دوست عزیز به وبلاگ حقیقت ایمان خوش آمدید
امید است که از مطالب موجود در این وبلاگ استفاده بهینه نموده و با نظرات خویش ما را در جهت پیشبرد هر چه بهتر آن یاری نمایید.
این وبلاگ از تمامی مطالب مفید و سودمند شما استقبال میکند. لطفا مطالب خود را به آدرس ایمیل زیر برای ما ارسال نمایید:

hamid.ma66@yahoo.com
۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه

بسم الله الرحمن الرحيم
ستايش از آن الله آفريدگار هستي است ، درود بر سرور ما خاتم النبيين و آل و اصحابش و سلام بر بنده گان صالح خداوند.
ضمن عرض تبريك به مناسبت عيد سعيد فطر و قبولي طاعات و عبادات مومنان در ماه مبارك رمضان !
طوري كه گفته بودم، چند روز نبودم، حال كه آمدم، مشاهده كردم كه مطالب زيادي در وب سايت آقاي دكتور كاوند براي رد مطالب حقيقت ايمان، منتشر شده است. از آن ميان، پاسخ شان را گرفتم كه حاوي تمام مطالب شان است و اينك در جواب اين نقد را تقديم ميكنم.
البته پاسخ آقاي كاوند بازهم مانند دفعات قبل جسته گريخته است، پرسشهاي كليدي مرا پاسخ نميگويند و زير آبي ميروند و متاسفانه آني را كه پاسخ هم ميدهند، فقط بايد بيننده گان قضاوت كنند كه من چه ميخواهم و ايشان چه ميگويند!
ظاهرا آقاي كاوند متمايل نيستند كه بحث خود را روي يك مورد متمركز كنيم . البته من اين مورد را بدان لحاظ مطرح ميكنم تا بتوانيم از بحث خود به نتيجة مطلوب برسيم و خدا را شاهد ميگيرم كه هدف من مغلوب كردن طرف نيست بلكه هدف رسيدن به حق است! واگر زماني تشخيص دادم كه جناب ايشان درست ميفرمايند، من در بند و قيد كسي نيستم كه همچنان بر مركبِ جهلِ مركب سوار بمانم و برعقايد پوچ وخود هر چند مغاير با صريح قرآن نيز باشد با توجيه و تاويل شيطاني!… پاي بفشرم و يا در اخير بگويم، اين كتابهاي شماست هر وقت شما چنين كرديد ما هم چنان ميكنيم! بلكه اگر واقعا در كتابي معتبر من مطلبي را بيابم كه مخالف اصولي است كه مسلمانان بدان باورمند هستند همان ساعت آن كتاب را به ديوار ميكوبم . و در ضمن من اهل تحريف و تذوير نيز نيستم كه به دروغ چيزي را به شانة كسي بار كنم و بعدا آن را ثابت ساخته هم نتوانم. حرف من بسيار واضح است. و حتي بر اساس حديث مبارك ظن المومنين خيرا بنده ميكوشم تا جايي كه ممكن باشد راه را براي توجيه خير نظرات باز بگذارم ، اما آن گاه كه كارد به استخوان ميرسد چه ميشود كرد؟
جناب دكتور! خواننده گان ميدانند كه شما در اين مباحث چگونه وارد ميشويد مثلا:
› آن جا كه به شما پشنهاد كردم ديدگاه توحيدي خود را درست كنيد و بر اساس آيت : اياك نستعين، از اموات استعانت نجوييد، چون خداوند ميفرمايد: و ما انت بمسع من في القبور! يعني حتي تواي پيامبر! آناني را كه در قبرها هستند شنوانيده نميتواني! شما بدون ارائة دليل نوشتيد كه: خدا براي ما اجازة چنين كاري را داده است! و به مواردي اشاره كرديد كه مربوط به زنده گان است و در آن بحثي نيست! متاسفانه آقاي دكتوركاوند! من نميدانم كه شما متوجه نيستيد و يا هستيد كه تعصب كور كار شما را به جايي رسانده است كه اكنون به خدا هم دروغ ميبنديد!
› آن جا كه شما مرا به ناداني متهم كرديد و احمد الكاتب را سني گفتيد و من اعتراض كردم، شما به جاي اعتراف، حال ميفرماييد كه او شيعة شش امامي است! در حالي كه همين را نيز متاسفانه دروغ ميگوييد!
›آن جا كه شما در بارة اثبات نظرية مهدي موهوم خود و شراب نوشي، ابوبكر صديق و عمر فاروق رضي الله تعالي عنهما مرا به صحيح بخاري و صحيح مسلم و شرح بخاري راجع ساختيد، رفتم و ديدم وگفتم چرا دروغ به هم ميبافيد در چنين صفحه چنين ادعايي كه شما داريد موجود نيست شما فرموده ايد: من مطلب خود را اثبات كرده ام و دلايلم را گفتم! و مرا به دگماتيسم نقاب دار متهم كرديد!
› آن جا كه من از شما دليلي براي شركيات كتب اهل سنت خواستم، گفتيد بعدا ميگويم! و بعد حديث خندة خدا را مطرح كرديد! و آن را شرك دانستيد!
› آن جا كه من دليل انتخاب دوازده امام موهوم شما را برمبناي آن حديث صحيح اثني عشر خواستم، باز پاسخم را نگرفتم! و به جز حاشيه روي از جانب شما چيزي نديدم!
› آن جا كه از من سند دو هزار حديث شيعه در بارة تحريف قرآن را خواسته بوديد و من ارائه كردم نوشتيد كه :
من نظرم را راجع به تحريف قرآن دادم! و بعدا از كتابهاي امام ابوداوود سجستاني و آلوسي متاسفانه باز به دروغ و شيوة قياس مع الفارق متوسل شديد!
› آن جا كه شما را جع به كفر خلفا گفتيد و من از شما پرسيدم كه چگونه علي در نماز خود به كفار اقتدا ميكرد، پاسخم را نداديد!
› آن گاه كه از كليني و كتاب كافي و تحريف قرآن به شما نوشتم، گفتيد، او از متقدمين است، آن گاه كه از نوري طبرسي در باب تحريف قرآن نوشتم گفتيد او از متاخرين است! و يا حتي ميفرماييد: تمام احاديث معتبر! كافي قابل استناد نيست كه من به جز از پارادوكس در اين كلام شما چيزي نديدم! و نفهميدم كه چطور يك حديث ميتواند از يك طرف معتبرباشد و از جانب ديگر قابل استناد نباشد!
› آن گاه كه از حديث الشيخ و الشيخة برايتان نوشتم، و آيت نسخ و نسيان را به شما پيشكش كردم! باز حرف تكراري تحويلم داديد و حرف را به جاهاي ديگر و بي ارزش كشانيديد.در حالي كه منظور من كاملا واضح است، بزرگان شما اين قرآن را قبول ندارند و منتظر زمبيل چرمي و مصحف فاطمه و... هستند كه يك كلمة از اين قرآن در آن نيست و سورة ولايت و نورين مينويسند در حالي كه چنين اعتقاداتي كفر مطلق است، شما آمده ايد و راجع به تبصره هاي اهل سنت در بارة شيوة جمع آوري قرآن و اختلاف قرائت ها در ميان امت و آيات حذف شده و منسوخ مربوط به زمان پيامبر صل الله عليه و آله و سلم در كتب اهل سنت بحث ميكنيد!
› آن گاه كه آيت صريح! قرآن در بارة معرفي اهل بيت و طهارت شان را به شما نوشتم، شما براي من نوشتيد: «صنعتهای التفات و حسن مطلب را در علم بدیع می دانید؟ » آقاي دكتور! واقعا براي شما متاسفم و از اين همه بي مايگي و قساوت قلب شما به خدا پناه ميبرم.
› آن گاه كه از خطاي صحابه و حتي پيامبر به شما مطابق به نص قرآني نوشتم : برايم گفتيد برويد شان نزول را بخوانيد! من كه شان نزول را ميدانم اما به شما حيرانم كه از كدام شان نزول من در آوردي خود صحبت ميكنيد!
› و متاسفانه بار ديگر و بارديگر و بارديگرو... دروغهاي شاخدار فراوان ديگري نيز گفتيد و حتي مستهجنات تهوع آور ديگري را نيز در حق اصحاب النبي، استفراغ كرديد، و صحنه بحث علمي را به گند آن آلوديد.
› و...
اما من طوري كه در بحث قبلي گفتم ديگر با شما اين گونه بحث نميكنم تا شما به هر طرفي كه خواسته باشيد بگريزيد! و فعلا از شما جواب موارد فوق را نميخواهم! و اگر شما چيزي هم بنويسيد مگر در جايش به شما پاسخ نميگويم!
من اكنون فقط يك قسمت از نوشته شما را انتخاب ميكنم و در بارة مسائلي مانند : اصحاب ، امهات المومنين ، تحريف قرآن، ائمة موهوم شما و تحريف كتابهاي اهل سنت از جمله صحيح مسلم كه بدان اشاره كرديد و... هر يك جدا گانه با شما بحث خواهم داشت و اينك من براي اين كه بحث ما شكل اصولي تري به خود بگيرد، فقط قسمتي از نوشتة شما را به معرض نقد قرار ميدهم و از شما نيز خواهش ميكنم كه فقط در همين مورد صحبت فرماييد و از اين چوكات بيرون نشويد. در ضمن آقاي دكتور دونكتة اساسي را مد نظر داشته باشيد:
اول : از اين به بعد هر حديث و يا متني را كه جنابعالي روايت ميكنيد چه مربوط به اهل سنت باشد وچه مربوط به فرقة شيعه، بايد همراه با ارائة سند كامل آن باشد! مانندي كه من روايت ميكنم! در غير آن حواله به اين كتاب يا آن كتاب با توجه به سابقة خوبي كه متاسفانه شما از خود برجاي نگذاشتيد براي من قابل اعتبار نيست مگر مواردي كه خيلي علم وشناخته شده و مورد قبول دو جانب باشد ونيازي به ارائة سند نداشته باشد.
دوم : زين پس من موارد مهم را شماره گذاري ميكنم شما هم چنان كنيد و هر دو طرف مكلفيم كه حتما به موارد شماره گذاري شده پاسخ ارائه كنيم.
اكنون ميرويم به روي موضوع خاص خود:
نوشته ايد:
« ... طبق روایت " من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه" باید حتما امامت از اصول دین باشد. بروید مستنداتش را ببینید. نکند امام یعنی خلیفه؟؟ مگر یادتان رفته که حسان در روز غدیر خطاب به علی علیه السلام سرود که تو امام ما هستی؟
شما از این پاسخ فرار کردید و جوابی نداشتید چرا که اگر داشتید، حتما می نوشتید حتی این حرف را انکار هم نکردید. غدیر سند گمراهی شماست. قابل توجیه هم نیست. مگر که مثل برخی متعصبان از خدا بی خبر سنی (وهابی) بگویید اصلا زمینی به اسم غدیر خم در آن منطقه نبوده است.!!!!!!!!!!!!!! »
پاسخ به آقاي دكتور كاوند!
ما حديث ( من مات... ) به شكل صحيح آن را اين گونه ميشناسيم :
مسند امام احمد:
16271 - حَدَّثَنَا أَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً .( نبي اكرم ميفرمايند هر كس بدون امام بميرد، به مرگ جاهلي مرده است.)
امام مسلم در صحيح خود چنين روايت ميكند: 3441 - حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُعَاذٍ الْعَنْبَرِيُّ حَدَّثَنَا أَبِي حَدَّثَنَا عَاصِمٌ وَهُوَ ابْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ نَافِعٍ ... مَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً (هركس بميرد و بيعتي را به گردن نداشته باشد به مرگ جاهلي مرده است.)
اين حديث بر مبناي آن چه آمد، حديثي صحيح است و ما قبولش داريم! مشكل شما اين است كه چون طبق روايتي كه آن را نوشته ايد آمده است : امام زمانه! شما فكر ميكنيد اين بايد حتما امام زمان شما يعني مهدي موهوم باشد! و به همين اساس نوشته ايد:
1-«بايد حتما امامت از اصول دين باشد!» از شما مي پرسم شما اصول دين را با چه چيزي ثابت ميكنيد؟ اصول و اركان دين بايد با نص قطعي و صريح الدلالة قرآني ثابت شود نه با چيز ديگري! و هركس كه آن را قبول نداشته باشد كافر است! مثلا در قرآن در بارة توحيد، نبوت و معاد و نماز و زكات و حج و روزه وملايك و كتب و پيامبران الهي كلمات بسيار واضحي آمده و ايمان به آن را از شروط ايمان مومنان برشمرده است : آمن الرسول بما انزل اليه من ربه والمومنون كل آمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله (پيامبر بدان چه از جانب الله به وي رسيد ايمان آورد و مومنان نيز! تمام شان به الله و ملائكش و كتابهايش و پيامبرانش ايمان آوردند...)توجه ميكنيد كه حتي پيامبر هم به پيامبران الهي چون فرمان از جانب الله است ايمان آورده و آن را صريحا اعلان نموده است! اكنون شما كه امامت را از اصول دين ميدانيد لطفا بفرماييد در كدام سوره و يا آية از قرآن مومنان مكلف به پذيرش اصلي به نام امامت شده اند؟ پرسش من بسيار واضح است. لطفا حاشيه روي نكنيد.
2- گفته ايد:« نكند امام يعني خليفه؟»
آقاي دكتور! از نظر اهل سنت و جماعت بلي امام يعني خليفه، امام يعني امير! امام يعني رئيس جمهور، امام يعني سلطان و امام يعني مثلا امام خميني! اينها همه مفهوم ومعني امام است. امام زمان شما در ايران فعلا آقاي خامنه اي است كه رهبر شما شمرده ميشود و شما بر اساس فقه و ديدگاه مذهبي خود او را اصلح دانسته و با وي بيعت كرديد! امام و رهبر من مثلا آقاي حسني مبارك است و يا ملك فيصل است و يا حتي بن لادن است و يا ... كه من وي را اصلح دانسته و با وي تعهد ميكنم و او را به عنوان پيشواي زمان خود ميشناسم و مردم را نيز به بيعت وي فرا ميخوانم!
به صورت خلاصه ديد گاه اهل سنت و جماعت، در بارة رهبري و مديريت امت آن است كه بعد از وفات نبي اكرم صل الله عليه و آله وسلم:
الف) اساسا رهبر، بايد بر مبناي انتخاب عام مسلمانان به رهبري رسيده باشد، طوري كه حضرت ابوبكر صديق رضي الله عنه رسيد و يا حضرت علي رضي الله عنه به خلافت برگزيده شد! اما :
ب) اگررهبر مسلمانان بر اساس لزوم ديد و مشاوره با مسلمين، شخص صالحي را به عنوان جانشين خود نيز مقرر كرد، امت او را نيز به عنوان امام خود مي پذيرد طوري كه حضرت ابوبكر صديق حضرت عمرفاروق رضي الله عنهما – را به عنوان خليفة و امام مسلمانان معرفي كرد و امت نيزپذيرفت!
ج) اگر مسلمانان شورايي را از ميان خود برگزينند كه اهل حل و عقد باشند و صلاحيت انتخاب رهبري را به آن شورا بسپارند بازهم فرد منتخب رهبر مشروع امت شمرده ميشود. و اطاعت وي در مواردي كه مشروع باشد واجب است.
د) اگر به صورت استثنايي شخص مسلماني، با غلبه، يعني مثلا با كودتا و... رهبر برحال مسلمانان را از كار بركنار كرد و خود زمام امور را در دست گرفت، در صورتي كه اميد ها به صورت قطعي براي بازيافت قدرت رهبر قبلي از بين رفته باشد و تلاشها هيچ اثري در زمينه برجاي نگذاشته باشد! براي از ميان رفتن تفرقة امت و برقراري نظام و امنيت، با چنين شخصي هم بيعت صورت ميگيرد و حكومت وي مشروعيت پيدا ميكند.
توجه: از نظر اهل سنت و جماعت، قيام امت در برابر رهبر، مادام كه از رهبر كفر صريحي سر نزده باشد، جواز ندارد. اما اگر رهبر به مشكلات ديگري كه اطلاق كفر بر آن ممكن نبود گرفتار بود، در اين صورت امت وظيفة امر به معروف و نهي از منكر را بايد در برابر آن حاكم انجام دهد و دست از نصيحت بر ندارد تا امير خود را اصلاح نمايد. اما اگر وي به اعمال خود همچنان ادامه داد و دست به اعمالي زد كه موجب تفرقة امت و از ميان رفتن ارزشهاي اسلامي در جامعه گرديد طبعا در صورتي كه فرد شايستة ديگري آمادة به دوش گرفتن مسئوليت بود بايد اين فرد نصرت داده شود و زمينه براي جايگزيني اش البته با در پيش گرفتن روشهاي حكيمانة كه به كيان امت ضربه وارد نشود ، مساعد گردد. اين نظركلي اهل سنت و جماعت در بارة رهبري و امامت است. طوري كه شما در اين جا مشاهده كرديد امر تعيين خليفه يك امرحتمي اما اجتهادي است كه بستگي به شرايط زمان و مكان و حتي شرايطي دارد كه امت در آن به سر ميبرد! و براي اين كار كدام قالب خاصي را اسلام معرفي نكرده كه مردم مجبور باشند الي الابد بدان متمسك باشند!
ما از شيوة صدر اسلام و انتخاب خلفاي راشدين اين تنوع زيبا را ديده و دانسته ايم كه اين امريعني كيفيت تعيين رهبري امري متغيير است نه ثابت!
وحتي اسلام كدام شيوة خاصي را هم براي مديريت كشور، معرفي نكرده است مثلا اين كه نظام ما خلافتي باشد، سلطنتي باشد، رياستي باشد، مقيد به زمان باشد و يا نباشد هم مهم نيست.... و يا اين كه شما رهبر خود را امام ميگوييد ، خليفه ميگوييد ، امير ميگوييد ، رئيس ميگوييد، سلطان ميگوييد نيز فرقي نميكند، اين ها مواردي است كه خود امت نظر به شرايطي كه درآن زنده گي ميكند ميتواند آن را برگزيند، اما آن چه در اين ميان مهم و اصل است، اجراي دستورات شريعت در پرتو قرآن و سنت صحيح پيامبر صل الله عليه وآله وسلم است كه هيچ گاهي تغيير نميكند و شرط اصلي براي ادامة كارهر زمامدار و نظام اسلامي شمرده ميشود!
حديثي را كه شما اشاره فرموديد در همين راستا و براي اين است كه مسلمانان از پراكنده گي و بي سرنوشتي بيرون آمده باشند و رهبر شان را بشناسند! اين حديث بسيار واضح است و چيز ديگري از آن مستفاد نيست!
اكنون شما نظر خود را خلاصه و واضح بنويسيد.
3- حديث غديرهم حديثي صحيح است قبولش داريم. البته بدون اضافاتي كه رافضه بدان چسپانده اند! اما مگر از آن حديث چه به دست مي آيد؟ به جز رفع بدبينيي كه در آن زمان نسبت به حضرت علي كرم الله وجه در ميان اصحاب به وجود آمده بود؟ براي شرح بيشتر موضوع به مطلب غدير خم در وبت سايت حقيقت ايمان مراجعه فرماييد.
جملة: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه! يعني خدايا دوست بدار هر كه او را دوست ميدارد و دشمن بدار هر كه اورا دشمن ميدارد، به عنوان قرينة اصلي اين حديث، ديگر چه مفهومي جز اين ميتواند داشته باشد كه هر كه مرا دوست دارد بايد علي را هم دوست داشته باشد!
شما معتقديد كه حتما درجملة: من كنت مولاه فعلي مولاه : كلمة مولا به معني سرپرست و حاكم است؟
پس لطفا بگوييد:
4- آيا در اين صورت معني جملة قرينه و تكملة حديث، يعني: اللهم وال من والاه، اين نميشود كه خدايا رهبر بسازهركه او را رهبر ساخته است؟
5- شما كه در اذان بدعتي خود ميگوييد : اشهد ان عليا ولي الله ؟ اين ولي الله به چه معناست؟
6- گيريم كه بر مبناي ادعاي روافض، كلمة (مولاه) در اين حديث به معني رهبر باشد! مگر ما اهل سنت و جماعت، سيدنا علي رضي الله عنه را به عنوان رهبر و پيشواي خود قبول نداريم؟ مگر ايشان يكي از جمله رهبران و پيشوايان هدايت يافتة ما نيستند؟ مگر سيدنا حسن رضي الله عنه يكي از امامان و پيشوايان هدايت يافتة ما نيست؟ اكنون شما چگونه مدعي هستيد كه :« غدیر سند گمراهی شماست. قابل توجیه هم نیست.» ؟7- آقاي دكتور! چرا مقالة من از طريق وب سايت شما منتشر نشد؟ مگر قرار نداشتيم كه مطالب دو طرف بايد كامل در هردو وبلاگ منتشر شود؟ اما من مقابله بالمثل نميكنم و از چيزي هم واهمه ندارم، مطالب شما را كامل نشر ميكنم! بگذار مردم قضاوت خود را بكنند! و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين

4 نظرات:

کاوند گفت...

جوابتان در وبلاگ دادم

حقيقت ايمان گفت...

oodalنديدم. اگر منظور شما مقالة قديمي شماست آن كفايت نميكند . لطفا براي هر شش مورد سوال من دقيق پاسخ دهيد. ممنون

حاجي عبدالله گفت...

استاد گرامي ! اين مردم بسيار بي وجدان هستند هرچه شما بگوييد او سربند مي آورد. بحث خود را با او قطع كنيد بهتر است . حيف شما كه با رافضي دهن به دهن شويد.مي بينيم كه جز حرف پوچ چيزي براي گفتن ندارند. خدا شما را جزاي دو سرا نصيب كند.

حقيققت ايمان گفت...

محترم حاجي صاحب عبدالله سلام عليكم
البته هدف ما آگاه ساختن مردم از انديشه هاي رافضه است. از طريق اين گفتگو ها حق و باطل براي مردم آشكار ميشود و شايد موجب شود تا براي عده اي از بيخبران زنگي براي بيداري و هوشياري شود و اين كار به هدايت شان منجر گردد و براي ما هم توشة آخرت فراهم آيد.