشته شدن و زخمی شدن صدهاتن از مبارزان ادامه دارد مژدۀ است برای آزادگان و آزادی خواهان جهان اینکه انقلاب مردمی در سوریه برگشت ناپذیر بوده تا سرحد پیروزی ادامه خواهد یافت و رژیم در برابر این کرۀ برفی که از بالا لولیده و در حال رشد بطرف پائین می آید هرگز مقاومت نکرده عاجر و ناتوان است و انقلابی ها هر روز به پیروزی های جدیدی نایل شده و مردمان شهرستان های دیگر نیز با ایشان می پیوندند و علیه رژیم ظالم و ستمگر اعلان جنگ می کنند. تا بحال بیش از 20 شهرستان در این تظاهرات شرکت دارند و رژیم با گذشت هر روزی طرفداران خودرا از دست میدهد.
رژیم راهش را گم کرده و سیاست دوگانه را در پیش گرفته است! از یکسو دست به سرکوب مردم بیگناه می زند و از سوی دیگر از مواقف تند و تهدید آمیز خود کاسته است، چنانکه دیده شد در یک جمعه کسی به قتل نرسید و در جمعۀ بعدی هشتاد نفر به قتل رسید! و از جمله تنازلات رژیم الغا نمودن حالت قیود استثنایی و آزادی زندانیان و دادن تابعیت به اکراد است! لکن تقاضاهای مردم بالا می رود زیرا در ابتدا خواهان آزادی بیان و اصلاحات شدند تا اینکه رفته رفته خواهان سرنگونی رژیم سفاک شدند، همچنان وسایل و ابزار قیام مردمی نیز پیشرفته شده و زمانی رسید که در هر شهری کمیتۀ های مردمی تشکیل شد و زمینه برای شکل گیری اعتصابات و حضور یابی در یکی از میدان ها "آزادی" را آماده ساخت تا از این راه پایه و مرکز قیادت قیام مردمی روشن و معلوم باشد چنانکه در تونس و مصر از این تجربه استفاده بعمل آمد.
تلاشهای رژیم سوریه در سرنگون و ریشه کن نمودن قیام مردم به شکست مواجه شد و آخرین تلاش آنها این بود که جنبش مردمی را به نام یک حرکت سلفی مسلح معرفی نمایند و در این راستا سلاح های مختلف را که گویا از مسجد جامع عمر بدست آوردند به نمایش گذاشتند که این حیله نیز به شکست مواجه شد.
تلاشهای رژیم در نشان دادن تلفات در صفوف گروه های مسلح و انتقال دادن پول توسط افراد سرشناس رژیم به خارج و صادر نمودن فرمان از سوی استخبارات به جهات امنیتی مبنی بر اینکه تعداد کشته شدگان هر چه کمتر نشان داده شود و جرایم و جنایات رژیم در شهرستان حمات و زندانها پوشیده نگهداشته شود!! این همه نشان میدهد که رژیم سوریه مانند رژیم های تونس و مصر از قیام سرنوشت ساز مردمی سخت در هراس است.
آری، محاسبه و زندانی شدن رئیس جمهور بزرگترین کشور عربی (مصر) و دست کشیدن کشور های غربی از حمایت او و بی تفاوت ماندن شان در قبال مزدوران و پشتیبانی از قیام های مردمی در این کشورها بخاطر تأمین مصالح شان... پا های سران رژیم سوریه را به لرزه در آورده است.
من مطمین هستم که رموز رژیم سوریه هوا پیماهایی را برای فرار کردن آماده ساخته اند چنانکه "خامنه ای" و "احمدی نجاد" از ترس قیام مردمی نهضت سبز در سال 2008 خود را آمادۀ فرار نموده بودند.
خاطر نشان باید کرد تظاهراتی که به حمایت از بشار در خیابانها بیرون می آمدند نیز متوقف شد، چنانکه گفته اند "خائن خائف است" ایشان از راه پیمایی طرفداران خود نیز در هراس اند که مبادا علیه رژیم کودتا کنند!!
بدون شک نصر و پیروزی با صبر و شکیبایی انجام می پذیرد.
 آیا مردم مصر گمان می بردند که روزی حسنی و رژیم وی سرنگون گردد؟! هدف نهایی تظاهر کنندگان در مصر اصلاحات و جلوگیری از به ارث بردن ریاست کشور بود اما آنچه رخ داد توانایی آنها را نشان داد که بیشتر از آزروها و خواسته های شان است.
و مردم سوریه نیز قدرت و توانایی شان به مراتب از خواسته ها و مطالب  شان بالاتر است.
بنابر این مردم شریف و انقلابی سوریه از همین الان باید لیستی از جناتیکاران سرشناس و غیره کسانیکه در خونریزی و تبهکاری شریک هستند را آماده سازند تا مورد مجازات قانونی قرار گیرند و کسانی را که هنوز هم از رژیم ستمگر حمایت میکنند به توبه و بازگشت به آغوش ملت دعوت شود قبل از اینکه ساعت مجازات فرا رسد.
بدون شک موفقیتی بزرگی را که مظاهره کننده گان بدست آوردند اینست که انقلاب مردمی را به همان شکل مسالمت آمیزش حفظ نمودند و به دشمن این فرصت را ندادند تا به بهانۀ شورش مسلحانه آنها را سرکوب کند زیرا رژیم تلاش مذبوحانه بخرج داد تا قیام مسالمت آمیز مردم را به یک شورش مسلحانه علیه دولت معرفی نموده به نفع خود بهره برداری کند تا بتواند با ضربۀ نظامی مقاومت مردمی را قمع کند اما تیر شان به هدف نخورد. موفقیت این قیام سترگ کمر پروژۀ صفوی را خواهد شکست و مدد و کمک همکیشان رژیم سفاک سوریه در لبنان را نیز قطع خواهد نمود و برگشت کشور عراق را به آغوش مسلمانان فراهم خواهد ساخت:( وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ)  [يوسف : 21]  «و الله بر کار خود چیره و مسلط است ولی بیشتر مردم نمیدانند».
لکن سوال اینجاست که: سناریوی سقوط رژیم سوریه چگونه خواهد بود؟
 آیا با تضاد و اختلاف میان دو برادر (بشار و ماهر) بر چگونگی اداره و پیشبرد نبرد علیه انقلابی ها؟
یا با قرار گرفتن ارتش در پهلوی مردم؟
یا با کودتا نمودن افسران سنی مذهب در داخل ارتش؟
یا با کودتای سفید علیه رئیس توسط خویشان یا یکی از نماد های قدرتمند رژیم و افسران ارتش؟
یا با مداخلۀ بین المللی چنانکه در لیبیا صورت گرفت؟
یا با یک شورش مردمی قوی و گسترده در یکی از روز های جمعۀ تاریخی؟
این احتمالاتی است ما حدس می زنیم و الله متعال از امور غیب و نهان با خبر است اما به گمان اغلب الله متعال از جهتی این رژیم را سقوط خواهد داد که اصلا کسی گمان آنرا نمیبرد چنانکه سنت الهی همیشه در طول تاریخ علیه ستمکاران و ظالمان چنین بوده که ظالمان و طاغوتیان را از راهی سرنگون نموده که هیچ کسی گمان نمیکرد.
آیا کسی گمان میکرد جرقۀ قیام مردمی سوریه از چند کودکی که بر دیوارها عباراتی را نوشتند افروخته خواهد شد!

۱۳۹۰ خرداد ۱۵, یکشنبه
برگرفته از انجمن اینترنتی مسلمانان http://1.mosalman.net/forum.php

پیشگفتار

(إن الحمد لله والصلاة والسلام علی رسول الله وعلی آله الاطهاروصحبه الاخیار)

در حال حا ضر ما با دشمنانی مکار و حیله گر مسلمان نمایی مواجه و رو در رو قرار داریم که دست شیطان را از پشت بسته اند و در همه ی عرصه ها باظاهری خیرخواهانه وبه عنوان غمخوار مسلمانان حضور فعال دارند و دم از وحدت مسلمین میزنند و از سه مثلث زر، زور و تزویر با زرنگی خاصی در جهت اهداف شوم خویش نهایت استفاده را کرده و میکنند.

این دشمنان مکار و فتنه جوی که به بهانه ی محبت با اهل بیت پیامبر-رضوان الله علیهم اجمعین- توهین به الگوهای دینی مسلمانان اهل سنت را وظیفه ی دینی خود می پندارند و نام شیعه را برخود گذاشته اند درحقیقت شیعه نیستند بلکه رافضی و سبائی اند؛ چون به گفته ی یکی ازدانشمندان : "اگرشیعه ای دیدیم که با اصحاب پیامبر-رضوان الله علیهم اجمعین - یا حتی یک فرد آنان کینه داشته باشد او شیعه نیست بلکه رافضی و سبایی است

این رافضی ها هستند که به خاطر انتقام از اسلام و مسلمین منافقانه تظاهر به اسلام می کنند و برای رسیدن به این هدف، صحابه و عرض و شرف رسول خدا صلی الله علیه وسلم را انتخاب کرده اند تا بتوانند اسلام را از ریشه و اساس منهدم و ویران سازند و با سلاح دین، دین و دینداران را به کوبند

(يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ)صف 8)

آنان می خواهند نور یعنی آیین خدا را با گمانهای باطل و سخنان ناروای دهان خود خاموش گردانند و از گسترش آن جلوگیری کنند، ولی خداوند نور یعنی آیین خود را کامل می گرداند، هرچند که کافران دوست نداشته باشند.

این یک امر مسلم و قطعی است که تا اسلام با قی است این کینه توزیها ادامه خواهد داشت،دشمنان اسلام درطول تاریخ سعی بر آن داشته اند تا با دروغ پردازی و حرَافی و باتبلیغات خصمانه و ماهرانه ی خودشان، چهره ی شخصیت های محبوب اسلام و قرآن یعنی صحابه را که خداوند در کلام پاکش رضایت و خشنودی خویش را از آنان با صراحت اعلام داشته است، مخدوش نمایند که متأسفانه در حال حاضر ناآگاهی مسلمانان از سیرت صحابه، به ویژه خلفای راشدین و همچنین بی توجهی علما و رهبران مذهبی نسبت به ترفندهای به کارگرفته شده ی دشمنان دین و قرآن، زمینه ی مناسبی برای تبلیغات خصمانه ی آنان فراهم ساخته است.

شناخت روافض

روافض جمع رافض به معنی ترک کننده و رها کننده است، رافضه گروهی که پیشوای خویش را رها کنند و از او باز گردند

روافض دشمنان واقعی اسلام و مسلمانان اند و بنا به اقتضای زمان در مناسبتها و موقعیتها در قالب های گوناگونی ظاهر شده اند و در هر مقطع و دوری از تاریخ با استفاده از فرصتهای بدست آمده، با حفظ ماهیت خویش رنگ عوض کرده و به نامی موسوم گشته اند، اساس این فرقه بر تباه کاری، فساد اخلاقی تحت پوشش صیغه، دشمنی با صحابه، سنی ستیزی، تقیه و اختلاف نهاده شده است و یقینا فساد، فساد به بار می آورد.

این گروه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وسلم در شکل منافقین و در اواخر دوران خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه در قالب سبائیها ظاهر گشت، از سال 906هجری قمری شکل صفویه را به خود گرفت و بنام تشیع صفوی جنایات بی شماری مرتکب گردید که خود بحث جداگانه ای را می طلبد.

نخستین کسی که نام "رافضه"را براین گروه اطلاق کرد

هر چند گروهک ضاله رافضه همان سبائیهای منافق صفتی بودند که عبدالله بن سبا یهودی آنان را سازمان دهی کرد و به مخالفت با اسلام و صحابه، به ویژه با حضرت عثمان رضی الله عنه واداشت، ولی نخستین کسی که نام"رافضه" را بر این گروهک ضاله اطلاق کرد زید بن علی(زین العابدین) بن حسین -رضی الله عنهم-، بود.

نشوان حمیری در کتاب"حورعین" ص185 می نویسد: شیعیان هنگامی که با زید بن علی بن حسین بیعت کردند درباره ی ابوبکر صدیق و عمرفاروق رضی الله عنهما به او گفتند: "إن برئت منهما وإلا رفضناک" ( اگر از ابوبکر و عمر تبرّا کنی و بیزاری جویی ما با تو هستیم و گرنه، با تو همراهی نمی کنیم)!؟

زید از توهین به آندو یار با وفای رسول خدا امتناع کرد و به آنان گفت : پدرم برایم روایت کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم برای حضرت علی رضی الله عنه فرموده است : "إنه سیکون قوم یدّعون حبّنا،لهم نبزیعرفون به،فإذا لقیتموهم فا قتلوهم فإنهم مشرکون" (گروهی هستند که ادعای محبت ما را می کنند، آنان دارای خوی و خصلتهای پست و زشتی می باشند که با آنها شناخته می شوند پس هرگاه با آنان رو برو شدید ایشان را بکشید؛ چرا که ایشان مشرک اند) سپس "زید" رو کرد به شیعیان و گفت :

"اذهیوا فأنتم (الرافضه)"! ازکنارم دور شوید و بروید، شما همان رافضی ها هستید .

بعد از آن، شیعیان به را فضه ملقب شدند تا آنجا که این لقب بر آنان گران آمد و از آن پیش حضرت صادق شکایت کردند چنانچه دراصول کافی ج5ص34 به نقل از کتاب "اهل بیت ازخود دفاع می کنند"ص 55 آمده است :"شیعیان نزد امام صادق آمدند و گفتند: چه کنیم ما به لقبی متهم شدیم که پشت ما را سنگین کرده و دلهای ما دارد می ترکد و حاکمان خون ما را به خاطر آن حلال می دانند؟

فرمودند: الرافضه؟! منظور رافضه است؟ گفتند : بله، فرمودند: نه، والله، آنها نیستند که اسم شما را رافضه گذاشتد، "الله سماکم الرافضه" خداوند شما را رافضه خوانده است.

حاصل کلام اینکه :رافضه فرقه ای از شیعه و اسم منسوب به آن "رافضی" است، و رافضی یعنی یک فرد رافضی مذهب.

و به گفته ی شاه نعمت الله ولی:

رافضی کیست؟ دشمن بوبکر خارجی کیست؟ دشمنان علی



بنیان گزار روافض

بنیان گزار این فرقه ی ضالّه عبدالله بن سبا یهودی است، وی ازیهودی های یمن بود که در اواخر دوران خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه مدعی اسلام شد، گرچه او تظاهر به اسلام نمود اما در حقیقت بر یهودیتش باقی ماند و براساس آن سمپاشی کرد " او چنین وانمود می کرد که گویا با اهل بیت پیامبر رضی الله عنهم محبت دارد، لذا به ولایت آنان و بیزاری از دشمناشان - که گویا صحابه ی پیامبر بودند - دعوت میکرد نوبختی می گوید : " سبائیها به امامت علی -رضی الله عنه - قایل بودند و اعتقاد داشتند که امامت فرض است و از سوی خدا تعیین می گردد آنها پیروان عبدالله بن سبا هستند، ابن سبا از کسانی بود که بر ابوبکر و عمر و عثمان و دیگر صحابه آشکارا طعن وارد می کرد و از آنان بیزاری می جست" و نیز میگوید :عبدالله بن سبا اولین کسی بود که از فرض بودن امامت علی- رضی لله عنه- و اظهار بیزاری از دشمنانش سخن گفت از اینجا است که کسانی که با شیعه مخالفند می گویند : "اصل رفض از یهودیت است

ابو عمرو کشی یکی از علما و مراجع بزرگ شیعه در کتاب خویش بنام " معرفة الناقلین عن الأئمة الصادقین" معروف به " رجال کشی" ص108 می گوید : عده ای از اهل علم حکایت کرده اند که عبدالله بی سبا مردی یهودی بود که مسلمان شد و با علی علیه السلام دوستی کرد، او قبلا که هنوز یهودی بود درباره ی یوشع بن نون - که پس از موسی علیه السلام آمده است - می گفت : یوشع وصّی موسی است، ابن سبا وقتی که مسلمان شد درباره ی علی نیز چنین ادعایی کرد و از فرض بودن امامت علی و اظهار بیزاری از دشمنانش - یعنی صحابه - سخن گفت.

حاصل کلام

آنچه از نصوص و کتب معتبر شیعه از قبیل : " انوار نعمانیه" از نعمت الله جزایری، "المقالات والفرق" از سعدبن عبدالله قمی، "تنقیح المقال" از ما مقانی، و غیره، بدست می آید این است که : عبدالله بن سبا نخستین کسی بود که بر ابوبکر صدیق و عمر فاروق و عثمان ذوالنورین و سایر صحابه - رضی الله عنهم- آشکارا طعن وارد کرد و به آنان توهین نمود و مدعی شد که حضرت علی وصّی و جانشین پیامبر-صلی الله علیه وسلم- است و امامت وی فرض و از سوی خدا تعیین گردیده است.



دشمنان قسم خورده ی اسلام که از موج اسلام خواهی به وحشت افتادند و در میادین نبرد و حتی در میدان تفکر و اندیشه ازجان فدایان اسلام شکست خوردند و نتوانستند جلو انتشار دین را بگیرند، باحفظ ماهیت خویش رنگ عوض کردند و ظاهر اسلامی به خود گرفتند و به فکر آن افتادند که زیر پرچم اسلام ، نیش زهر آگین خویش را بر پیکر دین فرو نشانند و به بها نه ی محبت با اهل بیت، انتقام خود را از پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم و یاران با وفایش بگیرند؛ لذا سردسته ی منافقان عبدالله بی ابیّ، عرض و شرف و ناموس رسول خدا، ام المؤمنین عایشه ی صدّیقه را هدف توهین های بی باکانه ی خود قرار داد و به آن طیّبه ی طاهره افترا بست و عبدالله بن سبا یهودی، یاران با وفای رسول خدا رضی الله عنهم را هدف تبلیغات زهرآگین خود قرار داد و تخم تفرقه و اختلاف را در میان امت پاشاند که این روند کماکان ادامه دارد و درحال حاضر رژیم ولایت فقیه ایران به پیروی از دو ابن، سیاست رافضی گری را شدیدا دنبال می کند و در راستای اهداف شوم منافقان و سبائیها سرمایه ی هنگفتی صرف تبلیغات هدف مندانه ی خود می نماید.

معتقدات روافض

دشمنی با اسلام و مسلمانان از همان اوان بعثت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم شروع و با گسترش اسلام بر دامنه ی آن افزوده شد، این کینه توزی و خصومت نسبت به اسلام و مسلمین همچنان ادامه دارد و ادامه نیز خواهد داشت؛ چرا که تا اسلام باقی است این کینه توزیها ادامه خواهد داشت هر چند دشمنان اسلام با در نظر داشت موقعیت خویش چهره های متفاوتی به خود گرفته اند و به دسیسه ها و دشمنی ها ی خویش رنگ دیگری داده اند.

یک عده از دشمنان اسلام با شمشیر و با انواع سلاح های سرد و گرم به مقابله با اسلام برخاستند و در میادین نبرد با مسلمانان به جنگ و زور آزما یی پرداختند که با شکست خوردن از مبارزین جان برکف اسلام، از صحنه ی نبرد کنار رفتند و یا کنار زده شدند و سرانجام دست از مبارزه و ستیز برداشتند، ولی عده ای دیگر از دشمنان قسم خورده ی اسلام مانند روافض که خطرناکتر از گروه نخست میباشند، در میان مسلمانان نفوذ کردند و با تظاهر به اسلام خودشان را همچون زالو بر پیکر اسلام چسپاندند و مانند یک غده ی سرطانی عمل کرده و میکنند

روافض با هدف قرار دادن اساس اسلام، همه ی تلاششان را برای از میان بردن مکتب پیامبر به کار بسته و سعی کرده اند تا اسلام را تخریب کنند، باوارونه جلوه دادن حقایق و تفسیر و تأویل مغرضانه و جهت دار از قرآن و با استفاده از احادیث ساخته شده ی خویش، درصدد بر آمده اند تا به هر طریق ممکن چهره ی واقعی اسلام را مسخ و مردم را نسبت به پرچم داران اسلام بدبین نمایند، بدین خاطر تا توانسته اند از زبان پیامبر و ائمه دروغ بافته و به نام دین و اهل بیت به خورد مردم داده اند.

ما در این نوشتار جهت روشن شدن حقایق، به برخی از معتقدات این گروهک ضالّه که برگرفته شده از کتب و متون معتبر خود ایشان است اشاره می کنیم تا مسلمانان این قشر به ظاهر وحدت خواه را بهتر و بیشتر بشناسند.

امامت: بنا به اعتقاد شیعیان امامیه، امامت رکنی از دین و اصلی از اصول دین ایشان است، آنان معتقد به امامت و جانشینی بلافصل حضرت علی بن ابی طالب -رضی الله عنه - میباشند، روافض از این هم پا را فراتر گذاشته و معتقدند که پیامبرصلی الله علیه وسلم حضرت علی را وصیّ و جانشین خود مقرر کرده و امامت وی از جانب خداوند تعیین گردیده است و همه ی انبیا نیز به ولایت علی اقرار نموده اند و از آنان عهد و پیمان به ولایت علی و اولاد او گرفته شده است و پیامبران هم مردم را به ولایت علی و اولاد وی دعوت کرده اند!!؟

چنانچه ملا باقر مجلسی در بحارالانوار جلد 11 ص 60 حدیثی را از قول رسول خدا صلی الله علیه وسلم نقل کرده که ایشان فرموده اند:" یاعلی، ما بعث الله نبیا إلاوقد دعاه إلی ولایتک طائعا أوکارها" !!؟ (ای علی! خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده است مگراینکه اورا به ولایت تو فرا خوانده و از او پیمان گرفته است چه راضی به آن بوده یا نبوده به هر حال از او پیمان گرفته شده است) !!؟

از ابوجعفر( امام باقر) نقل کرده اند که گفته است :" ان الله تبارک وتعالی أخذ میثاق النبیین بولایـة علی" ( خداوندتبارک وتعالی ازپیامبران عهدوپیمان به ولایت علی گرفته است)

و همچنین از ابوعبدالله (امام صادق) روایت کرده اند که فرموده است:" ولایتنا ولایة الله لم یبعث نبیّ قطّ إلابها" (ولایت ما، ولایت خداوند است، هرگز هیچ پیامبری مبعوث نگردیده مگر اینکه به ولایت ما اقرارکرده و نسبت به آن عهد و پیمان داده است) !!؟-

اینگونه روایات کفر انگیز و خود ساخته و متناقض که بدست استفاده جویان مذهب تراش روافض ساخته و پرداخته شده است و با قرآن کریم نیز تناقض دارد، در کتب معتبر شیعه به وفور دیده می شود و خوانندگان عزیز برای تحقیق و تفحص بیشتر در این زمینه، می توانند به کتابهای زیرمراجعه نمایند و آنها را مورد مطالعه و بررسی قرار دهند : اصول کافی کلینی، بصائرالدرجات صفار،مستدرک الوسایل نوری طبرسی، تفسیرصافی کاشانی، بحارالانوارمجلسی، خصال صدوق، وسایل الشیعه حرّعاملی، معالم الزلفی وغیره

مایه ی تأسّف استکه چرا کسانی که در سراب جهل روافض گرفتار آمده اند به ویژه نسل جوان در مورد اینگونه ادّعا های پوچ وبی اساس، اندکی نمی اندیشند و تدبر و تأمّل نمی کنند؟! آیا تا به حال فکر کرده اند که چگونه ممکن است خداوند از پیامبران علیهم السلام عهد و پیمان به ولایت علی و اولاد او گرفته باشد و آنان هم به موجب آن، مردم را به ولایت علی و سایر ائمه دعوت کرده باشند و با وجود آن هیچ اسمی از دعوت مردم به ولایت علی در قرآن کریم برده نشده باشد!!؟

کهیقینا هم چنین چیزی در قرآن وجود ندارد و پیامبران هم اگر چنین وظیفه ای میداشتند، به طور حتم به وظیفه ی دینی خود عمل می کردند؛ چون ممکن نیست که پیامبری نسبت به وظیفه ی خود کوتاهی کرده باشد، پس به این نتیجه می رسیم که این ادعای روافض همچون سایر ادعاهای آنان از اساس دروغ است.

آنچه مسلم است این است که تنها براساس یک ادّعا نمی توان مذهب و یا عقیده ای را بنا کرد، اعتقاد و باور دینی بازیچه ی دست این و آن نیست که هر طور دلشان به خواهد با یقین و باور مردم بازی کنند و دکانی برای خود به سازند و خرافه ای را به عنوان ضروریات دین به خورد مردم دهند؛ چرا که بخش اعتقادات خارج از دایره ی تقلید است و اعتقاد براساس یک دلیل قوی شکل می گیرد و نه برمبنای یک تعصب جاهلانه و کور، بنا براین هر آنچه مخالف بانص صریح قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم باشد، به هیچ عنوان قابل قبول نیست، لذا این ادعای رافضی ها که میگویند : خداوند از انبیا به ولایت علی و اولاد او اقرار گرفته و آنان هم مردم را به ولایتش دعوت کرده اند، ادّعایی بیش نیست و هیچ مدرک و دلیل قرآنی و یا حدیث صحیح و مستندی در این باره وجود ندارد، آیات قرآن در مورد دعوت انبیا، تنها به دو موضوع اساسی و مهم - توحید و پرهیز از شرک - پرداخته و تصریح دارد بر اینکه همه ی پیامبران مردم را به توحید فرا خوانده و از شرک برحذر داشته اند چنانچه خداوند در سوره انبیا آیه: 25 فرموده است :(وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ) ماپیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر اینکه به او وحی کردیم که : معبودی جزمن نیست، پس فقط مرا پرستش کنید. و در سوره نحل آیه: 36 فرموده است : ( وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اُعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ) ما به میان هر ملتی پیامبری را فرستاده ایم - و محتوای دعوت همه ی پیغمبران این بوده است - که خدا را به پرستید و از طاغوت دوری کنید...و آیات :59 ، 65 ،85 سوره اعراف، آیه:61 سوره هود، آیه: 13 سوره لقمان، آیه : 48 سوره نسا و غیره نیز به همین دو موضوع فوق تصریح دارند.

اعتقاد روافض درباره ی اهل سنت و سایر کسانی که قایل به امامت و جانشینی بلافصل حضرت علی و اولاد او نیستند.

همه ی اهل سنت بدون استثنا دوستدار واقعی حضرت علی بوده و هستند و ایشان را همانند خلفای ثلاثه تکریم میکنند و به هیچ عنوان نسبت به آن حضرت توهین روا نمی دارند و از مقام شامخ ایشان نمی کاهند و همچنین اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وسلم را دوست میدارند و نسبت به ایشان احترام فوق العاده و خاصی قایل اند.

اما در مورد امامت و جانشینی بلافصل حضرت علی رضی الله عنه، اهل سنت از نظرسیستم حکومتی و طرز تشکیل آن، معتقد به شورا می باشند و قایل به انتصاب و امامت و جانشینی بلافصل حضرت علی نمی باشند و امامت را اصلی از اصول دین نمی دانند ومعتقدند که انتخاب ابوبکرصدیق رضی الله عنه به عنوان خلیفه ی پیامبرصلی الله علیه وسلم که توسط نخبگان و عموم صحابه از جمله حضرت علی انجام گرفته است، کاملا بجا و به حق بوده و هیچ نوع تخلفی از قرآن یا از سنت و فرمان رسول خدا صلی الله علیه و سلم صورت نگرفته است ( که این خود بحث جداگانه ای را می طلبد.

ولی از آنجایی که روافض امامت را اصلی از اصول دین خود ساخته ی خویش میدانند و معتقدند که امامت تنها حق علی و اولاد او است، بنا بر این از نظر آنان، اهل سنت چون معتقد به امامت و جانشینی حضرت علی و اولاد وی نمی باشند، مسلمان نیستند و ریختن خون و گرفتن مال ایشان به هر نحو ممکن حلال است!!؟

چنانچه خمینی در کتاب "توضیح المسایل" ( چاپ قدیم) در فصل اشیای گمشده و اموال به دست آمده، کافر و سنی را (باعبارت کافر و سنی ذمّی..) در یک ردیف قرار داده و سنی را در حکومت ولایت فقیه از زمره ی ذمّی ها دانسته است !!؟ که البته در چاپ جدید لفظ سنی برداشته شده است، علاوه بر آن، خمینی در کتاب تحریر الوسیله ص 318 گرفتن مال ناصبی یعنی سنی را به هر طریق ممکن -چه ازطریق غصب یا مصادره و غیره - جایز و روا و سنی ها را از جمله ی اهل حرب دانسته است!!؟و نظام مستبد ولایت فقیه ایران بر مبنای همین اعتقاد با اهل سنت ایران رفتار می کند و عملا هیچ حق و حقوقی برای آنان قایل نیست و با انواع ترفندها درپی نابودی و محو هویت آنان است