۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه
چه کسی برای اولین مرتبه عقیده به این که امامت امری واجب از جانب خداست و علی ـ علیه السلام ـ بر اساس آن به ولایت رسیده است را بنیاد نهاد؟ چه کسی اولین مرتبه در فضیلیت علی ـ علیه السلام ـ دچار گزافه گویی شد واورا وصی پیامبر خواند و چه کسی برای اولین مرتبه به اصحاب رسول الله دشنام وتعرض لفظی را آغاز کرد؟ ، اینک جهت وضوح مسأله برای حق طلبان از منابع معتبر ودست اول شیعه در این باره شواهدی مختصرارائه میداریم . امید که ره پویان سعادت را چراغی بر فراز راه شود.
ـ نوبختى یکی از علمای ارجمند شیعه مىگويد: «سبئيه به امامت على معتقد بودند و آن را واجب و فرض الهى مىدانستند.. آنها پيروان عبداللّهبن سبا بودند.. او اوّلين كسى بود كه طعن و نفرين بر أبوبكر و عمر و عثمان و ساير صحابه را پديد آورد و از آنها بدگويى كرد و مىگفت: على به من گفته كه چنين بگويم! على - عليهالسّلام - او را گرفت و از او در اين مورد پرسيد و بدان اقرار كرد، پس امر به قتلش را صادر كرد، امّا مردم (پيروانش) فرياد زدند: اى اميرالمؤمنين! آيا مردى را مىكشى كه به حبّ شما اهلبيت و ولايت و دوستى شما و بيزارى از دشمنانت دعوت مىكند؟! پس على او را به مداين تبعيد كرد.. گروهى از آگاهان نقل كردهاند كه عبداللّهبن سبا، يهودى بود و اسلام آورد و على را دوست مىداشت و همان چيزى كه در زمان يهوديّتش در مورد يوشعبن نون بعد از موسى (عليه السلام) مىگفت، در زمان اسلامش نيز درباره علىبن أبىطالب گفت، و او اوّلين كسى بود كه گفت: امامت على - عليهالسّلام - فرض الهى است و آشكارا از دشمنانش بدگويى مىكرد.. به همين جهت، كسانى كه با شيعيان مخالف هستند، مىگويند: اصل رفض، برگرفته از يهوديّت است! و زمانى كه خبر شهادتش به او رسيد، او همراه با پيروانش گفتند: دروغ مىگوييد اى دشمنان خدا! سوگند به خدا! اگر مغز على را به هفتاد شاهد عادل كه بر مرگش شهادت دهند، برايمان بياوريد، بارو نمىكنيم! ما مىدانيم كه او نمىميرد و كشته نمىشود تا اينكه زمين را مالك شود و مردم را با عصايش هدايت كند!». [1]
ـ «سعد قمى» نيز مىگويد: «سبئيه، اصحاب عبداللّهبن سبا هستند و عبداللّه پسر وهب راسبى همدانى است. عبداللّهبن حرس و إبنأسود نيز او را در نظراتش يارى مىدادند و او دو تن از بزرگترين اصحابش بودند.. او اوّلين كسى بود كه آشكارا طعن و بدگويى نسبت به أبىبكر و عمر و عثمان و ساير صحابه را آغاز كرد و از آنها بيزارى جست!».[2]
ـ ميرخواند، مورّخ شيعى ايرانى نيز در تاريخش - كه به زبان فارسى است - مىگويد: «عبداللّهبن سبا، زمانى كه فهميد مخالفين عثمانبن عفان در مصر زياد هستند، به آنجا رفت و تظاهر به علم و تقوا نمود، تا جايى كه مردم فريب او را خوردند و بعد از رسوخ در آنان، شروع به ترويج مذهب و مسلكش نمود و گفت: براى هر پيامبرى، خليفه و جانشينى است، پس جانشين و خليفه رسول خدا، كسى غير از على نيست كه صاحب علم و فتوا و متزيّن به كرم و شجاعت و متّصف به امانت و تقواست! به راستى اين امّت به على ظلم كردند و حقّش را غصب نمودند؛ حقّ خلافت و ولايتش را! و لازم است اكنون جمع شويم و او را يارى و معاضدت كنيم و طاعت و بيعت با عثمان را بشكنيم! بدين ترتيب گروه زيادى از مردم مصر تحت تأثير اقوال و آرايش قرار گرفتند و بر عليه عثمان شوريدند».[3]
ـ «إبنأبىالحديد» - از علماى شيعه - نيز مىگويد: «عبداللّهبن سبا در حاليكه على - عليهالسّلام - خطبه مىخواند، در مقابلش ايستاد و گفت: تويى! تويى! و آن را تكرار نمود، پس اميرالمؤمنين - عليهالسّلام - به او فرمود: من چه كسى هستم؟! گفت: تو خدايى! پس دستور داد او را همراه با تمام كسانى كه رأى او را داشتند، بگيرند!».[4]
ـ «سيّد نعمةاللّه جزايرى» - از ديگر علماى شيعه - مىگويد: «عبداللّهبن سبا به على - عليهالسّلام - گفت: تو خداى حقيقى هستى! پس على - عليهالسّلام - او را به مداين تبعيد كرد. گفته مىشود: او يهودى بوده و مسلمان شد، و آنچه كه در زمان يهوديّتش درباره يوشعبن نون بعد از موسى مىگفت، مثل همان را درباره على گفت!».[5]
ـ «عبدالقاهر بغدادى» سنّى - به همراه گروهى از علماى شيعه - گفتهاند: «سبئيه، پيروان عبداللّهبن سبا هستند كه در علي (رضي الله عنه) غلو نمود و پنداشت كه او پيامبر خداست، سپس در همين نيز غلو كرد و گفت: او خداست و گروهى از جاهلان كوفه را به اين امر دعوت نمود.. خبر آن به علي (رضي الله عنه) رسيد، پس دستور داد تا آنها را در دو گودال بسوزانند.. سپس علي (رضي الله عنه) به خاطر ترس از مخالفت اصحابش با او و پيوستن به سپاه معاويه، او را به سباط مداين تبعيد كرد.. زمانى كه علي (رضي الله عنه) به شهادت رسيد، گفت: كسى كه كشته شده، على نبوده، بلكه شيطانى بوده كه به شكل على درآمده و مردم پنداشتهاند كه على است! به حقيقت على به آسمان رفته، همانگونه كه عيسىبن مريم صعود كرد، و همانطور كه يهود و نصارا در ادّعاى قتل عيسى دروغ گفتند، نواصب و خوارج نيز در ادّعاى قتل على دروغ گفتهاند.. جز اين نبود كه يهود و نصارا شخص مصلوبى كه به عيسى شباهت داشت، ديده بودند و قائلين به قتل على نيز، تنها فرد شبيه على را ديدهاند و خيال كردند كه اوست.. على به آسمان پرواز كرده و به اين دنيا نزول خواهد كرد و از دشمنانش انتقام خواهد گرفت! على در بين ابرهاست و رعد، همان صدايش است و برق نيز خشم و شلاّقش! پس هركس صداى رعد را شنيد، بگويد: السّلام عليك يا أميرالمؤمنين! على برمىگردد و تمام زمين را مالك مىشود!
اين گروه، عقيده دارند كه مهدى منتظر همان على است... عبداللّهبن سبا كه مؤسّس سبئيه بود، در اصل فردى يهودى از اهل حيره بود كه به اسلام تظاهر نمود و خواست كه نزد اهل كوفه سمت و رياستى داشته باشد! پس برايشان مىگفت: من در تورات يافتهام كه براى هر پيامبرى، جانشينى است و على، همان جانشين محمّد است و او بهترين اوصياست، همانگونه كه محمّد، بهترين انبياست.. زمانى كه ياران على اين را از او شنيدند، به علي (رضي الله عنه) گفتند: او از دوستداران توست! امّا در او بسيار غلو كرد، پس علي (رضي الله عنه) خواست كه او را بسوزاند، امّا عبداللّهبن عبّاس او را از اين كار نهى كرد و [6]
گفت: كشتن او، اصحابت را با تو مخالف مىسازد و تو اكنون عازم جنگ با شام - يعنى معاويه - هستى و لازم است، يارانت را براى خود نگه دارى! پس علي (رضي الله عنه) او را به مداين تبعيد كرد!... زمانى كه به عبداللّهبن سبا گفتند كه علي (رضي الله عنه) به قتل رسيد، گفت: به خدا سوگند! دو چشم در مسجد كوفه براى على گريه مىكنند كه از يكى عسل جارى است و از ديگرى روغن، و شيعيان او از آن مشت برمىگيرند! همانا عبداللّهبن سبا بر همان دين يهود بود و هدفش اين بود كه مسلمانان را با غلو و تأويلاتش نسبت به على و فرزندانش به فساد بكشاند تا به آنها معتقد شوند، همانگونه كه مسيحيان به عيسى معتقدند!». [7]
[1] - فرق الشيعة، نوبختى، ص42-41، چاپ حيدريه نجف.
[2] - المقالات و الفرق، سعدبن عبداللّه أشعرى قمى، ص20.
[3] - تاريخ شيعى روضةالصفا، ج2، ص292، چاپ تهران.
[4] - شرح نهجالبلاغة، إبنأبىالحديد، ج5، ص5.
[5] - الأنوار النعمانية، جزايرى، ج2، ص234.
[6] - در روايتى از اهلسنّت آمده كه «بخارى» و «ترمذى» و «أبوداود» نقل كردهاند: «على گروهى از مرتدّين را سوزاند. اين خبر به إبنعباس رسيد، وى گفت: من هم آنان را مىكشتم؛ زيرا رسول خدا فرمود: هركس دينش را تغيير داد و مرتدّ شد، بكُشيد!.. ولى من آنها را نمىسوزاندم؛ زيرا رسول خدا (صلي الله عليه و سلم) فرمود: با عذاب خدا، كسى را مجازات نكنيد!.. اين سخن به على رسيد و فرمود: إبنعبّاس راست مىگويد!».. (التاج الجامع للأصول فى أحاديث الرسول، ج3، ص78).
[7] - الفرق بين الفرق، بغدادى، ص235-233، چاپ مصر.
8 نظرات:
به نظر من شیعه از یهود منشأگرفته و اصل شیعه همان یهود است و پدر معنوی شیعه عبدالله بن سبأ یهودی است که حضرت علی وی را به قتل رساند و جسدش را هم سوزانید و من نمیدانم که چرا شیعه این همه سنگ علی را به سینه میزند در حالیکه تهمتی بی غیرتی و شانه خالی کردن از مسئولیت الهی را به علی نسبت میدهند. آیا با این نقیضه گویی و دو پهلو گویی فکر میکنند میتوانند که در صفوف مسلمین رخنه کنند کنند و هشدار من به تمام مسلمانان این است که: اگاه باشید که خطر شیعه به مراتب بزرگتر و خطرناکتر از یهود و نصاری هست
من از دست اندرکاران این وبلاگ به خاطر ارائه مطالب خوب تشکر میکنم اما یک نکته ای هست که ضمن اشاره به این نکته از مدیر وبلاگ خواهش میکنم که جواب بنده را خیلی صریح بیان کنند و نکته اینه که چرا رک و صریح و بی پرده نمیگین یهود و شیعه از یک سرچشمه منشأ دارند و فی الواقع ایجاد شیعه نقشه یهود برای رخنه در بین صفوف و صنوف مسلمین و ایجاد نفاق و در نهایت خفت و ذلت مسلمین هست؟؟ چرا این حقایق را رک و صریح و بی پرده بیان نمیکنید؟؟ چرا به جای ابراز واقعیت ها به دستاویزهای واهی و کنایه روی آوردید؟ امید است که خداوند شما را در راستای هر چه بیشتر افشا کردن نقشه ها و توطئه های دشمنان اسلام توفیق داده و شما نیز به تأسی از بزرگان دین، مجامله و مدارا را کنار گذاشته و در تبیین حقایق کوشاتر و استوارتر باشید. به امید پیروزی مسلمانان واقعی و شکست دشمنان اسلام و ایادی مزدور و منافقین
برادر عزيز عبدالله
ولي من فكر ميكنم ما بايد براي از ميان بردن خرافات در عقيدة شيعه كوشش كنيم اگر شيعه از خرافات دست بردارد تفاوتي ميان آنان و اهل سنت باقي نميماند . اينهاي كه چنين عقايدي دارند شيعه نيستند بلكه رافضي اند در حالي كه هر مسلمان واقعي شيعه يعني پيرو و دوستدار حضرت علي نيز هست همان گونه كه پيرو ساير خلفاي راشدين است.
بلي من هم همين نظر را دارم مذهب خيلي مهم نيست اصل اسلام است كه آدم آن را قبول داشته باشد حالا هر مذهبي كه داري داشته باش چه فرقي دارد . شيعه هم يك مذهب است اما خرافات در هيچ مذهبي خوب نيست . مروي
برای شما می توان فقط اظهار داشت که از بلاهت بیش از اندازه تان متاسفم! حقیقتا نمی دانم شمابا کدام منطقی می خواهید افسانه ابن سبای یهودی را بار دیگر تکرار کنید؟ ابن سبا یک شخصیت افسانه ای است که بنی امیه برای نابودی دوستان علی بن ابی طالب کرم الله وجهه استفاده کرد و این بعدا در تاریخ ماندگار شد. اگر واقعا شما دنبال حقیقت ایمان می گردید با این فحش ها و توهین ها و آدرس های غلط دادن از کتاب های شیعیان نمی توانید خود را به ایمان برسانید.
آدم از دیدن این همه حماقت در دوران گردش اطلاعات تاسف می خورد. این اهل سنت هستند که به یهودیانی همانند کعب الاحبار وهب بن منبه و دیگران میدان دادند. ابوهریره خبیث شد تئورسین دستگاه فاسد اموی. ابوذر باید در ربذه تبعید شود و یهودیان به ظاهر مسلمان مفسر قرآن. زهی شعف از این هوش سرشار تان.
آقای محترم رافضی که حتی در نوشتن نام خود هم از دروغ استفاده میکنی و از این معلوم میشود که به صورت خانواده گی با دروغ و رفض پرورده شده ای اولا کدام شیعه عبدالرحمن نام دارد؟ ثانیا باز کدام شیعه اچکزی است؟!دیگر حرفهای پوچ شما هم علی هذاالقیاس !
حرف تو به این می ماند که بگویی خورشید وجود ندارد! اگر عبدالله افسانه است پس علی و ابوبکر و ... هم افسانه هستند!
تو برو اول کمی دانش بیاموز بعدا وارد این مجال بشو. معلوم میشود در مذهب شما به شما جز دروغ و فحش و بد گویی و کژاندیشی چیزی یاد نداده اند. تو که حرف از گردش اطلاعات میزنی اگر فقظ چهار صفحه از تاریخ اسلام میخواندی اکنون وضعت بهتر بود! چه بگویم... قلبی را که خدا مهر زده باشد کی میتواند بگشاید؟ خدا هدایتت کند
من نامم عبدالرحمن است و لقبم نیز اچکزی، این شمایید که نامها خودتان را قائم می کنید. در کدام جای دنیا احصا کرده اید که هرچه شیعه است نامش عبدالرحمن نیست، در فرهنگ شیعی، راست ترین نامها، نامهایی است که در آن کلمه عبد به الله یا یکی دیگر از اسماو اوصاف جمال و جلال او اضافه شده باشد. اما بهترین نامها نیز نامهایی است که از انبیا و اولیای الهی گرفته شده است. اینکه تخلصم اچکزی است نیز به خود تردیدی راه ندهید؛ مگر هرکس شیعه بود حتما هزاره یا تاجیک است. بنده با افتخار می گویم که هم نامم عبدالرحمن است و هم تخصلم اچکزی. لازم نیست برای امثال شما که با ریختن خون انسانهای بی گناه در پی بهشت میگردید دیدگان تان کور است و قلب تان مهر خورده. عبدالله بن سبا همان عمار یاسر است که اهل یمن می باشد و به د لیل این که سبا در یمن است، او را عبدالله بن سبا می گفتند. عمار نه یهودی بود و نه بنیانگذار تشیع. منطق اهل سنت با توهین و دروغ تدوین شده و پیش رفته است. اگر حماقت امثال شما نباشد، چه کسی حاضر است به روایت های امثال ابوهریره گوش بسپارد. از آن هدایتی که تو و امثال تو شده است من بیزارم. از خداوند بزرگ استدعا دارم که هم مرا هدایت کند و هم تو را. این را می دانم و حاضرم با تو و امثال تو مباهله کنم که تسنن جز مشتی خرافه که به زور بنی امیه بر جهان اسلام تحمیل شد چیز دیگر نیست.