دوست عزیز به وبلاگ حقیقت ایمان خوش آمدید
امید است که از مطالب موجود در این وبلاگ استفاده بهینه نموده و با نظرات خویش ما را در جهت پیشبرد هر چه بهتر آن یاری نمایید.
این وبلاگ از تمامی مطالب مفید و سودمند شما استقبال میکند. لطفا مطالب خود را به آدرس ایمیل زیر برای ما ارسال نمایید:

hamid.ma66@yahoo.com
۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه
نوشتة شكور منعم .
موازي با نوشته قبلي يي كه تحت عنوان كي ميگويد ايران متحاوز نيست ، از طريق اين وبلاگ به نشر رسيده است.

حکومت ایران از چندی بدین سو زیر فشار مستقیم کشور های غربی به سر کرده گی امریکا قرار دارد تا به برنامه غنی سازی یورانیم خویش که ممکن در نهایت به ساخت بمب اتمی منجر شود خاتمه دهد. اما حکومت ایران علی الرغم فشار های بین المللی و ایجاد تحریم های که نتایج ناگوار اقتصادی آن از هم اکنون در سطح آن کشور نمایان میباشد و حتا تهدیدات جدی تری که امکان بروز جنگ را نیز تشدید نموده است تا به حال به این مطالبات پاسخ مثبت ارائه نکرده هر چند در مواردی تن به مذاکراتی داده اما موضوع تعلیق غنی سازی یورانیم هر بار با قاطعیت از جانب مقامات ایرانی رد شده است .
پر واضح است که زمامداران ایران موقعیت دشوار و خطرناک خود را خیلی خوب درک میکنند، ولی سوال اینجاست که آنها از در پیش گرفتن سیاستی چنین سختگیرانه در قبال پیشنهاد غرب چه انتظاراتی را دنبال میکنند؟
به نظر میرسد مقامات ایرانی میدانند که در این برهة حساس چه این در خواست غرب را بپذیرند یا خیر نتیجه برای شان یکسان است چرا که خواستهای غرب از حکومت ایران به قدری فراوان است که اگر گزینه تسلیم را نیز در مقطع فعلی بپذیرند، تقاضای برآوردن فقط یکی از موارد دیگر در آیندة نه چندان دور به تنهایی کافی است که تا جام زهر بعدی را در کام شام سرازیر کند! این است که چاره را جز در پیگیری سیاست سختگیرانه و در پیش گرفتن راه مقاومت نمیبینند.
ایرانیها انتظار میبرند در این مقاومت بتوانند با پیگیری سیاست (به مرگ بگیر که به تب راضی شود) حد اقل به این مطلوب دست یابند که غرب در صورت بر آورده شدن تقاضای تعلیق غنی سازی یورانیم از جانب ایران، از سیاست تهاجمی و بهانه گیرانه اش بر ضد نظام شان در آینده دست بردارد. برای همین است که میکوشند غرب را با اجرای نمایش های نظامی و بلوفهای تبلیغاتی مرعوب قدرت خود سازند و به آنها وانمود کنند که در صورت بروز جنگ هم از داخل مقاومت خواهیم کرد و هم امت اسلامی در سراسر دنیا به طرفداری ما منافع غرب را مورد حمله قرار خواهند داد و...
و از جانب دیگر اما، با توجه به طرح های توسعه طلبانه غرب و پایفشاری امریکا برای اتخاذ موضع یکه تازانه در عرصه های اقتصاد و سیاست جهانی، به اضافة حساسیتهای ایدیولوژیکی که غرب را وادار به شروع تهاجم تازه بر ضد شرق اسلامی ساخته است و همچنین خصوصیتهای منحصر به فردی که جزء ذات نظام ایران به شمار رفته و آن کشور را به مداخله در قضایای مختلف افغانستان و عراق و منطقه وا داشته است و مغایرت و استکاک این خصوصیات با اهداف و خواستهای غرب، فکر نمیشود غربیها از موضع خود یک قدم هم عقب بنشینند، آنان خوب میدانند که ایران از لحاظ نظامی به آن حدی نیست که بتواند در برابر شان ایستاده گی کند، مشکلات روز افزون داخلی ایران را نیز خوب مطالعه کرده اند و از عدم همراهی جهان اسلام نیز با رژیم ایران به دلایل مختلفی که وجود دارد، مطمئن اند ، لهذا هیچ عامل باز دارنده ای را مانع کار خود در ارتباط با ایران فرا رو نمیبینند و فرصتی برای ادامة بازیهای پر خطر را برای ایرانیها نخواهند داد.
پس در وضعیت فعلی ایرانیها برای شکستن این بن بست خطر ناک چه کرده خواهند توانست ؟
چنین به نظر میآید که ، دولتمردان ایران باید به جای اتلاف وقت و تهدید های غير عملي غرب و یا انتظار همراهی جهان اسلام، رویکردی جدید در بارة سیاست های داخلی و خارجی خود را هر چه عاجل تر در دستور کار خویش قرار دهند. به این معنی که اولا به خواست غرب تن در داده و عجالتا خود را از مشکل پیش آمده برهانند و ثانیا برای ادامه حیات خویش، در سیاست های جهانی خود کمی واقع گراتر باشند تا دنیا وجود آنها را بتواند در کنار خود تحمل کند و خاصتا در ارتباط خود با جهان اسلام روابط را نه بر اساس تقدم مذهبی تمامیت خواه آنهم بر اساس قرائت خاص خويش كه هيچ براي مسلمانان خوشايند نيست، بلکه با قناعت به جایگاه و وزن واقعی خود در میان امت، قایم ساخته و با باز سازی سابقة نه چندان خوب خویش، از نو موقعیت مناسب و در خورخویشتن را در صف امت احراز نمایند و همچنین در سیاست های داخلی با تجدید نظر روی قانون اساسی و در نظر داشت مطالبات مشروع ملت و پرهیز از عملکردهای خشن و متعصبانه و عدم به کار گیری روشهاي ارعاب و خفقان سیاسی و مذهبی، طوری در آن تغییراتی ایجاد کنند که بتواند خواستهای تمامی ملت ایران را احتوا نماید و این گونه با تعامل و رویة شایسته حمایت ملت خود را با خویش همراه سازند.
من باب مثال، نگاه به کار کرد چندین ده سالة حکومت ایران در مورد جمیعت بیش از بیست ملیونی اهل سنت ایران نشان میدهد که این جمعیت که خود به تنهایی یک ملت محسوب میشود، تا به اکنون نتوانسته اند یک وزارت عادی و یا حتی سمت استانداری یک ولایت سنی نشین ! در سطح ایران را در دست داشته باشند و یا بر علاوة تخریب مساجد شان که متاسفانه تا به اکنون نیز ادامه دارد، اجازة ساخت یک مسجد را در تهران که پایتخت کشور شان است برای خود به دست بیاورد ! و این علاوة اعدامها و زندان و خفه کردن بسیاری از صداهای حق طلبانه ایست که متاسفانه جبر و استبداد مذهبی در ایران آن را بالای مردم تحمیل کرده و موجب گشته است که فاصله ها به ترتیب میان امت اسلامی و دولت و مردم ایران را روز به روز بیشتر سازد.
پیشرفت با چنین سیاست شکننده ای، آن هم با شعار های میان خالی وحدت، به هیچ وجه در شرایط امروزی که تامین حقوق بشر در جهان حرف اول را میزند، از جانب هیچ کشوری ممکن نیست و یا بسیار دشوار است و ایران نباید بدان دل بندد که در آینده میتواند آنچه میخواهد انجام دهد و لو بالفرض اين كه توانست به ساخت سلاح هاي اتمي نيز دست يابد چرا كه وقتي ملت از دولت حمايت و پشتيباني نداشته باشد سلاح هسته اي نيز به كار نمي آيد.
به نظر ما این یگانه راهی است که سران دولت ایران را میتواند، از گردابی که به سمت آن روان اند نجات بخشد در غیر آن وقوع جنگ میان غرب و رژیم ایران حتمی خواهد بود.
واضح است ملت افغانستان به خاطر همسایگی که با ایران دارند، طبیعتا از تبعات ناگوار یک جنگ در منطقه باز هم بیشتر متاثر و متالم میشوند، به همین مناسبت بهتر آن است که سیاست مداران ایرانی ، دست از رقابت نا سالم با غربیان بردارند و با تن دادن به واقعیتهای موجود جهانی، هم برای ملت خود و هم برای سایر ملل موجبات نگرانی و درد سر بیشتر را فراهم نیاورند.
البته شاید چوکی نشینان ایرانی انتظاری دیگر نیز از این دپلماسی سرسختانه مد نظر داشته باشند و آن این که اگر برای گریز از بسیاری مشکلات و نا بسامانیهای داخلی و توجیه افکار برای جستجوی عوامل آن در خارج و راه اندازی موج تازه ای از سرکوب و اختناق زیاد تر در داخل، جنگی بی خطر و یا کم خطر! براي گل آلود شدن آب در منطقه راه بيافتند ، خيلي در آن ضرر نخواهند كرد. شاید ایرانیها گمان میکنند، غرب نمیتواند اولا با توجه به مشکلاتی که در افغانستان و عراق دامنگیرش هست، خود را درگیر یک جنگ تمام عیار و طولانی ديگر با ایران سازد و هدف اساسی شان ففط تعلیق غنی سازی یورانیم است و اگر برای این کار دست به جنگ هم بزنند بلاخره ایران مانند دفعات گذشته با پذیرش یک قطع نامه مشکل را حل خواهد کرد ولی در عوض آنچه که به دست می آورد بسیار پر ارزش خواهد بود و توسن مراد را سالیانی چند باز در دست خود تنگ نگاه خواهد داشت !
الحذر! که نباید ايرانيها چنین پنداری غلط در سر بپرورند چه قدر مسلم آن است که جز غرب از این آب گل آلود ماهی نخواهد گرفت و آنچه که نصیب ایران خواهد شد به جز آبی گل آلود چیزی نخواهد بود. زمامداران ایرانی باید تا به حال خود به این درک رسیده باشند که دنیای اسلام به هیچ وجه با آنان یک قدم هم همراهی نخواهد کرد در حالیکه در داخل ایران کنونی نیز با توجه به نا رضایتیهای روز افزون ملت، اگر خشت از خرند خزید دیگر خشتی بر روی خشت بند نخواهد شد و خیلی محتمل است که شیرازة نظام را خود مردم قبل از دیگران در هم بریزند! مگر تاریخ به ما نشان نداده که در کشوری های خیلی مذهبی تر از ایران وقتی مردم میان انتخاب حکومتی مذهبی اما مستبد با حکومتی سکولر قرار گرفتند حکومت سکولر را ترجیع دادند و این شاید مفهوم مقوله امام بزرگوار ابن تیمه ـ رحمةالله علیه ـ باشد که فرمود : الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم !(کشور با کفر مانده گار است اما با ظلم نه! ) آیا دولت ایران از این سبق تاریخی میتواند درسی آموزنده فرا گیرد؟!

0 نظرات: