دوست عزیز به وبلاگ حقیقت ایمان خوش آمدید
امید است که از مطالب موجود در این وبلاگ استفاده بهینه نموده و با نظرات خویش ما را در جهت پیشبرد هر چه بهتر آن یاری نمایید.
این وبلاگ از تمامی مطالب مفید و سودمند شما استقبال میکند. لطفا مطالب خود را به آدرس ایمیل زیر برای ما ارسال نمایید:

hamid.ma66@yahoo.com
۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

نوشتة : غلام رسول فروغ
«... آيت‌الله «سيدمحسن حجت»، عالم برجسته شيعی افغانستان، ضمن اعتراض به اعمال محدوديت در برپايی مراسم عزاداری سالار شهيدان در بخش‌هايی از افغانستان گفت: بريده باد زبانی كه عزاداری و سينه‌زنی در عاشورای حسينی را حرام بداند.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) شعبه جمهوری اسلامی افغانستان به نقل از خبرگزاری صدای افغان، آيت‌الله حجت در مراسم تاسوعا كه در تكيه‌خانه عمومی «چنداول» كابل كه صدها نفر عزاداران حسينی به ياد امام حسين(ع) در آن گرد هم جمع شده بودند، گفت: متأسفانه عده‌ای در كشور ما عزاداری،

 اشك ريختن و سينه‌زنی برای اباعبدالله الحسين(ع) را حرام می‌دانند و اين اقدامات متحجرانه را به شدت محكوم كرد...
۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه
نوشتة : حقطلب
بحث سنت و بدعت از مباحث مهم عقيدتي در اسلام است . سنت به معني پيروي از روش پيامبر در تمام زمينه هاي عبادي است و بدعت به معني برون رفتن از دايرة شريعت الهي در مجال عبادت است كه به معني نو آوري كردن در مسائل مربوط به ديانت ميشود.
از آن جا كه مسلمين به اتباع سنت مكلف اند، با اين التزام، در حقيقت مسير مستقيم الهي را پيموده اند چرا كه اين تعلق به سنن نبوي نيمي از كل دين ما را تشكيل ميدهد كه باور به آن مربوط به جز دوم شهادتين يعني محمد الرسول الله ميباشد...

۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه
نوشتة: برومند
در طي چند هفتة گذشته در گوشه و كنار دنيا شاهد اتفاقات و تحولاتي بوديم كه براي ما مسلمانان ميتواند خيلي تكان دهنده باشد.
ماجراي اول، مربوط به نزديكي استراتيژيك هندوستان با امريكاست. دولت امريكا از مدتها بدين سو بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي كوشيده است تا روابط ديپلماتيك و استراتيژيك خود را براساس منافع دور و نزديك خويش، با اين كشور، بسيار نزديك بسازد.
با توجه به اين كه كشور هندوستان ، از يك سو ، با دولت صهيونستي يهودي در فلسطين اشغالي روابط بسيار نزديك دارد و از سوي ديگر، با مسلمانان در سر قضية كشمير اسلامي در جنگ مستقيم است و از سويي نيز با كشور اسلامي پاكستان رقابت سختي بر سر مسائل بسيار دارد، و از جانبي نوعي همسويي در قضية پيچيدة اشغال افغانستان نيز ميان هند و امريكا به ميان آمده است، اكنون اين تحكيم روابط و اين پيوند سه جانبة امريكا ، اسراييل و هندوستان، ميتواند مثلث بسيار شوم و نا مبارك براي مسلماناني باشد كه در اين حوزة زنده گي ميكنند و زنگ خطري جدي را براي مسلمانان در منطقه به صدا در آورد! ...

۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه


نوشتة : حقطلب
با فرا رسيدن ماه محرم ، نمايش خرافات شيعيان غالي رافضي، به اوج خود ميرسد و هزاران صحنة دين سوز و نمايش هاي پر از خرافات و بدعات و حتي كفريات و شركيات توسط جاهلان رافضي به نمايش گذاشته ميشود. از مداحي گرفته تا نوحه كشي و سينه زني و زنجير زني و گِل مالي و غيره اعمال منافي اخلاق و شريعت و انسانيت! ...
[1] و [2]
علماي بزرگ شيعه اعتراف كرده اند كه از نظر پیامبر اسلام و ائمة كه شيعه خود را به آنها منتسب ميدانند و مطابق به نظر علمای بزرگ شیعه حرام بودن این شعایر ثابت است که به گونة بسیار مختصر به قسمتی اندک از این حركات زشت و نظرات طرح شده اشاره میشود:
1ـ نوحه کشی:
ـ ا بن بابويه قمي یعنی شيخ صدوق، مي گويد: « يكي از رواياتي كه از پيامبر ثابت و قبلاً گفته نشده اين است كه رسول الله ـ صل الله علیه و آله وسلم ـ فرموده: « النياحة من عمل الجاهلية»
[3] ( نوحه کشیدن از اعمال جاهليت است). از محمد باقر مجلسي با لفظ:« النياحة عمل الجاهليه» [4]: (نوحه کشی رفتار و عمل جاهليت است) نقل شده است.
ـ مجلسي، نوري و بروجردي از رسول الله صل الله عليه وسلم، روايت مي كنند كه فرمود: «صوتان ملعونان يبغضهما الله اعوال عند مصيبه و صوت عند نغمة يعنى النوح و الغناء»
[5].: (دو آوازند كه لعنت شده اند و خداوند را به خشم مي آورند؛ آه و واويلا كردن در هنگام مصيبت و آواز خواندن با موسيقي)!!
ـ محمد باقر مجلسي از علي ـ علیه السلام ـ روايت مي كند كه گفت: وقتي ابراهيم پسر رسول الله وفات نمود... پیامبرگريست و مردم با او گريستند تا جايي كه صداي مردان از صداي زنان بلندتر شد! پيامبر آنان را از گريستن بشدت نهي كرد و گفت: چشم اشك مي ريزد و قلب اندوهگين است و چيزي نمي گوييم كه پروردگار را به خشم آورد...
[6]
۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

نوشتة: صفيه يكتا پرست
« وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (بقره / 124).
ترجمه: و آن گاه كه خدا ابراهيم را با سخناني بيازمود و او آنها را به تمام انجام داد ،(خداوند بدو) گفت : من تو را پيشواي مردم خواهم كرد . ( ابراهيم ) گفت : آيا از دودمان من (نيز كساني را پيشوا و پيغمبر خواهي كرد؟ خداوند) گفت : پيمان من به ستمكاران نمي‌رسد )
بحث امامت از مباحث اساسي عقيدتي در نزد شيعيان غالي يا روافض است. طوري كه صدوق يا همان ابن بابوية قمي ميگويد: (اعتقاد ما اين است كه هر كس امامت امير المومنين علي بن ابي طالب را قبول نداشته باشد مثل اين است كه جميع پيامبران را قبول نداشته باشد و كسي كه به امامت اميرالمومنين اقرار ميكند اما يكي از ائمه بعد از وي را انكار ميكند مثل اين است كه نبوت تمام انبيا را مي پذيرد اما نبوت محمد صل الله عليه وسلم را نمي پذيرد)!! الاعتقادات للقمي ص111 ...

۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه
نوشتة : عبدالرحمن حقطلب

در كتاب صحيح امام بخاري رحمة الله عليه كه اصح كتب حديثي در نزد مسلمانان است، حديثي وجود دارد كه هر چند به طور مستقيم به ماجراي غدير خم مربوط نيست اما موضوع غدير در آن به صورت غير مستقيم طوري درج شده است كه ما را به علت صدور حديث من كنت مولاه ... كه در غدير خم نبي اكرم صل الله عليه و سلم آن را ايراد فرمود، آشنا ميسازد.
هر چند در كتاب البدايه والنهاية ابن كثير رحمه الله، اين موضوع به روايتي ديگر نيز بيان شده كه در مطلب غدير خم همين وبلاگ درج شده است، اما براي يافتن علل اصلي حديث « من كنت مولاه» چارة نيست جز آن كه به تمام جوانب موضوع نظر اندازي كنيم تا تصويري واضح از قضيه پيش روي مان قرار گيرد...

۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه
عيد سعيد اضحي بر مومنان موحد عالم پيروان مكتب محمدالرسول الله صل الله عليه وسلم مبارك باد!
۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه
يكي از جمله موضوعات بسيار اساسي و مهمي كه فكر شيعه بر آن مبتني گشته است ، بحث امامت است كه شيعة معتقد است، امام مانند پيامبر، از جانب خدا تعيين ميشود و راي و نظر مسلمانان در آن هيچ دخالتي ندارد! لذا حضرت علي و تعدادي از اهل بيت ايشان، از سوي خدا انتخاب شده اند تا امامت مسلمانان را به دوش داشته باشند، در حالي كه اهل سنت و جماعت بر اساس دستور قرآني : و امرهم شوراي بينهم ، معتقد هستند كه امر امامت، بعد از نبي اكرم تا به قيامت امري است كه توسط شوراي و انتخاب مسلمين صورت مي پذيرد!...
البته اين بحث زماني اهميت پيدا ميكند و از حساسيت فوق العاده برخوردار ميشود كه شيعه امامت را اصلي از اصول دين شمرده و آن را در كنار اصول و اركان ديني قرار ميدهد و آن گاه، منكر چنين امامت مزعومي را كافر ميخواند! و معتقد است كه هر كس آن را قبول نداشته باشد مانند آن است كه نبوت را قبول نداشته باشد! و برهمين مبناست كه شيعه معتقد است كه چون اصحاب پيامبر صل الله عليه و آله وسلم، يعني مهاجرين و انصار رضي الله عنهم اجمعين، بعد از وفات ايشان، حضرت ابوبكر صديق را به عنوان خليفه تعيين كردند، وحق الهي حضرت علي را غصب نمودند، لذا همه از دين مرتد شده و كافر شمرده ميشوند به جز سه تن!
اكنون ما در نهج البلاغه نامه ها و خطبه ها و حرفهاي از حضرت علي را ميبينيم كه صحت آن مورد اتفاق شيعه و سني است! به سراغ يكي از اين نامه ها ميرويم و نگاه ميكنيم كه حضرت علي به موضوع امامت چگونه نگريسته است ؟ آيا ايشان آن را امري انتصابي از جانب خدا ميداند يا امري انتخابي توسط مسلمانان! و ان شاء الله كه در پرتو اين روشنايي مسير درست بر همگان روشن شود و دريچه هاي انحراف و ضلالت و خرافات و بدعات بر امت اسلامي مسدود گردد. من فكر ميكنم كه صاحبان قلب و عقل سليم بعد از ملاحظه اين نامه ديگر نيازي به استدلال براي راهيابي در مسير حق نداشته باشند .
اينك نامة حضرت علي به حضرت معاويه ابن سفيان رضي الله تعالي عنهم مندرج در نهج البلاغه در بخش نامه ها.
نامة ششم:
«إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ، فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ، وَلاَ لِلغَائِبِ أنْ يَرُدَّ، وَإنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَالاْنْصَارِ، فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَسَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذلِكَ للهِ رِضىً، فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْن أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَاخَرَجَ منه، فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ، وَوَلاَّهُ اللهُ مَا تَوَلَّى ...» یعنی: «(ای معاویه) اين مردمى كه با ابو بكر و عمر و عثمان بيعت كرده بودند، به همان شيوه با من بيعت كردند، پس فردي که در بيعت حضور داشته است، نمي تواند بيعت خود را پس بگيرد و کسي که حاضر نبوده حق انتخاب ديگري ندارد. و یقیناً شورا از آن مهاجرين و انصار است، پس اگر مهاجرين و انصار بر فردي اتفاق نمودند و او را امام ناميدند، بدانيد که آن كار مورد پسند خداست. اگر فردي اعتراض کرد يا با ايجاد بدعتي عليه آن شوريد، دوباره به آنچه بر آن بود، بازگردانده مي شود، اگر نپذيرفت با او بجنگيد چون راهي غير از راه مؤمنان در پيش گرفته است و خدا او را به همان جزایی میرساند كه خودش اختيار كرده است...»در اين نامه حضرت علي در باره امر امامت، نكات خيلي مهمي را اشاره كرده است كه ميكوشيم خلاصه به آن اشاراتي داشته باشيم:نکتۀ اوّل:
حضرت علی می فرماید: «مردم با همان شيوه و شرايطي كه با سه خليفة قبل از من بيعت كرده اند با من بيعت كردند! »آيا اين حرف تأییدي برشيوة انتخاب خلفاي قبلي توسط مسلمانان نيست؟ چگونه ممكن است حضرت ابوبکر و عمر و عثمان رضی الله عنهم غاصب به شمار آیند در حالی که خود حضرت علی برای صحت خلافتش به شیوۀ انتخاب آنها استدلال می کند؟
آيا اصحاب پيامبر اعم از مهاجرين و انصار، طوري كه شيعيان رافضي باور دارند، با سه خليفة قبلي، بیعت کردند تا خيانت كنند، و امامت را غصب كنند و اسلام را به نابودي بكشانند و از لذايذ دنيوي متمتع شوند ؟يا نه آنان به همان شرايطي با حضرت علي بيعت كردند كه با خلفاي قبلي بيعت كرده بودند؟ نظر اهل سنت اين است كه بيعت با خلفاي قبلي براي انتصار اسلام و حمايت از كيان امت و برقراري شريعت الهي در زمين بود و اكنون بر همان مبنا و با همان شرايط با وي نيز بيعت كرده اند! در حالي كه اگر بر اساس نظر شيعه اين موضوع را تحليل كنيم نتيجه چنان مي شود كه با همان شرايط ظالمانة كه با خلفاي قبلي بيعت كرده بودند اكنون با من بيعت كرده اند!! نعوذ بالله من ذالك.
نكتة دوم :
در ادامة خطبه، حضرت علی رضی الله عنه می فرماید: :«یقیناً شورا از آن مهاجرین و انصار است» حضرت علی رضی الله عنه شورا و انتخاب را از آن مهاجرین و انصار دانسته و رأی آنان را حجت میداند!
اكنون اين كلام را با اين آيت قرآني تطبيق كنيد تا مصداقيت آن را مشاهده نماييد : « وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ (توبه:100) (و سبقت گیرندگان نخستين از مهاجرین و انصار و كسانى كه به نیکی از آنان پيروى كردند خدا از ايشان خشنود و آنان نيز از او (از خدا) خشنودند) !!!
نكتة سوم:
در ادامة خطبه ميخوانيم كه حضرت علی میفرماید: « پس اگر مهاجرين و انصار بر فردي اتفاق نمودند و او را امام ناميدند، بدانيد که اين كار مورد پسند خداست !!!». اين جمله خيلي حايز اهميت است ، حضرت علي رضی الله عنه می فرماید: کسی را که مهاجرين و انصار "امام" نامیدند ، اين كار مورد پسند خداست يعني خدا راضی است که اصحاب محمّد صل الله عليه و آله وسلم، شخصی را در بین خود به عنوان امام انتخاب کنند!
از اين فراز زيبا دانسته ميشود كه به نظر حضرت علي رضي الله عنه ، امر امامت امري است كه توسط مسلمانان معين ميشود نه خدا! و خشنودي خدا نيز منوط به آن است كه مسلمين كسي را از ميان خود برگزيده و وي را امام بنامند !!! اما شيعيان رافضي معتقد اند كه وقتي مهاجران و انصار بعد از وفات نبي اكرم گرد آمدند و براي خود امامي تعيين كردند و همه نيز در نهايت بر آن متفق شدند، اين كار شان برخلاف رضاي خدا بود و از دين مرتد شدند!!
نكتة چهارم :
در ادامة خطبه آمده است كه امیرالمؤمنین علی - رضی الله عنه - فرمود: «اگر فردي اعتراض کرد يا با ايجاد بدعتي بر ضد انتخاب امام توسط مهاجرين و انصار، شوريد، دوباره به آنچه بر آن بود، بازگردانده شود، اگر نپذيرفت با او بجنگيد چون راهي غير از راه مؤمنان در پيش گرفته است!!» حضرت علی در اینجا با مشت محكم بر دهان کسانی ميكوبد، که معتقدند امام از سوی خدا باید تعیین شود! و حضرت علی با تصريح لهجه میفرماید: اگر کسی بگويد كه انتخاب خليفه به صلاحيت اصحاب پيامبر نيست، در حقيقت ایجاد بدعت کرده و چنين شخصي شورشی است و ما مؤظفیم كه به او بفهمانيم، اعتقادش اعتقادی فاسد و بدعتي زشت و جهنمي است ! و اگر نپذيرفت حتي بايد با او جنگيد تا به حق باز گردد!!
اكنون بنگريد كه آيا اهل سنت راست ميگويند كه انتخاب امام را حق مسلمين ميدانند و به آن راضي هستند يا شيعه كه به آن راضي نيست!نكتة پنجم:
از كليت اين خطبه چنين برداشت ميشود كه ، موضوع بيعت مسلمانان با حضرت علي در غدير خم مطابق به عقيده شيعه، يك دروغ محض است، چرا كه اگر چنين ميبود نبايد،حضرت علي ازآن مهاجران وانصاري كه بر اساس فرمان خدا با ايشان بيعت كرده بودند و سپس آن را شكستاندند، اين قدر تمجيد به عمل مي آورد و صريحا صلاحيت تعيين خلافت چه در گذشته و چه در حال را، از خدا ميگرفت و به آنان مي سپرد! و اين قدر به شدت از موضع و موقف آنان چنين قاطعانه دفاع ميكرد و از بيعت آنان با خلفاي قبلي و سپس با خود صحبت به ميان مي آورد و فقط و فقط انتخاب و شيوة كار كرد آنان را حجت معرفي ميكرد و بس ! !
اكنون منتظريم تا بنگريم برادران اهل تشيع و روافض در اين باره چه نظري دارند؟!! و ما علينا الاالبلاغ
۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

[ اين مطلب را يكي از خواننده گان محترم ما مدتي قبل فرستاده بودند تا در وبلاگ منتشر كنيم كه به دليل تراكم موضوعات نتوانستيم آن را قبلا نشر كنيم، و اينك با كمي تاخير اين مطلب را تقديم خواننده گان عزيز وبلاگ حقيقت ايمان ميسازيم. البته چنين مطالبي چون از روي واقعيتها پرده برميدارند هميشه تازه و قابل استفاده هستند.با تشكر از همكاري اين نويسنده.]

مطلبي را كه ميخوانيد من قبلا براي برادران انجمن اصلاح فرستادم اما متاسفانه ايشان مطلبم را در نشريات خود نشر نكردند . اكنون آن را به خدمت شما برادران دلسوز ميفرستم اميد است كه در وبلاگ وزين شما نشر شود. ارسالي حقجو

بعد از سپري شدن ماه مبارك رمضان، در هرات اتفاق هاي افتاد، يكتن از فاسقان به نام فرهاد دريا آواز خوان مشهور را براي هنرنمايي به هرات آوردند او در آن جا براي عده ايي آواز خواند و رفت.
در اين باره تبصره هاي جالبي ميان مردم درگرفت كه بد نيست ماهم كمي در اين باره گپ بزنيم و به تحليل موضوع بپردازيم.
اولا كه اين بزم رقص و آواز خواني در جايي برگذار شد كه دو سه ماه قبل انجمن اصلاح ، در آن جا محفل به ياد ماندني فهم قرآن را برگزار كرد. محفلي كه در آن زنان و مردان مومن از شهر ولايت هرات و ولسواليهاي دور و حتي ولايات همجوار نيز براي استماع قرآن و اشتراك در آن محفل پرمعنويت گردهم آمدند و يك هفتة تمام در خاك استوديوم هرات، قرآن استماع كردند، اشك ريختند و براي درمان دردهاي خويش به حضور خداوند دست دعا و تضرع به آسمان افراشتند. و حال بسياري از همان مردم از خود مي پرسند ، چرا در جايي كه ديروز محل نيايش و عبادت ما بود امروز زنان و مردان بي بند و بار به ساز شيطان ميرقصند ... آيا بايد اينچنين نسبت به دين ما بي اعتنايي و توهين صورت گيرد؟!
ثانيا: از روز ورود اين مسخرة شيطان به هرات، اكثر تلويزونها از جمله تلويزيون و راديوي ملي هرات، به نشر و پخش برنامه هاي مختلف او پرداختند و مخصوصا تلويزيون ملي! تا روزي كه وي از هرات رفت هر شب و روز گذارش هاي مختلف در بارة وي را در آغاز اخبار و ديگر پروگرامهاي خود، منعكس ميكرد، در حالي كه تعداد اشتراك كننده گان اين برنامة لهو و لعب نيز بر خلاف ادعا، بسيار محدود بود، اما، اين رسانة ملي! از مجلس قرآن كه با اشتراك ده ها هزار تن از مردم اين كشور همراهي ميشد، حتي يك شارت خبري براي چند ثانيه هم منعكس نكرد! و اين نشان ميدهد كه براي تلويزيون ملي – دولتي و اراكين دولت صليبي، ملت افغانستان جزء ملت به شمار نميرود، و جايگاه موسيقي در نظر آنان از قرآن خيلي بالاتر است.
به هر حال! به نظر من هرچند اگر تلويزيون ملي – صليبي آن مجلس قرآني را به صورت كامل هم گذارش ميكرد ارزشي نداشت، چرا كه مردم جز به ندرت اين تلويزونها را نگاه نميكنند، اما هدف من نشان دادن واقعيتهايي است كه در اين كشور روان است! و طبعا اين نگاه، براي تحليلگران، در تحليل وضعيت امروزين جامعة ما ميتواند ، فاكتوري بسيار مهم و در خور توجه به شمار آيد!
و اما نكتة سوم:
يادم مي آيد كه در برنامة قرآن خانواده هاي مسلمان هراتي و غير هراتي، از نيمه هاي شب، همراه با اطفال معصومي كه هنوز خواب بودند و به دوش كشيده ميشدند، به استوديوم ورزشي ولايت هرات حاضر ميشدند! در حالي كه برنامه ساعت شش صبح آغاز ميشد، و حد اقل تعداد خواهران مسلماني كه در اين برنامة قرآني اشتراك ورزيدند به بالا تر از بيست هزار نفر ميرسيد چنانچه داخل استوديوم ديگر جاي براي نشستن نداشت و خواهران در بيرون در پشت ديوار نشسته بودند و در برادران نيز در بيرون استوديوم مجبور شدند كه بنشينند!
هفتة قرآن و تجمع بي نظير مردم در هرات حول قرآن بود نه چيز ديگر! اين گردهمآيي نشان دهندة عشق مفرط اين مردم به دين و اعتقاد شان بود و اخلاصي كه در نهاد ملت مسلمان افغانستان، نسبت به اسلام و قرآن موج ميزند و برتار و پود وجود شان احاطه دارد. اين تجمع به ذات خود پاسخي بود به همة آناني كه فكر ميكنند مردم ما از اسلام و قرآن فاصله گرفته اند و نشان داد كه عطش تند اين ملت براي دريافت مفاهيم ديني و قرآني شان فروكاستني نيست، و هر وقت ندايي براي سيراب كردن تشنه گان از جايي بلند ميشود، تشنه كامان اين مسير به عظمت يك ملت در صحنه ها حضور مي يابند و ميخواهند تا جرعه نوش اين كأساً دهاقاي قرآني باشند.
جالب است بر مبناي تجربة كه همه ما آدمها داريم ، معمولن خواهران ما كمتر نظم مي پذيرند و در محفلي كه چند زن در كنار هم باشند، امكان ندارد كه سر صحبت باز نباشد و باهم به گفتگو نپردازند! اما بر اساس آن چه كه در اين محفل تجربه شد، از اين جمعيت بيست تا سي هزار نفري خواهران و جمعيت ده ها هزار نفري برادراني كه اصلا قابل كنترول نبودند، در طول جلسة دو ساعتة قرآني، هيچ صدايي بلند نميشد! و چنان سكوت و ادبي در اين محفل مستولي بود كه گويي مردم به نماز در حضور خدا ايستاده و او را به چشم سر مشاهده ميكنند!
اين محفل و همايش با عظمت قرآني، در مقطع زمانيي برگزار ميشد كه وقت خواب غافلان است! اما حضور مردم نشان ميداد كه اين ملت بسيار هوشيار و زيرك اند و براي استفاده از وقت خود، هيچ لحظة غنيمتي را از دست نميدهند و لوكه متصل به نماز صبح و حتي در هنگام برگزاري نماز تهجد باشد! مردان و زنان شان آماده اند تا اين رايت پرشكوه را به دوش بكشند و در پاي آن در هنگام ضرورتها جان و مال شان را ايثار نمايند.
و اما نكتة مهم و درخور توجه در اين بين آن است كه در آن محفل با شكوه ايماني، با همة طول و عرضش، حتي يك سرباز هم از جانب دولت، براي تامين امنيت! حضور نداشت! اما يك حادثه منفي قابل ذكر در طول اين هفته واقع نشد!
و اما محفل شيطاني آقاي دريا در هرات، با بمب و خون همراه شد در حالي كه صد ها تن از تمام ارگانهاي امنيتي دولت اطراف منطقه را محاصره و در كنترول خود قرار داده بودند!
هر چند من طرفدار به كار گيري شيوه هاي خشن براي ايجاد تغيير سياسي در كشور نيستم، اما متاسفانه كساني هستند كه امروز ميخواهند با دست گذاشتن روي نقاط حساس جامعه، اگر در جايي نيمه امنيتي هم وجود داشته باشد، آن را به بحران بكشانند! برنامه هاي شيطاني را به زور برسر ملت تحميل كنند و برعكس خواست و ارادة مردم، همه چيز را مطابق به ميل خود و ملت، جلوه دهند! اما واقعيتها چيز ديگري را نشان ميدهند!
هدف من از طرح اين نظر آن است تا كساني را كه براي اين ملت واقعا دل ميسوزانند در هر موقعيتي هستند متوجه اين حقيقت سازم كه بحران جامعة ما را اكثرا عدة به ناحق، دانسته و يا ندانسته دامن ميزنند! اين ملت مشكلي ندارد اگر به حال خود بگذارندش! وقت آن است كه اين حقيقت را فرياد كنيم و براي جلوگيري از اين مصايب آستين همتي بالا زنيم و خويشتن را با انتخاب حقيقي و واقعي ملت مومن خود همراه سازيم.
اكنون راه واضح است و ملت افغانستان انتخابي به جز اسلام و قرآن ندارد، اين ملت خسته از فساد است با همة اشكال و ابعاد آن! چه اين فساد در قالب سياست باشد، چه در قالب اقتصاد باشد چه در قالب هنر و فرهنگ باشد و حتي اگر در قالب دين و مذهب باشد!
و در همة اين عرصه ها مع الاسف امروز، اگر اين مشت آدمهاي رذل و هزل، با حاميان خارجي شان، يقة مردم را رها كنند و دست از سر اين ملت مظلوم بردارند، ملت ما را هيچ چيزي تهديد نميكند، اين مردم خود هم توانايي ادارة كشور خود را دارد و هم لياقت رهبري آن را.
من فكر ميكنم، زمان آن سپري شده است كه ديگر ملت مسلمان افغانستان به نظامي تحميلي تن در دهد و يا با فشار و ارعاب و ترفند ميدان را به بازيگران فاسد رها كند و يقينا كساني كه جز اين ميخواهند - ان شاءالله - به مقصد خويش هرگز رسيده نميتوانند.


۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه
ميگفتيم كه در زير كاسه نيم كاسه است، اما كمتر باور ميكردند، ميگفتيم كه براي كوبيدن اسلام و سنگرهاي مقاومت اسلامي، در سراسر جهان و به خصوص در افغانستان ، توطئه شيعي – صليبي بر ضد امت اسلامي روان است، اما كمتر باور ميكردند، ميگفتيم كه دست ايران رافضي با امريكاي صليبي، در قضاياي افغانستان در يك كاسه است اما كمتر باور ميكردند تا اين كه ماجراي اخير دفتر كرزي، گوشه اي از اين واقعيت را به اثبات رسانيد و نشان داد كه، رژيم رافضي ايران ، براي تقويت بنية حكومت صليبي كرزي، در آشكار و پنهان ميكوشد و با وجود اين كه از يك طرف به گروه هاي از طالبان مساعدت نظامي ميرساند و يا نفرات القاعده را در دامان خود مي پروراند، و براي ملت افغانستان علي الظاهر به خاطراشغال كشور شان توسط امريكا دل ميسوزاند و واي واي سرميدهد اما در واقعيت بر مبناي مثال مشهور با ميش نوحه ميكند و با گرگ دمبه ميخورد!
ماجراي رسوايي اخير از اين قرار است كه از سالها به اين سو، هر ماهه دولت رافضي ايران مبلغ هنگفتي را به صورت نقد دالري، به شكل پنهاني ، در اختيار شخص كرزي قرار ميداده است و اخيرا اين ماجرا زماني افشا شد كه مسئول دفتر كرزي به اين جرم اعتراف كرده و سپس شخص كرزي نيز مسئوليت آن را به عهده گرفت ولي آن احمق فكر ميكرد با چالاكيهاي سياسي كه دارد ميتواند از زير بار اين رسوايي بزرگ در رفته و در حضور خبرنگاران كوشيد تا نشان دهد كه اين پول جزئي از كمكهاي كشور ايران بوده است كه به صورت رسمي براي دولت افغانستان هر ماهه پرداخت ميگرديد . اما حقيقت اين ماجرا به گونة ديگر بوده است، چرا كه اولا سفير ايران در افغانستان از اين موضوع ابراز بي اطلاعي نمود! و سپس مجلس شوراي ايران نيز از آن ابراز بيخبري كرد و دولت ايران را محكوم كرد كه چرا نماينده گان ملت در جريان پرداخت چنين مبالغ هنگفتي كه به صورت غير قانوني به دولت صليبي كرزي پرداخته ميشود قرار نداشته اند، در صورتي كه هر مساعدت قانوني بايد توسط اين نهاد مردمي در ايران قبلا به تصويب رسيده باشد!
به همه حال! از صورت اين واقعه چنين به دست مي آيد كه، ملت افغانستان در برهة كنوني براي مقابله با خطر صهيوني – صليبي در دنيا كاملا تنها مانده است و يگانه رژيمي هم كه تا به حال مدعي حمايت از ملت افغانستان باقي مانده بود اكنون نشان داده است كه خير، آنان نيز در پروسة سركوب مقاومت ملت رشيد افغانستان در برابر سپاه صليبي همچون گذشته ها، در كنار صليبيون قرار گرفته و در اين بين كار شان فقط و فقط به انتشار مذهب رفض و حمايت از فرقة ضالة رافضه در افغانستان خلاصه ميشود وبس!
حادثة اخير نشان دهنده چند نكتة مهم است :
اولا اين كه فهميده ميشود ملت افغانستان به چه مصيبت بزرگي در برهة فعلي گرفتار است و چگونه كساني را براي سرپرستي اين ملت در نظر گرفته اند كساني كه فقط و فقط در پي يافتن منافع شخصي خود بوده و از اين كه براي چه كسي نوكري و سرسپرده گي نمايند ابدا ابايي ندارند، و حتي از اين كه براي صد ارباب خوش رقصي نمايند، براي شان تفاوتي نميكند، آن چه براي اينان مهم است فقط پول است كه خداي اصلي آنهاست! بدين لحاظ مينگريم كه هم براي امريكا مزدوري ميكنند ، هم نوكري اروپا را براي خود افتخار ميدانند، هم دم دولت هاي بيغيرت عرب را بو ميكشند و هم خود را قربان و صدقة سر روافض ميسازند و اخيرا نيز عقد نوكري با دولت رافضي پاكستان را نيز بسته اند، اما در اين بين آن چه كه از مصايب بر سر ملت افغانستان مي آيد هرگز خمي به ابرو نمي آورند!
ثانيا، رژيم رافضي ايران نشان داده است كه با دادن اين پولها، براي خدا ماهي نميگيرد بلكه هدف آن از يك طرف تقويت جناح هاي رافضي مزدوري است كه در افغانستان براي شان لانه ساخته است، كساني مانند خليلي و مزاري و محسني و محقق و صد هاي رذيل ديگر ، كه هم اكنون در ساحات مختلف در زير حمايت مستقيم دولت ايران چنگالهاي خود را به جان ملت ما فرو برده اند و در مجالهاي سياسي و نظامي و اقتصادي و فرهنگي و ... بزرگترين امتيازات را نصيب خود و پيروان خويش كرده اند، چنان كه در مجال اقتصادي عمده ترين فعاليتهاي اقتصادي را به نفع راوفض و رژيم رافضي ايران در اين كشور صورت ميگيرد، و در مجال فرهنگي و مذهبي شب و روز با تاسيس، حسينيه ها و مهديه ها و مزارات امام زاده ها و مكاتب و رسانه ها و حوزه ها و پوهنتونها و .... براي ترويج مذهب و مكتب خرافي خود و حتي برهم زدن تركيب جمعيتي شهر هاي بزرگي چون هرات و مزار و كابل و شهرك سازيها، به نفع شيعه، در حال فعاليت اند و در مجال سياسي بالاترين پست هاي دولتي را در اختيار گرفته از معاونيت رياست جمهوري تا وزارت خانه هاي كليدي دفاع و داخله و تحصيلات عالي و .... را در چنگال خود گرفته اند و از جانب ديگر طوري كه اخيرا مردم افغانستان مشاهده كردند از مسير مرز بين المللي با كانتينر سلاح و مواد منفجره و ديگر وسايل انسان كشي به افغانستان ميفرستند تا در نهايت بر ضد ملت مسلمان ما استفاده شده و فرزندان اين خاك به خون و آتش كشيده شوند!
پرداخت چنين رشوتهاي هنگفتي است كه چنين مسايل مهمي را توسط كساني كه مدعي اند از جانب مردم افغانستان براي اداره كشور خود برگزيده شده اند، مسكوت ميگذارد و اجازه ميدهد تا تمام دستان خارجي، هماهنگ براي ريشه كن كردن ارزشهاي ديني و فرهنگي اين سرزمين در كار شوند و ريشة اين ملت را از بيخ وبن بركنند.
اكنون معلوم شده است كه ملت ما در اين ميان تنهاي تنهاست! و بار سنگين مقاومت را ميبايست به تنهايي بر دو دوش كشد و مظلومانه چون هميشه بسوزد تا بسازد. ملت مومن افغانستان اكنون بايد فقط با شعار حسبناالله و نعم الوكيل، اين مبارزه و جهاد مقدس را به پيش ببرد و براي پيشبرد اين هدف والا چشم طمع برهمگان بر بندند و با توكل به الله لايزال و توحيد صف، اين موانع سنگين را به تنهاي از مسير حركت خود دور كند تا به هدف والاي خود دست پيدا كند.
بناء خوب است كه جريانهاي مقاومت اسلامي و ملي ، براي ايجاد وحدت صف در كنار هم قرار بگيرند و دوشادوش هم براي دفع اين خطر بزرگ جهاني تن به پيكاري سخت و عظيم بسپارند كه هرچند اشتراك در آن خيلي دشوار و توان فرساست اما هيچ افتخاري در دنيا نميتواند با آن همسري كند آري آزاد زيستن و باشرف زيستن، بهايي دارد كه هركس از عهده پرداخت آن بر نمي آيد به جز مومنان آزادة كه ميگويند ربناالله و سپس استقامت ميورزند!
۱۳۸۹ مهر ۲۹, پنجشنبه

نوشتة توسن مراد
گفته ميشود كه در اين اواخر يكي از سران روافض ايراني به قصد دعوت يكي از كشيشان مسيحي به اسلام، در قالب هيات هاي تبشيري شيعه، به اروپا سفر كرده بود.
آخند رافضي وقتي به آدرس كليساي كه بايد كشيش را در آن جا ملاقات ميكرد رفت، او را در آن جا نيافت و كارمندان كليسا گفتندكه او يك هفته است بنابر معاذيري، به كليسا نيامده و نمبر تلفن و آدرس خانه كشيش را به او دادند و گفتند كه كشيش را ميتواند در خانه اش ملاقات كند.
آخند رافضي بعد از تماس با كشيش راهي خانه وي گرديد و او را در خانه اش ملاقات نمود.
اين دو وقتي با هم روبرو شدند، بعد از تعارفات مقدماتي، آخند رافضي خطاب به كشيش مسيحي گفت: جناب آقاي كشيش! نام من آيت الله عبدالحسين كاوند بروجردي است! و قسمي كه شما را برايم معرفي كرده اند نام شما جورج ديويد است كه افتخار مصاحبت با شما نصيب من گشته است ! كشيش با لبخند سري تكان داد و گفت من نيز از ملاقات شما خوشحال هستم.
آخند رافضي به سخنانش چنين ادامه داد: من يك شيعة اثني عشري هستم و از شهر قم مدينة الاسلام ايران، آمده ام تا شما را به دين اسلام اثني عشري دعوت نمايم و راه نجات از آتش و رستگاري را در برابر شما آشكار سازم!
كشيش مسيحي كه آدم پر معلوماتي ديده ميشد، وقتي اين پر مدعايي آخند رافضي را ديد خطاب به وي گفت: تا جايي كه من معلومات دارم، نود و پنج فيصد مسلمانان جهان اهل سنت هستند، چرا از آن ميان شما كه شيعة اثني عشري هستيد براي دعوت من به اسلام كمر بسته ايد؟
آخند رافضي گفت كه جناب كشيش! شما آدم خيلي خوشبخت و خوش شانسي هستيد كه از ميان فرق اسلامي ، كسي كه مربوط به فرقة ناجيه است، به سراغ شما آمده و شما را به اسلام دعوت ميكند!
كشيش با تعجب گفت : منظور شما از فرقة ناجيه چيست؟ آخند رافضي گفت: مسلمانان به هفتاد ودوگروه تقسيم شده اند و از آن ميان فقط يك گروه يعني شيعة اثني عشري ، اهل حق اند و بر راه صواب و ديگران همه روندة مسير باطل اند و راه شان از نظر ما تفاوتي با راهي كه الان شما ميرويد ندارد و نجات شما از خسران دنيا و آخرت زماني متحقق ميشود كه شما به فرقة ناجيه ايمان آورده و شيعة اثني عشري شويد!
كشيش وقتي اين حرف آخند رافضي را شنيد، در حالي كه پيالة چاي را براي مهمان خود تعارف ميكردگفت: بسيار خوب، پس طوري كه شما ميگوييد من بسيار آدم خوشبختي هستم و خوشحالم كه شما براي دعوت بنده تشريف آورده ايد، اكنون من آماده ام تا دعوت شما را بشنوم و در صورتي كه واقعا حرف حق از سخن شما به گوش برسد با جان ودل آن را خواهم پذيرفت!
آخند رافضي گفت: جناب كشيش ! اگر اجازه بدهيد ميرويم سر اصل مطلب و من از طريق استدلال مقايسي ميان قسمتي از اصول و مباني مسيحيت و اسلام حقيقت مذهبم را به شما آشكار ساخته و دعوت خود را به شما تقديم نمايم!
كشيش مسيحي گفت: بسيار عالي است من سراپا گوشم بفرماييد.
آخند رافضي گفت: جناب كشيش!
اولا كه اسلام دين توحيد ويگانه پرستي است! و اسلام به معني تسليم شدن محض به خداي يگانه است و از هرگونه شرك به دور ميباشد. در حالي كه مسيحيت به خدا شريك مقرر كرده و باور دارد كه عيسي قبلا نوري بوده است كه سپس به شكل پسر خدا و به صورت انساني براي ما ظاهر شده است . اين منافي عقل است كه ذات يگانة الهي داراي شريك و فرزند باشد.
در اينجا كشيش روي به آخند رافضي كرده و گفت : جناب آقاي آيت الله كاوند بروجردي! اجازه ميفرماييد كه من سخنان شما را ياد داشت نمايم؟
آخند رافضي گفت: بلي چرا نه اين كار براي چنين مباحثي از ضروريات حتمي است بفرماييد و در حالي كه كشيش كتابچه و قلم را در دست گرفته بود ، آخند رافضي ادامه داد:
دوم : شما نسبت به پيامبر خدا حضرت عيسي كه بنده خداست، دچار غلو شده ايد و او را در صلاحيت هاي خدايي و ادارة جهان شريك وي مي پنداريد و به عنوان موجود برتر بر همة كائنات برتري اش مي بخشيد در حالي كه قرآن ميفرمايد : يا اهل الكتاب لا تغلوا في دينكم. و ما مسلمانان را خداوند از غلو باز داشته است و طبعا غلو در امر دين كاري ناپسند و زشت است.
سوم : اسلام استعانت به غير خود را روا نميدارد و قرآن ميگويد: اياك نعبد و اياك نستعين ! اما شما عيسويان ديده ميشود كه به جاي اينكه از خدا كمك بخواهيد از عيسي كمك مي خواهيد و به خاطر همين عمل مشرك هستيد و مشرك خوانده ميشويد و خداوند ميگويد : ان الشرك لظلم عظيم !
چهارم: شما كفرياتي به هم بافته ايد و معتقديد كه مرگ حضرت عيسي كفارة گناهان مسيحيان است و هيچ مسيحي مورد عذاب الهي قرار نميگيرد. در حالي كه قرآن ميگويد، فمن يعمل مثقال ذرة خير يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره .
كشيش در حالي كه تبسمي بر لب داشت و به نشانة تاييد سر تكان ميداد، يكسر حرفهاي آخند رافضي را بر روي كاغذ مينوشت.
آخند رافضي چنين ادامه داد:
پنجم : كتاب شما مورد تحريف و تغيير قرار گرفته است و اكنون چندين كتاب به نام انجيل وجود دارد و اين نشان ميدهد كه نميشود به كتاب شما به عنوان كتاب مقدس الهي اطمينان داشته باشيم و شما براي توجيه اين مشكل ميگوييد كه انجيل تحريف نشده پيش خداست! در حالي كه كتاب ما تحريف نشده است و قرآن يكي است و خدواند محافظت آن را بر دوش گرفته است و هيچ كس نميتواند آن را تحريف كند.
و ششم آن كه دين شما بعد از عيسي توسط حواريانش دستخوش تحريف شد و كساني از جمله پولس و يوحنا و مقوقس و... ديگران آمدند و دين جديدي مغاير با دين عيسويت ساختند و مردم را به سمت گمراهي بردند و كساني مانند برنابا را اجازه ندادند كه آن دين حنيف را به مردم معرفي كند. در حالي كه دين ما به وسيله امامان ما محافظت شد و از گزند انحراف تا كنون در امان مانده است.
آخند رافضي وقتي به اين جا رسيد نگاهي دقيق به صورت كشيش انداخت تا بنگرد كه آيا حرفهايش بالاي كشيش تاثير خود را گذاشته يانه. و از چهره و تبسم هاي نمكين كشيش چنان برداشت كرد كه كار تمام است و مشكلي براي شيعه شدن كشيش در پيش رو نيست ، لذا سريعا افزود: من فكر ميكنم براي حصول قناعت شما همين شش موردي كه عرض كردم كاملا ميتواند كافي باشد و با توجه به هوش و درايتي كه شما داريد مطمئن هستم كه راه صواب را در يافته و به دين حقة اثني عشري در خواهيد آمد.
كشيش در حالي كه قلم خود را بالاي كتابچه قرار ميداد با نگاهي كه سراپا تمسخر بود به سمت آخند رافضي متوجه شده و گفت حرف شما تمام شد؟ اجازه ميفرماييد من هم حرف بزنم؟
آخند رافضي با بلاهت تمام گمان برد كه اكنون كشيش با گفتن : اشهد ان عليا حجة الله! به دين شيعة اثني عشري داخل خواهد شد ، لذا سريع گفت بلي بلي بفرماييد جناب كشيش من سراپا گوشم!
در اين وقت كشيش در حالي كه كتابچه را در دست گرفته بود و به آن مينگريست گفت: در مورد اول كه شما اشاره فرموديد مسيحيان حضرت عيسي را پسر خدا ميدانند و مي گويند كه او قبل از آفرينش جهان نوري بوده است، كاملا صحيح است ولي مگرشما به عنوان شيعة اثني عشري، در بارة تعداد بزرگي از امامان خود نميگوييد كه آنان نوري هاي بودند كه از خدا جدا شده اند؟ آيا شما به آنان جنبة خدايي نميدهيد و حتي نام خود شما عبدالحسين نيست و نامهاي چون عبدالمحمد و عبدالعلي و غيره را بالاي فرزندان خود نميگذاريد؟ مگر خميني كه رهبر شماست دركتاب( ولايت فقيه) نگفته است:« اصولًا رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) و ائمه (عليهم السلام) طبق رواياتى كه داريم قبل از اين عالم انوارى بوده‏اند در ظل عرش »!


در مورد دوم كه گفتيد مسيحيت معتقد است خداوند حضرت عيسي را بر همه فرشتگان و انبياء برتري داده است، نيز كاملا درست فرموديد، اما مگر خميني كه امام شماست در كتاب (ولايت فقيه) نگفته است : « براى امام مقامات معنوى هم هست كه جدا از وظيفه حكومت است و آن، مقام خلافت كلى الهى است كه گاهى در لسان ائمه، (عليهم السلام)، از آن ياد شده است. خلافتى است تكوينى، كه به موجب آن جميع ذرات در برابر «ولىّ امر» خاضع‏اند. از ضروريات مذهب ماست كه كسى به مقامات معنوى ائمه (عليهم السلام) نميرسد، حتى ملك مقرب و نبى مرسل »!
مگر آقاي کلینی در اصول کافی كه یکی از كتابهاي مهم حدیث شماست ننوشته است كه :
« ایشان ( ائمه ) حلال میکنند هرچه را خواهند و حرام میکنند هر چه را خواهند و خواست شان خواست خداست!» در حالي كه حلال و حرام ساختن چيزي جز به وسيلة خدا انجام نميشود.
مگر همين شخص در اصول كافي بابي را تحت اين عنوان نگشوده است كه : (باب در بیان اینکه ائمه ـ علیهم السلام ـ میدانند علم چیزها که گذشت و علم چیزها که خواهد آمد و پوشیده نیست بر ائمه چیزی) ! خوب اين به معني علم به غيب نيست كه مخصوص خداست؟ مگر غلوي مسيحيت در بارة عيسي عليه السلام بيشتر است يا غلوي شما در بارة امامان تان؟
در بارة مورد سوم بايد بگويم كه بلي چنان كه شما ميفرماييد عيسويان از حضرت عيسي عليه السلام و مادرش كمك مي خواهند و ميگويند يا عيسي مسيح! و يا مريم مقدس! زيرا مي پندارند كه آنان زنده اند و نزد خداوند مقام بالايي دارند و ميتوانند مشكلات پيروان خود را از ميان بردارند.
اما شما همين كار را با امامان مردة خود انجام نميدهيد؟ قبور آنان را طلا كاري نميكنيد و گرد آن طواف نمينماييد؟ آيا شما از آنها ياري نمي خواهيد و شفاي مريضان خود را از آنان طلب نميكنيد و براي قبورشان قرباني و نذر نميكنيد و با گفتن يا حسين و يا علي و يا زهرا و... از آنان مستقيما استعانت نميجوييد؟
در اين وقت عرق مانند باران از سر وروي آخند رافضي باريدن گرفته بود و با دستمالي كه به گردن آويخته بود يكسر عرقهاي خود را پاك ميكرد كه كشيش ادامه داد:
در مورد چهارم كه فرموديد عيسويان مرگ عيسي را فديه گناهان خود ميدانند، مگر شما باور نداريد كسي كه اهل بيت پيامبر را دوست داشته باشد، هر گناهي هم بكند به حسابش نوشته نخواهد شد و مورد عذاب قرار نميگيرد! خوب اين با آن چه تفاوتي دارد؟
در ارتباط با مورد پنجم بايد خدمت عرض نمايم كه بلي متاسفانه اين مشكل عمدة مسيحيت است كه كتاب شان يكي نيست و فعلا پنج انجيل در ميان مسيحيان موجود است و اين ميرساند كه اين كتاب مورد تحريف قرار گرفته است و چندان قابل اعتماد نيست. و به همين اساس آنان معتقدند كه كتاب اصلي در نزد خداوند است. اما شما نيز معتقديد كه قرآن كه كتاب شماست مورد تحريف و دستبرد بشر قرار گرفته است چنان كه در اصول کافی كه در قرن چهارم تاليف شده است حديثي موجود است كه ميگويد: « از ابی عبدالله (ع) روایت شده که فرمود: قرآنی که جبریل برای پیامبر آورد هفده هزار آیه داشت» در حالیکه قرآن فعلي شش هزار و دویست و سی وشش آیه دارد.
و يكي از عالمان بزرگ شما به نام نوري طبرسي نيز در قرن سيزدهم كتابي نوشت به نام( فصل الخطاب في اثبات تحريف كتاب رب الارباب) و در آن گفته است كه در مورد تحريف قرآن بيش از دو هزار روايت در نزد شيعه موجود است.
و شما معتقديد كه سوره هاي از قرآن توسط اصحاب پيامبر به قصد حذف شده كه در آن نام علي و جانشينانش موجود بوده است. و به همين اساس شما باور داريد كه قرآن اصلي نزد امام غايب است . پس چه فرقي ميان مسيحيان و شما شيعيان دوازده امامي وجود دارد و چطور شما از يك مسيحي مي خواهيد كه كتاب تحريف شده اي را ترك كند و به دنبال كتاب تحريف شده ديگري برود!؟

و در ارتباط با آخرين موردي كه مطرح كرديد، بايد گفت كه هر چند گفتگوهايي در بارة حواريون عيسي در سر زبانها موجود است، اما هرچه هست مسيحيان، اصحاب و دوستان عيسي عليه السلام را سخت دوست دارند و آنان را اسوه و الگوي خود ميدانند.
اما شما شيعيان اثني عشري معتقديد كه بعد از وفات پيامبر همة اصحاب از دين اسلام مرتد شدند به جز سه نفر! و زمام امور اسلام را كافران به دست گرفتند و اين ديني كه در جهان به نام اسلام منتشرشده است دين كافران است و پيروي از آن جايز نيست!
پس چگونه يك فرد مسيحي مي تواند پيشوايان نيك وشايسته خود را ترك كند و به دين پيامبري كه نتوانست در طول مدت بيست و سه سال دعوت خود به جز سه نفر را مسلمان كند، درآيد؟!
وانگهي در مسيحيت نكات بارز ديگري نيز موجود است و آن پرهيز از زنا و دروغ است در حالي كه دين شما دروغ و زنا را به نام تقيه و صيغه مباح قرار داده است!
ديگر اين كه در دين شما اعمال زشت و نا پسند ديگري نيز مانند هياهو و زنجير و قمه زني و به سر و كله زدن وغيره نيز وجود دارد كه اعمالي وحشيانه و غير انساني است و از ديدن آن به جز نفرت و انزجار چيزي عايد حال انسان نميشود. در حالي كه دين مسيحيت دين رحم و عطوفت و مهرباني نسبت به انسانهاست!اكنون آقاي آيت الله كاوند بروجردي ، شما با چنين افكار و اعمالي ميخواهيد مرا به دين اثني عشري دعوت كنيد؟
وقتي سخن كشيش به اينجا رسيد، دهن آخند رافضي از تعجب و معلومات ديني كشيش باز مانده و دستمال گردني وي كاملا از عرق خيس آب شده بود و از آن جا كه هيچ حرفي براي گفتن نداشت به فكر چارة كار و در رفتن از ميدان افتاده و گفت: جناب كشيش من فكر ميكنم براي جلسة اول ما همين قدر گفتگو كفايت ميكند، اگر اجازه بدهيد باقي صحبت را به جلسة بعدي موكول ميكنيم.
در اين وقت كشيش به آخند رافضي روي آورده وگفت: خير جناب اثني عشري، نيازي به آن كار نيست و همين حالا من خيال شما را از اين بابت آسوده ميسازم و كار را تمام ميكنم.
من از دو سال قبل به دعوت يكي از مسلمانان افريقايي به نام عمر علي، كه در سر كوچه خانه ما دكان كوچك ميوه فروشي دارد، شب و روز روي دين اسلام و مذاهب اسلامي مطالعه مينمايم و در نهايت هفته قبل، به وسيلة همان برادر در يكي از مساجد شهر، به دين مقدس اسلام مشرف شدم و مذهب حقة اهل سنت و جماعت را برايم بر گزيدم كه در آن از خرافات و جعليات و دروغ هاي كه قبلا صحبتش را نمودم هيچ اثري نيست و الحمدلله خدواند مرا به اسلام اصيل هدايت و رهنمايي فرمود و اكنون نام من محمد ابوبكر است. اما تا كنون به دلايلي اسلامم را علني نساخته ام و به همين علت است كه ديگر به كليسا نميروم و ان شاء الله به زودي از طريق جرايد و رسانه ها اين خبر به گوش شما خواهد رسيد!
و اكنون اگر اجازه بدهيد بنده شما را نصيحت كرده و از شما ميخواهم،كه چون من شويد! بنده محمد صل الله عليه وسلم را به دست آوردم در حالي كه عيسي عليه السلام را نيز از دست ندادم شما نيز از اين همه خرافات و جعلياتي و كفريات دست برداريد و در حالي كه ابوبكر و عمر و عثمان را به دست مي آوريد، علي را نيز از دست نميدهيد! آيا اين بهتر است يا خصومت و دشمني و عداوت نسبت به اهل بيت پيامبر و اصحاب با وفاي رسول الله !
باگفتن اين حرف در حالي كه رنگ صورت آخند رافضي مانند گچ سفيد شده بود، ندانست كه چگونه دمش را روي كولش گذاشته و خود را از خانه محمد ابوبكر بيرون اندازد!
فرداي همان روز خبر مسلمان شدن كشيش مسيحي در جرايد منتشر شد، و مردم آخند رافضي را ديدند، در حالي كه در يك دستش ساك و در دست ديگرش روزنامه اي قرار داشت، به موتر نشسته و به سرعت به سمت ميدان هوايي در حركت است!

۱۳۸۹ مهر ۲۳, جمعه


سادگی دین اسلام، جاذبه ی قوی، جو تأثیرگذار مسجدها، اخلاص پیروان باایمان، آوای اطمینان بخش میلیون ها نفر در سراسر جهان که برای نماز بانگ برمی آورند... این عوامل من را از همان آغاز به سوی اسلام کشانید. اما پس از آنکه تصمیم گرفتم پیرو این دین شوم، دلایل بسیار عمیق تری را در تایید و تصدیق این تصمیم یافتم.
مفهوم رسیده و مهیای زندگی، میوه ای از درخت اندیشه و کردار رسول خدا صلی الله علیه و سلم، توصیه های حکیمانه، تذکراتی برای نیکوکاری و بخشش، انساندوستی بیکران، پیشتازی در تبیین حق مالکیت برای زنان، این ها و دیگر موارد موجود در آموزه های آن پیامبر مکی (صلی الله علیه و سلم) برای من از جمله ی آشکارترین دلایل یک دین عملگراست که ماهرانه و با ایجاز کامل در این گفته ی حکمت آمیز محمد صلی الله علیه و سلم تجسم یافته است: "به خدا توکل نما و شترت را ببند." او یک سیستم دینی با اعمال طبیعی را به ما عرضه می دارد، یک باور، نه یک باور کورکورانه، به محافظت از جانب نیرویی نادیدنی، علی رغم غفلتی که داریم، و با این اطمینان که اگر کارها را به درستی و با تمام توان انجام دهیم، می توانیم به آنچه ناشی از اراده ی خداوندی است اعتماد کنیم.
بردباری و سعه ی صدر اسلام در رابطه با ادیان دیگر الهام بخش همه ی دوستداران آزادی می باشد. محمد صلی الله علیه و سلم پیروانش را به داشتن رفتاری شایسته با اهل کتاب سفارش کرده است. قطعاً این برخوردی کریمانه بوده و بسیار والاتر از دیدگاه ادیان دیگر می باشد. رهایی مطلق از بند بت پرستی... نشانه ای است از قدرتی پرفایده و اخلاص در ایمان مسلمانان است.
تعالیم ابتدایی پیامبر خداوند در پیچ و خم تغییرات و اضافات گرفتار نشده است. قرآن کریم همانگونه که بر مردم جاهلیت در زمان رسول خدا صلی الله علیه و سلم نازل شده بود، بدون تغییر و تحول، همانند جوهره ی دین اسلام، باقی مانده است.
اعتدال و میانه روی در هر چیز، جزو مهم ترین مسائل کلیدی اسلام است که سلیقه و تمایل ناقابل من را ربود. سلامتی و تندرستی پیروان این دین مورد تاکید و بزرگداشت پیامبر آن است آنگاه که آن ها را اکیداً به رعایت نظافت و طهارت و روزه های معین و پیروزی بر هوای نفس امر فرموده است. وقتی در مساجد روحبخش استانبول، دمشق، بیت المقدس، قاهره، تنجیر و دیگر شهرها می ایستادم، متوجه واکنش نیرومند درونی خویش در برابر جاذبه ی متعالی دین اسلام به سمت والاترین چیزها بودم، مکانی به دور از حیله های زیرکانه، آرایش و تزیینات، تصاویر، مجسمه، موسیقی و تشریفات و مراسمات خاص. مسجد مکانی است برای اندیشه و غور آرام و تضرع در برابر خداوند یگانه است.
مردمسالاری موجود در اسلام همواره من را مجذوب خویش ساخته است. اشخاص توانگر و ضعیف در مسجد حقوق یکسانی دارند، و در برابر خداوند متعال به زانو می افتند. نیمکت یا صندلی های رزرو یا اجاره ای در آن وجود ندارد.
یک مسلمان هرگز انسانی را واسطه ی میان خویش و خداوند قرار نمی دهد. او مستقیماً به سوی سرچشمه ی نامرئی آفرینش و حیات، یعنی خداوند، می رود.
برادری جهانی دین اسلام، ورای نژاد، سیاست، رنگ یا کشورهاست، و بارها در زندگی من جلوه گر شده و یکی دیگر از خصوصیات زیبای دین اسلام است که من را به سمت خویش می کشاند.
والســلام.
Mohtadeen.Com
۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

آيا انسان براي ارتباط با آفريدگار خود نيازي به واسطه دارد؟
در اديان انحرافي و تفكرات جاهلي چنين پنداشته ميشد كه رابطه انسان با خدا بايد با وجود واسطه ها صورت گيرد و بدون آنها امكان پذير نيست ، اما وقتي اسلام به ميان آمد اين گونه واسطه گريها را شرك معرفي كرده و هدف بعثت انبياء را برقراري رابطة مستقيم انسان با خداوند و نابودي هرگونه وسايل و وسايط شركي معرفي كرد.
متاسفانه طوري كه در ساير اديان الهي مانند يهوديت و نصرانيت و... عناصر فاسدي شرايع الهي را به شرك و بت پرستي آلودند و پيامبران الهي را فرزندان خدا و واسطه ها ميان بنده و الله معرفي نمودند، در اسلام نيز فرقي به ميان آمدند كه خواستند توحيد و يگانه پرستي دين روشن اسلام را، ، مانند ساير شرايع، به كدورت شرك و بت پرستي با صبغه اسلامي! ملوث گردانند و فكر بنده گان خدا را با افكار شركي و روايات دروغين و جعلي، از خدا منحرف و به سمت واسطه هاي خود ساختة خويش منحرف نمايند و در اين ميان از همه مهمتر بيشتر فرقي از صوفيه و فرقة گمراه رافضه كه گروهي برخاسته و منشعب از شيعه ميباشد، نقش برجستة ايفا نموده اند.
اخيرا روافض به همراهي قسمتي از صوفيان، دست به دسيسة ديگري براي مقبول ساختن افكار ضد اسلامي خود زده اند و ميخواهند با علم كردن جرياني به نام وهابيت از يك طرف ميان مسلمانان به زعم خود اختلاف بياندازند واز جانب ديگر به مردم نشان دهند كه گويي اهل سنت در اين باره با رافضه مشكلي ندارند و اين وهابي ها هستند كه عقايد ساير مسلمانان را قبول ندارند و قبر پرستي را شرك ميدانند! در حالي كه اصلا جرياني به نام وهابي يا وهابيت در اسلام وجود ندارد و امام محمد ابن عبدالوهاب رحمة الله عليه - نيز يكتن از علماي اهل سنت بود كه به مذهب امام احمد حنبل رحمة الله عليه از نگاه فقهي متعهد بود و در عربستان كار هاي را بر ضد خرافات و جعليات به ميان آورد، اما چون فرق اهل بدعت و خرافات، از جمله روافض كار هاي وي را بر خلاف مرام و مسلك خرافي خود يافتند، او را در معرض اسهام توطئه و دسيسة خود قرار داده و حرفهايي دروغي را در ميان عوام شايع كردند كه گويي محمد بن عبدالوهاب دين جديدي آورده است، در حالي كه وي صاحب مذهب خاص و يا عقايد خاصي در اسلام نبوده است كه بتوان بر وي برآن اساس طعن و يا ردي وارد نمود.
اكنون براي اثبات رد قبر پرستي و مرده خواني در اسلام، بحث را به صورت خلاصه با استناد به آيات واضح قرآن و احاديث صحيح پيامبر كه مورد اتفاق تمام مسلمانان است، دنبال ميكنيم تا خوانده آن را با نظرات شركي و دلايل سست و بي بنياد روافض و صوفيه براي متوسل شدن به قبور پيامبران عليهم السلام و اولياءالله رحمة الله عليهم اجمعين ، مقايسه كند و چهرة حقيقت ايمان را با وضاحت تام به نظاره بنشيند. اميد است اين مباحث براي رفع مشكلات عقيدتي تعدادي از مسلمانان نا آگاهي كه قبر پرستي را به جاي خدا پرستي برگزيده اند راه گشا باشد. و من الله التوفيق
غالباً كساني‌ كه‌ به‌ غير خدا متوسّل‌ مي‌شوند صاحب قبري را وسيلة‌ بين‌ خود و خدا قرار مي‌دهند و خيال‌ مي‌كنند ، چون اين شخص در پيشگاه‌ خدا، بنده‌اي‌ مقرّب‌ و آبرومند است‌،‌ مي‌تواند مانند خدا، همه‌ جا حاضر و ناظر و آگاه‌ به‌ همة‌ امور غيبي‌ و آشكار باشد و وقتي‌ خوانده‌ شود، جوابِ خوانندة‌ خود را بدهد و مشكلات وي را مرفوع سازد. اين گونه كسان مي پندارند كه دست به‌ دامن‌ شدن به صاحبان چنين قبوري‌، مباح‌ است‌ و هيچ‌ ايرادي‌ ندارد! حال‌ آن‌ كه از يك طرف بنا بر شهادت قرآن، صاحبان قبور، هرگز صداي‌ خوانندة‌ خود را نمي‌شنود و براي خواننده كاري انجام داده نميتوانند و از جانب ديگر اين عمل نوعي از همان شرك آشكاري است كه اسلام ما را از آن سخت برحذر داشته است:
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ . ( همانا كساني‌ را [امواتي را]كه‌ به‌ غير از خدا به‌ فرياد مي‌خوانيد، بندگاني‌ مثل‌ خودتان‌ هستند! پس‌ آنها را بخوانيد، اگر راست‌ مي‌گوييد بايد به‌ شما پاسخ‌ دهند!)
وسيلة مشروع است:
البته بحثي تحت نام اتخاذ وسيله براي نزديك شدن به خدا، در اسلام مشروعيت دارد، و همة‌ مؤمنان‌ ـ از جمله شخص‌ پيامبر –صلي الله عليه وآله وسلم- ‌ تا تمام‌ اولياء و بندگان‌ صالح‌ و برگزيدة‌ خدا ، به‌ دنبال‌ اين وسيلة هستند تا ايشان را به الله نزديك سازد:
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لَا تَحْوِيلًا أُولَـ'ئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَي‌' رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخَافُونَ عَذَابَهُ ... (اي‌ پيامبر! بگو: كساني‌ را كه‌ به‌ جز خدا به‌ فرياد مي‌خوانيد، نه‌ توانايي‌ دفع‌ زيان‌ و رفع‌ بلا از شما را دارند و نه‌ مي‌توانند آن‌ را تغيير دهند! آن‌ كساني‌ كه‌ به‌ فرياد مي‌خوانند، هر كدام‌ از آنان‌ كه‌ (به‌ درگاه‌ خدا) نزديكتر است‌، خود براي‌ تقرّب‌ به‌ پروردگارشان‌، وسيله‌ مي‌جويند و به‌ رحمت‌ خدا اميدوار و از عذاب‌ او هراسناك‌ هستند )
اما بايد ديد اين وسيله اي كه بزرگان بدان متوسل ميشوند چيست ؟
در حديث‌ رسول‌ خدا –صلي الله عليه وسلم- آمده‌ است‌: «اللهم‌ إني‌ أسئلك‌ بأنك‌ أنت‌ الله‌ الذي‌ لا إله‌ إلا هو الاحد الصمد الذي‌ لم‌ يلد و لم‌ يولد و لم‌ يكن‌ له‌ كفوا أحد».
«پروردگارا! من فقط از تو ميخواهم ، چرا كه فقط تو خدايي‌ هستي‌ كه‌ هيچ‌ معبودي‌ جز تو نيست‌ و تو يگانه‌ و بي‌نياز و سرورِ والايِ برآورندة‌ حاجات‌ و نيازها هستي‌. نزاده‌اي‌ و زاده‌ نشده‌اي‌ و هيچ‌ كس‌ با تو همتا و برابر نيست‌».
اين‌ است‌ «توسّل‌» در دين‌ خدا كه‌ رسول‌ خدا –صلي الله عليه وسلم- انجام‌ داده‌ است‌.
امير مومنان، حضرت علي‌ بن‌ ابي‌طالب‌ -رضي الله عنه- نيز، در نهج البلاغه، ص 163، شماره 110 در مورد وسيله‌ مي‌فرمايد:
«إن‌ أفضل‌ ما توسل‌ به‌ المتوسلون‌ إلي‌ الله‌ سبحانه‌ و تعالي‌: الإيمان‌ به‌ و برسوله‌ و الجهاد في‌ سبيله‌...و إقام‌ الصلوة‌...و ايتاء الزكوة‌...و صوم‌ شهر رمضان‌...و حج‌ البيت‌ و اعتماره‌...و صلة‌ الرحم‌...و صدقة‌ السر...و صدقة‌العلانية‌...و صنائع‌ المعروف‌». (برترين‌ وسيلة‌ تقرّب‌ به‌ سوي‌ خداوند ـ سبحانه و تعالي ـ براي‌ متوسّلين‌ به‌ او، ايمان‌ به‌ او و به‌ رسولش‌...جهاد در راهش‌...برپاداشتن‌ نماز...دادن‌ زكات‌...روزة‌ ماه‌ رمضان‌...حج‌ و عمرة‌ خانة‌ خدا...صلة‌ رحم‌...صدقه‌ دادن‌ به‌ صورت‌ پنهان‌...صدقه‌ دادن‌ به‌ صورت‌ آشكار...و انجام‌ ديگر كارهاي‌ نيك‌ و شايسته‌ است‌)
بلي عزيزان! هيچ‌ كس‌ را جز ايمان‌ به‌ خدا و اعمال‌ شايسته‌ براي‌ رضايت‌ و خوشنودي‌ او ، به خدا نزديك‌ نمي‌سازد و باعث‌ رستگاري‌اش‌ نمي‌شود:
وَ مَا أَمْوَالُكُمْ وَ لَا أَوْلَادُكُمْ بِاللَّتِي‌ تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنَا زُلْفَي‌' إِلَّا مَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَأُولَـ'ئِكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَ هُمْ فِي‌ الْغُرُفَات‌ ءَامِنُونَ ( نه‌ اموال‌ و نه‌ اولاد شما ، چيزهايي‌ نيستند كه‌ شما را به‌ ما نزديك‌ و مقرّب‌ سازند، بلكه‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ بياورند و اعمال‌ شايسته‌ انجام‌ دهند (مقرّب‌ درگاه‌ ما بوده‌) و در برابر اعمالي‌ كه‌ انجام‌ مي‌دهند، پاداش‌ مضاعفي‌ دارند و ايشان‌ در طبقات‌ بالا و برترين‌ منازل‌ (بهشت‌) در امن‌ و امان‌ به‌ سر مي‌برند )
در آيت ديگر ميخوانيم: وَ مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَـ'ئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَي‌'. ( و هر كس‌ با ايمان‌ و عمل‌ نيكو و شايسته‌ به‌ پيش‌ پروردگارش‌ برود، چنين‌ كساني‌ داراي‌ مراتب‌ بالا و درجات‌ والايي‌ هستند )
‌ در حديثي‌ صحيحي از پيامبر نيز متوجه ميشويم كه وقتي سه نفر در غاري محاصره شدند توسل آنان به عمل صالح شان آن ها را از آن مهلكه رهانيد و بس!
خلاصه در كتاب‌ خدا و سنّت‌ رسولش‌ -صلي الله عليه وسلم- توسّل‌ به‌ اموات ـ هر اندازه‌ كه‌ داراي‌ منزلت‌ برتر نيز باشند ـ ديده نميشود و هرگز نمي‌يابيم‌ كه‌ توسّل‌ به‌ صاحبان قبور، بدان‌ گونه‌ كه‌ بعضي از مردم‌ مي‌پندارند در‌ اسلام به رسميت شناخته شده باشد!
«
دعا و كمك خواستن عبادت است:
به‌ فرياد خواندن‌، ياري‌ خواستن‌، پناه‌ بردن‌ و طلب‌ نجات‌ كردن‌ از ‌ مردگان‌ و صاحبان‌ ضرايح‌ و قبور، از شركهاي‌ ديگري‌ است‌ كه‌ بر تعدادي از ‌ مسلمانان‌ امروزي‌ پوشيده‌ مانده‌ است‌ و متاسفانه اين‌ نوع‌ شرك‌، عمومي‌ترين‌ شرك‌ در جهان‌ امروز اسلام است‌!
برخلاف‌ گمان‌ مردم‌ كه‌ دعا و كمك خواستن و پناه بردن را عبادت‌ ندانسته‌ و فقط‌ عبادت‌ را در نماز و زكات‌ و روزه‌ و حج‌ و...منحصر مي‌دانند، از صريح قرآن‌ و احاديث گهر بار مصطفوي صل الله عليه و آله وسلم - دانسته ميشود كه بخشي كلي از مفاهيم بالا از جمله دعا كردن در تحت عنوان عبادت داخل ميشود و اين كار فقط و فقط بايد به آستان بلند خداوند لايزال صورت گيرد و بس.
قرآن ميفرمايد: وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي‌ أَسْتَجِبْ لَكُمْ.. ( پروردگار شما مي‌گويد: مرا بخوانيد تا اجابت‌ كنم‌.)
آيت ديگر: قُلْ إِنِّي‌ نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنِيَ الْبَيِّنَاتُ مِنْ رَبِّي‌ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَسْلَمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ( بگو: من‌ نهي‌ شده‌ام‌ از اينكه‌ معبوداني‌ را كه‌ شما به‌ جز خدا به فرياد مي‌خوانيد (و دعاهايتان‌ را متوجّه‌ آنان‌ مي‌سازيد) عبادت‌ كنم‌، از آن‌ زماني‌ كه‌ آيات‌ روشن‌ و دلايل‌ آشكاري‌ از جانب‌ پروردگارم‌ برايم‌ آمده‌ است‌ و به‌ من‌ فرمان‌ داده‌ كه‌ خاشعانه‌ و خاضعانه‌ تسليم‌ پروردگار جهانيان‌ گردم‌ )
و اين آيت: وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللِّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي‌ عَسَي‌' أَلاَّ أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي‌ شَقِيًّا (ابراهيم‌ عليه السلام فرمود:) من‌ از شما و از آنچه‌ به‌ جز خدا به‌ فرياد مي‌خوانيد، كناره‌گيري‌ مي‌كنم‌ و تنها پروردگارم‌ را به‌ فرياد مي‌خوانم‌. اميد است‌ كه‌ دعاي‌ من‌ در پيشگاه‌ پروردگارم‌ بي‌پاسخ‌ نماند )
پس‌ به فرياد خواستن اموات شرك‌ است‌ و كسي‌ كه‌ در عوض خداي‌ ـ متعال‌ ، مرده اي را بخواند، مشرك‌ مي‌شود؛ زيرا چنين كسي در حقيقت او را نيز به‌ خدايي‌ گرفته‌ و عبادتش‌ نموده‌ است‌ . قرآن ميفرمايد:
قُلْ إِنَّمَا أَدْعُوا رَبِّي‌ وَ لَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا ( بگو: من‌ تنها پروردگارم‌ را مي‌خوانم‌ و كسي‌ را با او (در خواندن‌) شريك‌ نمي‌سازم‌ )
زماني‌ كه‌ مردم‌، موجودات‌ ديگري‌ غير از خدا را به‌ فرياد بخوانند، در واقع‌ صفات‌ خدا را كه‌ فقط‌ مختصّ اوست‌، به‌ آنها اختصاص‌ داده‌ و آنها را در اين‌ صفات‌ شريك‌ او قرار داده‌اند، و حال‌ آن‌ كه‌ تنها او مالك‌ همه‌ چيز و همه‌ كس‌ است‌ و هموست‌ كه‌ مي‌شنود و اجابت‌ مي‌كند، قرآن ميگويد:
وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَائَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ . ( و كساني‌ را كه‌ به‌ جز خدا به‌ فرياد مي‌خوانيد، حتّي‌ مالك‌ پوستة‌ نازك‌ خرمايي‌ هم‌ نيستند! اگر آنها را به‌ فرياد بخوانيد، هرگز دعا و صداي‌ شما را نمي‌شنوند و (به‌ فرض‌) اگر هم‌ بشنوند، قدرت‌ پاسخگويي‌ و اجابت‌ به‌ شما را ندارند! )
آيت ديگر: وَ مَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَـ'هًا ءَاخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ ( هر كس‌ با خدا، معبود ديگري‌ را به‌ فرياد بخواند، مسلّماً هيچ‌ دليلي‌ بر آن‌ ندارد)
و به‌ همين‌ جهت‌، قرآن به‌ اين‌ گونه بندگان‌ گوشزد مي‌كند كه‌:
وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَي‌' يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ وَ إِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَ كَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ . [ و چه‌ كسي‌ گمراهتر از آن‌ است‌ كه‌ افرادي‌ را به‌ فرياد بخواند كه‌ (اگر) تا روز قيامت‌ (هم‌ ايشان‌ را صدا بزند) پاسخش‌ نمي‌گويند (و نه‌ تنها جواب‌ نمي‌دهند، بلكه‌ سخنانش‌ را هم‌ نمي‌شنوند) و اصلاً از دعايشان‌ غافل‌ و بي‌خبرند! و هنگامي‌ كه‌ مردم‌ (در روز قيامت‌) جمع‌ مي‌شوند، همين‌ به‌ فريادخواسته‌شدگان‌، دشمنان‌ به‌ فريادخواهندگان‌ مي‌شوند (و از آنان‌ بيزاري‌ مي‌جويند) و عبادتشان‌ را انكار مي‌كنند! ]
نكته‌ قابل‌ يادآوري‌ در اينجا، اين‌ است‌ كه‌: از شيوة‌ بيان‌ اين‌ آيات‌ و ديگر آيات‌ قرآن‌ ـ روشن‌ مي‌شود كه‌ هدف‌ از معبودها، همان‌ فرشتگان‌ و يا افراد صالح‌ از قبيل‌: انبياء و اولياء خدا مي‌باشند و اگر مشركان‌، مجسّمه‌ايي‌ از آنان‌ براي‌ يادبودشان‌ درست‌ مي‌كرده‌اند، عبادتشان‌ براي‌ آن‌ بتها كه‌ در قالب‌ سنگ‌ و چوب بوده‌است نبوده‌، بلكه‌ براي‌ همان‌ بندگان‌ مقرّب‌ خدا بوده‌ كه‌ معتقد بودند اين‌ معبودها، واسطه‌هاي‌ بين‌ خدا و ايشانند، و به‌ اين‌ خاطر آنها را عبادت‌ مي‌كنند كه‌ آن اشخاص مردة صالح، آنان را به‌ خدا نزديك‌ گردانند، قرآن ميفرمايد:
وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَي‌ اللَّهِ زُلْفَي‌' ( كساني‌ كه‌ جز خدا، يار و ياوراني‌ را برمي‌گيرند (و بدانان‌ تقرّب‌ و توسّل‌ مي‌جويند، مي‌گويند:) ما آنان‌ را عبادت‌ نمي‌كنيم‌، مگر بدان‌ خاطر كه‌ ما را به‌ خدا نزديك‌ گردانند!)
لذا عزيزان با ايمان: گفتن جملاتي مانند: يا علي ادركني ، يا حسين، يا حضرت عباس ، يا غوث الاعظم و حتي گفتن جملة: يا رسول الله! وقتي كه به غرض استمداد مستقيم باشد، همه كلماتي مشركانه هستند كه نبايد توسط مسلمين در دعا ها خوانده شوند و در عوض بايد مسلمين بگويند: يا الله ، يا الله و ياالله و فقط از او درخواست كمك كنند و بس!
ـ خداوند، نزديك
‌ و شنواست‌ و به‌ واسطه‌ نياز ندارد:
آيا به‌ راستي‌ خدايي‌ كه‌ خالق‌ انسان‌ است‌ و از همة‌ احوال‌ و نيّاتش‌ باخبر است‌ و از رگ‌ گردن‌ به‌ او نزديكتر است‌، نيازي‌ به‌ واسطه‌ دارد؟!
[ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ]
[ ما انسانها را آفريده‌ايم‌ و مي‌دانيم‌ كه‌ به‌ خاطرش‌ چه‌ مي‌گذرد و چه‌ انديشه‌اي‌ در سر دارد، و ما از شاهرگ‌ گردن‌ به‌ او نزديكتريم‌
روايت‌ شده‌ كه‌ مردي‌ نزد رسول‌ خدا –صلي الله عليه وسلم- آمد و پرسيد: آيا پروردگار ما نزديك‌ است‌ تا با او مناجات‌ و نيايش‌ كنيم‌، يا دور است‌ تا صدايش‌ بزنيم‌؟! در پاسخ‌ سؤالش‌ اين‌ آيه‌ نازل‌ شد:
وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي‌ عَنِّي‌ فَإِنِّي‌ قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ .( و هر گاه‌ بندگانم‌ از تو در بارة من بپرسند، پس‌ من‌ نزديكم‌ و دعاي‌ دعاكننده‌ را هنگامي‌ كه‌ مرا بخواند، اجابت‌ مي‌كنم‌)
ـ
مرا بخوانيد، اجابت‌ مي‌كنم‌:
خداوند مي‌فرمايد: مرا بخوانيد، اجابت‌ مي‌كنم‌ و نفرموده‌ كه‌ برويد واسطه‌ بياوريد تا شما را بپذيرم‌!
وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي‌ أَسْتَجِبْ لَكُمْ ( پروردگار شما مي‌گويد: مرا بخوانيد تا اجابت‌ كنم‌.!!)
كساني‌ كه‌ مردگان را در عوض خدا به كمك خود مي طلبند، در واقع‌ آنان را با خداوند مساوي‌ و برابر قرار داده‌اند؛ زيرا خيال‌ مي‌كنند كه‌ آنان نيز همچون‌ خدا محدود به‌ زمان‌ و مكان‌ نيستند و مالك‌ نفع‌ و زيان‌ هستند و مي‌شنوند و پاسخ‌ مي‌گويند و مشكلات‌ و گرفتاريها را برطرف‌ مي‌سازند و... امّا وقتي‌ كه‌ قيامت‌ برپا ‌شود، به‌ اشتباه‌ خود پي‌ مي‌برند و سوگند مي‌خورند كه‌ ما آشكارا در اشتباه‌ و گمراهي‌ بوده‌ايم‌؛ چرا كه‌ مخلوقي‌ را با خالق‌ مساوي‌ قرار داده‌ايم‌:
تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي‌ ضَلَالٍ مُبِينٍ إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ( به‌ خدا سوگند! ما در گمراهي‌ آشكاري‌ بوده‌ايم‌. آن‌ زمان‌ كه‌ شما را با پروردگار جهانيان‌ (در صلاحيتهايش) برابر مي‌دانستيم!‌)
وقتي‌ قرآن‌ كريم‌ را مطالعه‌ كنيم‌، مي‌بينيم‌ كه‌ مسئلة‌ خواندن‌ خداوند يگانه‌ به‌ تنهايي‌ ‌، در متجاوز از 160 آيه‌ تكرار شده‌ است‌ كه‌ در آن‌ جمعاً 140 مرتبه‌ جملة‌ «مِنْ دُونِ اللَّهِ»: «غير از خدا» آمده‌ است‌!! بدين‌ معني‌ كه‌: هر آنچه‌ غير از خداست‌، مخلوق‌ اوست‌، حال‌ چه‌ انسان‌ باشد، چه‌ حيوان‌، چه‌ ماه‌ و خورشيد و ستارگان‌، يا نباتات‌ و جمادات‌ و... همه‌ و همه‌، غير خدا هستند؛ و نبايد همراه با خدا خوانده شوند، حتي اگر اين انسانها پيامبران و اولياءالله نيز باشند!
وقتي‌ كه‌ خداوند، خالق‌ و مالك‌ همه‌ چيز در جهان‌ هستي‌ است‌ و در ذات‌ و صفاتش‌ يكتا و يگانه‌ است‌، و از رگ‌ گردن‌ به‌ انسان‌ نزديكتر است‌ و به ما دستور داده است كه فقط او را بخوانيم ، اكنون چرا غير او را ميخوانيم‌ و به‌ غيرش‌ متوسّل‌ ميشويم‌ و واسطه‌گاني‌ را برايش‌ميتراشيم‌؟! در حاليكه اصلاً روح‌ يكتاپرستي‌ در توجّه‌ مستقيم‌ به‌ خداوند ـ متعال‌ ـ است‌ و دعا و خواندن‌ او، روح‌ و مغز هر عبادتي‌ است‌؛ و هر استعانتي جز از الله باطل و نا بكار است:
ذَ'لِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَاطِلُ ( اين‌ بدين‌ خاطر است‌ كه‌ فقط‌ خدا حق‌ است‌ و هر آنچه‌ كه‌ غير از او مي‌خوانند، باطل‌ هستند!)
اين است كه خداوند به ما دستور ميدهد كه: فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا ( پس‌ همراه‌ خدا، كس‌ ديگري‌ را نخوانيد! ) يعني وقتي دعا ميكنيد كسي ديگري در اين دعا با خدا شريك نسازيد!!
ـ استعانت‌ و ياري
‌ طلبيدن‌، عبادت‌ است‌:
كساني‌ كه‌ گمان‌ مي‌كنند، غير از خدا ، مرده اي نيز، از درون‌ آنان‌ آگاه‌ است‌ و نيّات‌ قلبي‌شان‌ را مي‌داند و به‌ او متوسّل‌ شده‌ و او را مي‌خوانند و از او استعانت‌ و ياري‌ مي‌طلبند، در حقيقت‌ صفات‌ و ويژگيهاي‌ الهي‌ را به‌ آن‌ موجود داده‌اند و او را در اين‌ صفات‌، شريك‌ خدا پنداشته‌اند.
آنچه‌ كه‌ معروف‌ و از جمله‌ بديهيّات‌ اسلام‌ است‌،‌ طلب‌ ما از خدا و توجّه‌ ما تنها به اوست! چنانچه‌ قرآن‌، استعانت‌ را با عبادت‌ همراه‌ و يكي‌ دانسته‌ است‌:
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ( تنها تو را مي‌پرستيم‌ و تنها از تو ياري‌ و استعانت‌ مي‌طلبيم‌)
يعني‌ هر گاه‌ سؤال‌ و تقاضا و خواهشي‌ داشتيم‌، تنها از او مي‌خواهيم‌، و هر گاه‌ طلب‌ معونت‌ و ياري‌ كرديم‌، از او طلب‌ كنيم‌. نه از مرده گاني كه آنان خود به ياري خداوند سخت محتاجند و مفهوم بنده گي را از ما زنده گان اكنون كه مرده اند خيلي بهتر ميدانند و جز او پناه و مرجعي براي خود نميبينند!
- خدواند آمرزنده و دوستدار است:
بعضيها بر اين باور اند كه ما چون خيلي آدمهاي گنه كار و ناپاكي هستيم ، لذا براي اين كه خداوند دعاي ما را بپذيرد، از كساني كه در نزد خداوند داراي قرب هستند استفاده ميكنيم و آنان را وسيلة استجابت دعاي خويش قرار ميدهيم .
براي اين گونه افراد بايد گفت كه شما تعامل خداوند با انسان را نبايد مانند تعامل انسانها با يك ديگر بدانيد كه وقتي مثلا خواسته باشيم به حضور حاكمي برسيم بايد از كسان ديگري مدد بجوييم! خير بلكه خداوند به ما از خود ما هم نزديك تر است، او سميع يعني شنوا است و مجيب يعني اجابت كننده است و غفار يعني آمرزنده است و رحيم يعني مهربان است و ودود يعني خيلي دوستدار است و هيچگاهي گناه ما آن گاهي كه قصد بازگشت و توبه به سوي او را داشته باشيم، مانع رسيدن ما به او نميشود و براي رسيدن به او نيازي به واسطه نميباشد. خداوند ميفرمايد:
]قُلْ يَاعِبَادِي الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (الزمر53) وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمْ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ (الزمر54) ) (اي پيامبر از جانب خدا بگو: اي بنده گان من كه بسيار گناه كرديد، از رحمت الهي نااميد نشويد ، خداوند همة گناهان را مي آمرزد، بدون شك او آمرزنده و مهربان است. به سمت پروردگار خود بازگرديد و به او تسليم شويد قبل از آن كه عذاب الهي شما را فرا گيرد و شما نصرت داده نشويد. )
توجه ميكنيد كه در اين آيت و صدها آيت ديگر خداوند به بنده گان خود دستور ارتباط مستقيم و بدون واسطه را براي بنده گان خود تعليم ميدهد و هرگز در جايي از قرآن و احاديث نبوي كوچكترين اشاره اي هم نشده است كه انسانها اموات ، حتي پيامبر ما صل الله عليه و آله وسلم –را واسطه نزديكي خود به خدا قرار دهند! بلكه از اين كار به شدت نهي نيز شده اند.
اميد كه اين مقاله موجب شود ديگر مسلمين اموات و صاحبان قبور را وسيلة استجابت دعاي خود قرار نداده و مستقيم با پروردگار خود رابطه برقرار نمايند وفقط و فقط از او طلب قبولي دعا و حاجات خويش را بنمايند و براي مردگان نيز از خداوند طلب استغفار كنند.
۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه
نظر بدهيد :
اين شعر از كدام شاعر است و از محتواي آن چه برداشت كرده ايد؟
رفض ني بد زحب آل عباست
بديي آن زبغض اهل وفاست
بغض آنان كه مقتدا بودند
سابقان ره هدي بودند
از وطنها مهاجرت كردند
بر المها مصابرت كردند
پاية دين بلند از ايشان شد
كار شرع ارجمند از ايشان شد
با نبي در شدايد و اهوال
بذل ارواح كرده و اموال
در سفر همركاب او بوده
در حضر همخطاب او بوده
همه آثار وحي ديده ازو
همه اسرار دين شنيده ازاو
رضي الله عنهم از سوي حق
بهر ايشان بشارت مطلق
وز رضوا عنه منصب ايشان
برتري از همه رضا كيشان
چون همه مرضي خداوندند
چه غم ار عمرو و زيد نپسندند
هركه باشد پسند خالق پاك
گر نباشد پسند خلق چه باك
لعن كز رافضي بود واقع
شود آن لعن هم بدو راجع
قدر اصحاب از آن بود برتر
كه زطعن خسان شود ديگر
ذروة عرش از آن بود بالا
كه نهيق خران رسد آنجا
هركه بر روي مه فشاند تف
يا دمد در چراغ انجم پف
روي خود را زتف بيالايد
وزپف انفاس خويش فرسايد
ورنه بر آسمان مه و انجم
فارغند از تف و پف مردم
۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه
در راستای دفاع از ام المؤمنین عایشه صدیقه و به تأسی از اکثریت سایت ها و وبلاگ های اهل سنت و بنا بر وظیفه دینی، ایمانی و وجدانی خود نامه زیر را که به خطاب به شیخ رافضی یاسر الحبیب خبیث نوشته شده به نشر میگذاریم و برای نویسنده اجر اخروی و برای رافضی یاسر الخبیث شرمساری و روسیاهی دنیا و آخرت را از بارگاه احدیت خواهانیم

شیخ یاسر امیدورام با قلبی باز پذیرای نامه ام باشید.

نامه من آکنده از نکوهش و سرزنش و توبیخ نیست بلکه مالامال از تشکر و سپاس و قدردانی است ( البته نه از بابت توهین به مادرم که دلم خون است) بلکه از شهامت شما متشکرم، امری که ما سالیان سال آنرا از علمای شیعه انتظار داشتیم اما چه کنیم که آن خفاشان دیو صفت را تنها آسایش خاطر این بود که در خلعت تقریب مذاهب، ایمان مردم را به یغما ببرند.

شیخ یاسر
از تو متشکریم که مشت محکمی بر دهن تسخیری ها و بی آزار شیرازی ها و علم الهدی ها و همه ی کسانی زدی که تلاش می نمایند با تستر در واری عبای تقیه و نفاق، گوهر توحید مردم را به تاراج برده و آنرا به ثمنی بخس بستانند و بجایش عطای متعفن شرک و خرافه گرایی به ایشان هدیه نمایند. از تو متشکریم که پرده ی عصمت دروغین این دیوصفتان را دریدی و رازشان را فاش نموده و مشتشان را باز کردی.
از تو متشکریم که به ما فهماندی آن مکرهای سرد و رندی های واژگونه و زیرکی های ابلهانه تله ای است برای مرغکانی که از فرط گرسنگی دام دشمن را کعبه ی آمال خویش می پندارند.
شیخ یاسر
از تو متشکریم ، چرا که تو سبب شدی امروزه هزاران عائشه بدنیا بیایند، کسانی که امید است چون مادرشان ام المؤمنین ره علم و تقوا پیشه سازند و در آینده ای نه چندان دور هزاران ابوبکر و عمر و عثمان و علی و طلحه و زبیر و ابن تیمیه و ابن القیم و محمد بن عبدالوهاب و صلاح الدین ایوبی بزایند که هر کدام شمشیر از نیام برکشیده ای باشد بر فرق هر منافق کوردلی که اراده ی اسائه ی ادب به مادرشان ام المؤمنین عائشه نماید.
شیخ یاسر
از تو متشکریم ، که به همگان فهماندی که پیغام قرآن جاوید است و (إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ) متعلق به برهه ای خاص نیست بلکه پتکی است که در هرزمان بر سر مانفقان کوردل نازل می شود.
شیخ یاسر
از تو متشکریم ، که ما را با مادرمان آشنا نمودی، مائی که از مادرمان تنها نامی شنیده بودیم ، امروز سیرتش را خواندیم ، از علم و دانشش و از تقوا و پرهیزکاری اش ، از عفتش، از صبرش ، از توکلش ، از یقینش، از حلمش، از حکمتش، از اخلاصش، از عبادتش، از ترسش از پروردگار، از محبتش نسبت به رسول خدا و نیز از محبت رسول خدا نسبت به ایشان آگه گشتیم و امروز با عزت و سربلندی می گوئیم : ما فرزند عائشه ایم.
شيخ ياسر
از تو متشكريم ، که به همگان فهماندی افیون صحابه ستیزی جزو لا ینفک اعتقادات شما می باشد.
شیخ یاسر
از تو متشکریم که به همگان فهماندی تشیع یک مذهب نیست بلکه دینی است با موازین و معیارهایی متفاوت با دین حنیف اسلام، دینی است که تهمت زدن به ناموس پیامبر خدا را از افتخارات خود بر می شمرد، دینی است که ناسزا گفتن و لعن و بدزبانی را از مکارم اخلاق می داند، دینی است که پیامبر خدا را فالعیاذ بالله انسانی بی غیرت جلوه می دهد، و در نهایت دینی است که تمام شرارت ها را در خود جمع نموده است.
شیخ یاسر
در پایان از تو متشکریم ، چرا که همه ی اینها هدیه ای بود که بر ما ارزانی داشتی.

نویسنده: یکی از فرزندان ام المؤمنین عائشه رضی الله عنها


۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه
بعد از سخنان توهین آمیز شیخ رافضی یاسر الحبیب خبیث و اهانت به أم المؤمنین عایشه صدیقه رضی الله تعالی عنها مجمع بین المللی سنت نبوی با انتشار بیانیه ای این جنایت را توهین کرده که به نقل از سایت سنی نیوز به انتشار این بیانیه میپردازیم

بیانیه ی دفاع از أم المؤمنین صدیقة بنت صدیق عائشة رضی الله عنها

اکنون که امت اسلامی با توطئه ها و نیرنگ ها و دشمنی ها و نیز اشغال پاره ای از سرزمینهای ارزشمندش چون فلسطین و عراق و افغانستان و غیره توسط صهیونیستها و صلیبیان مواجه می باشد، و با برنامه ریزی هایی در راستای فتنه ی طائفی و نژادی در درون روبروست، به جای اینکه تلاشها در راستای پیشروی بسوی عوامل وحدت و اتحاد نمایان شود، عالم اسلامی با بخشى دیگر از تندروی شیعیان روبرو شد و یاسر الحبیب از علمای شیعه همانگونه که عادت و پیشینه ی او در طعن و ناسزاگویی به یاران پیامبر و مادران مومنان می باشد. كساني كه الله متعال از آنها راضی گشت، کسانی که الله متعال وعده ی بهشت را به آنها داده است همانگونه که قرآن بدان خبر داده است. اینک وی احساسات بیش از یک میلیارد و نیم مسلمان را جریحه دار نمود.
این مجرم در روز جمعه 17 رمضان 1431 هـ موافق با 27 آگوست 2010 م می آید تا پاکی این روزها را با کرده ی زشت و ننگین خود آلوده نماید و جشن بزرگی در شهر لندن برگزار می نماید زیر نظر هیئت (خدام المهدی) با حضور علماء و فرهنگیان شیعه، به عنوان_ (شادمانی حسن---- عائشه در آتش).
أرى مراسم شادى به مناسبت درگذشت صدیقه ی طاهره بنت الصدیق ام المؤمنین عائشه رضی الله عنها کسی که الله متعال برای اثبات پاکی او آیاتی از قرآن را نازل نمود که تا روز قیامت تلاوت می شود.
بگونه ای که وی و اطرافیانش – الله متعال خارشان کند- به لعن وی پرداختند و او را زشت ترین صفات نسبت دادند.... اکنون که لعن صدیق امت ابوبکر صدیق جانشین رسول الله صلی الله علیه و سلم و فاروق امت عمر بن الخطاب و ذوالنورین عثمان بن عفان و کاتب وحی رسول الله صلی الله علیه وآله سلم معاویه بن ابوسفیان رضی الله عنهم جمیعا انتشار یافته است این سخنها در مورد ام المؤمنین گفته می شود.
از آنجایی که این حمله بیانگر نفاق آشکار شخص می باشد و نیز طعن در قرآن و در شخصیت رسول الله صلی الله علیه و سلم و آزار رساندن به وی است، در راستای انجام وظیفه ی شرعی مجمع بين المللي سنت نبوی ضمن محکوم نمودن سکوت مشکوک بسیاری از مؤسسات و جنبش های اسلامی و هیئت های فتوا در جهان اسلام و نیز محکوم کردن سکوت برنامه ریزی شده ی وسايل ارتباط جمعي شیعه در مقابل این سخنان احمقانه اعلان مي كند كه:
· از امت اسلامی خواستاریم که بیدار شده و از توطئه ها و برنامه های دشمنان اسلام بر حذر باشد، کسانی که با زبان ما سخن می گویند و لباس اسلام بر تن می كنند در حالیکه اسلام از آنها بیزار است.
· از حکومت کویت خواستاریم در راستای تعقیب یاسر حبیب و محاکمه ی او فورا گام بردارد چرا که وی از شهروندان فراری این کشور می باشد که بایستی برای تحقق عدالت در موردش تحت پیگرد قانونی قرار گیرد و سکوت حکومت کویت در این مورد در مقابل این قضیه هیچ توجیهی نمی تواند داشته باشد.
· از دانشمندان ازهر شریف و هیئت علمای عربستان سعودی و مجمع فقه اسلامی و اتحادیه ی جهانی علمای مسلمین خواستاریم حکم شرعی برگزار کردن چنین جشنی و نیز برگذار کنندگان آن و نیز ناسزا گویان به امهات مؤمنين و یاران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را صادر نمایند.
· از هیئت ها و انجمن های اسلامی در اروپا خواستاریم این مجرم جنایتکار را تحت پیگرد قانونی قرار داده و با تمام امکانات و وسائل ارتباط جمعی او و نیرنگ هایش را بر ملا سازند.
· از دارالتقریب در قاهره و مجمع جهانی تقریب مذاهب در ایران خواستاریم فتوایی روشن و آشکار و واضح از مرجعیات معتبر شیعه در راستای تحریم دشنام دادن به صحابه و امهات مومنین و جرم بودن این عمل صادر نمایند و از تمام کسانی که مرتکب این عمل پلید می شوند اعلام برائت نمایند، و گرنه، سكوت آنها به منزله موافقت و تایید گفته های او و لعنی است که نسبت به یاران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم روا می دارد، و گردن نهادن به این خواسته بیانگر حسن نیت و صداقت آنها در راستای تقریب می باشد.
· از نهادهای اسلامی دولتی و مردمی و رسانه های گروهی در کشورهای اسلامی بویژه شبکه های ماهواره ای خواستاریم با بکار گرفتن تمام امکانات و روشهاي مناسب به وظیفه ی خود در مورد دفاع از ناموس رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و یاران ایشان جامه ی عمل بپوشانند و برنامه هایی را با زبانهای مختلف در راستای معرفی یاران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و مادران مومنان اجرا نموده و پخش نمایند.
· از انجمن های شیعه در کشورهای اهل سنت خواستاریم بیانیه ی مشترکی در راستای موقف و دیدگاه خود در مورد تکفیر صحابه و مادران مومنان بیان دارند و گرنه سکوت آنها بمنزله تایید سخنان یاسر الحبیب می باشد.
امضاء كنندگان این بیانیه:
ایران:
استاد دکتر عبدالرحیم ملازاده رییس سازمان دفاع از حقوق اهل سنت ایران
استاد عبدالله حیدری مدیر مرکز مطالعات اندیشه و گفنگو
استاد دکتر علیرضا دلیری نویسنده و مفکر
استاد مصطفی محمدی نویسنده و مفکر
استاد ماجد مهاجری نویسنده و مفکر
استاد دکتر حمیدرضا موسوی
استاد دکتر سعید صادقی
استاد سید عبدالهادی میرداماد
استاد عبدالرحمن محمدی
افغانستان:
استاد مولوی عبدالسلام عابد رییس مرکز امام محمد الشیبانی
استاد قریب الله مطیع نویسنده و مفکر
استاد شبیر احمد شبیر نویسنده و مفکر
استاد عبدالقدیر میرزی نویسنده و مفکر
استاد محمد انصاری مدیر کتابخانه الکترونیکی عقیده
جهان اسلام:
· *الشيخ / صالح بن عبد الكريم الدرويش... رئيس المجلس التأسيسي للهيئة العالمية للسنة النبوية القاضي بالمحكمة الشرعية-مكة المكرمة
· * د/حمدي عبيد أمين عام الهيئة (بالنيابة)
· 1- توفيق مصيري -السعودية - جمعية العقيدة السعودية- عضو الهيئة
· 2- أنور قاسم محمد الخضري - اليمن – باحث وكاتب – عضو الهيئة .
· 3- ممدوح إسماعيل - مصر - محام بالنقض وكاتب – عضو الهيئة .
· 4-د. مدثرأحمد اسماعيل-السودان- مدير معهد الإمام مسلم– عضو الهيئة
· 5-الشيخ / أبوبكر موري دكوري سومارو-ليبيريا- مفتي مسلمي ليبيريا– عضو الهيئة.
· 6- محمد الحافظ صو - غينيا - مدير مركز الأنصار بكوناكري – عضو الهيئة .
· 7- إبراهيم تانو باه - غينيا - مدير جمعية أبي بكر الصديق لجمعية الدعوة والتوعية الإسلامية ببيساو - عضو الهيئة .
· 8- عبد الناصر حسن أحمد - الصومال -باحث وكاتب- عضو الهيئة .
· 9- جبريل أبو بكر عبد الرحمن - بنين –باحث وكاتب- عضو الهيئة .
· 10- فاجغيبا دمبيا - ساحل العاج - المشرف العام على الدعاة - عضو الهيئة .
· 11- محمد آدم سنكري - مالي - عضو المجلس الأعلى الإسلامي وعضو رابطة الدعاة في مالي - عضو الهيئة .
· 12- خالد صالح - السعودية - الهيئة العالمية للتعريف بالاسلام - عضو الهيئة .
· 13- أحمد محمد المصباحي – اليمن - رئيس قسم الفقه بجامعة الإيمان – عضو الهيئة .
· 14- سلمان محمد الحسن - غانا - المقر الرئيس لأهل السنة – عضو الهيئة .
· 15- راتوري ديكسون – كينيا - مكتب الدعوة الاسلامية - غرب كينيا عضو الهيئة .
· 16- د.محمد المنصور إبراهيم - نيجيريا - جامعة عثمان بن فودي سكتو – عضو الهيئة .
· 17- د.أحمد زين النجاح – إندونيسيا - المجلس الأعلى الإندونيسي للدعوة الاسلامية – عضو الهيئة .
· 18- أسامة شحادة – الأردن - المشرف العام على لجنة الكلمة الطيبة – عضو الهيئة .
· 19- داؤود جاو – غامبيا - مكتب الأمانة العامة للتعاون الاسلامي العربي في غامبيا للتعليم – عضو الهيئة .
· 20- عبد الله بابا جنع – السنغال - استاذ في الكلية الإفريقية للدراسات الاسلامية – عضو الهيئة .
· 21- حسن الحسيني – البحرين - مدرس بالمعهد الأزهري بالبحرين – عضو الهيئة .
· 22- سماري عمر سالم – الكاميرون - مركز الإتحاد الإسلامي – عضو الهيئة .
· 23- فريد أحمد عقبة – إندونيسيا - المركز الاسلامي للدعوة – عضو الهيئة .
· 24- محمود حسن – الكويت - مبرة الأعمال الخيرية – عضو الهيئة .
· 25- اسماعيل باشا – تركيا - كاتب ومحلل سياسي – عضو الهيئة .
· 26- د. بسيم نوزي – ألبانيا – مدير المركز الإسلامي بتيرانا- عضو الهيئة
· 27- عبدالحميد خوليو-داعية- البرازيل – عضو الهيئة
· 28- كريم حبيب – داعية- النمسا – عضو الهيئة
· 29- أحمد بن محمد الهزاع – رجل أعمال- السعودية – عضو الهيئة
· 30- عمار صالح – مدير المركز الإسلامي بالخرطوم- السودان– عضو الهيئة
· 31- د. علاء الزاكي –جامعة أم درمان الإسلامية- السودان – عضو الهيئة
· 32- د. محمد عبد الكريم –جامعة أم درمان الإسلامية- السودان – عضو الهيئة
· وقد صادق على البيان كل من :
· 33-ا.د/ محمود إمبابي –مصر – وكيل الأزهر الشريف السابق
· 34- أ.د/ محمد عبد المنعم البري – مصر - المراقب العام لجبهة علماء الأزهر
· 35-أ. د/ أحمد طه ريان - عميد أسبق لكلية الشريعة والقانون -جامعة – الأزهر –شيخ المالكية في مصر .
· 36- أ.د / علي أحمد السالوس- نائب رئيس مجمع فقهاء الشريعة-
· 37 - أ.د/ عبد الحليم عويس - أكاديمي ومؤرخ – مصر
· 40- السيناتور/ ساجد مير _ عضو مجلس الشيوخ _ الرئيس العام لجمعية أهل الحديث _ باكستان
·
· 41-ا. د/عبد الله عبد الحميد سمك – رئيس قسم الأديان والفرق والمذاهب المعاصرة-جامعة الأزهر – مصر .
· 42- أ.د/سيد السيلي - أستاذ العقيدة والثقافة الإسلامية بجامعة الأزهر – مصر .
· 43- أ.د/ مصطفى حلمي – أستاذ بجامعة القاهرة – مصر .
· 44- ا.د/ شاكر بن توفيق العروري - من علماء الأردن- الأردن .
· 45- الشيخ/ فرحات السعيد المنجي - من كبار علماء الأزهر الشريف
· 46- الشيخ/ حافظ سلامة - الداعية الاسلامى وقائد المقاومة الشعبية بالسويس
· 47- ا.د/ منقذ بن سعيد السقار - الأستاذ بجامعة أم القرى- السعودية
· 48- الشيخ/ عبد الله بن سليمان الشايع-أكاديمي- السعودية
· 49- الشيخ / أصغر إمام على - أمين عام جمعية أهل الحديث - الهند
50- - محمد الصباغ - مدير المركز الألماني للثقافة والحوار -ألمانيا
51- ا.د/ مصطفى محمد مراد – أستاذ بجامعة الأزهر – مصر
· 52 د / محمد زين العابدين- جامعة شيتاتونج- بنجلاديش
·

· 53- د/محمد شاكر الشريف - دكتوراه كلية دار العلوم وكاتب ومفكر اسلامى-السعودية
· 54- ا.د / عبد الله بركات –مصر – عميد كلية الدعوة – جامعة الأزهر الشريف(سابقا)
· 55- د/نعمان عبد القيوم –الجامعة الإسلامية العالمية – باكستان
· 56- الشيخ/ شاهد جنيد – نائب رئيس حمعية أهل الحديث- الهند .
57- الشيخ/ رفاعي سرور - داعية اسلامى-مصر
· 58- ا/جمال سلطان - صحفى ومفكر اسلامى-مصر .
· 59- د/ حاتم الحاج - مدرس بأكاديمية الشريعة بأمريكا-أمريكا .
· 60- د/ محمد عزير شمس – باحث متخصص في تراث ابن تيمية- الهند
· 61- اد عبد الرحمن البر استاذ الحديث بجامعة الازهر
· 62- د/نبيل عبد السلام هارون – أستاذ جامعي – مصر
· 63- د/عبد التواب محمد عثمان – أستاذ جامعي – مصر
· 64- د/محمد حنفي – أستاذ جامعي – مصر
· 65- د / أنور محمود زناتى - استاذ تاريخ بكلية الاداب-مصر
· 67- د/عرفات محمد عثمان – أستاذ جامعي – مصر
· 68-إبراهيم العصيلي – باحث في شؤون الفرق- السعودية.
· 69- محمد سليمان السهلي-إعلامي -السعودية
· 70- الدكتور كمال حبيب، صحفي وباحث في العلوم السياسية-مصر
· 71- ا/محمود سلطان – صحفي و رئيس تحرير موقع المصريون-مصر
· 72- محمد أبو رمان – كاتب- الأردن .
· 73- طارق ديلواني - صحفي وكاتب _الأردن .
· 74- د/ محمد العتيق - إعلامي -السعودية .
· 75- أحمد بن عبد العزيز القايدي-مدير تحرير مجلة التجديد الثقافي- السعودية
· 76- استاذ عبد الله عسيرى المدير التنفيذي لمركز دراسة الطوائف الدينية والمذاهب العقدية بحوض البحر الابيض المتوسط (المغرب)
· 77- ناصر دكيدك - استاذ جامعي – الأردن .
· 78- الشيخ/ تركي اللطيف-باحث في شؤون الفرق-السعودية
· 79- عدنان عبد الرحمن – صحفي – فلسطين .
· 80- د/عمر الشمري – أكاديمي – البحرين .
· 81- ا.د السيد مصطفى احمد ابو الخير استاذ القانون الدولى العام
· 82-حسين فارس الشيخ-رجل أعمال - السعودية
· 83- د/ عمرو عبد الكريم - كاتب ومحلل سياسي – الكويت .
· 84- أ.د/ غانم عبد اللطيف - أستاذ جامعي .
· 85- د/أشرف البحراوي – أستاذ جامعي – مصر
· 86- أبو أنس خالد التاهرتي إمام وخطيب – سويسرا .
· 87- محمد السليماني - أستاذ جامعي – إيطاليا .
· 88- د/ جمال نصار - مدير المركز الحضاري للدراسات المستقبلية
· 89- عبدالله بن احمد الزهراني - باحث في الفكر الاسلامي – السعودية .
· 90- وليد الطيب عبد القادر –كاتب-السودان .
· 91- الشيخ/ خالد الرفاعي - المشرف الشرعي على موقع الألوكة- السعودية .
· 92- عبد العزيز بن صالح المحمود - كاتب في شؤون الفرق – العراق .
· 93- علي حسين باكير - كاتب وباحث سياسي – لبنان .
· 94- محمود عطية - رئيس تحرير جريدة الدبلوماسي الدولي- مصر .
· 95- هشام حيدر زين العابدين – صحفي – السودان
· 96- الشيخ/ خالد الزهراني –باحث في شؤون الفرق
· 97- حازم صلاح ابو اسماعيل محام داعية اسلامى وعضو مجلس نقابة المحامين الاسبق .
· 98- جمال عبد الرحيم عضو مجلس نقابة الصحفيين المصرية .
· 99- جمال تاج محام وعضو مجلس نقابة المحامين الاسبق ومقرر لجنة الحرية
· 100- إيمان القدوسي- كاتبة صحفية
· 101-. د/ ليلى بيومى كاتبة صحفية
· 102- - الدكتور احمد الخولى - استاذ بالمركز القومى للبحوث
· 103-. د محمد مورو رئيس تحرير مجلة المختار الاسلامى
· 104-. ممدوح الولى - صحفى بالاهرام عضو مجلس نقابة الصحفيين الاسبق المصرية
· 105- خباب بن مروان الحمد - باحث وداعية إسلامي – فلسطين .
· 106-. اد امين متولى دكتوراه فى تفسير القران من الازهر باحث وكاتب
· 107- الدكتور عاصم نبوي الأستاذ بكلية الهندسة جامعة المنوفية-مصر
· 108-. اد ممدوح جابر – داعية وباحث
· 109- عامر عبد المنعم - صحفى رئيس تحرير العرب نيوز
· 110- حسن الرشيدي- مدير المركز العربي للدراسات
· 111- - أمير سعيد- كاتب وباحث سياسي
· 112- خالد الشريف - صحفى وكاتب
· 113- محمود عبد الشافى محام بالنقض
· 114- أشرف عبد الغنى محام عضو مجلس نقابة محامين القليوبية
· 115- رفعت زيدان محام عضو مجلس نقابة المحامين الاسبق
· 116- يوسف صقر – محام بالنقض
· 116- حازم رشدى - محام
· 117- ممدوح الشويحى - محام
· 118- ابراهيم محمد على – محام
· 119- مجدي حسبو – محام
· 120- اشرف عبد الموجود محام
· 121- محمد حسن على- محام
· 122- محمد مصطفى ابراهيم –محام
· 125- الأستاذ بيومي الغول- محام
· 126- الأستاذ محمد فرج- محام
· 127- صلاح اسماعيل- محام
· 128- اسماعيل توفيق محمد- محام
· 129- عابد محمد حسن- محام
· 130- فاروق عبد الحكيم ابراهيم- محام
· 131- محسن مخلوف- محام
· 132- احمد عبد الحميد احمد- محام
· 133- عمرو مصطفى- محام
· 134- محمد صابر حسن- محام عضو مجلس نقابة المحامين بالقليبوبية
· 135- سعد حسب الله –محام بالنقض
· 136- الأستاذ محمود رياض- محام بالنقض
· 137- صبحى عبد الرازق الشريف- محام ومقرر لجنة الحريات بالقليوبية
· 139- عبدالمنعم منيب - صحفي
· 140- هبه مصطفى محمد – صحفية
· 141- حنان عاشور- صحفية
· 142- فاطمة عبد الرؤف- صحفية
· 143- سهير الجبرتى - صحفية
· 144- مى محمود - صحفية
· 145- حنان عطية - صحفية
· 146- شيماء ابوزيد – صحفية
· 147- الهيثم زعفان- كاتب إسلامي وباحث
· 148- الأستاذ علي عليوة- صحفي
· 149- محمد سيد بركة - صحفى وكاتب
· 150- أسامة عبد الرحيم- صحفي
· 151- محمد جلال القصاص - كاتب وباحث في مقارنة الأديان
· 152- د/ حسام أبوالبخاري - باحث في مقارنة الأديان
· 153- احمد الوكيل - مدير وكالة الاخبار الاسلامية
· 154- خالد جمال عفيفى – صحفي
· 155- جمال سعيد - صحفي
· 156- إسلام داود - سكرتير رابطة الصحافة الإسلامية- مصر
·
· 157- - ابو الهيثم محمد درويش المشرف على موقع التبيان - داعية وباحث
· 158- علي الريس - باحث متخصص في الأديان
· 159- - أسامة الهتيمي - صحفي
· 160- عبد الرحمن أبو عوف- صحفي وباحث
· 161- علاء فاروق - مدير موقع اسيا الوسطى
· 162- وائل عبد الغنى - صحفي وكاتب -
· 163- بسيونى الوكيل - صحفى
· 164- محمد عادل - صحفي
· 165 هند محسن عبد الخالق – صحفية
· 166- علي عبد العال- صحفي
· 167- عمر البخيت – كاتب وباحث
· 168- محمد عبدالعزيز الهواري - كاتب وباحث
· 169 عبد الله زيدان – باحث في شؤون الفرق والمذاهب-مصر
· 170-. عشري علام -كاتب وباحث
· 171- مروة مصطفى – صحفية
· 172- محمد بدوي- صحفي ومترجم.
· 173- محمد الزواوي- صحفي ومترجم
· 174- علاء حسن - سكرتير تحرير المختار الاسلامى
· 175- حسن القباني – صحفي
· 176- مجدي عبد الفتاح- صحفي.
· 178- جمال سعيد الدرواني- صحفي.
· 179- سيد زايد- صحفى
· 180- صلاح هلل - كاتب وباحث اسلامى
· 181- خالد المصري - باحث متخصص في مقارنة الأديان
· 182- حاتم أبو زيد -كاتب وباحث
· 183. أنور محمود محمد – صحفي
· 184- فتحي مجدي - صحفي
· 185- عبد الرحمن هاشم - صحفى
· 186- أحمد عمرو - كاتب وباحث
· 187- رأفت محمد - كاتب وباحث
· 188- مجدى داود -كاتب
· 198-فادى ياسين مدير موقع وذكر الاسلامى فلسطين
· 190- جلال الشايب - باحث وكاتب
· 191- ابراهيم حسونة – صحفي
· 192- عصام عابدين – صحفي
· 193- ربيع عبد الواحد - صحفى
· 194- احمد مخيمر- صحفى
· 195- محمد حجاج – محام
· 196- محمد عبد الشافي القوصي- صحفي-مصر
· 197- إيهاب عبد الجواد – صحفي- مصر
· 198- أحمد الطنيخي – صحفي -مصر
· 199- ابراهيم سليم – صحفي-مصر
· 200- د نانسى ابو الفتوح داعية
· 201- مصطفى محمود – صحفي-مصر
· 202- أحمد عبد الفتاح – صحفي .
· 203- سماح اسماعيل محمد –محامية
· 204- طارق قاسم -صحفى
· 205- ابتسام محمد سلامة – محامية
۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

انتخابات صليبي پارلماني در افغانستان به انجام رسيد. مليارد ها دالر صرف آن شد، تا عدة اي جاه طلب، فاسق به صحنه رفته و به ساز امريكا دوباره بهتر از دوستان قبلي خود خوش رقصي كنند.
اما ملت مسلمان افغانستان جواب كفر شكن خود را به اين نمايش مسخره به نمايش گذاشت از حد اقل 17 مليون نفر واجد شرايط راي دهي كه بر مبناي ادعاي حكومت كرزي ، 12 مليون كارت راي دهي گرفته اند امسال فقط سه مليون تن در انتخابات اشتراك كردند. اين سه ميلون را نيز بايد نصف كرد چرا كه در بعضي نقاط يك نفر چهار مرتبه هم پاي صندوق صليبي انتخابات امريكايي رفته و به نفع ارباب خود راي داده است.
در ثاني در اين انتخابات، اكثرا ، هزاره ها و شيعه ها كه سه چهار مليوني هستند اشتراك فعال داشتند و با حرص و ولع احمقانه، در پاي صندوقها حاضر ميشدند تا مبادا ديگران بخورند و آنان بمانند!
ملت افغانستان قبلا نيز اعلان كرده بودكه در شرايط اشغال كشور اين گونه حركات هيچ مفهومي به جز مشروعيت بخشيدن به سلطة اجنبي بر اين سرزمين ندارد و هر كس كه در چنين پروسه هاي شركت ميكند از يك جانب به نفع شخصي و براي ارضاي تمايلات خود گام برميدارد و از جهت ديگر براي تامين منافع كفر و استعمار!
پارلمان قبلي بايد اين طيف بيمقدار را نيز متوجه اين عمل ميكرد و اصلا نبايد در پاي صندوقها كسي براي راي دادن حاضر ميشد.
مگر اين مردم از رسوايي هاي به اصطلاح نماينده گان قبلي با خبر نبودند، چه از آنان به ملت ما رسيد به جز توجيه كفر و ايجاد شك و شبهه در تصميم مردم براي مقاومت در برابر اشغالگري و فساد پراكني اشغالگران و فاسدان!
اما در هر صورتي نتايج انتخابات شعور بلند ملت ما و عزم جزم شان را براي ادامه مقاومت بيشتر در مقابل پروژه هاي كفري به اثبات رساند و ما معتقديم كه اين انزجار در ماه ها و سالهاي آينده به نقطة اوج خود خواهد رسيد .امريكاييها بايد بدانند كه آشتي با مسلمانان و آنان زماني امكان پذير است كه اسلام به رسميت شناخته شود، ودست تجاوز كفر از بلاد مسلمين كوتاه گردد! در غير اين صورت امريكا هم مانند شوروي سابق در افغانستان به شكست مطلق ان شاءالله مواجه شدني است و آن وقت روسياهي به همه روسياهاني كه بوزينه وار به ساز دشمن رقصيدند باقي ميماند.




۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه
روافض بر اين باور اند كه بعد از وفات حضرت امام حسن - رضي الله عنه ، كه امامت به زعم ايشان به برادرشان حضرت حسين رضي الله عنه - موكول شد، ديگر نبايد امامت به جز در فرزندان حضرت حسين آن هم فقط از پدر به فرزند قرار گيرد! يعني ديگر امكان انتقال امامت از يك برادر به برادر ديگر ممكن نيست! (1)
اين سلسلة خود ساختة رافضه زماني به بن بست رسيد كه حضرت حسن عسكري يك تن از ائمة مزعوم رافضه وفات نمود و بنا بر روايات مستند و صحيح تاريخي از ايشان هيچ فرزندي باقي نماند!
اصول كافي يكي از مراجع مهم حديثي شيعه اين موضوع را در روايتى طولانى كه احمد بن عبيدالله بن خاقان آن را روايت ميكند چنين آورده است : «...وقتي كه –حسن عسكرى-مريض شد براى پدرم قاصدى فرستاده شد كه ابن الرضا مريض شده است. او فورا سوار شده و به سوى دارالخلافه رفت، سپس با عجله همراه با پنج نفر از كارمندان اميرالمؤمنين بازگشت كه همه از ثقات وخواص او بودند و نحرير-خادم- هم درميان آنان بود. به آنها دستور داد كه در منزل حسن مانده و مراقب صحت واخبار او باشند، و به چند نفر طبيب نيز دستور داده شد كه صبح و شب به خانهء او بيايند. بعد از دو سه روز خبر آمد كه -حسن-ضعيف شده است. به پزشكان دستور داده شد كه در خانهء او بمانند و قاضي القضات نيز به مجلس آورده شد و به او دستور دادند كه ده نفرمتدين وامانت دار وپرهيزكار را به همراهى خود انتخاب كند. وي آنها را حاضر نموده و به خانهء حسن فرستاد و دستور داد كه شبانه روز آن جا باشند. آنان، آنجا بودند تا اينكه –حسن-عليه السلام - فوت نمود و سرمن رأى(سامرا) يكسره ضجه شد. به دستورسلطان افرادى به خانه حسن رفته و اتاق اتاق آن جا را بررسى وتفتيش كردن
د وهر آنچه آن جا بود مهر وموم كرده و سپس به دنبال آثار فرزند و حاملگى شدند و دايه هايى آوردند كه آثار حاملگى را مي شناختند. آنها به سوى جاريه ها رفتند و بررسى ميكردند، بعضيها گفتند كه جاريه اى وجود دارد كه شايد حامله باشد او را در اتاقى قرار داده ونحرير-خادم- و همراهان او و زنانى را كه همراه او بودند بر آن زن گماشتند، تا اينكه- جنازة حسن- را آماده كنند... بعد از دفن ايشان، سلطان و مردم كه در صدد يافتن فرزندي براي حسن بودند از تقسيم ميراث توقف نمودند تا منازل را با دقت تفتيش كردند. آنهايى كه مواظب ومراقب جاريه اى بودند كه گمان حاملگى او ميرفت همچنان ملازم او بودند تا اينكه بعد از مدتي عدم حاملگى آن زن ثابت گشت! وهنگامى كه حاملگى او باطل شد ميراثش را بين مادر و برادرش جعفر تقسيم نمودند!)(2)
اين روايت از كتاب كافي ( كتاب الحجة ج1ص126) اثبات ميكند كه امام حسن عسكري اصلا فرزندي نداشته است و ديگر منابع شيعه از جمله مفيد در الارشاد، طبرسي در اعلام الوري، اربيلي در كشف الغمه، مجلسي در جلاءالعيون زير عنوان ذكرالمهدي، وعباس قمي در منتهي الآمال در زير همين عنوان، اين موضوع را آورده وهرگز از آن نتوانسته اند چشم پوشي كنند.
اما روافض براي اين كه ازاين بن بست رسوا كننده خود را برهانند، به دروغ مدعي شدند كه امام حسن عسكري فرزندي به نام مهدي دارد!!
رواياتي كه روافض در آن مدعي فرزندي به نام مهدي براي حسن رحمة الله عليه هستند همه روايات مجعول و فاقد هر گونه استناد معتبر تاريخي و علمي است و فقط براي خود رافض قابل قبول است و درسر اين دروغ بزرگ و شرم آور، حتي در بين خود رافضه هم اضطراب فراواني وجود دارد اكنون نگاه كنيد:
اضطراب در تولد و سال تولد:
نوبختى ازعلماي بزرگ اماميه ميگويد كه بعضى گفتند: پدرش-حسن- فوت كرد وهيچ اثرى از او نمانده و فرزند ظاهرى از او شناخته نشده (3) و ديگرانى مدعى شدند! كه اين موهوم دو سال قبل از وفات حسن يعنى در بيست سوم رمضان سال 250 هـ متولد شده!(4) و بعضى مدعى شدند كه هشت ماه بعد از وفات حسن، اين مزعوم متولد شده است! (5) و ديگرانى مدعى شده اند كه اين موهوم در سال 258هـ متولد شده است! و بعضى سال 256 را مدعى گشته اند(6) و مدعيان ديگرى ادعا نموده اند كه در نصف شعبان سال 255 يعنى پنج سال قبل از وفات حسن متولد شده است!(7)
اضطراب در نام مادر:
روافض، در اسم جاريه اى كه اين ولادت را براو بسته اند نيز چنان اختلاف كرده اند كه دروغ بودن آن واضح وآشكار است ، بعضي مدعى شده اند كه اسمش نرگس است
(8) و بعضى مدعي اند كه اسم آن صقيل يا صيقل است(9) و مدعيان ديگرى ادعاء نموده اند كه نامش حكيمه است(10) و بنا به گفتهء ابن حزم بعضى از آنها مدعى هستند كه اسم مادرش سوسن است و مدعيند كه حكيمه بنت محمد شاهد ولادتش بوده كه در هنگام خروج از شكم مادرش قرآن ميخوانده! (11) واقوال ديگرى نيز در زمينه موجود است!
دروغهاي رافضه براي اختراغ اين فرضيه طبعا نيازي به اثبات داشت و مردم مي پرسيدند كه پس آن مولود كجاست؟ و چرا كسي او را نميبيند؟ اين بود كه آن دروغ به دروغ بزرگ تري متصل شد و آن عبارت بود از غيبت امام زمان!!
غيبت امام زمان!
اين دروغ اين گونه شكل گرفت كه گفتند فرزند حسن عسكري به نام مهدي از انظار مردم غايب شده است و روزي ظهور ميكند! وقتي از آنان سوال شد كه دليل غيابت طولاني وي چيست؟ يكي از دانشمندان رافضه به نام صدوق در روايتي دروغين از: زراره از ابي عبدالله - عليه السلام- چنين آورده است :« قائم قبل از قيام خود غيبتى دارد. پرسيدم چرا؟ گفت كه از ذبح ميترسد»،(12) و يكي ديگر از دروغبافان رافضه مسمي به طوسى شيخ طائفه در تعليل همين موضوع ميگويد: "جز ترس از كشتن چيزى مانع ظهور او نيست... (13)
اين گونه گفتارها به حدي بي مايه و سخيف است كه بر مبناي روايات خود رافضه نيز به شدت رد و طرد ميشود چون اينان باور دارند كه :
1- اين امام زمان موهوم! مورد نصرت و تأييد خداوند است و دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد! و به گفتة مجلسي ملايك حامي و پشتيبان او هستند! (14)
خوب اكنون اين سوال پيش ميآيد كه چرا اين مزعوم وقتي اين گونه تاييد الهي را با خود دارد از ذبح وقتل ميترسد و از چاه سرداب بيرون نمي آيد؟!
آيا اين گفته كه از كشتن خودش ميترسد لازمه اش سقوط امامت او نيست؟ براى اينكه رافضه در چندين روايات گفته اند كه از شروط امامت اين است كه او از شجاعترين مردم باشد(15) وكسى كه از قتل بترسد اشجع نيست!
آيا بنابر تعليل رافضه، چنين نيست كه اين مزعوم هرگز نبايد ظهور كند تا اينكه دول ظلم وجوراز بين برود وخطر قتل در ميان نباشد؟ خوب آنوقت ديگر چه نيازى به خروج او خواهد بود؟!
وانگهي درتاريخ دولت هاى متعددى بنام اين خرافات بنا شده كه يك نمونه اش حكومت فعلي ايران است! چرا اين امام مزعوم رافضه اكنون قدم بالاي چشم علي خامنه اي و محمود احمدي نژاد رنجه نميكند تا ايشان از اين همه سرگرداني و سرك كشيدن در چاه جمكران رهايي يابند؟!
در حالي كه به گفتة شيخ الاسلام ابن تيميه - رحمة الله عليه -: اين معصومي كه مدعى او هستند كوچكترين نفعى كه از يك امير و يا يك كارمند عادى و يا عالم و يا قاضى سرميزند از او سرنزده است! پس چه فايده اى از او؟ اگر تازه اين شخص موجود هم باشد_ كه هر گز نيست _ او چه لطف و منفعتى براى دين و يا دنياى مومنانش دارد؟ ... اين شخصى كه رافضيان مدعى او هستند كسى است كه پيش آنها مفقود و در نزد عقلاء معدوم است و به هر دو تقدير،هيچ منفعتى براى كسى نه در دين ونه در دنيا داشته است"(16)
فوايد امام زمان موهوم!
غائب شدن اين امام زمان موهوم در اين مدت طولانى نه تنها براى كسى مصلحت دينى و دنيوى نداشته بلكه بهانه اى شده است براى شيادان دين فروشى كه بسيارى از مهمترين احكام دين را به نام او تعطيل نموده اند چرا كه براى روافض امامت از اصول دين شمرده ميشود و ايمان شخص بنا به زعم آنها جز بامعرفت امام و ولايت او درست نيست و پنهان شدن اين دوازدهمين مجعول به تعطيل شدن بسيارى از مصالح دينى ودنيوى شان منجر گرديده است و حتى خمينى نيز بدين اعتراف ميكند كه: "شايد غيبت ازمنهء طولاني بيانجامد... و الان احكام اسلامى و قوانين شريعت آيا بايد تا زمان ظهور معطل بماند، تا مردم در اين مدت طولانى بدون تكليف مانده و در شهوتهايشان آزاد باشند (17) و معنى اين سخن اينست كه شريعت اسلامى براى مدت محدودى بوده است، يعنى فقط براى دو قرن كه اين از رسواترين نسخ در شريعت است كه نه ما و نه هيچ مسلمانى هرگز آن را نميگويد"(18)
اين سخن خمينى اعترافى روشن است به اينكه نتيجهء غيبت مهدى تعطيل شدن بسيارى از قوانين دين بلكه به رسواترين نسخ انجاميده است و اين سخن حقى است كه خداوند آن را از دهان اين شخص بيرون آورده است تا حجت را برايشان تمام كند.
براي فهم بهتر مطلب خوب است كه به نوشته هاي دكتور احمدالكاتب نويسندة شيعه در كتاب تكامل فكر سياسي شيعه در اين مورد مراجعه كنيد و در ضمن مقالة ( بررسي اسناد نواب اربعه) كه به قول آنان رافضه وجود امام زمان را اثبات ميكنند در وبلاگ حقيقت ايمان مراجعه فرماييد. و ما علينا الالبلاغ


(1) كمال الدين وتمام النعمة : صدوق ص414
(2)كافى كلينى 1/505
(3)فرق الشيعة نوبختى ص 118-119
(4)منتهى الآمال :عباس قمى ، نسخهء فارسى ص1198
(5)فرق الشيعة نوبختى ص126
(6)منتهى الآمال قمى ص ص 198
(7) الارشاد مفيد ص 346 اعلام الورى طبرسى ص 419
(8)الارشاد مفيد ص 346
(9) كشف الغمة ج3ص227
(10)همان منبع
(11) افصل امام ابن حزم ج4ص 181
(12)كمال الدين وتمام النعمة ص 481
(13)الغيبة طوسى ص 199
(14)جلاء العيون مجلسى ص 772 منتهى الآمال قمى ص 1206 روضة الواعظين ج2 ص 259 اعلام الورى طبرسى ص 420 و الشيعة والتشيع احسان الهى ظهير ص 279
(15)الانوار النعمانية نعمة الله الجزائرى 1/34
(16)منهاج السنة 8/261-262
(17)جالب است شخصى كه با دختر چهار ساله مقلد احمقش متعه ميكند از شهوتهاى مردم مينالد، آيا اين متعه اى كه شما بنام دين جعل كرديد آزادى شهوتها نيست كه كسى با زنا بخدا تقرب جويد كدام دين در دنيا با زناى مذهبى به خدا تقرب جسته است جز مذهب شما ومذهب يهود. راجع به رسوايى متعه خميني با دختر چهار ساله نگاه شود به كتاب( لله ثم للتاريخ ) ص 37 كه آقاى سيد حسين موسوى دوست ومقلد سابق خمينى فضايح جانگدازى را ذكر كرده است كه مخصوص ايشان نيست بلكه به همهء روحانيت خصوصا وبه محيط هاى دينى اماميه باز ميگردد.
(18) الحكومة الاسلامية ص 41و 42

۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه
برگرفته از سايت جهان اسلام › اخبار اهل سنت
مدعيان اسلام ناب محمدي و وحدت اسلامي در ايران با جمعيت بيست مليوني اهل سنت و جماعت چگونه برخورد ميكنند و باز از كشور هاي اسلامي انتظار دارند كه چگونه با خود شان برخورد نمايند؟!
من نميدانم چه وقت امت اسلام متوجه ترفندهاي شيطاني اين نظام خرافاتي رافضي در ايران خواهد شد و دست به تصفيه حساب با اين جنايت كاران خبيث مذهبي خواهد زد، اما اين را ميدانم كه دير يا زود نوبت به چنين اقدامي فرا خواهد رسيد.
يك عده مردم ساده لوح، نميخواهند كه به چنين سخناني گوش فرا دهند و آن را اختلاف انگيز ميگويند، و اين همه ظلم و تبعيض و خرافات و كفريات را تحت نام حفاظت از وحدت امت اسلامي، ناديده ميگيرند كه وحدت مسلمانان خدشه دار نشود و دشمنان اسلام از آن بهره برداري نكنند. در حالي كه امت اسلامي امتي يك پارچه است و اين روافض هستند كه در ميان امت ايجاد اختلاف و انشقاق كرده اند و بابا افكار كفري خود موي دماغ امت اسلامي گشته اند . ما از چنين مردم ساده لوح مي پرسيم، امت اسلام چه نيازي به اين حد اكثر ده مليون رافضي خبيث دارد؟ چهار مليارد كافر در جهان است اين هم ده مليون يا بيست مليون ديگر بالايش! مگر چه ضرري به اسلام ميرسد، بلكه با فارغ شدن از شر اينان نه ديگر تشويق خرافات و كفر وشرك است و نه هم دغدغه نفاق افگني در ميان امت اسلام به نام اسلام باقي مي ماند!
ممكن تعجب كنيد كه چرا اين تعداد ده مليون ذكر شده اند در حالي كه شيعيان در جهان به صد مليون ميرسند! منظورم من شيعيان نيستند بلكه روافض ضاله هستند كه دشمن اسلام شمرده ميشوند و افكار شان موجب تخريب و تفرقه و نفرت پراكني در صف امت اسلامي ميشود و گرنه شيعيان رافضي نيستند و تعداد اين گروه به ده مليون هم در تمام دنيا نخواهد رسيد ، و اينها همين گروه هاي هستند كه فعلا در نظام ايران حاكم شده اند و بالاي ملت مظلوم ايران حكومت ظلم و جور را حاكم كرده اند و در دنيا نيز دست شان براي ايجاد تفرقه در بين مسلمانان دخيل است.
اينك اين مطلب برگفته شده از سايت جهان اسلام ، كه مربوط به اخبار اهل سنت است ، تقديم به خواننده گان محترم ميشود تا به نمونه اي از جور و ظلم مذهبي حكومت مطلقة فقيه خميني بهتر آشنا شوند. و ايناني كه سنگ خميني را به سينه ميزنند اين واقعيت ها را ديده و در افكار خود تجديد نظر كنند.

« از چندین سال است که مردم اهل سنت تهران بزرگ، به خاطر نداشتن مسجد، در 10 محله در منازل، نمازهای جمعه و عیدین را برگزار می‏کنند، که متاسفانه امسال با مداخله پلیس امنیتی، و به دستور مقامات، ضمن محاصره بعضی از نمازخانه‏ها با شدت تمام از برگزاری نماز جلوگیری به عمل آوردند. این مسأله ناراحتی اهل سنت را در حد وسیعی در برداشت که مولانا عبدالحمید، خطیب جمعه اهل سنت زاهدان، در مراسم نماز عید فطر این شهر، که جمعیتی بالغ بر دویست هزار نفر حضور داشتند، عکس‏العمل نشان داد. مشروح سخنان ایشان به شرح زیر است:
شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید در خطبه‏های نماز عید سعید فطر اهل سنت زاهدان با بیان اینکه پیروزی انقلاب اسلامی برای ما نعمت بسیار بزرگی بود و امید را در قلب آحاد ملت ایران اعم از شیعه و سنی زنده کرد، اظهار داشت: نظام اسلامی آرزویی بود که بی‏تردید در دل پدران و اجداد ما وجود داشته است. مسلمانان بعد از آنکه حکومت اسلامی خود را از دست دادند و قرون متمادی را بر این منوال سپری کردند، آرزو داشتند که یک بار دیگر پرچم اسلام در یکی از بلاد اسلامی بلند شود تا آنها بتوانند نمونه‏ای از حکومت اسلامی را پایه‏ریزی کنند، حکومتی که بتواند برای تمام دنیا الگو باشد و نظام‏های دیگر از آن الگو بگیرند، آنها به ما مسلمانان تأسی بکنند و در مسیری که ما آغازگر آن بوده‏ایم، قرار بگیرند.ایشان افزود: با پیروزی انقلاب اسلامی، این امید در همه دلها زنده شد و همه ما امیدوار شدیم که جمهوری اسلامی می‏تواند فضایی از عدالت و انصاف و اجرای قوانین شرعی و مقررات خدای عزوجل را به وجود آورد، فضایی که برای تمام دنیا الگو باشد و در آن، آزادی و استقلال پاس داشته شود و به آزادی‏های گروهی و فردی احترام گذاشته شود.این آرزوی آحاد ملت ایران بود؛ چه آنهایی که با انقلاب همراه بودند و برای پیروزی آن جان دادند و فرزندانشان شهید شدند و چه آنهایی که کمتر فداکاری کردند و یا حتی هیچ گونه فداکاری‏ای نداشتند. ما همه این امید را داشتیم که الله رب العزت با تلاش مسئولین و سعه صدر و بلندی نظر و جهان‏بینی آنها فضایی را به وجود می‏آورد که در آن فضا، شیعه وسنی در یک رده قرار می‏گیرند و در حقوق شهروندی، آزادی و بهره‏مندی از منافع چنان مساوی خواهند بود که این فرایند برای سران دیگر کشورها به عنوان الگو و نمونه قرار می‏گیرد.این آرزو در دل همه ما بود که با زحمات روحانیت و علمای شیعه که در رأس کار بودند بتوانیم در مسیری حرکت کنیم که اخوت و برادری تحکیم یابد و در سراسر دنیا برای کشورهایی که اقلیت شیعه در آنجا زندگی می‏کنند، الگو باشیم و آنها از ما طرز برخورد را یاد بگیرند.ایشان خاطر نشان کرد: اکنون 32سال از زمان استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران می‏گذرد و ما بسیار متاسفیم که هنوز آن آرزوهای ما بر آورده نشده است. هنوز تعصب و تبعیض وجود دارد و مسئولان نظام نتوانسته‏اند اخوت، برادری، تعادل و برابریِ نسبی را برقرار کنند. همه جا این دغدغه و پریشانی وجود دارد. ما جامعه اهل سنت به خاطر حفظ امنیت و وحدت ملی و حفظ اخوت و برادری همواره صبر کرده‏ایم و امیدوار بوده‏ایم که روزی این تبعیض‏ها و دغدغه‏های فکری رفع شوند. مولانا عبدالحمید اضافه کرد: ما انتظار فشار مذهبی را نداشتیم، متاسفانه طی سالهای اخیر فشارهای مذهبی بر ما مضاعف شده و این روند روز به روز در حال گسترش است. بحث ساماندهی که اخیرا مطرح شد و بر اساس آن مقرر گردید که حوزه های علمیه و مراکز دینی تحت پوشش این طرح قرار گیرند، در حالی که این ساماندهی طرحی است که مدارس را از دست ما خارج می‏کند و با وجود آن تعلیم ما در دست ما نخواهد بود. این طرح جامعه اهل سنت را شدیدا نگران کرده است.یکی از بزرگترین نگرانی‏های ما همین است که مذهب، آزادی خود را از دست بدهد، در حالی که قانون اساسی به ما در این زمینه آزادی داده است و ما در اجرای تمام مراسم‏های مذهبی خود و تعلیم و تربیت فرزندان خود آزاد به حساب آمده‏ایم، این حداقل آزادی‏ای است که در تمام دنیا متصور است. این حق را تمام کشورهای اسلامی مورد تایید قرار داده و جزء قراردادهای بین المللی است. جزئی از آن معاهدات بین المللی است که کشورهای اسلامی امضا کرده‏اند، کشور ما هم از جملۀ امضا کنندگان این معاهدات است و در واقع تصریح کرده است که حقوق اقلیتها باید مراعات شود و به آزادی‏های مذهبی احترام گذاشته شود.ایشان تصریح کرد: مهم ترین دغدغه ما این بوده که آزادی مذهبی ما تامین شود و کسانی بر خلاف قانون اعمال سلیقه نکنند. فراقانونی عمل نکنند و مبادا این آزادی را مختل یا محدود بکنند. متاسفانه باید گفت، طرح ساماندهی مدارس موجب پریشانی همه علما و مردم اهل سنت و شهروندان سنی مذهب در سطح ایران شده است.به هر حال ما تاکنون با گفت و شنود و صحبت و با گفتمان پیش رفته‏ایم، همین توجیه را کرده‏ایم که این مسأله خلاف قانون است و باید اخوت و برادری، وحدت و امنیت ملی حفظ شود. به خصوص وحدت ملی که امنیت ملی بدون آن وجودی نخواهد داشت.شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید افزود: آزادی مذهبی ما را بگذارید بر همان حالت قبل باشد، (تکبیر مردم) شما از دور نظارت کنید، داخل نیایید. شما ارشاد و راهنمایی کنید. سخنان خوب شما را می‏پذیریم و آنچه به صلاح ماست ما خودمان آن را عملی و اجرایی می‏کنیم، اما استقلال مدارس و مساجد که مراکز دینی و مذهبی هستند باید در هر حال حفظ شود. ما انتظار نداشتیم که این فشارها بیشتر شود متاسفانه همین مراسم ختم بخاری و همایش فارغ‏التحصیلی که نمادی از آزادی اهل سنت بود و مهمانان از داخل و خارج از کشور می‏آمدند و اهل سنت اینجا احساس آزادی می‏کردند که در جمهوری اسلامی آزادی دارند و نماد و نمونه آن این جلسه بود. در این جلسه تمام تبلیغاتی که مهمانان خارجی علیه نظام از بیرون شنیده بودند خنثی می‏شد. اما متاسفانه تنگ نظری‏ها نگذاشت که به مهمانان خارجی ما اجازۀ شرکت در این همایش را بدهند. یکی دو سال مهمانان خارجی را اجازه ندادند و امسال هم به مهمانان داخلی اجازه شرکت نداند. برای ما باور کردنی نبود که راههای کشور را ببندند و در فرودگاه‏ها نیز مانع مسافران از شرکت در این همایش شوند.این واقعا گلایه‏ای بود که برای ما به وجود آمد. ما سعی کردیم که به نحوی هم گلایه شود و هم پیگیری انجام گیرد. بالاخره برای حفظ امنیت و وحدت ملی، اخوت و برادری ما تاکنون همه این مشکلات را تحمل کرده‏ایم.ایشان در ادامه به ممنوعیت برگزاری مراسم نماز عید برای شهروندان سنی مذهب تهرانی و نیز برخی از شهرهای دیگر کشور اشاره کرد و گفت: انتظار نداشتیم که نماز ما هم تحمل نشود. در بسیاری از شهرها مثل کرمان یک مورد مراسم نماز عید پس از 30 سال برگزاری تعطیل شد. در یزد، اصفهان و بسیاری از شهرهای بزرگ دیگر که اقلیت اهل سنت در آنجا ساکن است چنین اتفاقاتی رخ داده است. ما انتظار نداشتیم در تهران، که به تعبیر مقام رهبری، ام‏القری جهان اسلام است و امید همه مسلمانان محسوب می‏شود اقلیت سنی مذهبی که چندین سال است نمازهای جمعه و عیدین برگزار می‏کنند از برگزاری این نمازها باز داشته شوند. امسال با برگزاری حدود 10 مراسم نماز عید که در جاهای مختلف با 100نفر، 200نفر، یا 300نفر در منازل یا سالن‏های کوچک ـ نه در فضاهای باز و به شکل علنی- برگزار می‏شد مخالفت شد و امروز اجازه ندادند که شهروندان سنی مذهب در تهران نماز عید برگزار کنند در حالی که انتظار ما آن بود که برادران، مسجدی به ما در تهران بدهند.ایشان تاکید کرد: انتظار ما بی‏جا نبود، چرا که ما پیروان دو فرقه اسلامی هستیم و مسلمانیم. با یکدیگر اخوت و برادری تاریخی و ملی داریم. ما هم برای ایران اسلامی کشته دادیم و قبرستان‏های ما شاهداند که پدران و نیاکان ما در راه دفاع از خاک این میهن کشته شده‏اند، ما هم انتظار و توقع داشتیم از حیث ایرانی بودن، که به هر حال به ما اجازه داده شود در تمام شهرهای ایران نماز اقامه کنیم. مگر این نماز چه ضرری داشت. چه اتفاقی می‏افتاد اگر 100 نفر جمع می‏شدند و با یکدیگر در منزلی شخصی نماز اقامه می‏کردند و دلشان خوش می‏شد که ما هم نماز عید اقامه کرده‏ایم. کدام ضرر وجود داشت؟ایشان با بیان این نکته که در دین هیچ اجباری وجود ندارد، اظهار داشت: آیا می‏شود مردم را با زور و اکراه مجبور کرد و گفت شما نماز نخوانید، حتما بیایید این نماز را پشت سر ما اقامه کنید. مگر در دین اجباری وجود دارد؟ ما درهمین شهر زاهدان، نوزده، بیست مراسم نماز جمعه داریم. همه، برادران اهل سنت هستیم، علما و ائمه با یکدیگر دوست و رفیق‏اند. بله؛ هرجا که برای آنها ممکن است نماز بخوانند، ما ممانعتی نکرده‏ایم، گلایه هم نداشته‏ایم و نگفته‏ایم که شما نماز جمعه را حتما پشت سر بنده که از نظر سنی - نمی‏گویم فضلی دارم-، سنّم از شما بالاتر است و شما جوان‏تر هستید و شاید برخی از عزیزان نسبت شاگردی با ما داشته باشند، اقامه کنید. دین آزاد است. امروز هم روز عید است اگر برخی از برادران اهل سنت پشت سر بنده نماز نخوانند مگر اجباری دارم؟ شاید اعتقادی به بنده نداشته باشند. نماز باید آزادانه اقامه شود و جمهوری اسلامی ایران بسوی اقامه نماز تشویق بکند. واقعا ما این انتظار را داشتیم که مسجد جامعی در تهران تاسیس شود و اهل سنت نمازهای جمعه و عیدین را در آنجا اقامه کنند و احساس عزت بکنند.ایشان اضافه کرد: بررسی شده است که در پایتخت تمام کشورهای دنیا، مسلمانان مسجد دارند، شیعه و سنی مسجد دارند، به هر حال مساجد از آن اسلام‏اند. در تهران اسلامی که پایتخت ایران اسلامی و به تعبیری ام القری جهان اسلام است، چرا اهل سنت نباید یک مسجد داشته باشند؟ (تکبیر مردم) واقعا مسئولین هیچ توجیه قانع کننده‏ای در این باره ندارند. (تکبیر مردم). اما حالا که مسجد نبود ما این انتظار را داشتیم که اجازه دهند شهروندان سنی مذهب تهرانی نماز عید خود را در یک جای دیگر برگزار کنند که متاسفانه این اجازه هم داده نمی‏شود. خطیب جمعه اهل سنت زاهدان در ادامه خاطرنشان کرد: من به صراحت روی این نکته تاکید می‏کنم که امنیت و وحدت ملی برای ما حیاتی است و استقلال میهنی و حفظ مرزهای ایران اسلامی برای ما بسیار مهم است و ما هر نوع خشونتی را رد می‏کنیم، ولی من با صراحت به مسولین اعلام می‏کنم که ما از حقوق قانونی خود به هیچ وجه گذشت نمی‏کنیم. (تکبیر مردم)ما مسائل و حقوق سیاسی خود را زیاد پیگیری نکردیم، اما روز به روز احساس می‏کنیم که فشارهای مذهبی بر ما در حال افزایش است و حلقه محاصره دارد بر ما تنگ‏تر می‏شود. ما هم موجود زنده هستیم و به هر حال انسانیم. برای ما زندگی زمانی ارزش دارد که اعتقادات ما حفظ شود و ما با اعتقاد زندگی کنیم.ایشان ادامه داد: از روحانیت و علمای شیعه که ما با آنها هم‏لباس و همکاریم، این انتظار می‏رفت که در دوران زعامت خود، اهل سنت را بیشتر مورد تفقد قرار دهند و مشکلات ما را با جدیت بیشتری پیگیری کنند. این گلایه را بنده بیشتر از علما و روحانیت دارم آن دسته از روحانیونی که دست‏اندرکار هستند، باید مراعات ما را می‏کردند. مراعات حال ما می‏توانست در تمام دنیا خدمتی به همه مسلمانان بخصوص اقلیت برادران شیعۀ ما که در دیگر کشورهای اسلامی زندگی می‏کنند، شود، آنها در کشورهای خود با امنیت زندگی می‏کنند، در بسیاری جاها با آنکه اقلیت هستند در قدرت شریک‏اند و وزیر و رئیس جمهور دارند. در بسیاری جاها مقامات امنیتی و مقامات سیاسی دارند. ما هم این انتظار را داشتیم. ما مسائل را مراعات می‏کنیم اما بالاخره باید دولتمردان و حاکمیت مسائل ما را مد نظر قرار دهند.ایشان بار دیگر ضمن ابراز تاسف سخنان خود را با طرح این سوال پی گرفت: آخر نماز چه ضرری دارد؟ در کجای دنیا چنین چیزی است؟! مسئولین عزیز و محترم! در کجای دنیا این قدر تنگ نظری وجود دارد که از اقامه نماز، آن هم در منازل شخصی جلوگیری به عمل آید. این حرکت قطعا در راستای امنیت ملی نیست و وحدت ملی نیست. اینها مسائلی است که تندروی و اختلاف می‏آفریند. افراد تندرو و عصبی و نادان را تحریک می‏کند که مشکل بیافریند. من تقاضا دارم که این ممانعت را هر کسی که به وجود آورده است، رفع کند. از شخص مقام رهبری این انتظار را داریم. ایشان را خوب می‏شناسیم. ایشان مدتها در میان اهل سنت تبعید بوده‏اند. اهل سنت با ایشان محبت داشته و ایشان از این منطقه خاطرات بسیاری دارند. ایشان بیشتر ما را دریابند و به مشکلات ما رسیدگی کنند و از این مسائل جلوگیری کنند تا خدشه‏ای به وحدت وارد نشود و مردم از نظام جمهوری اسلامی و مسئولین نظام، بیشتر ناامید نشوند. ما امیدواریم و به هر حال از طرق قانونی و راههای صحیح مشکلات خود را پیگیری می‏کنیم. بنده این نکته را با صراحت اعلام می‏کنم که ما هیچ گاه رفاه و آسایش خود را بر امور اعتقادی و آزادی مذهبی خود ترجیح نخواهیم داد. (تکبیر مردم) حفظ آزادی مذهبی و حفظ استقلال حوزه های علمیه برای ما بسیار مهم است و به هیچ وجه حوزه های خود را تحت شرایط ساماندهی قرار نمی‏دهیم. (تکبیر مردم) ما باید در سطح ایران آزادی داشته باشیم تا بتوانیم فرزندان اهل سنت را تعلیم بدهیم. اگر ما بر خلاف نظام حرفی زدیم، تفرقه‏افکنی کردیم و اختلاف ایجاد کردیم، آن زمان مجرمیم، ما را محاکمه کنید. اگر ما به مقدسات شیعه توهین کردیم و بر خلاف اعتقادات شما حرفی زدیم، آن زمان شما حق دارید. اگر ما با خلاف‏کاران و کسانی که امنیت منطقه را مورد هدف قرار می‏دهند و تندروی می‏کنند، دست داشتیم شما حق دارید که ما را محاکمه کنید، اما شما می‏دانید، ما هم می‏دانیم، ملت هم می‏داند که دست ما در توبرۀ هیچ خائنی نیست و ما به قانون ارزش قایلیم و در چارچوب قانون حرکت می‏کنیم. ما ایرانی هستیم، از هیچ کشور بیگانه‏ای نیستیم، ایرانی هستیم و این خاک از آنِ ماست. ما آزادی قانونی خود را خواستاریم و آن را پیگیری خواهیم کرد.(تکبیر مردم).ما هرگز اختلاف نمی‏اندازیم. اختلاف را کسانی می‏اندازند که فراتر از قانون عمل می‏کنند، هر کس که باشد. اختلاف را کسانی می‏اندازند که به مقدسات دیگران توهین می‏کنند. ما امیدواریم که از برخوردهای فراقانونی و تندروی‏ها و توهین به مقدسات جلوگیری شود.ایشان در پایان افزود: به هر حال اگر فشار اقتصادی و محاصره اقتصادی وجود داشته باشد، یا خدای ناکرده جنگی بر کشور ما تحمیل شود، ما اینها را تحمل می‏کنیم، ولی اگر فشار اقتصادی و جنگ دشمن هم باشد و در کنار آن، فشار مذهبی هم باشد، اینها قابل تحمل نخواهند بود. مولانا عبدالحمید ادامه داد: متاسفانه اخیراً بسیاری از علما به کرّات، به دادگاه ویژه روحانیت احضار شده‏اند، ما امیدواریم این جریان متوقف شود و روند فشار مذهبی بر اهل سنت متوقف گردد تا دشمنان اسلام سوء استفاده نکنند. دشمنان این مرز و بوم سوء استفاده نکنند و افراد تندرو و افراطی بیش از این بهانه‏ای در دست نداشته باشند و مشکلات درست نکنند. من امیدوارم که سخنان بنده را که دلسوزانه و خیرخواهانه است، دلسوزانه و خیرخواهانه تلقی کنند و إن شاء الله مشکلات ما رفع شود و ضایعات گذشته جبران شود.»