دوست عزیز به وبلاگ حقیقت ایمان خوش آمدید
امید است که از مطالب موجود در این وبلاگ استفاده بهینه نموده و با نظرات خویش ما را در جهت پیشبرد هر چه بهتر آن یاری نمایید.
این وبلاگ از تمامی مطالب مفید و سودمند شما استقبال میکند. لطفا مطالب خود را به آدرس ایمیل زیر برای ما ارسال نمایید:

hamid.ma66@yahoo.com
۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

نوشتة : غلام رسول فروغ
«... آيت‌الله «سيدمحسن حجت»، عالم برجسته شيعی افغانستان، ضمن اعتراض به اعمال محدوديت در برپايی مراسم عزاداری سالار شهيدان در بخش‌هايی از افغانستان گفت: بريده باد زبانی كه عزاداری و سينه‌زنی در عاشورای حسينی را حرام بداند.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) شعبه جمهوری اسلامی افغانستان به نقل از خبرگزاری صدای افغان، آيت‌الله حجت در مراسم تاسوعا كه در تكيه‌خانه عمومی «چنداول» كابل كه صدها نفر عزاداران حسينی به ياد امام حسين(ع) در آن گرد هم جمع شده بودند، گفت: متأسفانه عده‌ای در كشور ما عزاداری،

 اشك ريختن و سينه‌زنی برای اباعبدالله الحسين(ع) را حرام می‌دانند و اين اقدامات متحجرانه را به شدت محكوم كرد...


وی افزود: پيامبر(ص) دستور نهی برپايی مراسم عزاداری و اشك ريختن نداده است، امروزه عده‌ای جاهل فتوا می‌دهند كه اين كار حرام است؛ در صورتی‌كه پيامبر(ص) هم در مرگ عموی خويش سوگواری كردند.
وی تصريح كرد: راه اباعبدالله الحسين(ع) حق است و نبايد در اين مسير به انحراف برويم، بايد اراده محكم و قوی داشته باشيم، كسانی كه بی‌اراده هستند، و هر لحظه، تصميم‌شان را تغيير می‌دهند، بزدل و ترسو هستند.
گفتنی است، با وجود اعمال فشارهايی كه بر مردم افغانستان وارد می‌شود؛ مجالس عزاداری امام حسين(ع) و يارانش در تمامی تكايا و حسينيه‌های شهر كابل برپا شد و علمای افغانستان در مورد تأثيرات قيام امام حسين(ع) در زندگی بشر سخنرانی كردند.»
متن فوق را يكي از دامهاي شيطاني انترنتي رژيم ايران، در خود جاي داده است كه هر چند خيلي سخيف و بيمايه است، اما از نظر محتوايي از دو منظر ميتواند مورد توجه قرار گيرد.
اول اين كه نوكران رافضي رژيم ايران در افغانستان با توجه به اوضاع گدو ود و حضور اشغالگران غربي ، به شدت مصروف فعاليت و ترويج و انتشار خرافات رافضه در ميان مسلمانان افغانستان مخصوصا شيعيان هستند.
البته در اين راستا علاوه بر رژيم رافضي ايران، صليبيون و رژيم تحت الحماية آنان در اين كشور نيز ، از اين كارها به صورت بسيار گسترده حمايت و پشتيباني ميكنند چرا كه پخش خرافات و ايجاد تقابل مذهبي در بين شيعه و اهل سنت و تقويت اقليت سازشكار رافضي در مقابل اكثريت مسلمانان اهل سنت، از جمله اهداف غرب است كه در افغانستان به صورت خيلي جدي دنبال ميشود!
دوم، آن چه را اين مردك بيمايه بيان كرده است اموري است كه با نصوص شرعي و ديني اسلام كاملا در تضاد است و ما اكنون براي اين كه تشت اين رافضي مزدور را از بام بيندازيم و در ضمن شيعيان را متوجه آينده تاريك شان در صورت پيروي از چنين كساني بگردانيم ، متن فوق را فقره به فقره پاسخ ميگوييم تا شايد حقطلبان از اين حقگويي خالصانه انتباهي بگيرند و چشم شان فروغي يابد تا خويشتن در مسير مستقيم الهي قرار دهند و فريب اين دين فروشان و دكانداران مذهب را بيش از اين نخورند ، همانهاي كه به گفتة يكي از دوستان، مال شيعيان بيچاره را به نام خمس ميخورند و به ناموس شان به نام صيغه تجاوز ميكنند و ايمان شان را با خرافات و شركيات تباه ميسازند!
و اينك اولين فقرة متن:
« آيت‌الله «سيدمحسن حجت» عالم برجسته شيعی افغانستان، ضمن اعتراض به اعمال محدوديت در برپايی مراسم عزاداری سالار شهيدان در بخش‌هايی از افغانستان گفت: بريده باد زبانی كه عزاداری و سينه‌زنی در عاشورای حسينی را حرام بداند.»
آقاي حجت باطل! اگر امسال از بخشهاي از افغانستان از برپايي خرافات منع شدي ، به يقين بدان كه ان شاءالله چند سال بعد در هيچ كجاي اين سرزمين پاك، نخواهي توانست بساط اين كثافتكاري و بازيهاي شرم آور و خرافه هاي دين سوز را بگستراني! چون ملتها در حال بيداري اند و حتي شيعيان نيز ديگر به اين سازهاي شيطاني شما نخواهند رقصيد. ديگر زمان خرافه در حال سپري شدن است و بيش از اين شما نميتوانيد شعور ملتها را به بازي بگيريد!! اين بساط جهالت، به زودي به خواست خداوند در كشور ما جمع ميشود، چون كه در كانون خرافات يعني قبلة تو ايران نيز ملت فهيم ايران در حال بازگشت به سمت اسلام اصيل وگريز از خرافات ديده ميشوند!!
و اما اين كه گفته اي: بريده باد زباني كه اين كار ها را حرام بداند! بايد گفت كه اسلام اين كار ها را حرام دانسته است، پيامبرما صل الله عليه وسلم اين كار را حرام دانسته و بزرگان ما اين كار ها را حرام ميدانند و مرتكبين آن را فريفتة شيطان! و من اميدوارم كه اگر هدايت نشوي ، الله بي نياز زبان تو را لال بسازد و فرمان از وجودت برگيرد، و تو را آيت عبرتي براي ديگران قرار دهد تا چنين بيباكانه به حريم دين زبان درازي نكني و حد پست خويش بشناسي!
فقرة دوم:
« پيامبر(ص) دستور نهی برپايی مراسم عزاداری و اشك ريختن نداده است، امروزه عده‌ای جاهل فتوا می‌دهند كه اين كار حرام است؛ در صورتی‌كه پيامبر(ص) هم در مرگ عموی خويش سوگواری كردند. »
اين گفتار چقدر با تلبيس شيطاني همراه است و به گفته مردم : ده به كجا درختها به كجا؟
اي شيطان مجسم كه نام عالم دين نيز برخود گذاشته و مردم را به سوي جهنم ميراني! چرا به دروغ حقيقت را بر مردم مشتبه ميسازي و دو موضوع را با قياس مع الفارق با هم مقايسه ميكني؟
بلي پيامبر ما مسلمين صلوات الله عليه، دستور نهي عزاداري و اشك ريختن نداده اند و خود بر سيدالشهدا حمزه رضي الله عنه سوگوار شدند و بر مرگ ابراهيم فرزند خود اشك ريختند!!! اما چه ارتباطي ميان آن كار پيامبر با لباس سياه پوشي تو، با زنجيرزدن تو، با قمه زدن تو، با سينه زدن تو، با نوحه كشي تو، با علم گرداني تو، با لباس دريدن تو و هزاران ويك خرافه ديگر تو موجود است؟
آيا پيامبر ما به مناسبت شهادت حمزه، مردم را سياه پوش كرد و امر فرمود كه به شانه هاي خود زنجير بزنند و نوحه بكشند و به بازار ها برآيند و پرچمها بر افرازند و همه ساله اين كار ها را به مناسبت شهادت وي انجام دهند؟
مگر تو نميداني كه عزاداري در اسلام بيش از سه روز نيست؟ جز براي زن كه بايد براي نگه داشت عدة خويش چهارماه در انتظار باشد كه علت آن را هم خودت ميداني!
اكنون بگو عزاداري براي يك واقعة كه هزار و چهار صد سال از آن گذشته ، كجا ميتواند اصل و اساس شرعي داشته باشد و با اين خرافات و كفرياتي كه به آن چسپانده اي ، مشمول حكم حرام نبوده باشد؟
مگر تو كه خود را شيعه مي پنداري نشنيده اي كه پيامبر فرمود:
1- النياحة من عمل الجاهلية (نوحه كشيدن از كارهاي جاهليت است)!!! المعتبر 94
2- صوتان ملعونان يبغضهما الله اعوال عند مصيبه و صوت عند نغمة يعنى النوح و الغناء» بحارالانوار 82/101، مستدرك الوسائل 1/144،جامع الاحاديث الشيعة 3/486
(دو آوازند كه لعنت شده اند و خداوند را به خشم مي آورند؛ آه و واويلا كردن در هنگام مصيبت و آواز خواندن با موسيقي)!!
3-« اياك و النوح علي الميت ببلد يكون لك به سلطان» مستدرك الوسائل 1/144 و جامع احاديث الشيعه 1/144 و البحار 82/101
( تو را بر حذر ميدارم كه در شهري حاكم باشي و در آن جا ، بر مرده اي نوحه شود! )
4ـ آیت الله العظمی حسین شيرازي مي گويد: «در جواهر آمده است كه به سر و صورت زدن و شيون و واويلا نمودن قطعا حرام است!». الفقه 15/260
5ـ محمد عاملي ملقب به شهيد اول ميگويد: «شيخ طوسي در المبسوط و ابن حمزه، نوحه خواني را تحريم كرده اند و شيخ ادعا كرده كه نوحه خواني به اجماع شيعيان حرام است» الذكري/72 و بحار 82/107
6- ـ امام صادق مي فرمايد: «هر كس در هنگام مصيبت دست خود را به رانش بزند، پاداشش از بين مي رود و نابود مي شود!». (كافي 3/225 ذكري الشيعه 71 و الوسائل 2/914)
7ـ جعفر بن محمد از پدرانش از پيامبر روايت مي كند كه پيامبر از بلند كردن آواز در هنگام مصيبت و نوحه خواني و گوش دادن به اين آواز نهي كرد و نيز از زدن به سر وصورت نهي كرده است!( صدوق در من لا يحضره الفقيه 4/4_3 ، بحار 82/104 و وسائل الشيعه 12/19)
8- امير المؤمنين علي در ميان چيزهايي كه به يارانش آموزش مي داد، فرمود: «لا تلبسوا السواد فانه لباس فرعون»: لباس سياه نپوشيد كه لباس فرعون است. (من لا يحضره الفقيه 1/163 ، وسائل الشيعه 3/278 و نجاة الامه 84)
9ـ از امام صادق سؤال شد كه پوشيدن كلاه سياه چگونه است؟ فرمود: با آن نماز نخوان كه لباس دوزخيان است. (من لا يحضره الفقيه 1/162، و مسائل الشيعه 3/281 و نجاة الامة 85)


مانند اين ها هزاران روايت براي رد نظريات خريف تو وجود دارد كه ميتواني به مقالة عاشورا و ادب اسلامي در همين وبلاگ مراجعه كني! اكنون خودت قضاوت كن كه جاهل تو هستي يا ديگراني كه آنان را به جهل متهم ميسازي ؟
فقرة سوم:
«راه اباعبدالله الحسين(ع) حق است و نبايد در اين مسير به انحراف برويم، بايد اراده محكم و قوی داشته باشيم، كسانی كه بی‌اراده هستند، و هر لحظه، تصميم‌شان را تغيير می‌دهند، بزدل و ترسو هستند.»
بلي راه سرور ما حضرت حسين رضي الله حق است مانندي كه راه تمام اصحاب رسول الله رضوان الله عليهم اجمعين حق است و در اين شكي نيست! اما اين تو و اسلاف رافضي توست كه از مسير آن سرور گرامي به انحراف ميرويد چنان كه در فقرات بالا به اثبات رسيد!
اما كساني را صاحب عقل و انديشة سليم هستند و شيعة واقعي هستند و نميخواهند در مسير پر از ضلالت با تو همراه شوند ، بزدل ميخواني و بي اراده مينامي؟
آيا كساني كه حقيقت را درك كرده اند و ديگر نميخواهند در پي خرافات گام بردارند بي اراده و بزدل اند يا تو كه در مسير تعصب خشك و خام چشمت را بالاي حقايق بسته كمثل الحمار يحمل اسفارا ، به سوي گمراهي سرت را ته انداخته و در حركت هستي؟
آيا نميداني كه خداوند آن بنده گانش را بشارت داده است كه : يستمعون القول فيتبعون احسنه؟ يعني حق را ميشنوند و بهترينش را انتخاب ميكنند؟ آيا باخردان بزدل هستند و نابخرادان شجاع و قهرمان؟ خير بلكه شجاع كسي است كه حق را ميشنود و ميشناسد و انتخاب ميكند.
و اما تو كه ارتكاب اين معاصي به نظرت شجاعت مي آيد! و اين خرافات را مرتكب ميشوي و به انجام آن فرمان ميدهي ،بدان كه اين اعمال شجاعت نيست بلكه دقيقا بيحيايي و شناعت در مقابل خدا و پيامبر و امت اسلامي است!
آيا ميداني كسي كه حرام خدا و پيامبر را حلال بسازد چه گفته ميشود؟اين همان كاري است كه تو به انجام آن مردم را تشويق ميكني و اين كار تو دقيقا به آتشبازييي ميماند كه اگر رهايش نكني ان شاءالله خودت در آن خواهي سوخت و آن وقت است كه معني شجاعت و بزدلي را خواهي دانست!
اين را بدان كه افغانستان را مسلمانان به تو نخواهند سپاريد تا تو در آن خر بتازاني و اين چند روزه فرصتي كه اجانب برايت فراهم آورده اند را غنيمت نشمار كه سخت در اشتباهي چون دام و مكر شيطان بسيار سست و بي بنياد است.













115 نظرات:

ناشناس گفت...

سلام


من اصل زنجير زني و سينه زني و طبل زني و قمه زني را نميدانم


اما اين مطلب را نمايش ميدم:


. سياه پوشي امام حسن (ع) در شهادت امير مؤمنان علي(ع)

امام على عليه السلام در سال چهلم هجرى در سحرگاه نوزده هم ماه مبارك رمضان در محراب عبادت در حال اقامه نماز صبح، توسط شمشير زهر آلود ابن ملجم مرادى ضربت خورد و در شب بيست و سوم ماه رمضان به شهادت رسيد و فرزندان و شيعيانش در غم او به سوگ نشستند.

امام حسن(ع) در سوگ پدر، در حاليکه جامه سياه برتن داشت براى مردم خطبه خواند.

ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه، سياه‌پوشى امام حسن عليه السلام را به نقل از ابو الحسن على بن محمّد مدائنى تاريخ نگار مشهور قرن 2 و 3 هجرى، (كه در مدائن و بغداد مى زيسته و عصر امام صادق تا امام هادى (عليهما السلام) را درك كرده) آورده است:

قال المدائني ولما توفي علي عليه السلام- خرج عبد الله بن العباس بن عبد المطلب إلى الناس- فقال إن أمير المؤمنين عليه السلام توفي وقد ترك خلفا- فإن أحببتم خرج إليكم- وإن كرهتم فلا أحد على أحد- فبكى الناس وقالوا بل يخرج إلينا- فخرج الحسن عليه السلام فخطبهم- فقال أيها الناس اتقوا الله فإنا أمراؤكم وأولياؤكم- وإنا أهل البيت الذين قال الله تعالى فينا- إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ- وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً- فبايعه الناس- . وكان خرج إليهم وعليه ثياب سود.

زمانى كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) درگذشت، عبدالله بن عباس به سوى مردم بيرون آمد و گفت: اميرمؤمنان از جهان در گذشته و جانشينى از خود برجاى نهاده است. اگر دوست مى داريد، به سوى شما بيرون آيد و اگر نه، كسى را بر كسى [اجبارى] نيست. مردم به گريه افتادند و گفتند (خير) بلكه بيرون آيد. پس امام حسن به سوى مردم بيرون آمد و براى آنان خطبه خواند و فرمود: اى مردم! از خدا بترسيد و تقوا پيش گيريد كه ما اميران و اولياى [امور] شما هستيم و ما همان خاندانى هستيم كه خداوند در حق ما آيه تطهير را نازل فرموده است... پس مردم با امام بيعت كردند.

امام به سوى مردم بيرون آمد؛ در حالى كه جامه هاى سياه پوشيده بود.

إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ج 16 ، ص22 ناشر: دار الكتب العلمية،‌ بيروت، لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

احمد بن حنبل در فضائل الصحابة از ابى رزين روايت مى‌كند كه امام حسن مجتبى (ع) بعد از شهادت اميرمومنان ، در حالى‌كه عمامه‌اى سياه بر سر داشتند ، براى مردم سخنرانى كردند :

حدثنا عبد الله قال حدثني أبي نا وكيع عن شريك عن عاصم عن أبي رزين قال خطبنا الحسن بن علي بعد وفاة علي وعليه عمامة سوداء فقال لقد فارقكم رجل لم يسبقه الأولون بعلم ولا يدركه الآخرون.

ابى زرين مى‌گويد: بعد از در گذشت علي، (پسرش) حسن در حالى‌كه عمامه سياه برسر داشت براى ما خطبه خواند. و فرمود: مردى از ميان شما رفت كه از نظر مقام علمى كسى [جز رسول خدا] بر او پيشى نگرفت و بعد از او نيز همانند او نخواهد بود.

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ)، فضائل الصحابة، ج 2، ص600، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م.

و ذهبى همين روايت (بدون اشاره به ماجراى شهادت اميرمومنان) را در دو جا از ابى رزين روايت مى‌كند، و مى‌گويد آن حضرت لباس سياه برتن، و عمامه سياه بر سر داشتند !

شريك عن عاصم عن أبي رزين قال خطبنا الحسن بن علي وعليه ثياب سود وعمامة سوداء

از ابى رزين روايت شده است كه حسن بن على براى ما سخنرانى كرد ، در حاليكه عمامه سياه و لباس سياه برتن داشت .

سير أعلام النبلاء ج 3، ص267 و ص272 ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي

اتحاد راوى ، و مضمون روايت ، نشانگر يكى بودن در ماجرا و سياه پوشى آن حضرت ، در عزاى اميرمومنان على عليه السلام است !


از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=159

ناشناس گفت...

سلام


من اصل زنجير زني و سينه زني و طبل زني و قمه زني را نميدانم
اما اين مطلب را نمايش ميدl:

. سياه پوشي امام حسن (ع) در شهادت امير مؤمنان علي(ع)

امام على عليه السلام در سال چهلم هجرى در سحرگاه نوزده هم ماه مبارك رمضان در محراب عبادت در حال اقامه نماز صبح، توسط شمشير زهر آلود ابن ملجم مرادى ضربت خورد و در شب بيست و سوم ماه رمضان به شهادت رسيد و فرزندان و شيعيانش در غم او به سوگ نشستند.

امام حسن(ع) در سوگ پدر، در حاليکه جامه سياه برتن داشت براى مردم خطبه خواند.

ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه، سياه‌پوشى امام حسن عليه السلام را به نقل از ابو الحسن على بن محمّد مدائنى تاريخ نگار مشهور قرن 2 و 3 هجرى، (كه در مدائن و بغداد مى زيسته و عصر امام صادق تا امام هادى (عليهما السلام) را درك كرده) آورده است:

قال المدائني ولما توفي علي عليه السلام- خرج عبد الله بن العباس بن عبد المطلب إلى الناس- فقال إن أمير المؤمنين عليه السلام توفي وقد ترك خلفا- فإن أحببتم خرج إليكم- وإن كرهتم فلا أحد على أحد- فبكى الناس وقالوا بل يخرج إلينا- فخرج الحسن عليه السلام فخطبهم- فقال أيها الناس اتقوا الله فإنا أمراؤكم وأولياؤكم- وإنا أهل البيت الذين قال الله تعالى فينا- إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ- وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً- فبايعه الناس- . وكان خرج إليهم وعليه ثياب سود.

زمانى كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) درگذشت، عبدالله بن عباس به سوى مردم بيرون آمد و گفت: اميرمؤمنان از جهان در گذشته و جانشينى از خود برجاى نهاده است. اگر دوست مى داريد، به سوى شما بيرون آيد و اگر نه، كسى را بر كسى [اجبارى] نيست. مردم به گريه افتادند و گفتند (خير) بلكه بيرون آيد. پس امام حسن به سوى مردم بيرون آمد و براى آنان خطبه خواند و فرمود: اى مردم! از خدا بترسيد و تقوا پيش گيريد كه ما اميران و اولياى [امور] شما هستيم و ما همان خاندانى هستيم كه خداوند در حق ما آيه تطهير را نازل فرموده است... پس مردم با امام بيعت كردند.

امام به سوى مردم بيرون آمد؛ در حالى كه جامه هاى سياه پوشيده بود.

إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ج 16 ، ص22 ناشر: دار الكتب العلمية،‌ بيروت، لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

احمد بن حنبل در فضائل الصحابة از ابى رزين روايت مى‌كند كه امام حسن مجتبى (ع) بعد از شهادت اميرمومنان ، در حالى‌كه عمامه‌اى سياه بر سر داشتند ، براى مردم سخنرانى كردند :

حدثنا عبد الله قال حدثني أبي نا وكيع عن شريك عن عاصم عن أبي رزين قال خطبنا الحسن بن علي بعد وفاة علي وعليه عمامة سوداء فقال لقد فارقكم رجل لم يسبقه الأولون بعلم ولا يدركه الآخرون.

ابى زرين مى‌گويد: بعد از در گذشت علي، (پسرش) حسن در حالى‌كه عمامه سياه برسر داشت براى ما خطبه خواند. و فرمود: مردى از ميان شما رفت كه از نظر مقام علمى كسى [جز رسول خدا] بر او پيشى نگرفت و بعد از او نيز همانند او نخواهد بود.

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ)، فضائل الصحابة، ج 2، ص600، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م.

و ذهبى همين روايت (بدون اشاره به ماجراى شهادت اميرمومنان) را در دو جا از ابى رزين روايت مى‌كند، و مى‌گويد آن حضرت لباس سياه برتن، و عمامه سياه بر سر داشتند !

شريك عن عاصم عن أبي رزين قال خطبنا الحسن بن علي وعليه ثياب سود وعمامة سوداء

از ابى رزين روايت شده است كه حسن بن على براى ما سخنرانى كرد ، در حاليكه عمامه سياه و لباس سياه برتن داشت .

سير أعلام النبلاء ج 3، ص267 و ص272 ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي

اتحاد راوى ، و مضمون روايت ، نشانگر يكى بودن در ماجرا و سياه پوشى آن حضرت ، در عزاى اميرمومنان على عليه السلام است !

از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=159

ناشناس گفت...

[b]
سلام اگر عزاداري و ناراحتي بيش از سه روز بد است، پس حضرت يعقوب چه مدت غمگين و ناراحت بود؟

[/b]
الف ـ گريه يعقوب پيامبر در فراق فرزند

سرگذشت حضرت يوسف از ابتدا تا پايان ماجرا همانند يك تراژدي خوفناك و تأثر برانگيز نقل شده است.

آن هنگام كه آتش حسد در دل برادران يوسف زبانه مي‌‏كشد و طرح نا پديد ساختن او را مي‌‏كشند تا زماني كه در دل چاه قرار مي‌‏گيرد و با پيراهن پاره پاره و آغشته به خون برادر، پدر را از دريده شدن به وسيله‏ گرگ با خبر مي‌‏كنند و به دنبال آن تأثّر و اندوه بي‌ ‏حدّ و اندازه‌ يعقوب در غم از دست رفتن فرزند و گريه هر صبح و شام تا آنجا كه خداوند از زبان حضرت يعقوب اين چنين مي‌‏فرمايد:

وَقَالَ يَأَسَفَي‏ عَلَي‏ يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ يوسف(6): 84

گفت اي دريغ بر يوسف، و در حالي كه اندوه خود را فرو مي‌‏خورد، چشمانش از اندوه سپيد شد.






از سايت حضرت ولي عصر (عج)

لينك

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=4087

ناشناس گفت...

از اين دليل قرآني، جواز گريه و زاري بر اولياء الهي و شكوه و شكايت از اعمال سردمداران ظلم به پيش‌گاه خداوند استفاده مي‌‏شود و به عنوان سيره يكي از پيامبران الهي دليلي محكم و قرآني بر اصل مشروعيّت عزاداري و گريه بر مصيبت‌ها مورد بهره‏برداري قرار مي‌‏گيرد.

و از طرفي وجود احاديث فراوان در كتاب‌هاي تفسير كه هر كدام به ‏گونه‏اي دامنه قصّه و جزئيّات اندوه حضرت يعقوب عليه السلام‌ را تشريح كرده‏اند خود دليلي ديگر بر استفاده دانشمندان از سرگذشت زندگي دردناك انبياء واولياء الهي مي‌‏باشد.





از سايت حضرت ولي عصر (عج)

لينك

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=4087

ناشناس گفت...

به عنوان نمونه به حديثي از منابع روائي و تفسيري اهل سنت اشاره مي‌‏كنيم:

در تفسير اين آيه شريفه در كشاف زمخشري آمده:

ما جفت عيناه من وقت فراق يوسف إلى حين لقائه ثمانين عاما، وما على وجه الأرض أكرم على الله منه.

چشمان حضرت يعقوب از فراق يوسف تا زمان ملاقات يوسف از اشك خشك نگرديد و اين مدت هشتاد سال به طول انجاميد. و در روي زمين چيزي از اين كار براي خداوند ارزشمند‌تر نبود.

الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل، زمخشري، ج 2، ص 339.

و نيز در اين تفسير از رسول الله صلى الله عليه وآله آمده:

أنه سئل جبرئيل عليه السلام: ما بلغ من وجد يعقوب على يوسف؟ قال: وجد سبعين ثكلى. قال: فما كان له من الأجر؟ قال: أجر مائه شهيد، وما ساء ظنه بالله ساعه قط.

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم از جبرئيل سؤال نمود: به خاطر غياب يوسف چه بر سر يعقوب آمد؟ عرض كرد: به اندازه آن‌چه كه بر سر هفتاد مادر فرزند مرده مي‌آيد. و سؤال نمود: أجر حضرت يعقوب به خاطر اين صبر چه‌قدر است؟ عر‌ض كرد: أجر صد شهيد، و اين در حالي بود كه هرگز حضرت يعقوب به خداوند سوء ظن پيدا نكرد.

الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل، زمخشري، ج 2، ص 339.



از سايت حضرت ولي عصر (عج)

لينك

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=4087

ناشناس گفت...

عبد الرحمان سيوطي به نقل از ابن جرير و او از عكرمه، مي‌‏گويد:

أتي جبرئيل ‏عليه السلام‌ يوسف‏ عليه السلام‌ وهو في السجن، فسلّم عليه، فقال له يوسف: أيّها الملك الكريم علي ربّه، الطيّب ريحه، الطاهر ثيابه، هل لك علمٌ بيعقوب؟ قال: نعم، ما أشدّ حزنه؟ قال: ما ذا له من الأجر؟ قال: أجر سبعين ثكلي، قال: أفتراني لاقيه؟ قال: نعم، فطابت نفس يوسف.

جبرئيل در زندان بر يوسف وارد شد، پرسيد: اي فرشته‏اي كه نزد پروردگارت گرامي، بويت خوش، لباست پاكيزه است، آيا از يعقوب خبر داري؟ گفت: آري، او سخت اندوهگين مي‌‏باشد، پرسيد: چه قدر پاداش اوست؟ گفت: پاداش هفتاد مادر فرزند مرده. پرسيد: آيا او را ديدار خواهم نمود؟ گفت: آري. يوسف پس از شنيدن اين گفتار جانش آرام گرفت.

الدرّ المنثور، جلال الدين عبد الرحمان سيوطي، ج 4، ص 31.




از سايت حضرت ولي عصر (عج)

لينك

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=4087

ناشناس گفت...

نويسنده تفسير الدرّ المنثور در نقلي اين چنين آورده است:

بكي يعقوب علي يوسف ثمانين عاماً، حتّي ابيضّت عينا من الحزن...

يعقوب مدّت هشتاد سال براي يوسف گريه كرد، تا اين‌كه دو چشمش از شدّت اندوه و گريه سفيد گشت.

الدر المنثور، ج4، ص 31، و تفسير طبري، ج 1، ص 250.





از سايت حضرت ولي عصر (عج)

لينك

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=4087

ناشناس گفت...

سلام من از شما سوالي دارم،
شما حديث غدير را قبول ميكنيد يا نه؟
شما آن را صحيح و معتبر ميدانيد يا نه؟


چنان چه صحيح و معتبر ميدانيد، ديگر مسأله چيست؟

جواد حميد گفت...

سلام به دوستان
من نميدانم چرا دوستان متوجه اصل قضيه نيستند و چند مطلب را به هم قاطي ميكنند تا از آن به نتيجه اي كه خود ميخواهند برسند.
اولا كه سياه پوشيدن به عنوان رسم و نشان عزاداري در اسلام هرگز رسميتي ندارد و هرگز بزرگان ما براي اين كه سوگواري خود را درغم عزيزان نشان دهند لباس سياه نميپوشيدند. و اين يك بدعت زشت است كه اكنون رافضه آن را مرتكب ميشوند.
و اگر سيدنا علي عمامة سياه پوشيد ماهم مي پوشيم و اگر موزة سياه پوشيد ما هم مي پوشيم و اگر رداي سياه پوشيد ما هم مي پوشيم اما اين به معني عزاداري و نشاني براي آن نيست و توجه داشته باشيد كه همين رواياتي كه يا دروغ هستند و يا برداشت غلط از آنها ميشود رافضه را به اين بدعت آلوده است. موضوع لباس و انتخاب رنگ لباس از جمله موضوعاتي است كه نبي اكرم به ما دستور فرموده اند كه سفيد بپوشيد و به مردگان خود نيز سفيد بپوشانيد. چون رنگ سفيد روشن است و نور است اما ظلمت تاريكي است و به همين سبب پيامبر ما و بزرگان ما پوشيدن آن را منع كرده اند و چنان كه ميدانيد سيدنا علي كرم الله وجه فرمودند آن لباس دوزخيان است.
و اما آن چه در باره سيدنا يعقوب نوشتيد آيا واقعا يعقوب عليه السلام درمرگ فرزند خويش سوگوار بود؟ يا نه او از فراق فرزند خويش حزين و ناراحت بود؟
عزيز من چرا نميخواهيد به حق تمكين كنيد؟ آيا زنجير زدن و قمه زدن و لجن مالي كردن، و نوحه كشيدن اساس شرعي دارد؟ درشريعت اسلام هرگز!! اما در شريعت ديگران شايد!
به خاطر خدا به خود آييد؟ و لطف كنيد نگاهي به رجال احاديثي كه شما را به اين خرافات دعوت ميكند بياندازيد تا به شما معلوم شود، كه آيا اين احاديث قابل قبول هستند؟
اما گفته بوديد حديث غدير بلي ما آن را سر وجان قبول داريم حديثي درست است شرح آن را در همين وبلاگ در مطالب، غديرخم به روايتي ديگر وحقيقت غدير...مطالعه فرماييد.

ناشناس گفت...

سلام


آقاي جواد، پس رد كردن اين نظر شما كه سياه پوشي يك بدعت است به ثابت كردن صحت اين احاديث بستگي دارد، من كه خود نميدانم قمه زني سينه زني زنجير زني و طبل زني، الم ، از كجا آمدند

اما در مورد اين سياه پوشي احاديثي وجود دارند همانظور هم كه ميبينين چندين منبع هم آن را ذكر كردند اگر قرار بر اين باشد اين حديث را جعلي يا برداشت غلط بپنداريم يعني همه ي اين منابع را غلط يا داراي احاديث جعلي پنداشتيم. و اما در مورد غدير، شما طوري از حديث غدير برداشت ميكنيد و ما هم طوري آن را ثابت ميكنيم..اما چون اين بحث غدير اگر بحث بشه مفصله نميدانم آيا در موردش بحث بشود يا نه، اما يه قسمت هايي از آن را شايد مورد بحث بگذارم...

ناشناس گفت...

سلام


شما دليل براي جعلي بودن يا غلط بودن اين احاديث بيارين، مثلا اين حديث كه مورد قبول شماست چه اشكالي دارد:

ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه، سياه‌پوشى امام حسن عليه السلام را به نقل از ابو الحسن على بن محمّد مدائنى تاريخ نگار مشهور قرن 2 و 3 هجرى، (كه در مدائن و بغداد مى زيسته و عصر امام صادق تا امام هادى (عليهما السلام) را درك كرده) آورده است:

قال المدائني ولما توفي علي عليه السلام- خرج عبد الله بن العباس بن عبد المطلب إلى الناس- فقال إن أمير المؤمنين عليه السلام توفي وقد ترك خلفا- فإن أحببتم خرج إليكم- وإن كرهتم فلا أحد على أحد- فبكى الناس وقالوا بل يخرج إلينا- فخرج الحسن عليه السلام فخطبهم- فقال أيها الناس اتقوا الله فإنا أمراؤكم وأولياؤكم- وإنا أهل البيت الذين قال الله تعالى فينا- إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ- وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً- فبايعه الناس- . وكان خرج إليهم وعليه ثياب سود.



از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=159

ناشناس گفت...

اگر قرار باشد احاديثي كه از كتب اهل سنت براي اثبات عقايد شيعه ميارم را همه جعلي بدانيد ديگه چطور با شما بحث كنم...شما اگر مشكلي با منابع اين احاديث دارين بگين تا اگر نياز شد من هم دنبال پاسخ باشم...


من به عنوان مثال يكي از اين منابع را از اينترنت پيدا كردم،

شما به اين: لينك اگر مراجعه كنين پايين عدد 848 يك حديث هست:

http://ar.wikisource.org/wiki/%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%A6%D9%84_%D8%A7%D9%84%D8%B5%D8%AD%D8%A7%D8%A8%D8%A9_%D9%84%D8%A3%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D8%AD%D9%86%D8%A8%D9%84/%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%A6%D9%84_%D8%B9%D9%84%D9%8A_%D8%A8%D9%86_%D8%A3%D8%A8%D9%8A_%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8


حدثنا عبد الله قال حدثني أبي نا وكيع عن شريك عن عاصم عن أبي رزين قال خطبنا الحسن بن علي بعد وفاة علي وعليه عمامة سوداء فقال لقد فارقكم رجل لم يسبقه الأولون بعلم ولا يدركه الآخرون.




حالا نميدانم، يعني هر حديثي كه خلاف نظر شما باشد جعليست؟

ناشناس گفت...

سلام

در اين لينك هم:

http://www.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?flag=1&bk_no=130&ID=67

اين حديث هست:

قالا : ثنا شريك عن عاصم عن أبي رزين قال : خطبنا الحسن بن علي رضي الله عنهما وعليه ثياب سود وعمامة سوداء .



براي پيدا كردنش ميتوني از منوي Edit بري به قسمت Find و كلمه ي :

ثنا شريك عن عاصم

را جستجو كني كه رنگي شود.

ميبيني كه نوشته ثياب سود

براي ترجمه ي (ثياب سود) به فارسي به لينك زير ميتوني بري كه ترجمه گر گوگل هست:

http://translate.google.com/translate_t?hl=en&q=%C7%ED%D1%C7%E4&um=1&ie=UTF-8&sa=N&tab=wT#ar|fa|%D8%AB%D9%8A%D8%A7%D8%A8%20%D8%B3%D9%88%D8%AF


پس علاوه بر عمامه كلمه ي (سود) هم به كار برده شده.

ناشناس گفت...

سلام

در سير أعلام النبلاء
كه در لينك زير ظاهراً پيدا كردم:

http://ar.wikisource.org/wiki/%D8%B3%D9%8A%D8%B1_%D8%A3%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85_%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%A1/%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%A8%D9%86_%D8%B9%D9%84%D9%8A


كلمه ي

شريك عن عاصم

را اگر از منوي Edit و از Edit

Find را انتخاب كني و اون كلمه را جستجو كني كه رنگي بشه شايد ببيني...

ناشناس گفت...

سلام عذر ميخوام در مورد اين لينك يكم اشتباه كردم


اون حديث پايين عدد 991 هست نه 848



991

حدثنا عبد الله قال: حدثني أبي، نا وكيع، عن شريك، عن عاصم، عن أبي رزين قال: خطبنا الحسن بن علي بعد وفاة علي وعليه عمامة سوداء فقال: لقد فارقكم رجل لم يسبقه الأولون بعلم، ولا يدركه الآخرون.



http://ar.wikisource.org/wiki/%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%A6%D9%84_%D8%A7%D9%84%D8%B5%D8%AD%D8%A7%D8%A8%D8%A9_%D9%84%D8%A3%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D8%AD%D9%86%D8%A8%D9%84/%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%A6%D9%84_%D8%B9%D9%84%D9%8A_%D8%A8%D9%86_%D8%A3%D8%A8%D9%8A_%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8

ناشناس گفت...

سلام در مورد اعتبار احاديث هم،


اهل سنت آيا اين كتاب ها را معتبر ميدانند يا نه،

اگر معتبر ميدانند پس حديث از كتاب معتبري نقل شده و اگر معتبر نميدانند لطفا بگين.

ناشناس گفت...

2. سياه پوشي در شهادت امام حسن مجتبي(ع)

دو شخصيت برجسته اهل سنت، (ابن عساكر در تاريخ دمشق و حاكم در مستدرك) به سند متصل از عايشه دختر سعد روايت كرده است كه زنان بنى هاشم در سوگ امام حسن مجتبى عليه السلام يك سال زينت را ترك كردند و لباس سياه پوشيدند:

حاكم نيشابورى مى‌نويسد :

قال بن عمر وحدثتنا عبيدة بنت نائل عن عائشة بنت سعد قالت حد نساء، الحسن بن علي سنة.

زنان تا يك سال، براى حسن بن على لباس سياه پوشيدند.

الحاكم النيسابوري، محمد بن عبدالله، (متوفاي: 405 هـ)، المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص189، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت الطبعة: الأولى 1411هـ - 1990م



از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



در اين لينك هم:

http://www.islamport.com/b/3/alhadeeth/motoon/%DF%CA%C8%20%C7%E1%E3%CA%E6%E4/%C7%E1%E3%D3%CA%CF%D1%DF%20%DA%E1%EC%20%C7%E1%D5%CD%ED%CD%ED%E4%20%E1%E1%CD%C7%DF%E3%20%E3%DA%20%CA%DA%E1%ED%DE%C7%CA%20%C7%E1%D0%E5%C8%ED%20%DD%ED%20%C7%E1%CA%E1%CE%ED%D5/%C7%E1%E3%D3%CA%CF%D1%DF%20%DA%E1%EC%20%C7%E1%D5%CD%ED%CD%ED%E4%20%E1%E1%CD%C7%DF%E3%20%E3%DA%20%CA%DA%E1%ED%DE%C7%CA%20%C7%E1%D0%E5%C8%ED%20%DD%ED%20%C7%E1%CA%E1%CE%ED%D5%20027.html


اگر بري به منوي Edit بعد بري به قسمت Find

اين عبارت را جستجو كني كه اون قسمت رنگي بشه:

قال ابن عمر : و حدثتنا عبيدة بنت نائل عن عائشة بنت سعد قالت : حد نساء الحسن بن علي سنة



آيا عبارت را رنگي ميكنه؟


ظاهراً فكر كنم اين لينك، مت كتاب:

المستدرك بتعليق الذهبي

هست.

ناشناس گفت...

سلام

اگر در لينك بالا اون حديث را كامل كپي پيست كني و پيدا نكرد..


اگر بري به رديف عدد 4804

اين عبارت را اگر ببيني:


قال ابن عمر : و حدثتنا عبيدة بنت نائل عن عائشة بنت سعد قالت : حد نساء الحسن بن علي سنة



يا اگر بري به قسمت Edit بعد بري به قسمت Fint عبارت:


بن علي سنة

را اگر جستجو كني شايد پيدا كني.

ناشناس گفت...

سلام


اگر باز اشكالي در صحت احاديث داري بگو كدام است تا دنبال پاسخ باشم.

جواد حميد گفت...

سلام علي عبادالله الصالحين
عزيزم :
اولا كه از شما خواهشمندم حد اقل يك نام مستعار براي خود بگذاريد تا معلوم شود، چند نفر با هم صحبت ميكنيم.
دوم: لطفا دايرة بحث را محدود كنيد كه گنجايش پرداختن به حد كفايت را داشته باشد.
سوم: لطفي كرده به مطلب شعاير حسيني در همين وبلاگ سري بزنيد بعد اگر براي شما سوالي باقي ماند آن وقت مطرح فرماييد تا پاسخ شما را دقيق تر بدهم.
بنده معتقدم كه تمام احاديثي كه مبتني ترويج سياه پوشي به عنوان يك رسم اسلامي است همه جعلي و ضعيف است. و من آن را به شما به اثبات ميرسانم اما شما بعداز اين كه به موارد فوق عمل كرديد، اگر بازهم سوالي نزد شما باقي بود لطف كنيد مطرح فرماييد البته به اين شكل كه مثلا فقط حديثي را كه در نزد شما خيلي با اعتبار است و شما بر مبناي آن به اين كار اعتقاد يافته ايد برايم به صورت دقيق نوشته كنيد تا دلايل رد و بي اعتباري آن را به شما به اثبات برسانم.
چهارم : توجه فرماييد كه در نزد اهل سنت وجماعت دو كتاب حديثي صحيح وجود دارند كه عبارتند از صحيح بخاري و صحيح مسلم! بقيه كتابهاي حديثي احاديث ضعيف را نيز در خود جاي داده اند كه وقتي روايت ميشود بايد دقيق از نظر علم الرجال و علم مصطلح الحديث مورد توجه قرار گيرد. البته اين در صورتي است كه بر اساس چنين حديثي ما خواسته باشيم حكمي را استخراج كنيم كه صريحا در قرآن و در دو كتاب صحيح بخاري و مسلم وجود ندارد.
و اما كتابهاي تاريخي در بحث عقيده كوچكترين ارزش و بهايي ندارد. اين را توجه داشته باشيد جرا كه در كتب تاريخ دروغهاي فراوان جاي گرفته است كه قابل اثبات نيست.
تشكر از شما

ناشناس گفت...

سلام،

اگر اشكال حديث را نگفتين وقتي از كتاب اهل سنت است، و تنها در يك كتاب هم نقل نشده..و پيشنهاد خواندن مطلبي را ميدهيد كه در وبلاگتان ميگذاريد پس
پس شما هم اگر به اين لينك مراجعه كنين اگر سوالي داشتين يا خودتان از آنجا بپرسيد يا در اين قسمت نظرات بگذارين تا من هم آن را در آن سايت مطرح كنم...

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=159

شما اگر اين حاديث را جعلي ميدانيد..مگر فقط در يك كتاب وجود دارد كه آن را جعلي بدانيد؟ مگر چند كتاب يك حديث جعلي را نقل ميكنند؟ و متوجه جعلي بودنش هم نميشن؟ و آن كتاب هم از منابع معتبر اهل سنت شناخته ميشه؟ مگر از منابع معتبر شما نيست؟ منابع معتبر شما كه فقط صحيح مسلم و صحيح بخاري كه نيست...البته اين دو كتاب را بعد از قرآن نسبت به كتاب هاي ديگر بيشتر قبول دارين..اما اين كتاب هايي هم كه اين احاديث از آن نقل شده مثل:




شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد


فضائل الصحابة


سير أعلام النبلاء ج 3، ص267 و ص272 ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة



اشكالي كه از اين كتاب ها ميگيرين چيست..شما آيا دليلي براي ضعيف بودن ارائه دادين؟
اشكال اين احاديث چيست؟
شما به واسطه ي سازگار نبود اين احاديث با نظرتان اين احاديث را ضعيف ميدانيد؟
شما اگر بگين اين احاديث به چه دليل ضعيف هست من هم دنبال پاسخ ميگردم.

ناشناس گفت...

سلام

آيا من بايد اثبات كنم كه اين احاديث معتبر است؟ يا شما بايد اثبات كنيد كه اين احاديث ضعيف است؟



من احاديثي كه نشان دادم از يك كتاب نبود...و يك حديث نبود...يعني در بين آن كتاب ها يك كتاب معتبر نيست كه در آن اين حديث معتبر باشد؟


مگر چند كتاب معتبر يك حديث جعلي و ضعيف را نقل ميكنند؟

لطفا براي اثبات ضعيف بود اين احاديث يك دليل بيارين...وگر نه اگر اين احاديث را از تمام كتاب هاي روايي و احاديث اهل سنت پيدا كنم، غير از صحيح مسلم و صحيح بخاري آيا باز ميگين اين احاديث ضعيف هست . نياز به بررسي دارد؟


شما اگر بررسي ميكنين ، آيا پي به ضعيف بودن آن ميبرين يا نه؟

نجات گفت...

سلام


قوت اين دليل شما كه اين احاديث ضعيف است در كجاست؟

ناشناس گفت...

سلام

اين هم يك حديث كه در كتاب اهل شيعه هست:


در علل الشرايع بخشى از روايات سياه‌پوشى را توسط امام صادق عليه السلام اثبات مى‌نمايد:

1. وَبِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ اللُّؤْلُؤِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ بِالْحِيرَةِ فَأَتَاهُ رَسُولُ أَبِي الْعَبَّاسِ الْخَلِيفَةِ يَدْعُوهُ فَدَعَا بِمِمْطَرَةٍ لَهُ أَحَدُ وَجْهَيْهِ أَسْوَدُ وَالْآخَرُ أَبْيَضُ فَلَبِسَهُ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: أَمَا إِنِّي أَلْبَسُهُ وَأَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ مِنْ لِبَاسِ أَهْلِ النَّارِ.

حذيفة بن منصور مى‏گويد: در حيره محضر حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام بودم كه رسول و فرستاده ابى العبّاس خليفه نزد آن حضرت آمد و حضرتش را دعوت نمود، امام عليه السّلام بالاپوش بارانى را كه يك طرفش سياه و طرف ديگرش سفيد بود طلبيده و پوشيدند سپس فرمودند: توجّه داشته باشيد من اين را مى‏پوشم و مى‏دانم كه لباس اهل آتش است.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، علل الشرائع ج‏2، ص348 ، ناشر: داوري ـ قم،‌ الطبعة: الأولي.


http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=159

نجات گفت...

سلام در مورد بررسي سندي روايت هم در اين لينك:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=159


به عنوان

بررسي سند روايت :

مطالبي بيان شده، اما چون طولانيه فقط يه قسمتش را نمايش ميدم:





2. ظريف بن ناصح:

نجاشى در باره او مى‌گويد:

ظريف بن ناصح أصله كوفي، نشأ ببغداد، وكان ثقة في حديثه، صدوقا. له كتب.

ظريف بن ناصح از اهل كوفه و در بغداد بزرگ شد و زندگى كرد،‌ او در روايت موثق و راستگو و داراى كتاب هاى بود.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب‍ رجال النجاشي،، ص209، رقم: 553، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلا مى‌ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.


از سايت حضرت ولي عصر (عج)
لينك:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=159


پس اين طور هم نيست كه فقط حديث نقل شود بلكه برررس سندي هم هست.

نجات گفت...

سلام

به نظر شما اگر كسي در زمان امام حسين بود، و خبر شهيد شدن نوه ي پيامبر، را با آن مظلوميت و با آن غم با تشنگي در بيابان ميشنيد...در ماهي كه جنگ در آن حرام است...آيا خاطره ي غم بار آن را به همين راحتي بعد از 3 روز فراموش ميكرد؟


اصلا يك سال؟


اصلا هزار سال؟


چطوري ميشه آن مظلوميت را فراموش كرد؟ چطوري ميشه نسبت به خوني كه ريخته شد، بي تفاوت باشيم؟


چطوري ميشه امام حسين شهيد شود و سه روز عزاداري شود و بعد قيامش به فراموشي ها از ذهن مردم بژيوندد؟



براي احياي تاريخ اين قيام براي احياي غم و مصيبتي كه امام حسين در كربلا متحمل شد...با آن لب تشنه با آن فرزندانش...در ماهي كه جنگ در آن حرام بود...
ايشان با يزيد بيعت نكرد و به دين وفادار ماند تا جايي كه در كربلا با آن شرايط غمناك شهيد شد.

اين وفاداري و اين غمي كه در دل شيعيان آنها و محيبين آنها مينشيند آيا بعد از سه روز فراموش شدنيست؟

بعد از هزار سال فراموش شدنيست؟


چطور هم دردي كنيم؟

عاشورا بيايد و ما اندكي چهره ي عزا نگيريم؟


غمي كه در آن قيام كربلا وجود دارد آيا فراموش شود و عزايي برايش گرفته نشه؟

ناشناس گفت...

بحث سياه پوشي در روز هاي عزا نيز كه از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

در اينجا نمايش دادم و آنها نيز از منابع شما هم مطالبي نمايش داده بودند...

خوب شما دليلي براي رد و ضعف اين احاديث ارائه بدين...

khled گفت...

سلام عزيزان
من از آقاي ناشناس يك سوال داشتم آيا شما كه در ابتدا گفته ايد من اصل زنجير زني و سينه زني و طبل زني را نميدانم، آيا اين كار ها را جزئي از خرافات و بدعت ميدانيد يا خير؟

نجات گفت...

سلام


من بخاطر همين هست كه اشاره ميكنم "نميدانم"


اصلش اين است كه اگر شروع به بحث با علما و پاسخ گو هاي شيعي كنم، دلايل كافي براي رد آن خواهم داشت؟

چه دليلي دارم بگم زنجير زني بدعت است؟
و چه دليلي وجود دارد بگويد اين بدعت نيست؟




براي همين به رسم زنجير زني سينه زني و طبل زني مشكوك هستم.


گاهي بحثي كه با پاسخ گو هاي ديني ميكنم اشاره به اين ميشود كه اين كار نماد عزاداريست و اين يك نماد براي زنده نگه داشتن ياد عاشورا هست...


اما هنوز نسبت به اين مسأله مشكوك هستم..



چطور ميشود كسي محكم زنجير را بر پشت بكوبد و گاهي شروع به سرخي يا درد يا كبودي كند...
و يا طبلي بزند كه صدايش بلند است



و يا با دست راست محكم بر طرف چپ سينه كه نزديك قلب است بكوبد...مراد از محكم كوبيدن ها چيست؟





و كلاً بخاطر همين شكي كه دارم نظرم اين ميشود كه نميدانم.


اما در مورد مباحث غدير يا سياه پوشي يا مداحي مطالبي هستند...اگر اين مطالب صحيح باشند يا عاقلانه و سازگار با مسأله باشند چطور ضعيف يا بي اعتبار فرض كنيم...

جواد گفت...

با سلام
جناب آقاي نجات از اينكه بالاخره نامي را براي خود انتخاب كرديد تا بتوانيم با آن شما را مخاطب قرار دهيم خوشحالم اما نميدانم چه اصراري داريد كه به پوشيدن لباس سياه جنبه شرعي بدهيد در حاليكه بر اساس احاديث (كه قبلا توسط استاد جوادحميد ارائه شده)لباس سياه مورد اكراه قرار گرفته و تازه اگر هم كه امام حسن در خطبه بعد از وفات پدرشان لباس سياه پوشيده اند چه دليلي دارد كه آن لباس را مخصوصا براي عزاي حضرت علي پوشيده باشند و آيا اينكه ايشان هر سال در موعدد مقرر لباس سياه پوشيده و عزاداري ميكردند؟؟ آيا تكرار عزاداري و مراسم هاي سالگرد را در سيره پيامبر و ائمه مشاهده ميكنيد؟؟ آيا كتابي را سراغ داريد كه در آن از تجليل سالگرد قيام امام حسين توسط ائمه حكايت كند؟؟ وقتي حديث صحيحي پيرامون كراهيت لباس سياه به شما عرضه ميشه من نميدونم چه اصراري داريد كه اين كار را جنبه شرعي بدهيد و احاديث را قبول نمي كنيد و اين مشكل شما و همه روافض مي باشد كه سرشون را توي لاك خودشون ميكنند و حرف خودشون را بدون توجه به اطراف تكرار و تكرار ميكنند. در ضمن گريه يعقوب در فراق يوسف گريه اي مبتني بر عزاي يعقوب در مرگ يوسف نبود زيرا كه يعقوب پيامبر واقف بود كه يوسف زنده است (قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ)و تفاوت بسياري ميان اندوه فراق و عزاداري مي باشد كه هيچ دليل و برهاي شرعي و عقلي مبتني بر آن وجود ندارد

جواد گفت...

آقاي نجات سلام
خوشحالم كه اينك شما را با نامي مبارك مي شناسم الله متعال دين و دنياي شما را مبارك گرداند.
اكنون شما لطف كنيد و بفرماييد كه كدام حديث خيلي براي شما مدار اعتبار است كه شما بر مبناي آن سياه پوشيدن را رسمي ديني در اسلام آن هم در موقع عزداري ميدانيد؟در حاليكه سيدنا علي رضي الله عنه فرموده اند: «لا تلبسوا السواد فانه لباس فرعون» لباس سياه نپوشيد كه لباس فرعون است.
ونيز از امام صادق سؤال شد كه پوشيدن كلاه سياه چگونه است؟ فرمود: با آن نماز نخوان كه لباس دوزخيان است!! اما اگر منظور شما اين احاديث بالا است كه از آن چنين مطلبي به دست نمي آيد ، شايد حضرت علي عمامة سياه پوشيده اند و من هم مي پوشم. اما اين به مناسبت عزاداري نيست و يا اگر سيدنا حسن پوشيده اند به منظور نشان دادن عزاداري نبوده است بلكه لباس خود را پوشيده اند. آيا غير از اين است؟
از شما متشكرم
و اما در جواب آن دوست ناشناس كه اميد است ايشان نيز به خود اسمي انتخاب كنند، بايد بگويم كه هرگز نبايد مسلمانان سيرة سروران خود را فراموش كنند با اين سيره ما امت زنده ميمانيمواين خاطرات بايد هر ثانيه در ذهن و قلب ما جاي داشته باشدو از آن سرمشق بگيريم. اما حرف ما خيلي واضح است، آيا پيامبر در سالهاي شهادت حضرت حمزه به سوگ دوباره نشستند؟
اگر ننشستند كه ما هم اين اجازه را ندريم اما اگر شما سراغ داريد كه بايد هر سال ما وفات و تولد يك شخص را تجليل كنيم و در اين باره شما سندي داريد ارائه فرماييد.
ممنون از شما.

ناشناس گفت...

سلام


بسيار خوب در اين مورد من دنبال پاسخ ميگردم اما احياناً شايد مدتي طول بكشه..مثلا چند روز

و اما شما منظورتان حديثي از كتب شيعه بود يا سني؟


اگر شما در مورد كراهيت لباس سياه حديث ميگين من هم از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر احاديثي نشان دادم..




اگر ممكنه شما چند روايت از كتب شيعه و از كتب اهل سنت در رابطه با اكراه لباس سياه ارائه بدين تا سوال كاملتر بشه..


در مورد سنديت آن احاديث هم بحث بشه،

ناشناس گفت...

سلام

در قسمت اول ، چند روايتي در مورد عزاداري و زنده نگهداشتن ياد و خاطره ي امامان از كتب شيعي ارائه ميدم


يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَافْرَحْ لِفَرَحِنَا وَعَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

ريّان بن شبيب مى‌گويد در نخستين روز ماه محرّم به محضر امام هشتم (عليه السلام)رسيدم، به من فرمود: ... اى پسر شبيب اگر مى خواهى در درجات عالى

بهشت با ما باشى، پس در حزن ما اندوهگين و در شادى ما مسرور باش، و بر تو باد ولايت و دوستى ما، كه اگر مردى ]در اين جهان[ به سنگى مهر ورزد،

خداى متعال او را در روز قيامت با همان سنگ محشور مى كند.

المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج14، ص503 ، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء -

بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983م.


از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر
لينك
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=159

ناشناس گفت...

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ تَجْلِسُونَ

وَتَتَحَدَّثُونَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ نَعَمْ قَالَ إِنَّ تِلْكَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا فَأَحيُوا أَمْرَنَا إِنَّهُ مَنْ ذَكَرَنَا وَذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابَةِ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَلَوْ كَانَتْ أَكْثَرَ

مِنْ زَبَدِ الْبَحْر.

بكر بن محمد ازدى مى‏گويد كه: امام صادق عليه السّلام از من پرسيد: آيا به دور هم مى‏نشينيد و از ما ياد مى‏كنيد؟ عرض كردم: آرى، فدايت گردم!

حضرت فرمود: براستى من اين گونه مجلس ها را دوست دارم، بر شماست كه ياد و خاطره ما را زنده نگاه داريد، زيرا كسى كه از ما ياد كند، و يا اگر از ما در

نزد او نامى برده مى‏شود به اندازه بال مگسى (براى ما) اشك بريزد، خداوند همه گناهان او را اگر چه از كف روى دريا هم افزون تر باشد، مى‏آمرزد.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي 381 هـ)‏ ‏ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص187 ناشر: دار الرضى‏،‌ قم،‌ چاپ اول 14069هـ


از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر
لينك:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=159

جواد حميد گفت...

دوست خوبم آقاي ناشناس .سلام
نميدانم كه شما همان آقاي نجات هستيد يا كس ديگري . به هر حال خوب است كه يك نام داشته باشيد. خدا خيرتان دهد.
عرض شود كه من به همين علت قبلا در ستون نظرات نوشتم كه شما لطف كنيد مطلب شعاير حسيني را در همين وبلاگ ملاحظه فرماييد. از جمله همين فرمودة سيدنا حضرت علي كرم الله وجهه يعني : لاتلبسواالسواد... و آن حديث بعدي ،نيز از مصادر معتبر شيعه گرفته شده است و آن جاآدرس مكمل اين حديث تحريم پوشش لباس سياه از ديدگاه شيعه را ميتوانيد ملاحظه فرماييد.
دوست عزيزم: اصل بحث از نظر اهل سنت،روي اين است كه رسم سياه پوشيدن در ايام عزاداري رسمي غير اسلامي است و اصلا اساسي ندارد . نه اين اساسا لباس سياه پوشيدن اشكال چنداني داشته باشد به صورت پوششي عادي به شكل كلاه و...
در احاديث اهل سنت آمده است كه :1657 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِيٍّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ سَلَمَةَ عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ عَنْ جَابِرٍ قَالَ
دَخَلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَكَّةَ يَوْمَ الْفَتْحِ وَعَلَيْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ
قَالَ وَفِي الْبَاب عَنْ عَلِيٍّ وَعُمَرَ وَابْنِ حُرَيْثٍ وَابْنِ عَبَّاسٍ وَرُكَانَةَ قَالَ أَبُو عِيسَى حَدِيثُ جَابِرٍ حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ.اين حديث را ترمذي روايت كرده است.

يعني اين كه نبي اكرم به روز فتح مكه در حالي كه عمامة سياه داشتند به آن جا داخل شدند.
3556 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الصَّبَّاحِ أَنْبَأَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ رَجَاءٍ الْمَكِّيُّ عَنْ ابْنِ خُثَيْمٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَيْرُ ثِيَابِكُمْ الْبَيَاضُ فَالْبَسُوهَا وَكَفِّنُوا فِيهَا مَوْتَاكُمْ. اين حديث را ابن ماجه روايت كرده است و...
يعني بهترين لباسها سفيد است آن را بپوشيد و به مردگان خود نيز بپوشانيد.
اينها از باب تشويق است .
اما حرف ما روي لباس سياه به عنوان لباس عزاداري است كه روافض به آن التزام دارند و خيلي هم حساس اند اين رسم در اصل عرفي ايراني و يوناني است و شايد در جاهليت اعراب نيز وجود داشته باشد اما اسلام به عنوان يك دين هيچگاه آن را علامتي براي عزاداري مشخص نكرده و به رسميت نمي شناسد. تشكر از شما

ناشناس گفت...

و اما روايتي كه پيامبر خود امر بر جامه عزا ميكند...






عن أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ قالت لَمَّا اصيب جَعْفَرٌ أَتَانَا النبي صلى الله عليه وسلم فقال أمى ‌البسي ثَوْبَ الْحِدَادِ ثَلاَثاً ثُمَّ اصنعي ما شِئْتِ.

اسماء‌ بنت عميس مى‌گويد:‌ هنگا مى‌كه جعفر به شهاد رسيد، رسول خدا صلى الله عليه وآله به من فرمود:‌ مادر من! سه روز جامه عزا در بر كند پس از آن

هرچه خواستى انجام بده.

أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني، (متوفاي241) ‌مسند، ج 6، ص438 ح 27508 ، ناشر: مؤسسة قرطبة مصر.


از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر
لينك:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=159

ناشناس گفت...

معني حداد :

از نظر لغت واژه (حداد)‌ به معناى ترك زينت و آرايش و بوى خوش و در بر نمودن لباس سياه است. حدت المرأة على زوجها؛ يعنى زن پس از مرگ شوهر

زينت و آرايش را ترك كند و در اندوه او لباس حزن كه همان لباس سياه است برتن كند.

ابن منظور در اين باره مى‌گويد:

والحِدادُ: ثياب المآتم السُّود. والحادُّ والمُحِدُّ من النساء: التي تترك الزينة و الطيب؛ وقال ابن دريد: هي المرأَة التي تترك الزينة والطيب بعد زوجها للعدة. حَدَّتْ تَحِدُّ

وتَحُدُّ حدّاً وحِداداً، وهو تَسَلُّبُها على زوجها.

حداد لباس سياه ماتم است . حاد و محد زنانى است كه آرايش و استعمال بوى خوش را ترك مى‌كند. ابن دريد گفته است: حاد و محد زنى است كه آرايش و بوى

خوش را بعد از فوت شوهر به خاطر عده ترك مى‌كند. حدت،‌تحد و حداد لباس سياه در بر كردن زن در فراق شوهر است.

ابن منظور الأفريقي المصري، محمد بن مكرم الوفاة: 711 ، لسان العرب ج 3 ، ص143، دار النشر: دار صادر- بيروت، الطبعة: الأولى.


از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر
لينك:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=159

ناشناس گفت...

حاكم نيشابورى مى‌نويسد :

قال بن عمر وحدثتنا عبيدة بنت نائل عن عائشة بنت سعد قالت حد نساء، الحسن بن علي سنة.

زنان تا يك سال، براى حسن بن على لباس سياه پوشيدند.

الحاكم النيسابوري، محمد بن عبدالله، (متوفاي: 405 هـ)، المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص189، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية،

بيروت الطبعة: الأولى 1411هـ - 1990م

شبيه همين مضمون را در تاريخ مدينه دمشق نقل مى‌كند:

عن عائشة بنت سعد قالت: حدت نساء بني هاشم على الحسن بن علي سنة.

زنان بنى‌هاشم تا يك سال براى حسن بن على لباس سياه پوشيدند .

الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله، (متوفاي: 571 )، تاريخ مدينة دمشق، ج 13، ص295، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة

العماري،‌ ناشر: دار الفكر، بيروت- 1995


از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر
لينك:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=159

ناشناس گفت...

ب: سياه پوشي زنان هاشمى ‌در مدينه

بعد از اين كه اهل بيت امام حسين عليه السلام از كوفه و شام به مدينه رسول خدا صلى الله عليه وآله بر گشتند، تمام زنان بنى هاشم با پوشيدن لباس سياه به

عزادارى پرداختند.

روايت ذيل بيان‌گر اين ماجرا است:

عن الحسن بن ظريف بن ناصح، عن أبيه، عن الحسين بن زيد، عن عمر بن علي بن الحسين، قال: لما قتل الحسين بن علي عليهما السلام لبسن نساء بني هاشم

السواد والمسوح وكن لا يشتكين من حر ولا برد وكان علي بن الحسين عليهما السلام يعمل لهن الطعام للمأتم.

ابوحفص عمر، فرزند امام سجاد و برادر ناتنى امام باقر مى‌گويد: زمانى كه حسين بن على(عليهما السلام) به شهادت رسيد، زنان بنى‌هاشم لباسهاى سياه و

جامه‌هاى خشن مويين پوشيدند
و از گرما و سرما شكايت نمى‌كردند و پدرم، على بن الحسين(عليهما السلام) به علت (اشتغال آنان به) مراسم عزادارى،

برايشان غذا آماده مى‌كرد.

أحمد بن محمد بن خالد البرقي، (متوفاي274) المحاسن، ج2 ص420 ، تحقيق: السيد جلال الدين الحسيني، ناشر: دار الكتب الإسلامية،‌ طهران، الطبعة

الأولي1330 ش

اين روايت از نظر سند نيز معتبر است ( بحث سندى آن در بخش سوم مطرح شده است) و از نظر دلالت هم كاملاً‌ معنايش روشن است .








از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر
لينك:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=159

ناشناس گفت...

و اين كه:




چرا عزاداري براي امام حسين (ع) وياران با وفايشان از اول محرم آغاز مي شود با اين كه ايشان در دهم محرم به شهادت رسيدند ؟



پاسخ :

اولا: با آغاز مام محرم مصائب امام حسين (ع) ويارانش تداعي مي شود وسيره ائمه عليهم السلام نيز احياي دهه محرم بود همان طوري که امام رضا (ع) مي فرمايند کان أبي إذا دخل شهر المحرم لا يري ضاحكا و كانت الكآبة تغلب عليه حتي يمضي منه عشرة أيام فإذا كان يوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته وحزنه وبكائه ويقول: هو اليوم الذي قتل فيه الحسين صلي الله عليه.
يعني: وقتي ماه محرم فرا مي رسيد در پدرم امام کاظم عليه السلام آثار شادي ديده نمي شد و همواره غمگين بودند ، روز دهم ، روز مصيبت و اندوه و گريه او بود و مي فرمود : در اين روز بود که حسين عليه السلام را به شهادت رساندند.

امالي صدوق، ص 78 و بحار الانوار، ج 44 ص 284.










ثانيا: در عرف رسم براين است که تجليل از خاطره خوب و يا تلخ به صورت دهه برگذار مي شود مانند دهه فجر و دهه ولادت رسول اکرم (ص) و دهه فاطميه و غيره.

ثالثا: به خاطر اين که در طول ده روز فرصت مناسي باشد براي تبين اهداف عالي حضرت سيد الشهداء عليه السلام و فلسفه سوگواري براي آن حضرت مانند:

1 . حيات مجدد اسلام واحياي سنت .

2 . حفظ مکتب و شريعت بود .

3 . تحکيم باورهاي ديني مردم با آشنا شدن توده هابا معارف ديني.

4 . پيوند عميق عاطفي ميان امت والگوهاي راستين.

5 . اعلام وفاداري نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم.

براي اطلاع بيشتر مي توانيد در بخش مقالات، مقاله عزاداري ، بخش هشتم ،اهداف بزرگ مجالس سوگواري را مطالعه فرماييد.



موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر
لينك:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=159

ناشناس گفت...

سلام


آقا جواد

عذر ميخوام هنوز مطلبي كه داشتم ارسال ميكردم به پايان نرسيده بود،

مگر بيشتر آنچه دارم با شما با آن بحث ميكنم از مباحث و مقالات اين سايت نيست:


www.valiasr-aj.com
اگر واقعاً بر اين باور هستين كه جواب و دليل كافي داري پس چرا خودتان مستقيماً از آن سايت نميپرسي؟


تا جايي كه من مثل يك واسطه از مقاله هاي آنجا نقل ميكنم.


اما من قبول دارم كه پوشش سياه مكروه است، حتي فكر كنم علماي امروزي هم در اين مورد نظر هايي دارند.


اما از كجا ميدانيد كه مطلقاً مكروه است؟



حتي اگر از كتب ما احاديثي ميابيد، از كجا ميدانيد مطلقاً مكروه شده؟


بلكه شايد آيا اين پوشش در ايامي كه هيچ مناسبت خاصي ندارد شايد مكروه شده؟





ما آب را حلال ميدانيم..، اما اين آب كه مطلقاً در هر شرايطي كه حلال محسوب نميشود،
اگر آب، آبي باشد كه غصب شده و صاحبش ناراضيست شايد حرام هم باشد...
يا اين كه همين آب در اختيار كسي باشد..اگر در كنار او كودكي تشنه باشد و از تشنگي بخواهد هلاك شود و او با آن آب هم استحمام كند و هم بنوشد، و يك قطره هم به آن كودك ندهد، آيا در اين شكل هم استفاده از آن آب در اين شرايط و آن شرايط برابر است؟

لباس سياه هم همچنين،


رنگ سياه رنگي غمناك است و پوشيدن آن به منظور نماد عزا و همدرديست...



اگر اصلا اين حرف ها را بدون وجود حديث قبول ندارين من حديث هم نمايش دادم،

پرسيدين از كجا معلوم سياه پوشي امام بخاطر عزاداري بوده...درسته؟


در جواب نظرم اين است كه خود حديث بر اين اشاره دارد كه براي عزاداري بوده...



اگر در پست شعائر حسيني واقعا مطالبي بيان شده كه ارزش و دليل كافي براي اثبات سخن اهل سنت را دارد، چرا قسمتي از آن مطالب را به عنوان دليل و مدرك در اين سايت:


www.valiasr-aj.com
نقل نميكنيد؟ كه نمايش داده شود و ديگران هم ببينند؟

ناشناس گفت...

سلام


اين در حالي است كه در اين سايت:


www.valiasr.com بعضي از اهل تسنن مطالبي بيان ميكنند

و گروه پاسخ گو به شبهات و ديگر افرادي كه در آنجا هستند آن مطالب را رد ميكنند...و نتيجه بحث درستي دلايل شيعي ميكند


من اسمم نجات هست 19 سال دارم

فرضاً در همينجا بحث كنيم و من كم بيارم...مگر چند سال علوم قرآن و حديث خواندم كه بيام تمامي سوالات شما را چه به وسيله ي نقل و چه به وسيله ي استدلال خودم رد كنم؟
فوق فوقش اگر شما در اين بحث نظرتان را ثابت كرديد...ديگر اگر به درستي نظرتان اگر شكي ندارين چرا به آن سايت نميرين تا با ارسال نظر و پست با افراد آنجا بحث كنين...

همانطور كه من به اين وبلاگ آمدم...و نظر دادم...
ديگر اين چه توجيهي ميتواند داشته باشد؟

ناشناس گفت...

سلام


در مورد اين كه ميگين ايران اين رسم سياه پوشي را تقليد كرده من اون همه حديث نشان دادم...كه دليلي بر اين ميشود كه در زمان پيامبر و امامان هم بوده..

اصلا مداحي
خود مداحي مگر چيست؟
حتي ذكر مصيبت هم نوعي مداحيست...

پس حسان بن ثابت يا دعبل خزائي كه بودند...؟

ناشناس گفت...

سلام


دليل شما اگر قطعي و عقلاني و معتبر است چرا بر كسي همچون من ثابت ميكني كه يك نفر هستم كه دوست دارم از امامت دفاع كنم؟

چرا در جاهاي معتبر آن را مورد بحث قرار نميدين؟

اگر دليل دارين چرا در سايت هاي شيعي در انجمن هاي شيعي آن را مورد بحث قرار نميدي؟

تا با دلايلت دليل تطرف مقابل را رد كني؟





حالا يا دليلت را اينجا بگو تا آنجا نقل كنم و پاسخش را اينجا نمايش بدم


يا خودتان مستقيماً رجوع به اين سايت كرده:


www.valiasr-aj.com


و دليل كافي براي رد كل عقايد شيعي را ارائه بدين...مدير آن سايت فكر كنم آية الله قزوينيست كه مناظره هايي هم داشته

و فايل هاي صوتي مناظره در قسمت مناظرات هست


با آقاي مرادزهي مناظره كرده...


با شبكه ي المستقله مناظره كرده...

با آقاي ملازاده مناظره كرده...


اگر دليلتان معتبر است چرا براي رد عقايد شيعي در سايت هاي معتبر اقدام نميكنيد؟

اصلا آيا اين وبلاگ با آن سايت يكيست؟

جواد حميد گفت...

عزيزان سلام
بازهم خواهشمندم كه نام مستعاري چيزي براي خود انتخاب كنيد تا مباحث ما تو در تو نشود.
و اما اين حرفهاي را آقاي ناشناس به نام حديث نوشته اند، چيزي به جز دروغهاي جعل شده نيست. فقط يك حديث كه مربوط به زنان سيدما حضرت امام حسن است و كلمة حداد در آن به كار رفته است مورد قبول است ، اما شما را به خدا قسم به من بگوييد چه كسي كلمه حد و حداد را به معني لباس سياه ميداند!!حداد همان ترك زينت است بنده گان خدا نه لباس سياهچرا حق را به باطل مي آميزيد!!!
و اما آقانجات گل كه خدا نجاتت را از شر رافضه بدهد، شما ماشاءالله آدم با استعدادي هستيد و خدا را شكر كه چشم بسته در مسير زندهگي اعتقادي خود نميرويد. برادر خوب من ، من قبلا بايك دكتور رافضي به نام دكتور عليرضا كاوند بروجردي كه به همن نام وبلاگي دارد بحث داشتم شما ميتوانيد مناظرات من و اورا در وبلاگ حقيقت ايمان مكمل بخوانيداما آن دكتور حاضر نشد با من مناظره كند.
سايت هاي كه شما ميگوييد همه جيره خواران رژيم ايران اند آنها نظرات واقعي را منتشر نميكنند وگر نه من حاضرم با آنها بحث كنم . اما اين وبلاگ كه فعلا شما در آن هستيد هرگز نظرات شما را سانسور نميكند و مانع نشر آن نميشود و قبلا دو تن از استادان دانشگاههاي ايران نيز در ستون نظرات مقالة نامه عمر بن الخطاب رضي الله عنه به يزدگرد ساساني در هيمن ولاگ با من بحث كردند.خوب است كه شما از آنها دلايل شان را گرفته و به اين جا منتقل كنيد تا سيه روي شود هركه در او غش باشد.تشكر

ناشناس گفت...

سلام

شايد عده ي كمي از شيعيان بيايند و در اين سايت بحث كنند


اگر اين بحث كردن را دوست داريد و اگر واقعاً دليلي داريد كه ميخواهيد همگان بشنوند و بفهمند، چرا در اون سايت مطرح نميكني كه هم بحث كني و هم تعداد بيشتري از شيعيان و اهل سنت ببينند..



اثبات حرف هاي شما و رد حرف هاي من به وسيله ي اين مطالبي كه شما مطرح ميكني...فوقش شايد ديگر من جوابي نداشته و از اين سايت برم...


دو نفر از اهل تسنن در اين انجمن مناظره كردند:


http://www.al-mobin.com/kalam/index.php?topic=487.0



نام كاربري:

moslem


ايشون مناظره كردند و بعداً يك نفر ديگر هم به مناظره اضافه شد:

نام كاربري:

خالد



چرا شما هم مثل من كه در اين سايت بحث كردم دلايلي نميابيد كه برين و در اين سايت:


www.valiasr-aj.com

بحث كنين؟

حميد گفت...

آقانجات
البته من هم بيكارنيستم و شايد زود زود نتوانم به شما پاسخ دهم ، ولي سر فرصت حتما به خدمت ميرسم. فعلا خدا نگهدار تان.شما ميتوانيد سوالات خود را مطرح كنيد سر فرصت همه را به شما ان شاءالله جواب ميدهم تشكر از شما .

نجات گفت...

سلام آقا حميد


مگر چقدر من تخصص و تحصيل دارم كه ميخواهي با من مناظره كني...احياناً اگر سوالي هم پرسيدي شايد من هم آن را در يك درگاه پاسخگويي مطرح كنم و جواب بگيرم...و در اينجا نمايش بدم...


پس چرا خودتان مستقيما به آن مراجعه نميكنيد؟


مثلا اين سايت:

www.valiasr-aj.com


البته با تجربياتي كه دارم دير پاسخ ميگن اما پاسخ ميگن...


چرا آنها را دروغگو ميدانيد...


اگر اينطوري فكر كنيم يعني آن همه تحصيلاتشان را بي ارزش دانستيم؟


آقا جواد


چه دليلي داري كه بگي آنها حقيقت رو نمايش نميدن...؟


وقتي حديث ميارم و نشون ميدم ميگي جعليست..


من فكر كنم چون با نظر شما جور در نمياد ميگي جعليست

مگر يك حديث جعلي را چند كتاب معتبر نقل ميكند؟


اگر جعليست چرا اون سايت نمايش داده؟


اگر ميخواهين بگين اون سايت نظر ها را نمايش نميده، لطفا دليل

دليل بيارين...

نجات گفت...

سلام آقاي جواد وقتي در يك دادگاهي باشي و از اين سايت:
www.valiasr-aj
شكايت كني كه چرا نظرات و حقايق را منتشر نميكند،


آيا قاضي اين را ميپذيرد؟


خودتان امتحان كردين؟


اصلا با آن سايت بحث كردين؟


پس اون همه نظر را كه بعضي از آنها اهل سنت هستند و بحث كردند را جعلي و دروغ ميداني؟

شما دليلي بيار كه آن احاديثي كه نقل كردم جعليست...


اشكال آن در كدام راوي آن است؟
اشكال كتابهايش چيست؟

بعضي احاديث از كتاب هاي متفاوتي نقل شده.
يعني همه جعلي نقل كردند؟



مگر همه ي روايت هاي صحيح در صحيح مسلم و صحيح بخاريست؟





من نميخوام باز بحث را عوض كنم اما همين نسبت هذيان كه در صحيح بخاريست چيست؟

نجات گفت...

سلام


در اين لينك:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=8


در مورد همين گونه كار هاي عمر با ذكر نام كتب معتبر هست.

ناشناس گفت...

سلام
من از شما سوالي دارم

مگر احاديث ديگري كه نقل شد چشون بود؟

اشكال از كتابشان بود؟
اشكال از راويان حديث بود؟
اشكال از مؤلف بود؟


همنيجوري كه نميتونين بگين اين حديث جعليت و آن حديث قبول است.

جواد گفت...

با سلام
ببینید آقای نجات من نمیدونم که هدف شما از آمدن به این وبلاگ چیست؟؟ اگر دنبال حقیقت و کشف حقایق و یا دفاع از عقاید خود هستید و با منطق و دلیل قصد مباحثه در زمینه عقیده دارید فأهلا و سهلا و جای مناسبی را انتخاب کردید که حتما نظرات شما منتشر و پاسخ مناسب ارائه خواهد شد ولی اگر برای تبلیغات و بازاریابی برای سایت خاصی تلاش میکنید بهتر است بگویم که بیهوده آب در هاون نکوبید بنده هدفم از ایجاد چنین وبلاگی انتشار داشته ها و دفاع از آنها و در مواردی بحث با کسانی هست که به دنبال حقیقت میگردند. لطفا تبلیغات سایت و یا منبع خاصی را در اینجا بیان نکنید و اگر تمایل به ادامه بحث دارید و برای تبیین عقاید و نظریات خود تلاش میکنید کافی است که با اتخاذ نام و یا عنوان نظرات خویش را مطرح نمایید و اگر هم تمایل داشته باشید همانگونه که قبلا هم پیشنهاد کردم مطالب خود را به صورت مشخص دسته بندی نموده و با نشر آن در صفحات اصلی وبلاگ به مناظره و مباحثه علمی و منطقی بپردازیم. بنده سؤال خاصی از سایت ویژه ای ندارم که بخواهم از آنها سؤال کنم بلکه برای تبیین اندیشه و عقیده ام چنین موقعی را ایجاد کردم و هر کس که در این موارد شبهه و شکی دارد کافی است در همینجا تشریف آورده و به مطالعه موضوع بپردازیم. در ضمن همین وبلاگ هر چند به نظر شما حقیر و کم رونق هست اما باز هم خوانندگان و متواجدین خاص خود را دارد که در مقابل ایشان موظف به پاسخگویی و ارائه مطالب می باشیم. بنابراین من بعد نظرات شما در صورتی که دارای نام و عنوان باشد پاسخ داده خواهد شد و مجددا از شما خواهش میکنم که از تبلیغات هر سایتی را در اینجا پرهیز نمایید. و من الله توفیق

نجات گفت...

سلام


در قسمت اذان مطالبي بيان كردين كه به عنوان يك بحث و نكته ميتوانست در يك سايت پاسخگويي مطرح شود و پاسخ داده شود،


اما العان در اينجا به مطالب خارج از بحث سياه پوشي ميپردازيد،






در مورد خودم بايد بگم، من به منظور تبليغات اينجا نيستم...نه


من ميخوام از عقيده ي شيعه دفاع كنم از امامت امام علي دفاع كنم، نگذارم وبلاگ نويسان مطالبي را مطرح كنند و بدون جواب باقي بماند و خوانندگان فكر كنند شيعه براي اين طلب هيچ دليلي ندارد...و به اين سبب براي جدال و نسبت مشرك و كفر به شيعه با اطمينان تر باشد...



همينطور ميخوام نكاتي كه در سايت هاي پاسخ گويي بي اشاره باقي ميمونه را مطرح كنم و آنها هم پاسخ داده شوند تا شبهات ريشه كن شود...

كاظم گفت...

سلام بر استاد جواد حميد عزيز، موحد قهرمان!
ميدونين آقاي حميد اينا به مشت آدماي مزدوري هستند كه آخندواايشنو استخدام كردن كه به مسلمونا مزاحمت ايجاد كنن. اون كسي كه خودشو نجات معرفي ميكنه دروغ ميگه، حالا چون در اين گفتگو كم آورده روش نميشه خودشو معرفي كنه! وگر نه حق و باطل به سن و سال آدمي چه ربطي داره .
ماشاءالله كه وبلاگ حقيقت ايمان با توجه به عمر كمش الان توي ايران درحال مطرح شدنه و خيلي از مطالب سودمندش استفاده ميشه چون مردم ميدونن هيچ دروغ و افراط و تفريطي توش منتشر نميشه. و راه اسلام اصليو به همگان نشون ميده.
منم با نظر شما موافقم اگه اين آقا واقعا ميخواد چيزي بدونه بايد فقط خودش اينجا باشه نه اين كه هر دم يه سايتو به ما معرفي كنه.شيعه چيه كه سايتش باشه! به جز دروغ و غلو مگه ميشه چيزي ازين آخندواي خمس خوار شنيد؟
من كسي ام كه بيش از سي سالو با اين آخنداي دزد به سر كردم تا اين كه با همين وبلاگ شما حقيقت ايمانو دريافتم والان از اين تاريكي بحمدالله نجات پيدا كردم . خدا خيرتون بده. منم فكر ميكنم وقت تونو روي ايجور افراد نزارين شما حرف خود تونو زديد الان هركس خودش ميدونه و كارش!

نجات گفت...

سلام


اگر نظر من را در صورت داشتن نام كار بري جواب ميدين..

پس چرا در قسمت نظرات گذينه ي نا شنان وجود دارد،






من براي اين دارم اسم آن سايت را ميبرم كه هم ذكر منبع شود، و هم معرفي جايي بهتر از پاسخگويي شخصي خودم باشد...چون من براي استدلال همانطور كه ميبيني بيشتر از اون سايت مطلب نقل ميكنم...








و اما از شما در خواست دارم كه اشكال اون احاديثي كه گفتي جعليست را بگي تا در صورت نياز در اون سايت مطرح كنم كه هم اينجا پاسخ داده بشه و هم اونجا نكات مهم بي جواب نمانه.

نجات گفت...

سلام


آقاي كاظم


دليلي براي اين داري كه من از كار كنان رژيم هستم و به منظور اهداف سياسي در اينجام..


اگر شما اينطوري ميتوني برداشت كني من هم ميتونم اينطوري برداشت كنم...
من خودمو معرفي كردم...
نجات هستم (پسر
19 سال دارم
اهل گيلان
از مذهب تشيع ميخوام دفاع كنم.

گفتگويي كه در آن سايت با پاسخگو هاش داشتم را ميتونين ببينين...
حتي اسم فاميليم هم اونجا هست...

در همين جا:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=1957




من هم ميخوام پاسخ اين مباحث را بدم...يا از مراكز پاسخگويي كمك بگيرم.

نجات گفت...

سلام آقا جواد


اگر سوال خاصي از درگاه هاي پاسخ گويي ديني ندارين


پس چطور ميشود اين همه مطلب در وبلاگتان نمايش ميدين؟ منظور من همين مطالبه...اگر در اينجا مطرح بشه...مورد بحث قرار نميگره...يا اگر بگيره گه گاهي و آنهم نه به شدت يا كيفيتي كه در سايت هاي معتبر ديگر ميتوان بحث كرد...


من به خودم اين حق را دادم كه اگر آنها به سراغ بحث نميايند بحث به سراغ آنها بيايد...براي همين من به اين وبلاگ ميام و بحث ميكنم...

كاظم گفت...

سلام برادر نجات
ببين آقاجان من الان حدود چهل سال از عمرم ميگذره ، شيعه هم هستم، اما ميدونم كه شيعه واقعي به ايجور خرافات عقيده نداره مثلي كه خودت الان بحمدالله متوجه شدي زنجير زدن و قمه زدن و سينه زدن و ايجور كارا بده و در اسلام جايي نداره البته اين سياه پوشي هم كه خودت الان دونستي كه حداقلش كراهتشه!خوب اينام همينو ميگن!
الان خودت نگاه كن چه جوري ميتونيم من و تو كه هر دوشيعه هستيم اين تناقض ميان احاديث شيعه رو حلش كنيم؟ يعني چه امام علي عليه السلام ميگه نوحه نكشين، ميگه لباس سياه نپوشين اما او ور تر در همين كتاب يكي اومده گفته هردوي اين كارو انجام بديد كه فلان امام گفته!! خوب معلومه بايد يكي ازين دو روايت جعلي باشه وگرنه چه جوري يك امام ميگه اين كار بده اما يكي ديگه ميادو ميگه اين كار خوبه؟
ولي ما به عنوان يه مسلمون مسئوليم كه به عقل مون رجوع كنيم و سيرة پيامبر مون رجوع كنيم و اوچيزي رو قبول كنيم كه با قرآن و روش پيامبر صل الله عليه و آله مطابق باشه.
الان اين وبلاگ نوشته كجا پيامبر اومدند و هرسال براي عزيزاشون عزاداري كردند؟ كجا فوت و تولد عزيزاشونو همه ساله با مراسم برگزار كردند؟ خوب وقتي اونا نكردن ما چرا اين كارارو ميكنيم و اين بساطاي خرافات رو هموار ميكنيم و هرماه يكي دو مناسبت ايجوري داريم؟
من الان امسال توي محرم همراه با خانواده اصلا از خونه هامون بيرون نشديم همونجا قرآن خونديم و به روح مولامون بخشيديم و براش اشك ريختيم.و من فكر نميكنم اين كار مشكلي داشته باشه چون ما نه سياه پوشيديم و نه زنجير زديم و نه هم سينه زديم و نه هم عزا گرفتيم فقط ياد و خاطره مولا حسين عليه السلام رو زنده نگر داشتيم والسلام

جواد حميد گفت...

سلام به عزيزان
به به كاظم آقاي گل چه عجب قدم رنجه فرموديد و ما را بعد مدتها مفتخر به حضور مبارك خود گردانيديد! به هر حال خوش آمديد و اميدوارم كه بيشتر از نظرات شما بهره مندشويم.
آقا نجات عزيز به شما هم عرض سلام و وقت به خير دارم.
عرض شود كه وبلاگ حقيقت ايمان قصد جدل با هيچ كس و گروهي را ندارد، بلي در فضاي مجازي خيلي مواقع است كه بر اساس سليقة خود كار ميكنند اما هدف ما پخش و نشر اسلام اصيل بدون تعصب مذهبي است و قصد مناظره باكسي را نداريم كه به هرجا صدايي بالا شد آنجا خود را انداخته و سرو صدا به پاكنيم بلكه هدف ما اين است كه بتوانيم حق رابراي حقجويان آشكار سازيم و دين را از چنگ دكانداران ديني نجات دهيم و رابطة مردم با با پروردگارشان طوري كه شايسته است بدون واسطه ها برقرار كنيم و امت اسلامي را از شركيات و خرافات وبدعات پاكيزه گردانيم و در اين راه هيچ منفعت شخصي هم به ما نميرسد نه از كسي ميخواهيم كه به ما خمس بدهد و نه قصد صيغه كردن نعوذ بالله ناموس كسي را داريم...
و اين كه با شما هم بحث ميكنيم بر اساس مسئوليت ديني ماست و به اين ميماند كه شما به خانة ما آمده و ميخواهيد با ما صحبت كنيد. ورنه همين گفتگو با شما را نيز قطع ميكردم.
من قبلا هم به شما گفتم كه فقط يك سوال مهم و يا حديثي كه شما آن را خيلي قبول داريد مطرح كنيد تا من روي آن با شما دقيق صحبت كنم . اما در اينجا چند نفر مداخله ميكنند و بي نام و نشان هم هستند و حرفهاي بي ربط هم ميزنند و من نميتوانم به همة اين حرفها جواب بدهم چون وقتش را ندارم و مهم هم نيستند.
ولي هركس كه بحثي منطقي دارد بايد نام خود را درج كند تا افراد هريك به پاسخ خود برسند. خدا نگه دار

نجات گفت...

سلام..

در مطلبي از همين سايت


valiasr-aj.com


اشاره شده بود كه بعضي از همين احاديثي كه از كتب شيعه نهي ميكنند انسان را، از سند ضعيفي برخوردار هستند...اگر بخوايي باز لينكش را ميدم...


اما آقا، برادر...شما 40 سال دارين و احترامتان نسبتاً بايد رعايت بشه...



اما اگر بخواييم همه چيز را با يه حكم بشناسيم مثل منطق فازي:




يا عضو مجموعه هست يا عضو مجموعه نيست...





اينطوري خيلي چيزا به هم ميريزه..درسته؟






من يك مثال ميزنم...خيلي عذر ميخوام اما هم بستري با همسر حلال است...و شايد ثواب هم دارد...اما اگر اين عمل در جلوي چشم مردم و در مكان عمومي صورت بگيرد شايد حرام باشد...
پس اين شرايط با آن شرايط فرق داره...











آب حلال است...اينو همه ميدانند...، اما اگر كودكي تشنه كنار شما باشه، و شما آب داشته باشيد...و با آن استحمام كنيد، بنوشيد خودتان را سرحال كنيد، اما يك قطره به آن كودك ندهيد...


آيا اين گونه آب خوردن با اين آن گونه آّ خوردن كه هيچ تشنه اي در كنار شما نيست...برابر است؟




لباس سياه هم همينطور، اين لباس به معني همدردي هست...و احاديثي هم آوردم كه نشان از اين دارد كه اين در‌آن زمان هم بوده..



متاسفانه من يك نفر هستم و جواب ها براي اين سوال مفصل و زياد هست و من نميدانم تا كجا ميتوانم يك نفره با چند نفر بحث كنم...
ممنون

نجات گفت...

سلام...
لطفا اگر ميشه اون احاديث را چگونه ضعيف دانستيد و رد كرديد...لطفا دليل ارائه بدين...


در قسمت اذان مطالبي بيان كردين كه به عنوان يك نكته ميتوانست در يك سايت پاسخگو مطرح بشه و نمايش داده بشه..اما اين مطالبي كه العان اينجا بيان ميشه خوب چقدر مربوط به بحث هست؟

نجات گفت...

سلام..


اگر قرار باشد همه چيز را با يك حكم بشناسيم من يك سوال دارم...


روزه حلال است يا حرام؟


اگر حرام است چرا در رمضان واجب است؟
و اگر واجب است چرا در عيد فطر حرام؟


پس من هم بايد بگم قطعا يكي از اين دو درست است...


آيا اين صحيح است؟

نجات گفت...

سلام بحث سياه پوشي و عزاداري ها نوعي مباحث فرعي هستند...

آنچه من هرگز از آن جدا نخواهم شد امامت حضرت علي هست......هرگز جدا نخواهم شد...

بعضي از اهل تسنن دارن مارا به شرك محكوم ميكنند آخه براي چه؟

نجات گفت...

سلام من از آقا كاظم سوالي دارم...



اگر امام به شما فرمان دهد اين كار بد است و انجام نده...



انجام نميدي؟




اگر بعد از چند روز فرمان دهد اين كار خوب است و انجام بده...




انجام ميدي؟


يا در برابر فرمان سرپيچي ميكني؟

نجات گفت...

سلام اگر به علم امام معتقد باشيم


وقتي نهي ميكند دليلي دارد و وقتي توصيه ميكند دليلي دارد..


اگر ما سرپيچي كنيم مثل اين است كه زيادتر از امام ميدانيم..درست است؟

كاظم گفت...

سلام و صد سلام به استادخوبم جواد حميد!
ميدونيد استاد چند وقته كمي گرفتاريام زياد تره شده يك كار ساختماني نيمه تموم دارم كه باهاش حسابي گرفتارم. به همين علت نميتونم زياد مزاحم شما باشم ولي هيچ وقت از دعا شما رو فراموش نميكنم كه موجب هدايت من شديد و هميشه ممنون حضرت عالي هستم.
آقا نجات به شما هم دوباره سلام.
ببين برادر عزيز منم مثل شما قبلن فكر ميكردم كه بايد هرچه ميشنوفيم كه امام گفته چشم و گوش بسته ديگه بايد اونو بپذيريم اما وقتي حالا نگاه ميكنم مي بينم كه اينا يه مشت حرف دروغ بوده كه تحويل ما داده بودن تا كار خود شونو بسازن و هرگز امام ما را هردم به يه راه نميبره بلكه راه امام هم مانند راه پيامبر عظيم الشان ما خيلي واضح و روشنه!
اگه قرار باشه يه امامي امروز چيزي بگه و فردا مخالف اونو بگه و پس فردا مخالف هردو رو بگه خودت فكر كن آيا اين امامه؟ يا نماد گمراهي؟ امام بايد راش واضح و مثل روز روشن باشه كه با مطالعاتي كه من انجام دادم اينو دانستم كه هرگز در گفتار و كردار مولايمان علي عليه السلام و ساير ائمة گفتاري متناقض و كرداري متناقض نبوده و همة حرفها و كاراشون خيلي روشن و در يك خط مستقيم قرار داشته . متاسفانه خيلي دروغها رو به ائمة چسپوندن . شما نگاه كن الان كتاب كافي كه من وقتي نميدونستم چه قدر براش سرودست ميشكستم و اونو عين قرآن حساب ميكردم الان هزاران حديث جعلي از توش سر در آورده و اينا الان چون عصر انفجار اطلاعاته افشا شده حالا خودت بگو توي اين قرنهاي دو و دراز كه مردم به اين كتاب عمل كردن حسابشون چه ميشه؟ بلاخره ما عقل داريم و هرگز نميخواهيم كه اعتبار و آبروي امامان پاك خود مونو به دست خود برباد بديم بايد حق از باطل جدا بشه .
الانم آقا نجات : خدا را شكر شما خيلي از چيز ها رو ميدوني ، و خودت ميگي كه من سينه زني رو قبولش ندارم . اما بيا و صحبت هاي همين آخندواي دورو برتو بشنو و اگه جرئت داري برو و به يكي از اينا بگو كه اين كارو من قبول ندارم نگاه چه به حال و روزت ميارن!!
ما بايد به دنبال اسلام اصيل بگرديم و اسلام اصيل اينه كه هيچ حرفي رو كه با قرآن مطابق نباشه از هيچكس قبول نكنيم و اين حرف ائمه است كه گفتن: اگه از ما به شما چيزي گفتن كه مخالف قرآن و روش پيامبر بود اون حرف از مانيست!! حالا چه جوري شما ميگيد كه امام امروز اينو گفته و فردا يه چيزي مخالف اينو! آيا اين توهين به شخصيت امام نيست! مثلا امروز بگه لباس سياه نپوشين كه لباس فرعونه اما فردا بياد وبگه در عزاداري بپوشين اشكال نداره! خوب اين فلسفش چيه؟و حكمتش چيه كه بايد ايجوري باشه؟
اون مثالي كه شما گفتي از آب و .. بر اساس ضرورته! وقتي يه نفر ازتشنگي ميميره خوب اين آب بايد براي رفع اون خرج بشه نه وضوي من! اما اين مقايسة شما خيلي بي جهته كه ميگي : لباس سياه لباس فرعونه اما توي عزاداري بايد حتما بپوشين كه ثواب داره؟ يعني جه؟ مباحثو نبايد خلطش كنين .
در ثاني طوري كه گفتم هرگز امام ما رو به معصيت دعوت نميكنه ولي اگه دعوت هم بكنه ما اونو انجامش نميديم چون پيامبر ما ميفرماد: لاطاعة لمخلوق في معصية الخالق! يعني در معصيت خالق از مخلوق نبايد اطاعت كرد.

جواد حميد گفت...

برادرم آقاي نجات سلام به شما.
عزيز برادر! در اسلام يك قاعده وجود دارد و آن اين است كه : در موارد عبادي اساس كار بر تحريم گذاشته شده است .يعني اين كه مثلا نماز صبح دو ركعت است اگر كسي بيايد و آن را چهار ركعت كند كار حرامي را مرتكب شده و از دين خارج است. چرا كه اين حكم از آن خداست و پيامبر آن را اين گونه به ما تشريع كرده است و ما مكلفيم نماز صبح را فقط دو ركعت بخوانيم و بس! اما در كار و امور دنيوي اصل بر اباهت است يعني شما هر كاري را ميتواني انجام دهي هر چيزي را ميتواني بخوري و بياشامي مگر آن كار و يا آن چيزي را كه خدا حرامش گردانيده است! مثلا اگرخداوند گوشت خوك را حرام نميكرد ما آن را ميخورديم و...
اكنون بايد بدانيم كه بحث بدعت فقط در امور عبادي و ديني شكل ميگيرد نه در مسايل دنيوي . مثلا اگر كسي ماشين ميسازد مرتكب بدعت نشده است اما اگر مي آيد و ميگويد من مثلا وقتي عزادارم حتما بايد تا روز چهلم عزادار باشم و لباس سياه بپوشم خوب واضح است كه مرتكب بدعت شده است. چون عزاداري در اسلام از خود داراي آدابي است كه ما بايد آن را به همان صورتي كه پيامبر ما دستور داده اند انجام دهيم نه به صورتي كه مثلا هندوها انجام ميدهند يا يهود و نصاراي انجام ميدهند يا روافض انجام ميدهند.
شما از شرك ياد كرديد و فرموديد كه من از ولايت حضرت علي نميگذرم ، خيلي خوب لعنت بر كسي كه منكر ولايت مولايمان علي و حضرات حسن و حسين و ديگر اهل بيت پيامبر است! اما اين ولايت به معني دوستي و محبت و تبعيت در عقيده و در اخلاص و در ايمان و در رفتار آنان است نه در چيز ديگري.
حالا شما لطف كنيد چون در اينجا خيلي مجال تنگ است نگاهي به بحث ، امامت شيعه عين كفر يا عين ايمان در همين وبلاگ بياندازيد تا مفهوم شرك و كفر را بدانيد كه چقدر روافض در ارتباط با سرور ما خليفة راشد پيامبر حضرت علي رضي الله عنه ، افراط ميكند و غلو ميكنند مانندي كه نصاري در مورد حضرت عيسي عليه السلام كردند كه او را تا مرتبة خدايي بالا كردند.
شمالطف كنيد آن مطلب را بخوانيد و سپس برايم بگوييد آيا واقعا شما به حضرت علي با همين ديد نگاه ميكنيد يا نگاه شما به ايشان متفاوت است. آن گاه با شما صحبت را ادامه ميدهيم. ممنون از حوصلة شما ممكن من تا چهارشنبه نباشم البته شايد.. خدا نگهدار

نجات گفت...

سلام، آقا كاظم
وحشت من در اينجاست كه شما حتي عصمت امامان، بعد علميت و بعد امامت، و بعد كلاً فلسفه ي جانشيني امام بعد از رسول را كلاً دور بريزيد همانطور كه گذاشتين اين شك نسبت به بعضي احاديث رشد كنه..و اين كه من اشاره كردم شايد علماي امروز هم در زمينه ي رنگ لباس فتواهاي متفاوتي دارند...، وانگهي اگر مطلبي هم اثبات شد ضعف در عقيده ي تشيع نيست كه آن را مذهب خارج از اسلام قلم داد كنيم.

چند اعتقاد هستند كه من هرگز اونو ترك نميكنم...

البته تو همين سايت:
www.valiasr-aj.com
اشاره به اين شده بود كه بدعت ها يا خرافه هايي آمدند كه آنها را كتمان نميكنيم...




اما اعتقاد هام.

عدل(خداوند عادل است و مرتكب ظلم نميشود)


امامت(هرگز سه خليفه ي بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله را به عنوان خليفه نميپذيرم.)

توسل(كه بعضي ها با اين توسل اتهام شرك ميزنند...كه اين درست نيست)



من يك بار ديگر اشاره ميكنم...


من از كلمه ي "نميدانم" استفاده كردم...نه "قبول نميكنم"
وقتي مطلبي را ميخوانم كه تشيع محكوم به:

شرك
گمراهي
دور از اسلام
رافضي
...
ميشود من هم ناراحت ميشم.
و اما اگر گفتين راه امام روشنه...
برادر من يكم با مثال زدن اين رو روشن كن،
مثلا:
به نظر تو روزه حلال است يا حرام؟

آنتی رافضی گفت...

آقای نجات شمامثل اینکه کار و زندگی نداری که 24 ساعت اینجا تلپی، بابا جان شما جوجه رافضی ها حرف حساب حالیتون نمیشه، بابا میگه که در اذان اشهد ان علیا حجة الله بدعته و تا سر حد کفر پیش میره و آیه قرآن هم براتون میدن، میگن پیامبر گفته که لباس سیاه لباس فرعونه و پوشیدنش کراهیت داره و اگه به عنوان یک پوشش مذهبی به کار بره بدعته و هیچ کس این کار را نکرده و اگه امام حسن هم سیاه پوشیده هدفش نشان دادن عزا نبوده بلکه به عنوان یک لباس ایشون پوشیدنش نه به نشانه و علامت عزای پدرش و اگه چنین هست چرا در همون روز مردم کوفه سیاه پوش نبودند؟؟ و اینکه تو خلفا را به عنوان خلیفه قبول نداری هیچ خدشه ای به ارزش اونا وارد نمیکنه و خیالت راحت باشه که دریا با آب دهان سگ آلوده نمیشه و من نمیدونم مثال های کاملا بی مورد چه جای بحثی داره؟؟ در اسلام یک حکم هست که گر ضرورت بود رواست یعنی اگه در جایی خطر مرگ و نابودی باشه حرام را هم برای حفظ بقا میشه استفاده کرد و حالا هی بگو که اگه کسی تشنه باشه ما باید آب را برای غسل به کار نبریم و این قاعده ضرورت هست اما در پوشیدن لباس سیاه چه ضرورتی هست؟؟ کمی فکر پسر جان، متأسفانه هر چی آخوندا بهت دیکته میکنن بدون فکر میای و بیان میکنی آخه از قدیم ندیم گفتند صد بار بیندیش یکبار بینداز. حالا بگو ببینم که خمس را قبول داری یا نه؟؟ تا حالا به آخوندا خمس هم دادی؟؟؟ لطفا جواب سؤالای منو بده

نجات گفت...

سلام

آقاي جواد، متاسفانه ديگه اون اشتياق به بحث را در خود ندارم كه بحث را ادامه بدم و تكراراً بپرسم اشكال اين احاديث چيست...، اما بحث غدير و ولايت...من خودم را مشخص ميكنم من امام علي امام حسن و امام حسين را امام خود ميدانم آنها را در مقام عصمت ميدانم البته عصمت خود تعريفي دارد كه مشخص ميكند چه نوع عصمتي را نسبت به امام معتقديم...، آنها را داراي علم غيب ميدانم البته نه علمي كه ساعت قيامت را بداند يا از هر آنچه فقط خدا از آن آگاهي دارد آگاه است...، علم غيبي كه خداوند تا حدودي به ايشان بخشيده...و اما در مورد خلفاي سه گانه...، من معتقد هستم با خليفه شدن ابوبكر حق امام علي از ايشان گرفته شده..و معتقدم كسي كه فاطمه ي زهرا را مورد ظلم گذاشت از طرف خليفه بعد از ابوبكر بوده و معتقدم عثمان جندان بيت المال را آن طور كه ميبايد مديريت كند، نميكرده...تا كه امام علي در طول خلافتش هم مورد ظلم قرار گرفته، آن هم از طرف بني اميه...معاويه و پسر معاويه به اسلام ظلم كردند...

حالا شما با من مشكلي دارين؟

نجات گفت...

سلام...


لطفا طوري حرف بزنيم كه همديگر رو خشمگين نكنيم...من از اين جور جدال ها خوشم نمياد...

نجات گفت...

سلام...


در مورد ذكر نام امام علي در اذان هم،


من نميدانم چگونه به اين شكل جا براي اين كلمه باز شده شايد آيندگان فكر كنند اين جزء اذان است اما در اصل اصلا اين طور نيست و كاملا به قصد تبرك هست.

اما اگر بعضي در اذان گفتن در مساجد اين نام را نيز مثل نام پيامبر صلي الله عليه و آله، بلند ذكر ميكنند..

آن را براي رفع ابهام ميتوانند يواشتر هم ذكر نكنند كه با ياد پيامبر امام علي نيز نام و يادش ذكر شد...البته من نميدانم...

نجات گفت...

سلام عذر ميخوام


منظورم اينه كه آن را ميتوانند نسبت به بقيه ذكر ها يواشتر ذكر كنند كه بقيه كه همه ميشنوند فكر نكنند اين هم جزء اذان است...




و اما آقاي جواد...
شما اگر در اون مطلب در سايتتان مطالبي ذكر كرديد...خوب اگر مثلا من متقاعد بشم و برم در سايت هاي پاسخگو شروع به بحث كنم...آنها نيز مطالبي بيان ميكنند كه من براي رد آن نيز دليل كافي ندارم...


پس در اين مورد فكر كنم اگر علماي اهل سنت و اهل تشيع در مناظرات با هم بحث كنند و به هم مطلب را ثابت كنند...كار ساز تر باشه...چون من تنهايي نميتونم به نتيجه برسم.

نجات گفت...

سلام...


يك نكته اي عرض كنم كه مبادا بعداً فكر كنم من هم يك بدعت گذاشتم...



من با اين كه اشاره كردم كه: ذكر نام امام علي را نسبت به بقيه ي ذكر ها يواشتر بگه كه جزء اذان محسوب نشه...اما...من نه اينو به منظور راه كار يا حكم شرعي بيان كنم...بلكه يه نوع هم فكري يا افكارم را نقل ميكنم...و اشاره ميكنم كه نميدانم.

كاظم گفت...

سلام به دوستان عزيز آقاي انتي ويروس و دوست من آقانجات .
آقا انتي ويروس به شما يه توصيه برادرانه دارم و اون اينه كه خدا ما و شما رو به مجادلة حسن تشويق كرده لطفن احساساتي نشين و از كلمات ركيك كه در شان شما نيست استفاده نكنين.
آقا نجات برادر من :
هيچ وقت كسي به شما نگفته شما از دوستي و ولايت امام علي و اهل بيت دست بردارين منم مثل تو دوستدار اهل بيتم و هيچ مسلموني نيست كه اينو قبول نداشته باشه . اما من و تو كه مسلمون هستيم بايست از شرك و بدعت و خرافات دامن خودمونو پاك نگه داريم .
بحث امامت واقعا بحث محوري شيعه است اما شما به نهج البلاغه مراجعه كردي يانه تا نگاه كني كه خود امام علي عليه السلام در مورد امامت چه جوري نگاه ميكنه؟ آيا امام در جايي گفته كه من منصوب من عندالله هستم. شما يه نگاهي به نهج البلاغه به نامة ششم امام به معاويه بينداز تا ببيني كه چه جوري امام ، امامت رو حق مهاجرين و انصار يعني امت ميدونه و ميفرماد هر كسي رو كه اينا به عنوان امام تعيين كردن همون مورد رضاي خدا هم است.
آخر من نميدونم چرا اين قدر بايد تناقض در شيعه كه من وتو به اون منسبيم بايد وجود داشته باشه . شما لطف كن اين مقاله رو كه توي همين وبلاگ تحت عنوان امامت و نهج البلاغه موجوده مطالعه كن اون وقت ميدوني كه معني امامت چيه و ما تا به حال به چه انحرافي مواجه بوديم .
اين كه ما اعتقاد مون درست باشه چه منافاتي با امامت مولا و اهل بيت و دوستي ما با آنها داشته . اون خلافتي كه شما الان ميگي من قبولش ندارم ، خود اما قبولش داشته و عقب همونها بيش از بيست و پنج سال نماز خونده و با همونا بيعت كرده و بهوشون دختر داده ونام بچه ها شو به نام ابوبكر و عمر و عثمان گذاشته . حلا خودت بگو اگه كسي با كسي دشمني داشت مياد و نام اونو روي بچه هاش ميذاره .
آقا نجات محض خدا كمي فكر كن به خدا شيعه مسيرش مستقيما به دوزخه خودتو قبل از كه بسوزي نجات بده . خدا يارت

نجات گفت...

سلام


در مورد نامه ي ششم امام علي،

آقا كاظم، اونجا امام علي از عقايد خود معاويه بر عليه خودش براي اثبات فرمايشش استفاده ميكنه و تقريباً كنايه داره...


مثل اينه كه ما معتقد هستيم رجعت صورت ميگيرد و در مناظره با مصيحيان مثلا ميگيم:



چطور شما معتقد هستين حضرت عيسي دباره زنده شد و به آسمان عروج كرد، ما هم معتقد رجعت هستيم( اما در واقع ما معتقد بر شهادت عيسي مسيح نيستيم كه دباره زنده شود، بلكه از آن به عنوان دليل براي مسيحيان استفاده ميكنيم كه حرفمان را ثابت كنيم)




امام علي هم در نامه 6 ميگه:

همانا کساني با من بيعت کرده‏اند که با ابابکر و عمر و عثمان، با همان شرايط بيعت نمودند



سپس شرايط خودشان را براي معاويه نقل ميكند:



پس آنکه در بيعت حضور داشت نمي‏تواند خليفه‏اي ديگر برگزيند، و آنکه غايب است نمي تواند بيعت مردم را نپذيرد، و همانا شوراي مسلمين از آن مهاجرين و انصار است، پس اگر بر امامت کسي گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودي خدا هم در آن است. حال اگر کسي کار آنان را نکوهش کند يا بدعتي پديد آورد،


متن عربي نامه:


ومن کتاب له عليه السلام

الي معاوية

انه بايعني القوم الذين بايعوا ابا بکر وعمر وعثمان علي ما بايعوهم عليه، فلم يکن للشاهد ان يختار، ولا للغائب ان يرد، وانما الشوري للمهاجرين والانصار، فان اجتمعوا علي رجل وسموه اماما کان ذلک لله رضي، فان خرج عن امرهم خارج بطعن اوبدعة ردوه الي ماخرج منه، فان ابي قاتلوه علي اتباعه غير سبيل المؤمنين، وولاه الله ما تولي. ولعمري، يا معاوية، لئن نظرت بعقلک دون هواک لتجدني ابرا الناس من دم عثمان، ولتعلمن اني کنت في عزلة عنه، الا ان تتجني; فتجن ما بدا لک! والسلام.

نجات گفت...

سلام،
در مورد اين كه امام علي دختر به آنها داده مقالاتي هستند كه اين قضيه را روشن تر ميكنند و اگر افسانه باشد، مشخص ميشود...





در مورد اسم بچه هاش...نام ابوبكر، نام نبوده...كنيه بوده..


و در ثاني اگر كسي در زمان شاه...اسم بچه اش را محمد رضا ميگذاشت، يعني طرفدار شاه بود؟ و البته امام علي در نامگذاري فرزندش به نام عمر


و در مورد قبول كردن خلافتش:



در خود صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 159، حديث 4468 خليفه دوم اشاره مي‌كند به علي (عليه السلام) و عباس و مي‌گويد:

وقتي پيامبر از دنيا رفت، ابوبكر گفت كه من خليفه پيامبر هستم؛ ولي شما رأي‌تان اين بود كه ابوبكر:

كاذباً آثماً غادراً خائنا

دروغ‌گو و گنه‌كار و حيله‌گر و خائن است.


از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
لينك:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=110





و خود آقاي بخاري احساس مي‌كند كه اين واژه كاذباً آثماً غادراً خائناً، توهين در حق خليفه اول و دوم است و لذا در صحيح بخاري اينها را حذف مي‌كند و مي‌آورد:

فرأيتماني كذا و كذا

اين نشان‌گر اين است كه آقاي بخاري از اين روايت در حقيقت اهانت و توهين به خليفه اول و دوم فهميده و تبديل اين واژه‌ها را به كلمه كذا و كذا.



از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
لينك:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=110





اين قطعه ها را از اون متون در آوردم اگر بخوايين كاملش را ببينين ميتونين به اون لينك مراجعه كنين.

نجات گفت...

سلام...


در مورد حضرت مسيح كه من اونجا اين طور توضيح دادم كه:

به آسمان عروج كرد



اگر بخوايي واقعا نظر مسيحيان را بداني بايد بگردي چون من مثال عرض كردم.




در مورد اين قسمت از مطلبي كه ظاهراً نيمه تمام گذاشته بودم:


و در ثاني اگر كسي در زمان شاه...اسم بچه اش را محمد رضا ميگذاشت، يعني طرفدار شاه بود؟ و البته امام علي در نامگذاري فرزندش به نام عمر ، از كجا ميدانيد دست داشته؟

نجات گفت...

سلام


در مورد اون حديثي كهدر صحيح بخاري براي آن يه قطعه مطلب نشان دادم، در صحيح بخاري اين شكلي بود:




فأقبل على علي وعباس وقال: تذكران أن أبا بكر فيه كما تقولان، والله يعلم: إنه فيه لصادق بار راشد تابع للحق؟ ثم توفي الله أبا بكر فقلت: أنا ولي رسول الله صلى الله عليه وسلم وأبي بكر، فقبضته سنتين من إمارتي أعمل فيه بما عمل رسول الله صلى الله عليه وسلم وأبو بكر، والله يعلم: أني فيه صادق بار راشد تابع للحق؟





و در صحيح مسلم اين شكلي:



فقال أبو بكر قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ما نورث ما تركنا صدقة فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم إنه لصادق بار راشد تابع للحق ثم توفي أبو بكر وأنا ولي رسول الله صلى الله عليه وسلم وولي أبي بكر فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم إني لصادق بار راشد تابع للحق





يه مقدار با هم فرق دارن و علتش را نميدانم.

نجات گفت...

سلام


عذر ميخوام روايتي كه از صحيح بخاري نقل كردم را ميخوام يه مقدار كاملتر نقل كنم:


ثم توفي النبي صلى الله عليه وسلم، فقال أبو بكر: فأنا ولي رسول الله صلى الله عليه وسلم، فقبضه أبو بكر فعمل فيه بما عمل به رسول الله صلى الله عليه وسلم، وأنتم حينئذ، فأقبل على علي وعباس وقال: تذكران أن أبا بكر فيه كما تقولان، والله يعلم: إنه فيه لصادق بار راشد تابع للحق؟ ثم توفي الله أبا بكر فقلت: أنا ولي رسول الله صلى الله عليه وسلم وأبي بكر، فقبضته سنتين من إمارتي أعمل فيه بما عمل رسول الله صلى الله عليه وسلم وأبو بكر، والله يعلم: أني فيه صادق بار راشد تابع للحق؟

فروغ گفت...

سلام عليكم دوستان من
من فروغ هستم نويسندة اصلي مقاله.
نظرات عزيزان را ديدم خوشحالم كه در اين فضا ميتوانيم به راحتي نظرات خود را بازگوكنيم و اين فرصتي خيلي غنيمت است .البته عزيزان توجه كنند كه هيچ كس نبايد در اين گونه مباحث در فكر تحميل نظر خود بر ديگران باشدچنان كه ماهم نيستيم ما انسانيم وعقل داريم و مسلمانيم و ايمان داريم كه خداوند به ما فرمود: فبشر عبادي الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه. يعني آن بندگانم را بشارت بده كه سخن را ميشنوند اما بهترينش را انتخاب ميكنند. و مسلمان بايد اين شعور را داشته باشد كه هر حرفي را نپذيرد و بهترينش يعني سخني كه مطابق با كلام الله و پيامبرش مي باشد قبول كند و بس!
من به اين عزيز گرامي آقاي نجات ميگويم كه اصلا عقيده شيعه نسبت به امامت حضرت علي به آن صورتي كه شيعه باورمند است كفر مطلق است ، امامتي كه همين آقاي نجات هم فهم غيب را از جملة خصوصيات آن ميداند. و وقتي مسلمانان ميگويند شيعه رافضي مشرك است دليلش همين است. گوش كن آقا نجات يكسر حرفهاي مفت صيغه بازان و خمس خوارن دغل باز را براي ما نقل نكن كه به خدا همة حرفهاي آنان حرف شيطان است اما من دلسوزانه به تو اگر مسلمان هستي ميگويم اين فرمودة قرآن است : قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَلاَ ضَرّاً إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ [الأعراف : 188] اي پيامبر بگو من مالك نفع و ضرري براي خود نيستم واگر غيب ميدانستم خير فراوان برايم كسب ميكردم و هرگز به من بدي نميرسيد . من جز ترساننده و بشارت دهندة اي بيش نيستم!! آيه ديگر :

لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ [النمل : 65] در آسمانها وزمين هيچ كسي نيست كه غيب بداند مگر الله!!!
و نميدانند كه چه وقت برانگيخته ميشوند.
مثل اين دهها آيت ديگر است كه غيب را فقط از آن خدا ميداند وبس! حالا تو با چه جرئتي ميگويي علي غيب ميدانست ، جز اين كه او را شريك خدا ميداني !!! زود استغفار كن و دو باره كلمه شهادت به زبان بيار!
ميداني مشكل شما اين است كه شما را از قرآن دور نگه داشته اند و يكسر كفريات را به حلق شما ريخته اند و دين وايمان شما را حبطه كرده اند.
و اما اين كه ميگويي علي چنين گفته آن علي علي توست نه علي ما! علي ما طوري كه كاظم آقا گفت كسي است كه يك جور حرف ميزند و يك جور عمل ميكند نه اين ظاهرش قسمي باشد و باطنش قسمي.
من از تو مي پرسم چند نفر شيعه معاويه نام دارد؟ چند نفر يزيد نام دارد؟ تو حاضري نام فرزند خود را معاويه بگذاري؟
خوب چرا مغلطه ايجاد ميكني؟ و حرف آن رافضي مسخره قزويني مفتضح را برايم مينويسي؟ برو به خود قزويني بگو بيايد اينجا تا باهم بحث كنيم. وقتي نميداني برو خودت را آگاه كن! در غير آن با اين دلايل مسخره به جايي نميرسي!
بلي من صريحا ميگويم كه رافضي مشرك و نجس و جهنمي است چون همة اعتقادش كفر وشرك و بدعت و خرافات است. تو هم اگر ميخواهي چيزي بيشتر بداني برو قرآن مطالعه كن. معذرت اين كه كمي احساساتي شدم .والسلام

فروغ گفت...

سلام مجدد:
در مورد حديثي كه در مسلم در بارة حضرت علي رضي الله ذكر شده بلي آن حديث صحيح است و هيچ كسي هم نخواسته آن را بپوشاند چنان كه اگر قصد اين كار موجود ميبود آن را در كتابها درج نميكردند.
اما آقاي نجات اولا ميخواهم برايت ياد بدهم كه اين قدر از اين شاخ به آن شاخ نپر! اول يك موضوع را به پايان برسان باز برو به سراغ موضوع ديگر.
اصلا آن بحث چه رابطه اي با اصل موضوع ما دارد؟
در ثاني : آقاجان: ما اصحاب پيامبر خود رضوان الله عليهم اجمعين را شاگردان مكتب پيامبر ميدانيم كه خصوصيت شان و ويژه گي شان و فضيلت شان اين بود كه با محمد الرسول الله ملاقات كرده و مصاحب شدند. اما آنان هم مانند ما انسانهاي عادي هستند با همين مواصفاتي كه ما داريم . آنان از نظر ما عصمت ندارندكه بر اساس منطق جاهلانة رافضه نه اشتباه كنند و نه هم گناه . آنها گاهي بنا بر طبيعت انساني خود حتي گناه هم ميكردند و خطا كه امري عادي است كه حتي پيامبر ما صل الله عليه وسلم نيز از آن مصئون نبودند! چنان كه قرآن چندين مورد خطاي پيامبران را در خود جاي داده است!!
خوب حضرت علي هم يك انسان است و يك وقتي بر اساس اشتباه خود حرفي زده كه نادرست بوده است و يا حضرت عمر انسان است و يك وقتي حرفي زده كه نادرست بوده است و يا ديگران.
اما آنان كساني بودند كه وقتي متوجه خطاي خود ميشدند عاجل توبه ميكردندو به سمت پروردگار خود باز ميگشتند و خداوند نيز هم به آنان و هم براي ما وعدة غفران و آمرزش داده است.
بناء حرف حضرت علي كه چيزي در مورد ابوبكر و يا عمر گفته نص قرآني نيست كه حتما بايد درست باشد! در بين هر جماعت و حتي خانواده اي گاهي اين گونه موارد پيش مي آيد كه نسبت به هم پرخاش هاي ميكنند اما اين چه حرفي است كه ما از آن براي خود سلاحي بسازيم و برضد اصحاب پيامبر از آن استفاده كنيم.
باز تو برو و همان حديثي را كه ميگويي خودت از داخل صحيح مسلم بخوان و نگاه كن كه اصلا موضوع چه بوده است؟ و آيا اين حرف را حضرت عمر مستقيما براي حضرت علي و عباس نگفت كه در موردي با هم دعوا داشتند؟ و آيا آنان در آن مجلس در مقابل عمر تمكين نكردند و حكم عادلانه اش را نپذيرفتند؟
اما رافضي ها جلو و دنبال آيات و احاديث را قطع ميكنند و از آن براي رسيدن به اهداف خود استفاده ميكنند اما حقيقت روشن تر از آني است كه آنان با گمان باطل خود ميخواهند آن را بپوشانند.

khled گفت...

سبحان الله
ميگويي قرآن چنين ميگويد قبول نميكند!
ميگويي، خود شما ميگوييد كه علي فرمود:هركس را مهاجران و انصار امام ناميدند همان امام است و مورد رضاي خدا!! قبول نميكنن!ميگويي خود شما ميگوييد، علي نام فرندانش را به نام سه خليفة راشد مسمي كرد نمي پذيرن!!
ميگويي خود شما ميگوييد، علي دخترش ام كلثوم را به عمر داد، قبول نميكنن... فباي حديث بعده يومنون؟ بعداز اين به چه سخني اينها تسليم خواهند شد؟آيا اين گونه افراد مصداق ايت آيت الهي نيستند كه ميفرمايد:

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ [الأعراف : 179] جهنم را جايگاه بسياري از جنيان و انسانهاي قرار داديم كه قلبهاي دارند كه فهم نميكند، چشماني دارند كه نميبيند، و گوشهاي كه نميشنوند. آنان مانند چهار پايان اند بلكه گمراه تر ايشان غافلانند.

نجات گفت...

سلام


اگر قرار باشد با توهين حرف بزنيم و شروع به جدال و جنگ كنيم من حال خشم را فعلا ناگوار ميبينم...

چون وقتي خشمگين ميشم شايد پتانسيلم براي بحث آزاد بشه اما مثل اين كه با بي دقتي فقط ميخوام عقيده ي فرد را رد كنم...اينجا آقا جواد
آقا كاظم
و من براي يه مدتي آرام حرف زديم اما العان دباره خشونت داره شروع ميشه.


مگر كساني نبودند كه با تزكيه نفس به درجات عالي ايمان رسيدند و از اخبار و علوم غيبي به لطف خدا آگاهي داشتند...؟



و اين علم غيب به معني دانستن ساعت قيامت نيست...يا دانستن آنچه فقط خدا از آن آگاه است...




مطالبي كه نوشتين زياد هست و من نميدانم يك نفره با چند نفر بحث كنم...اما در مورد مباحث شما مقالاتي هستند...كه پاسخ داده شدند...



و اين كه من اشاره كردم...

من نه متخصص علوم قرآن و حديث هستم...نه در حوزه درس خواندم نه براي تبليغ رژيم اينجام.


اگر پاسخي براي سوالتان بخوام بدم خودتان ميبينين كه بيشتر دارم نقل از سايت ديگري ميكنم...


و از شما اين رو ميخوام كه اگر واقعاً اطمينان به دلايلتان دارين با خود علما بحث كنين...



من گفتم فوقش اگر بتوانين با دليلتون منو بي جواب بگذارين...با بي جواب ماندن من علماي تشيع يا مذهب تشيع بي جواب نماده...بلكه اين از اطلاعات كم منه كه چنين شده...
شما سوالاتي ميپرسين كه نياز به زمان داره تا پاسخ بيابم...و با يك نفر هم بحث نميكنم...بلكه هر كسي از اهل سنت كه نظرش خطاب به منه و داره از مطالب من انتقاد ميكنه ميخواد با من بحث كنه...و اين يك نفر دو نفر نيست...خدا نگهدار.

نجات گفت...

سلام


امير المؤمنين حضرت علي عليه السلام در خطبه ي 128 خود اشاره به علم غيب كرده است و فكر كنم پاسخ سوال شما در مورد علم غيب را داده...

در آنجايك نفر بلند ميشه و ميپرسه:


اي اميرمومنان تو را علم غيب دادند؟




و امير المومنين خود مشخص ميكند كه علمش چه علميست.





پيشگويي امام (ع) نسبت به حوادث مهم شهر بصره اي احنف! گويا من او را مي‏بينم که با لشگري بدون غبار و سر و صدا، و بدون حرکات لگامها، و شيهه اسبان، به راه افتاده، زمين را زير قدمهاي خود چون گام شترمرغان درمي‏نوردند، پس واي بر کوچه‏هاي آباد و خانه‏هاي زينت‏شده بصره که بالهايي چونان بال کرکسان و ناودانهايي چون خرطومهاي پيلان دارد. واي بر اهل بصره که بر کشتگان آنان نمي‏گريند، و از گمشدگانشان کسي جستجو نمي‏کند، من دنيا را برو، بر زمين کوبيده و چهره‏اش را به خاک ماليدم، و بيش از آنچه ارزش دارد، بهايش نداده‏ام، و با ديده‏اي که سزاوارست به آن نگريسته‏ام.



[صفحه 67]


وصف ترکهاي مغول. گويا آنان را مي‏بينم با رخساري چونان سپرهاي چکش خورده، لباسهايي از ديباج و حرير پوشيده، که اسبهاي اصيل را يدک مي‏کشند و آنچنان کشتار و خونريزي دارند که مجروحان از روي بدن کشتگان حرکت مي‏کنند و فراريان از اسيرشدگان کمترند. (يکي از اصحاب گفت: اي اميرمومنان تو را علم غيب دادند؟ امام (ع) خنديد و به آن مرد که از طايفه بني‏کلب بود فرمود) جايگاه علم غيب. اي برادر کلبي! اين اخباري که اطلاع مي‏دهم غيب نيست، علمي است که از دارنده علم غيب (پيامبر (ص)) آموخته‏ام، همانا علم غيب علم قيامت است، و آنچه خدا در گفته خود آورده که: (علم قيامت در نزد خداست، خدا باران را نازل کرده و آنچه در شکم مادران است مي‏داند، و کسي نمي‏داند که فردا چه خواهد کرد؟ و در کدام سرزمين خواهد مرد؟) پس خداوند سبحان! از آنچه در رحم مادران است، از پسر يا دختر، از زشت يا زيبا، سخاوتمند يا بخيل، سعادتمند يا شقي آگاه است، و آن کسي که آتشگيره آتش جهنم است يا در بهشت همسايه و دوست پيامبر (ص) است، از همه اينها آگاهي دارد، اين است آن علم غيبي (ذاتي) که غير از خدا کسي نمي‏داند. جز اينها، علومي است که خداوند به پيامبرش تعليم داده

(علم غيب اکتسابي) و او به من آموخته است، پيامبر (ص) براي من دعا کرد که خدا اين دسته از علوم و اخبار را در سينه‏ام جاي دهد و اعضا و جوارح بدن من از آن پر گردد

نجات گفت...

سلام


آقاي Khaled

در مورد نامه ي 6 نهج البلاغه پاسخ دادم..
و حتي اگر خودتان دقت كنين متوجه منظور امام ميشين...




دوماً از شما سوالي پرسيدم...



اگر اعلان احدي در ايران نام فرزندش را علي بگذارد يعني طرفدار آية الله خامنه ايست؟


اين چجور دليليست؟

نجات گفت...

سلام

غبي كه به عنوان ساعت قيامت يا ساعت مرك يا ... باشد


از آن خداست و خدا از رسولانش هر كه را بخواهد آگاه ميكند...



من خطبه ي 128 نهج البلاغه را نمايش ميدم..

نجات گفت...

سلام

در مورد شبهه ازواج ام كلثوم با عمر در اين آدرس:


http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83


مطالبي هست...كه چون طولانيست من نمايش نميدم

نجات گفت...

سلام

خطاب به فروغ

چنانچه معتقد باشيد امامت و پيشوايي بعد از رسول الله صلي الله عليه و آله كه داراي عدلي بود كه عدل اللهي بوده و ايمانش در درجه ي عالي بوده...


به ابوبكر كه نسبت به پيامبر عدل و ايمانش در درجه ي پايينتري قرار دارد ميرسد..



پس حتماً در اسلام نزولي در برقراري عدل رخ داده...و اين نزول دقيقاً بعد از وفات پيامبر و بعد از خليفه شدن ابوبكر است.


همچنين اگر عدالت عمر نسبت به ابوبكر در درجه ي پاييني باشد در برپايي عدل باز نزولي صورت گرفته...و اين نزول خواهد بود تا وقتي كه شخص واقعي و شايسته خلافت كند...


و گاهي شخصي مثل يزيد لعين خليفه ميشود و نوه ي رسول خدا را شهيد ميكند.


پس شما چطور ميخوايين اين نزول را جبران كنيد؟






و اما وقتي گفته ميشود:



فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا

وقتي خليفه ي دوم مدعي ميشود:

فرأيتماني


انيجا ديگه صريحاً بيان ميشود...


و اما در مورد اين روايت بين آقاي عبد المجيد مرادزهي و آية الله قزويني بحث شده و مناظره كردند...كه در اين لينك هست...اگر باز سوالي در مورد اين خواستين بپرسين ميتونين از اين لينك:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=110

از همون سايت بپرسين

نجات گفت...

سلام


با توجه به اين كه من تجديد دارم و بايد ديپلم بگيرم و بايد درس بخونم...ديگه نميخوام در بحث شركت كنم...



خدا نگهدار

جواد حميد گفت...

آقا نجات
1- چند نفر شيعه به نام هاي عمر يا ابوبكر اكنون در ميان دوستان و اقربا يا همولاتيها يا هموطنهاي خودت ميشناسي؟
2- در مورد غيب خميني ميگويد: براي ائمه علمي است كه آنان را بر ذرات هستي حاكم ميكند.و حتي علماي شيعه ميگوييند ائمه علم ماكان و ما يكون دارند!! ميدانند كه كي ميميرند و حتي بدون اجازة خود نمي ميريند. شما كتاب اصول كافي را نگاه كن باب اين كه ائمه غيب ميدانند ببين چه كفرياتي در آن جا درج است. آن وقت متوجه حقيقت مساله ميشوي.
آن چيز هاي كه مربوط به فراست مومن ميشود غير از غيب است توجه كن عزيز من هركس مدعي علم غيب شود كافر است .
و هرگز سيدنا علي چنين ادعايي نداشته اند. اما بلي ايشان نيز مانند ساير اصحاب پيامبر داراي فراست مومنانه بودند كه فهم شان از مسايل را نسبت به فهم ما عميقتر ميساخت و اين از بركت تزكيه و طهارت نفوس آن بزرگواران بود.
3- ما سوالي نداريم كه خواسته باشيم آن را از فلان و بهمان بپرسيم . نظرات ما مشخص است هركس اين نظرات را نمي پذيرد خودش بياد اينجا و از نظر خود دفاع كند. و اگرآنها چنين نميكنندو بهتر است كه شما نظرات آنان را خلاصه كرده و به اين جا به نمايش بگذاريدتا ديگران در باره قضاوت كنند.
4- در مورد حديث مسلم هم قبلا جواب شما را نوشته بودم.بهتر است يك مرتبه ديگر آن را بخوانيد.
براي شماآرزوي بهروزي و موفقيت دارم.

نجات گفت...

سلام

شما يك تعريف از علم غيب ارائه كنيد.

نجات گفت...

سلام


علم غيبي جون علم ساعت قيامت نزد خداست

خالد گفت...

علم غيب به معني علم پنهان است. هر واقعه اي كه اتفاق نيافتاده است،علم آن در نزد الله است. سرنوشت مردم،عمر مردم،ساعت قيامت،خير و شر اينها همه چيزهايي است كه در پردة غيب الهي است و هيچ كسي از آن اطلاعي ندارد.
اما شيعيان باور دارند كه امامان علم هر چه هست و هرچه خواهد بود را دارند و ميدانند كه كي ميميرند و جز به اجازة خود نمي ميرند. طوري كه گفتم شما برو به كتاب كافي در باب اين كه ائمه علم غيب دارند مراجعه كن آن وقت كفريات فراواني در آن جا مي بيني . د رحالي كه قرآن ميگويد: غيب را جز الله نميداند!
و اينك شيعه وقتي ميگويد ائمه علم ماكان و ما يكون دارند اين به چه معني است؟
در حالي كه پيامبر ميفرمايد: اگر من غيب ميدانستم هيچ بدي به من نميرسيد و خير فراواني براي خود كسب ميكردم.
و خودت ميداني كه براي زن پيامبر يعني مادر مومنان عايشة صديقة مطهره، كافران و منافقان تهمت زدند و پيامبر تحت تاثير اين تهمتها قرار گرفت و نميدانست كه حقيقت چيست تا اين كه خداوند در سورة نور ، مادر ما را برائت داد و خيال پيامبر ما راحت شد.
اكنون بيا و حديث مفصل بخوان از اين مجمل!

نجات گفت...

سلام


من از نهج البلاغه مطالبي در مورد علم غيب نشان دادم



آيا علم تفسير قرآن علم غيب است؟


آيا پيش بيني هايي كه هوا شناسي ميكند جزء علم غيب است؟



البته من نميخواهم علم امامت را با علوم مدرن در يك سطح قرار بدم اما يك مثال ميزنم...


من ديگه نميخوام بحث كنم...اما مطالبي گفته ميشه كه نميخوام بي جواب بماند...

جمال گفت...

دوست عزيز آقاي نجات
چرا شما از گفتگو مي پرهيزيد بلكه گفتگوست كه ما را به حقيقت ميرساند.
البته من در مورد اين بحث نظرم آن است كه در حقيقت آن چه را شما ميگوييد با آن چه شيعه ميگويد خيلي تفاوت دارد. بحث هواشناسي علم است و غيب نيست و حتي بحث فراست مومن كه در اين جا ياد شده است بحثي ديني است كه كسي از آن انكار نميكند. و اما در مورد نهج البلاغه هم بايد بدانيد كه اولا اين كتاب مورد تاييد اهل علم نيست و نميشود تمام نوشته هاي آن را واقعا مربوط به خليفة چهارم اسلام حضرت علي دانست.
در اين كتاب هم دروغهاي شاخدار فراواني را متاسفانه شيعه طوري كه در ديگر كتابهايش مانند كافي و ... افزوده است ايجاد كرده كه باعث گمراهي مردم شده است. ما در كل هر حرف و حديثي كه با قرآن در تعارض باشد را نمي پذيريم و هرگز اين را باور نداريم كه كسي به جز خدا غيب ميداند چون كافر ميشويم.
در همين حد اگر شما هم به سيدنا علي باور داشته باشيد كه ايشان غيب نميدانست اما فراست ديني داشت كه ميتوانست حوادثي با پيش بيني نمايد اشكالي ندارد و همه اولياءالله داراي چنين مقامهاي هستند اما اين غيب نيست بلكه فراست مومن است. اما شيعه ميگويد ايشان علم همه چيزها كه هست و در آينده نيز خواهد بود ميدانست و اين كفر مطلق است.

Unknown گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Unknown گفت...

سلام
در مورد اين كه پيامبران و امامان هر گاه ما حاجتي بخواهيم همان موقع ميشنوند...



اين مطلب:






پاسخ اجمالي :

آري ، در هر زمان و مكاني كه از اهل بيت عليهم السلام طلب حاجت نماييم ، درخواست ما را مي‌شنوند و به آن‌ پاسخ مي‌دهند و اين مطلب با دلايل ذيل قابل اثبات است :

از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=761





الف : عرضه اعمال امت بر پيامبر:

طبق روايات صحيح السندي كه از طريق اهل بيت عليهم السلام وارد شده و در كتاب‌هاي اهل تسنن وجود دارد ، اعمال امت اسلامي همواره بر پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم عرضه مي‌شود و آن حضرت از تمامي اعمال ما آگاه است ؛ چنانچه نور الدين هيثمي در مجمع الزوائد مي‌نويسد :

عن عبد الله بن مسعود عن النبي صلى الله عليه وسلم قال إن لله ملائكة سياحين يبلغون عن أمتي السلام قال وقال رسول الله صلى الله عليه وسلم حياتي خير لكم تحدثون وتحدث لكم ووفاتي خير لكم تعرض على أعمالكم فما رأيت من خير حمدت الله عليه وما رأيت من شر استغفرت الله لكم .

مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج 9 ص 24 و الجامع الصغير، جلال الدين السيوطي ، ج 1 ص 582 و ...


از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=76



د : تسلط عزرائيل بر تمام جانداران:

طبق روايات موجود ، عزرائيل در آن واحد مي‌تواند جان همه خلائق را بگيرد . طبق روايات ديگر هر روز به تمامي خانه‌هاي روي زمين سر مي‌زند و تمام عالم همانند طشتي در برابر او است و... .

إن اللّه حوى الدنيا لملك الموت حتى جعلها كالطست بين يدي أحدكم فهل يفوته منها شئ. الدر المنثور، ج 5، ص 173، تفسير الثعالبي، ج 4، ص 328، تفسير ابن كثير، ج 3، ص 466.


از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=76






ارواح همه عالميان در ميان دو انگشت عزرائيل :

سيوطي در تفسيرش مي‌نويسد :

وأخرج ابن أبي الدنيا وأبو الشيخ في العظمة عن أشعث بن شعيب رضي اللّه عنه قال سأل إبراهيم عليه السلام ملك الموت واسمه عزرائيل وله عينان في وجهه وعين في قفاه فقال يا ملك الموت ما تصنع إذا كانت نفس بالمشرق ونفس بالمغرب ووضع الوباء بأرض والتقى الزحفان كيف تصنع قال أدعو الأرواح بإذن اللّه فتكون بين أصبعي هاتين.

ابراهيم پيامبر خدا از عزرائيل پرسيد : اگر فرمان قبض روح انساني در شرق و از ديگري در غرب عالم در يك لحظه صادر شود و گروه هايي با يكديگر وارد جنگ شوند و بيماري وبا سرزميني را فرا گرفته باشد تو چكار مي كني ؟

گفت : به اذن پروردگار روح همه را فرا مي خوانم تا بين دو انگشت من قرار بگيرند.

الدر المنثور ، ج 5 ، ص 173 .


از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=76



پس آيا فقط كتاب هاي اهل تشيع به اين موصوع اشاره دارند؟
اگر بخوايين بگين اين روايات جعليست...لطفاً دليلش را هم بگيد

khaled گفت...

آقا نجات سلام
چسپيده ايد به روايات شاذ و جعلي .
عزيز من ما تا وقتي نصي قرآني داشته باشيم نيازي به حديث نداريم!و حتي اگر حديثي هم به ما برسد ولو كه صحيح هم گفته شود ولي با نص قرآني در تضاد باشد براي ما مسلمانان يك جو ارزش ندارد و بايد آن را به ديوار زد!
الله متعال به نبي مكرم اسلام صل الله عليه وسلم در قرآن ميفرمايد: و ما انت بمسع من في القبور!! يعني تو كساني را كه در قبر ها هستند شنوانيده نميتواني!!! حالا وقتي خداوند به پيامبر ميفرمايد كه تو نيز نميتواني آناني را كه در قبر هستند بشنواني شما چگونه مدعي هستي كه من ميتوانم مرده را بشنوانم؟؟!!
عزيز من به خدا تمام اين حرفها دروغ است و از كلام خدا هيچ كلامي با ارزش تر نيست .
مگر خود رافضه حديثي را از روايت نميكنند كه پيامبر در قيامت وقتي مي بيند تعدادي از مسلمانان را به سمت دوزخ ميبرند ميگويد: اينان اصحاب من بودند! اما خدا ميگويد تو نميداني كه اينان بعد از تو چه كردند!
اين حديث صحيح و مشهور را رافضه براي اين كه اصحاب رسول الله را زير سوال ببرند هميشه ميگويند در حالي كه منظور اين حديث همان مرتداني هستند كه حضرت ابوبكرصديق همراه با حضرت علي با آنان جنگيد!
اما حرف من اين است كه در اين حديث صحيح مگر خداوند به پيامبر نگفت كه : تو نميداني كه آنان بعد از تو چه كردند!
پس اگر پيامبر ميدانست چرا اين جا گفته شده است تو نميداني!!
آيت ديگر : إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ [النمل : 80] يعين تو مردگان را شنوانيده نميتواني و هرگز كران را زماني كه روي ميگردانند شنوانيده نميتواني!!
عين آيت در ديگر سوره:
فَإِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ [الروم : 52]
عزيز من خدا از اين واضح تر به شما چه بگويد؟؟ كي ميخواهيد بفهميد؟؟ در مقابل اين آيات حديثي كه به تو بگويد مرده هاي ما ميشنوند و اجابت ميكنند و ما را كمك ميكنند چه ارزشي ميتواند داشته باشد؟
خداوند مثال واضح برايت ميزند وميگويد وقتي آدمي كر باشد و روي گرداند آيا ميتواني او را بشنواني ؟ به همين صورت وقتي آدمي مرد نيز نيمتواني او را بشنواني و اكنون از رافضه بپرس كه چرا در مقابل آيات الهي اين قدر كفر ميورزند؟
سبحان الله كه شيطان چقدر انسان بيچاره را گمراه ميكند و قتي كه او به او اقتدا مينمايد.اميدوارم كه اين آيت شما را به راه راست هدايت كند و از شر رافضه نجات تان دهد.

Unknown گفت...

سلام


سلام

پيامبر هم مقبره دارد، اما در پايان نماز به ايشان سلام ميدهيم-
اگر نميشنود پس چرا بدهيم؟


-براي چندمين بار...ائمه مرده نيستند و شهيد هستند

وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

سوره ي آل عمران آيه ي 169



-لطفاً دليلي براي اثبات اين كه روايت با قرآن تضاد دارد و جعليست بيان كنيد.

Unknown گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Unknown گفت...

-در اين كه شما آيه ي 22 سوره ي فاطر را ذكر كرديد، در اين مورد پاسخي در سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج) هست كه در قسمت نظرات هست من متن نظر را نمايش ميدم:

اين متن:





با سلام
وَ مَا يَسْتَوِى الْأَحْيَاءُ وَ لَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاءُ وَ مَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فىِ الْقُبُور. فاطر/22 .
و هرگز مردگان و زندگان يكسان نيستند! خداوند پيام خود را به گوش هر كس بخواهد مى‏رساند، و تو نمى‏توانى سخن خود را به گوش آنان كه در گور خفته‏اند برسانى!
در اين كه مردگان ؛ به ويژه مؤمنان (البته نه به صورت عموم؛ بلكه در موارد خاص) صداي مردم را مي‌شنوند ترديدي نيست . بهترين دليل بر اين مطلب اين است كه همه مسلمانان در هنگام دفن مردگان خود براي آنان «تلقين» مي‌خوانند و عقائد حقه را به آن‌ها تلقين مي‌كنند كه اگر نكير و منكر از شما از خدايتان ، پيامبر و امامتان سؤال كرد ، اين جواب‌ها را بدهيد و به خود هراس راه ندهيد.
اگر مردگان صداي زنده‌ها را نمي‌شنوند‌، چرا تلقين مي‌خوانيم؟ آيا در اين صورت تلقين كردن كاري بيهوده و عبث نيست؟
در اين آيه و آيات قبل ، كفار را تشبيه به مردگان كرده است . يعني آن‌هائي كه كافر هستند انگار كه مرده‌اند و صداي كسي را نمي‌شوند ، شما اگر بخواهي آن‌ها را هدايت كني به دليل اين كه بر اثر گناه و اصرار بر آن و لجاجت زياد ، همانند مردگان شده‌اند ، نمي‌تواني .
يعني صداي تو هر چه قدر كه رسا و سخنانت هر اندازه كه دلنشين و گوشنواز باشد، به دليل اين كه كفار خود را به مردگي زده‌اند، صداي شما را نمي‌شوند، چيزي را درك نمي‌كنند ؛ در نتيجه شما نمي‌تواني آن‌ها را هدايت كني.
در ادامه خداوند در اين آيه خطاب به پيامبرش مي فرمايد : شما از اين كه آن‌ها هدايت نمي‌شوند و سخنان تو را انگار كه (همانند مردگان هستند و) اصلا نمي‌شنوند ، ناراحت نباش كه وظيفه تو فقط انذار آن‌ها است (إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ).
پس اين آيه دليل بر اين نيست كه همانند وهابي‌ها بگوييم : ارتباط مردگان با زندگان به صورت كامل قطع شده و زيارت، خواندن قرآن، دعا و ... براي آن‌ها سودي ندارد؛ بلكه مراد از مردگان (من في القبور) كفاري هستند كه در حال حيات همانند مردگان صداي حق را نمي‌شنوند ، درك نمي‌كنند و صداي دلنشين پيامبر رحمت در آنان تأثيري نخواهد داشت .

موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات



از موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1326
كامنت شماره ي 2

Unknown گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Unknown گفت...

سلام





أحدها أن الأنبياء أفضل من الشهداء والشهداء أحياء عند ربهم فكذلك الأنبياء







فتح الباري ج6/ص487







يکي از مطالبي که در مورد زندگي انبيا بعد از مرگ گفته شده است اين است که انبيا برتر از شهدا هستند و شهدا نزد پروردگارشان زنده اند پس انبيا نيز همينطور


از سايت موئسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر(عج)
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1326

khaled گفت...

اولا كه اين روافض هستند كه به مرده هاي خود را نيز تا داخل قبر راحت نميگذارند و همان جا هم ميخواهند شركيات را هر طوري شده به خورد مردة خود بدهند . درحالي كه تلقين براي كسي است كه هنوز نمرده و در حال جان دادن است و براي آن تلقين لااله الا الله ميكنند كه در آخرين لحظات كلمه را به زبان بياورد نه اين كه بعد از مرگ داخل قبر تلقين شود.
دوم : واقعا كه عجب جوابي برايت سايت ولي عصر رافضي داده است!!
آيا تو از اين جواب چيزي غير از اين دانستي كه مرده در قبر نميتواند بشنود؟
سوم: و اما اين كه ما به پيامبر سلام ميدهيم به اين معني نيست كه به فردي زنده سلام ميدهيم . بلكه آن سلام دعااست و همان گونه حفظ شده است، مانند دعاهاي قرآني. و در ثاني فقها ميگويند به جاي گفتن: السلام عليك ايهاالنبي ، بهتر است گفته شود السلام علي النبي. و اينها همه براي اين است كه آنها را زنده تصور نكنيم نعوذ بالله من ذالك.

Unknown گفت...

سلام..
دعا خطاب به كسي ميكنيد كه به نظر خودتان نميشنود؟ اگر به نظر شما نميشنود پس نتيجتاً نبايد خطاب به پيامبر باشد چون نميشنود...بايد خطاب به كسي باشد كه بشنود...وگر نه چه معني ميدهد كسي كه فكر ميكند كس ديگري نميشنود اما خطاب به او طوري كه مثل اين كه ميشنود ميگويد سلام...آيا اين عقلاً صحيح است؟ كه در نماز هم هست؟




آيا به نظر شما ميشه با خواندن اون مطالب...چيزي غير از آنچه اشاره شد برداشت كرد؟




پس من ميپرسم...اين روايت را توجيه كنيد:


1- صحیح البخاری ج1/ص448

باب المیت یسمع خفق النعال

1273 حدثنا عیاش حدثنا عبد الأعلى حدثنا سعید قال وقال لی خلیفة حدثنا بن زریع حدثنا سعید عن قتادة عن أنس رضی الله عنه عن النبی صلى الله علیه وسلم قال العبد إذا وضع فی قبره وتولی وذهب أصحابه حتى إنه لیسمع قرع نعالهم أتاه ملكان فأقعداه فیقولان له ما كنت تقول فی هذا الرجل محمد صلى الله علیه وسلم

هنگامی که بنده در قبر قرار داده شد و یارانش از او روی گرداندند در حالیکه او صدای پای تشییع کنندگانش رامی شنود دو ملک می ایند و از پیامبر سوال می کنند.



از وبلاگ سلف صالح
http://salafi.blogfa.com/post-21.aspx



چطور صداي پا ميشنيد وقتي مرده بود؟

Unknown گفت...

سلام

همينطور اگر پيامبر را مرده ميپنداريد پس چرا در سوره ي نساء آيه ي 41 هست:


فَکَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن کُلِّ أمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا



اگر پيامبر نشنيده و نديده چطور گواه ميشود؟

Unknown گفت...

3- هم در بخاری آمده است كه وقتی كه پیامبر اكرم رحلت فرمود ابوبكر داخل حجره ی عایشه شد سپس بسوی جنازه ی پیامبر اكرم رفت و پرده از روی پیامبر كنار زد و او را بوسید و در حالی كه گریه می كرد عرض كرد پدر و مادرم به فدایت ای پیامبر خدا خداوند دو مرگ را بر تو جمع نكرد اما مرگ اولی كه برتو نوشته شده بود بدرستی كه آن را یافتی[4]





[4] صحیح البخاری ج 2 كتاب الجنائز ص 12 و سیره ی نبوی ابن هشام ج 4 صفحه ی305 –306


از سايت دين اسلام
http://dineslam.mihanblog.com/post/273





پس از صحيح بخاري هم آوردم...چطور ابوبكر با رسول خدا بعد از رحلت حرف ميزد؟

خالد گفت...

آقاي نجات
ببين دوست من. ما مسلمانان در برداشتهاي ديني خود اصل را قرآن ميدانيم و سپس اگر حكمي در قرآن يافت نشد، آن را در سنت پيامبر خود جستجو ميكنيم و اگر در آن نيز يافت نشد بر اساس قرآن وسنت و نظرات مجتهدين در آن مورد اجتهاد صورت ميگيرد و حكمي استنباط ميشود.
مادامي كه در موردي در قرآن حكمي صريح وجود دارد ما نيابد براي اثبات عقيدة خود برويم به سراغ احاديثي كه آن احاديث قابل توجيه و تاويل هستند!
من به شما گفتم كه قرآن به ما ميفرمايد: و ما انت بمسمع من في القبور. يعني تو به مرده هاسخن شنوانيده نميتواني!
و ميفرمايد:
إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ
تو مردگان را نميتواني بشنواني طوري كه كران وقتي روي گشتاندند نميتوانند بشنوند.
اين آيات واضح است و هيچ نيازي به تاويل ندارد! اكنون كه شما از آن حديث ميگوييد كه وقتي فرد به قبر گذاشته ميشودو...
منظور آن حديث آن است كه وقتي مردم ميروند فرشته هاي به سراغ انسان مي آيندو اين نيز به آن معني است كه محاسبة انسان به مجردي كه مرد آغاز ميشود.
در غير آن خيلي مردمي هستند كه اصلا قبري ندارند پس تكليف آنها چيست؟ و يا اگر گيريم كه در سر قبر هيچگاهي بي نفر نباشد آيا آنجا سوال و جوابي نخواهد بود؟ واضح است كه ما اين احاديث را بايد در پرتوآيات بفهميم و آن را بر اساس فهم قرآن خود درك نماييم درغير آن كار ما به بيراهه ميرود طوري كه اكنون رافضه به شرك كشيده شده اند.
و اما آن مورد ديگر كه ميگوييد ما چرا به پيامبر دعا ميكنيم . شما منظور را نفهميديد ما اصلا از پيامبر دعا نميخواهيم بلكه به پيامبر درود و سلام و صلوات ميفرستيم. دعا به معني خواستن است و جز از الله هيچ كس آن را برآورده كرده نميتواند.
و گفتم كه ما ميگوييم: السلام علي عبادالله الصالحين : يعني سلام بر بنده گان صالح خدا. و به همين صورت ميگوييم السلام علي النبي : يعني سلام بر نبي ما باد.
و يا حتي اگر بگوييم السلام عليك اين يبه معني آن نيست كه پيامبر زنده است و ميشنوند بلكه اين جمله را به صورت دعاييه ما آموخته ايم كه بعضي ميگويند دعائيه هاي كه از پيامبر رسيده است موقوفي هستند و نبايد تغيير كنند و چون پيامبر به همين شكل آن را به ما تعليم داده اند ما هم به همين ترتيب اين جمله را ميگوييم . و اين درحالي است كه تعدادي بزرگي از علماي اهل سنت معتقدند كه در حيات پيامبر چنان گفته ميشد اما اكنون بايد بگوييم : السلام علي النبي. اميد كه متوجه شده باشيد.
و اما آن موردي را كه راجع به سرور ما ابوبكر صديق رضي الله عنه گفتيد بلي درست است اما ، هرگز منظور ابوبكر صديق اين نبوده كه پيامبر ما صل الله عليه وسلم، آن را ميشنيده اند. بلكه خطابي به جسم پيامبر بود و خطابي كاملا احساسي است كه كدام اصل و پاية شرعي ندارد و از آن منظور شما كه شنيدن باشد و اجابت باشد هرگز دانسته نميشود.
و اين گونه خطابها معمولا در بين انسانها و حتي جمادات نيز موجود است و شما مينگريد كه انسان گاهي با كوهها و ديگر اجسام بدون روح نيز حرف ميزند اما اين بدان معني نيست كه او ميشنود.
وانگهي بايد بدانيد كه بحث ما با شيعه بر سر آن است كه : شما از مرده كمك ميخواهيد و ميگوييد يا حسين يا ابوالضل برايم چنين و چنان كن!
و فكر ميكنيد كه او ميتواند مشكل شما را حل كند و اين خودش شرك مطلق است. چون هرگز از سادات ما ابوالفضل و حسين و علي و ابوبكر و عمر و حتي نبي مكرم اسلام هيچ كاري در دنيا ساخته نيست و آنان ارتباط شان با دنيا كاملا قطع است و هيچ مسئوليتي در قبال ما و اعمال ما ندارند آنان مسئوليت خود را به انجام رسانيده و رفتند و اكنون ما وتو در برابر خالق خود الله يگانه قرار داريم و بايد در مقابل او پاسخ ده باشيم و هرچه ميخواهيم از او بخواهيم، چون او شنوا ، دانا، اجابت كننده و قادر بر هر كاري است . اين است معني توحيد. الهم صل علي محمد و علي آله و اصحابه اجمعين.

نجات گفت...

سلام


من آيه اي را هم ذكر كردم


فَکَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن کُلِّ أمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا

سوره ي نساء آيه ي 41




پيامبر چطور به اعمال امتها گواهي ميدهد در حالي كهفكر ميكنيد آن را نديده و نشنيده، اگر كساني كه از دنيا رفتند نميشنوند و نميبينند چيز عجيبيست كه بر تمام امت ها گواهي بدند




در سوره ي آل عمران هم هست كه:


وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

سوره ي آل عمران آيه ي 169






من يك سوال دارم از كجا معلوم در آيه ي 22 سوره ي فاطر اين يك تشبيه نيست؟


همانطور كه در آيه ي 18 سوره ي بقره هست:

صُمٌّ بُکْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ



در آيه ي 7 سوره ي بقره هست كه:

خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ



حالا بايد فكر بكنيم كساني كه كافر هستند واقعاً كر بودند؟ يا اين يك صفت تشبيه است؟






چنانچه خود شما بدون مدرك نظرتان اين است كه ابوبكر با پيكر رسول خدا صلي الله عليه و آله حرف ميزد در حالي كه فكر ميكنيد كه پيامبر نه ميفهمد نه ميشنود...نه حس ميكند....اين چه كاريست كه ابوبكر ميكند و اسمش ميشود احساسي و حرف زدن با اشياء را دليل آن ميدانيد...مدركتان چيست كه ابوبكر با اين كه فكر كند نميشنود و نميفهمد...با پيكر رسول خدا حرف بزند؟


3- هم در بخاری آمده است كه وقتی كه پیامبر اكرم رحلت فرمود ابوبكر داخل حجره ی عایشه شد سپس بسوی جنازه ی پیامبر اكرم رفت و پرده از روی پیامبر كنار زد و او را بوسید و در حالی كه گریه می كرد عرض كرد پدر و مادرم به فدایت ای پیامبر خدا خداوند دو مرگ را بر تو جمع نكرد اما مرگ اولی كه برتو نوشته شده بود بدرستی كه آن را یافتی[4]





[4] صحیح البخاری ج 2 كتاب الجنائز ص 12 و سیره ی نبوی ابن هشام ج 4 صفحه ی305 –306


از سايت دين اسلام
http://dineslam.mihanblog.com/post/273






آنوقت در مورد آيه ي 22 سوره ي فاطر برداشتتان اين است كه دليليست براي اين كه مردگان نميشنوند...



پس تكليف روايت هايي كه در اين مورد است چه ميشود؟



و شما آيا بر اساس همان استدلال روايتي كه حتي در كتاب صحيح بخاري آمده رد ميكنيد و قبول نداريد؟ پس مطالبي كه در مورد صحيح بخاري و صحيح مسلم گفته ميشه چيست؟

اين روايت صحيح بخاري را چنين دانيستيد...آيا هر روايت ديگري را هم بيارم استدلال شما اين است كه گفتگويي احساسيست؟

Unknown گفت...

سلام اگر ميشه پاسخ من را بديد



فَکَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن کُلِّ أمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا

سوره ي نساء آيه ي 41


پيامبر اگر ارتباطش با اين دنيا قطع شده و نميبيند و نميشنود...چطور بر امت ها گواه خواهد شد؟







اين روايت مورد قبول شما هست يا نه؟



1- صحیح البخاری ج1/ص448

باب المیت یسمع خفق النعال

1273 حدثنا عیاش حدثنا عبد الأعلى حدثنا سعید قال وقال لی خلیفة حدثنا بن زریع حدثنا سعید عن قتادة عن أنس رضی الله عنه عن النبی صلى الله علیه وسلم قال العبد إذا وضع فی قبره وتولی وذهب أصحابه حتى إنه لیسمع قرع نعالهم أتاه ملكان فأقعداه فیقولان له ما كنت تقول فی هذا الرجل محمد صلى الله علیه وسلم

هنگامی که بنده در قبر قرار داده شد و یارانش از او روی گرداندند در حالیکه او صدای پای تشییع کنندگانش رامی شنود دو ملک می ایند و از پیامبر سوال می کنند.



از وبلاگ سلف صالح
http://salafi.blogfa.com/post-21.aspx



حالا توجيه شما چيست؟

نجات گفت...

سلام


چون وبلاگ شما فيلتره من نميتونم به راحتي سر بزنم...از طريق همين بخش ميشه بحث كنيم؟




در مورد تايين جانشيني پيامبر

من از درگاه پاسخ گويي پرسيدم...
پاسخ را ببينين:




ngazipoor@yahoo.com :پست الكترونيك

تاريخ ارسال : - 23/11/1389

زمان ارسال: 17:34:25 به وقت محلى

موضوع: جانشيني پيامبر

:متن سؤال

سلام
آيا ان درست است كه:
پيامبر جانشين مستقيم تعين نكرد ولي تلويحا حضرت ابوبكر را به مردم معرفي نمود؟
:پاسخ

با سلام

دوست گرامي

اگر تعيين جانشين وظيفه رسول خدا صلي الله عليه وآله بود، بايد آن را انجام مي‌داد كه انجام داد و امير المؤمنين عليه السلام را معرفي كرد؛ اما اگر وظيفه نداشت، معرفي تلويحي بر خلاف وظيفه او بوده است .



موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات



info@valiasr-aj.com

khaled گفت...

آقاي نجات :در مورد آيت مبارك:
فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا.41
يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَعَصَوُاْ الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الأَرْضُ وَلاَ يَكْتُمُونَ اللّهَ حَدِيثًا ﴿42﴾. ترجمه: پس چگونه است زماني كه از هر امتي گواهي بياوريم و تو را نيز گواه بر آنان بياوريم.

آن روز كسانى كه كفر ورزيده‏اند و از پيامبر [خدا] نافرمانى كرده‏اند آرزو مى‏كنند كه اى كاش با خاك يكسان مى‏شدند و از خدا هيچ سخنى را پوشيده نمى‏توانند داشت (42)
اين آيت خيلي زيبا وواضح است اما نه به منظور رساندن هدف باطل رافضة مشرك.
بلي هر پيامبر شاهدي بر كاركرد امت خود و مخاطبان خود است و فردا در قيامت در حضور الله به آن شهادت ميدهد. و پيامبر مانيز گواهي بر امت خود و مخاطبان خود هستند. اين گواهي به آن معني است كه رسول الله پيام الهي را به مردم رسانيد و با آنان با كتاب الله اتمام حجت كرد. آيت 42 اين مفهوم را با وضاحت بيان ميكند كه كافران و آناني كه در برابر پيام پيامبر عصيان كردند و ميكنند آرزو ميكنند كه اي كاش خاك بودند؟ چه آن كافراني كه در عصر پيامبر بودند و چه كافراني كه اكنون قرآن حجت را بر آنان تمام كرده و الله بر آنان گواه است. براي اين كه بهتر متوجه شويد اينك آيت ديگري را به شما مي نويسم كه در آن حضرت عيسي عليه السلام ميفرمايد:
مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ [المائدة : 117] من به آنان چيزي جز آن چه تو به من دستور داده بودي نگفتم آن اين كه فقط براي الله بنده گي كنيد كه رب من و شماست!! و من بر اين امر مادام كه در بين شان بودم گواه هستم!! اما آن گاه كه مرا ميراندي تو فقط بر آنان نگهبان بودي و تو گواه بر هر چيز هستي!!)
و اين آيت بسيار واضح روشن ميسازد كه پيامبران تا وقتي ميدانند كه در بين مردم هستند، اما وقتي مردند مابقي احوال مردم را فقط و فقط الله ميداند و بس كه او بر همه چيز الي الابد محيط و شهيد است.

اكنون مينگريم كه شهادت انبياء حق است و آن شهادتي است كه در نزد الله براي اداي رسالت خود و رساندن آن به مردم ميدهند و ما شهادت ميدهيم كه نبي اكرم صل الله عليه وسلم رسالت الهي را به ما به صورت كامل رساند و در اين راه هيچ سستي و اهمالي نكرد و دين را كامل به ما تسليم نمود.
َيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَى هَـؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ [النحل : 89] (روزي كه از هر امتي از خود شان گواهي بر انگيزيم، و تو را نيز بر آنان گواه قرار دهيم . و ما قرآن را را براي بيان هرچيز برايت فرستاديم كه هدايت و رحمت و بشارتي است براي مسلمانان.) پس دانستيم كه و ظيفة پيامبر ما رساندن اين پيام بود و او اين پيام الهي را كه اكنون در ميان ماست و براي همة عالميان حجت است به صورت كامل براي ما رساند و در اين راه هيچ كاستي از پيامبر ما صل الله عليه وسلم ديده نشد و ما بر اين امر گواه هستيم. و اكنون ما نيز مسئوليت داريم تا همين پيام توحيدي قرآن را به همه جهانيان برسانيم و برآنان گواه باشيم. و من آقاي نجات فرداي قيامت بر تو گواه خواهم بود كه برايت گفتم ، فقط الله را عبادت كن و فقط از او استمداد بجوي و فقط براي او بنده گي كن و بس.و براي الله شريكاني در بنده گي مقرر نكن كه از زيانكاران خواهي شد. و اين پيام همان پيام سرور ما جناب محمد الرسول الله و همه اصحاب و اهل بيت پيامبر ماست . خدا گواه من و توست كه من حق را برايت گفتم اين كه ميشنوي يانه به خودت مربوط است.
و اما در مورد آن حديث : طوري كه قبلا گفتم، منظور اين است كه به مجرد مردن انسان ، اين پرسش از او صورت ميگيرد! و منظور اين نيست كه صاحب قبر ميشنود. چرا كه بسياري از مردم هستند كه قبري ندارند و يا بالفرض اگر بر سر قبري هميش كساني باشند و از آن دور نشوند آيا او مورد سوال قرار نميگيرد؟
قرآن براي بهترين ملاك است . و اين فرمودة قرآن را در نظر داشته باشد كه : و ما انت بمسع من في القبور. هرگز تو صاحبان قبر را شنوانيده نميتواني!
نوشته ايد كه اين تشبيه است . بلي تشبيه هم در قرآن موجود است اما توجه داشته باشيد كه تشبيه وقتي ميشود كه ميان مشبه و مشبه به، مشابهت وجود داشته باشد!! و اين مشابهت گاهي معنوي است و گاهي مادي
و اين گونه تشبيه در قرآن به كار رفته است و در مورد كران كه نميشنوند و مردگان كه نميشنوند دقيقا تشبيه صورت گرفته است و اتفاقا همين تشبيه است كه منظور ما را به اثبات ميرساند.

نجات گفت...

سلام

پاسخي در اين مورد به اون يكي قسمت نظر خواهي فرستادم

سيد جاويد گفت...

با تشكر ازبرادر عزيز اقاي جواد كه جوابات خيلي قانع كننده به اقاي ناشناس ميدهند اما اقاي ناشناس نميخواهد قناعت كند اين يك اصل درمذهب شيعه ميباشد چون من هم با خيلي ازاين دوستان شيعه وقتي بحث ميكنيم ما ازدرختها ميگويم انها ازده وكوه ها حرف ميزنند وسايتي را هم كه اقاي ناشناس متذكر ميشوند سايت وليعصر كه يك سايت سم پاش وتوهين كننده به صحابه كرام ميباشد واين سايت متعلق به رافضيان دولت ايران است وجالب اين است كه هرگاه شما بخواهيد به جواب نظردهندگان سايت وليعصر چيزي بنويسيد نشرنميشود واگر براي توهين ولحن صحابه چيزي نوشته شود به زودترين فرصت درپنجره نظرات نشروملاحظه ميگردد اين خود نشان ميدهد كه انها خيلي زبون وضعيف هستند وحتي جرئت نميكنند ازاهل تسنن را براي مباحثه ومناظره فرابخوانندومن اگر اين دوست ما اقاي ناشناس خيلي ها برايشان دلايل اقاي جواد واحاديث ذكرشده هم مورد قبول شما نيست ميتوانيد به سايت اهل سنت وجماعت اهل تالش ويا به اين سايت = http://www.rezvansunni.blogfa.com مراجعه كنيد اين سايت حتي چندين بار سايت حمايت گر ورافضي تان يعني سايت وليعصر را هم به مناظره ومباحثه دعوت نموده كه الحمدالله بمدت سه ماه تا هنوز كسي حاضر به مناظره ويا مباحثه ازسايت هاي رافضي نگرديده اند اميد است كه دوست ناشناس ما به اين سايت ها سري بزنند واگر اشتياق مناظره قوي وحد بالا را داشته باشند وبه سويه خود حاكم هستند لطف نموده سري بزنند