دوست عزیز به وبلاگ حقیقت ایمان خوش آمدید
امید است که از مطالب موجود در این وبلاگ استفاده بهینه نموده و با نظرات خویش ما را در جهت پیشبرد هر چه بهتر آن یاری نمایید.
این وبلاگ از تمامی مطالب مفید و سودمند شما استقبال میکند. لطفا مطالب خود را به آدرس ایمیل زیر برای ما ارسال نمایید:

hamid.ma66@yahoo.com
۱۳۸۹ مهر ۲۹, پنجشنبه

نوشتة توسن مراد
گفته ميشود كه در اين اواخر يكي از سران روافض ايراني به قصد دعوت يكي از كشيشان مسيحي به اسلام، در قالب هيات هاي تبشيري شيعه، به اروپا سفر كرده بود.
آخند رافضي وقتي به آدرس كليساي كه بايد كشيش را در آن جا ملاقات ميكرد رفت، او را در آن جا نيافت و كارمندان كليسا گفتندكه او يك هفته است بنابر معاذيري، به كليسا نيامده و نمبر تلفن و آدرس خانه كشيش را به او دادند و گفتند كه كشيش را ميتواند در خانه اش ملاقات كند.
آخند رافضي بعد از تماس با كشيش راهي خانه وي گرديد و او را در خانه اش ملاقات نمود.
اين دو وقتي با هم روبرو شدند، بعد از تعارفات مقدماتي، آخند رافضي خطاب به كشيش مسيحي گفت: جناب آقاي كشيش! نام من آيت الله عبدالحسين كاوند بروجردي است! و قسمي كه شما را برايم معرفي كرده اند نام شما جورج ديويد است كه افتخار مصاحبت با شما نصيب من گشته است ! كشيش با لبخند سري تكان داد و گفت من نيز از ملاقات شما خوشحال هستم.
آخند رافضي به سخنانش چنين ادامه داد: من يك شيعة اثني عشري هستم و از شهر قم مدينة الاسلام ايران، آمده ام تا شما را به دين اسلام اثني عشري دعوت نمايم و راه نجات از آتش و رستگاري را در برابر شما آشكار سازم!
كشيش مسيحي كه آدم پر معلوماتي ديده ميشد، وقتي اين پر مدعايي آخند رافضي را ديد خطاب به وي گفت: تا جايي كه من معلومات دارم، نود و پنج فيصد مسلمانان جهان اهل سنت هستند، چرا از آن ميان شما كه شيعة اثني عشري هستيد براي دعوت من به اسلام كمر بسته ايد؟
آخند رافضي گفت كه جناب كشيش! شما آدم خيلي خوشبخت و خوش شانسي هستيد كه از ميان فرق اسلامي ، كسي كه مربوط به فرقة ناجيه است، به سراغ شما آمده و شما را به اسلام دعوت ميكند!
كشيش با تعجب گفت : منظور شما از فرقة ناجيه چيست؟ آخند رافضي گفت: مسلمانان به هفتاد ودوگروه تقسيم شده اند و از آن ميان فقط يك گروه يعني شيعة اثني عشري ، اهل حق اند و بر راه صواب و ديگران همه روندة مسير باطل اند و راه شان از نظر ما تفاوتي با راهي كه الان شما ميرويد ندارد و نجات شما از خسران دنيا و آخرت زماني متحقق ميشود كه شما به فرقة ناجيه ايمان آورده و شيعة اثني عشري شويد!
كشيش وقتي اين حرف آخند رافضي را شنيد، در حالي كه پيالة چاي را براي مهمان خود تعارف ميكردگفت: بسيار خوب، پس طوري كه شما ميگوييد من بسيار آدم خوشبختي هستم و خوشحالم كه شما براي دعوت بنده تشريف آورده ايد، اكنون من آماده ام تا دعوت شما را بشنوم و در صورتي كه واقعا حرف حق از سخن شما به گوش برسد با جان ودل آن را خواهم پذيرفت!
آخند رافضي گفت: جناب كشيش ! اگر اجازه بدهيد ميرويم سر اصل مطلب و من از طريق استدلال مقايسي ميان قسمتي از اصول و مباني مسيحيت و اسلام حقيقت مذهبم را به شما آشكار ساخته و دعوت خود را به شما تقديم نمايم!
كشيش مسيحي گفت: بسيار عالي است من سراپا گوشم بفرماييد.
آخند رافضي گفت: جناب كشيش!
اولا كه اسلام دين توحيد ويگانه پرستي است! و اسلام به معني تسليم شدن محض به خداي يگانه است و از هرگونه شرك به دور ميباشد. در حالي كه مسيحيت به خدا شريك مقرر كرده و باور دارد كه عيسي قبلا نوري بوده است كه سپس به شكل پسر خدا و به صورت انساني براي ما ظاهر شده است . اين منافي عقل است كه ذات يگانة الهي داراي شريك و فرزند باشد.
در اينجا كشيش روي به آخند رافضي كرده و گفت : جناب آقاي آيت الله كاوند بروجردي! اجازه ميفرماييد كه من سخنان شما را ياد داشت نمايم؟
آخند رافضي گفت: بلي چرا نه اين كار براي چنين مباحثي از ضروريات حتمي است بفرماييد و در حالي كه كشيش كتابچه و قلم را در دست گرفته بود ، آخند رافضي ادامه داد:
دوم : شما نسبت به پيامبر خدا حضرت عيسي كه بنده خداست، دچار غلو شده ايد و او را در صلاحيت هاي خدايي و ادارة جهان شريك وي مي پنداريد و به عنوان موجود برتر بر همة كائنات برتري اش مي بخشيد در حالي كه قرآن ميفرمايد : يا اهل الكتاب لا تغلوا في دينكم. و ما مسلمانان را خداوند از غلو باز داشته است و طبعا غلو در امر دين كاري ناپسند و زشت است.
سوم : اسلام استعانت به غير خود را روا نميدارد و قرآن ميگويد: اياك نعبد و اياك نستعين ! اما شما عيسويان ديده ميشود كه به جاي اينكه از خدا كمك بخواهيد از عيسي كمك مي خواهيد و به خاطر همين عمل مشرك هستيد و مشرك خوانده ميشويد و خداوند ميگويد : ان الشرك لظلم عظيم !
چهارم: شما كفرياتي به هم بافته ايد و معتقديد كه مرگ حضرت عيسي كفارة گناهان مسيحيان است و هيچ مسيحي مورد عذاب الهي قرار نميگيرد. در حالي كه قرآن ميگويد، فمن يعمل مثقال ذرة خير يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره .
كشيش در حالي كه تبسمي بر لب داشت و به نشانة تاييد سر تكان ميداد، يكسر حرفهاي آخند رافضي را بر روي كاغذ مينوشت.
آخند رافضي چنين ادامه داد:
پنجم : كتاب شما مورد تحريف و تغيير قرار گرفته است و اكنون چندين كتاب به نام انجيل وجود دارد و اين نشان ميدهد كه نميشود به كتاب شما به عنوان كتاب مقدس الهي اطمينان داشته باشيم و شما براي توجيه اين مشكل ميگوييد كه انجيل تحريف نشده پيش خداست! در حالي كه كتاب ما تحريف نشده است و قرآن يكي است و خدواند محافظت آن را بر دوش گرفته است و هيچ كس نميتواند آن را تحريف كند.
و ششم آن كه دين شما بعد از عيسي توسط حواريانش دستخوش تحريف شد و كساني از جمله پولس و يوحنا و مقوقس و... ديگران آمدند و دين جديدي مغاير با دين عيسويت ساختند و مردم را به سمت گمراهي بردند و كساني مانند برنابا را اجازه ندادند كه آن دين حنيف را به مردم معرفي كند. در حالي كه دين ما به وسيله امامان ما محافظت شد و از گزند انحراف تا كنون در امان مانده است.
آخند رافضي وقتي به اين جا رسيد نگاهي دقيق به صورت كشيش انداخت تا بنگرد كه آيا حرفهايش بالاي كشيش تاثير خود را گذاشته يانه. و از چهره و تبسم هاي نمكين كشيش چنان برداشت كرد كه كار تمام است و مشكلي براي شيعه شدن كشيش در پيش رو نيست ، لذا سريعا افزود: من فكر ميكنم براي حصول قناعت شما همين شش موردي كه عرض كردم كاملا ميتواند كافي باشد و با توجه به هوش و درايتي كه شما داريد مطمئن هستم كه راه صواب را در يافته و به دين حقة اثني عشري در خواهيد آمد.
كشيش در حالي كه قلم خود را بالاي كتابچه قرار ميداد با نگاهي كه سراپا تمسخر بود به سمت آخند رافضي متوجه شده و گفت حرف شما تمام شد؟ اجازه ميفرماييد من هم حرف بزنم؟
آخند رافضي با بلاهت تمام گمان برد كه اكنون كشيش با گفتن : اشهد ان عليا حجة الله! به دين شيعة اثني عشري داخل خواهد شد ، لذا سريع گفت بلي بلي بفرماييد جناب كشيش من سراپا گوشم!
در اين وقت كشيش در حالي كه كتابچه را در دست گرفته بود و به آن مينگريست گفت: در مورد اول كه شما اشاره فرموديد مسيحيان حضرت عيسي را پسر خدا ميدانند و مي گويند كه او قبل از آفرينش جهان نوري بوده است، كاملا صحيح است ولي مگرشما به عنوان شيعة اثني عشري، در بارة تعداد بزرگي از امامان خود نميگوييد كه آنان نوري هاي بودند كه از خدا جدا شده اند؟ آيا شما به آنان جنبة خدايي نميدهيد و حتي نام خود شما عبدالحسين نيست و نامهاي چون عبدالمحمد و عبدالعلي و غيره را بالاي فرزندان خود نميگذاريد؟ مگر خميني كه رهبر شماست دركتاب( ولايت فقيه) نگفته است:« اصولًا رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) و ائمه (عليهم السلام) طبق رواياتى كه داريم قبل از اين عالم انوارى بوده‏اند در ظل عرش »!


در مورد دوم كه گفتيد مسيحيت معتقد است خداوند حضرت عيسي را بر همه فرشتگان و انبياء برتري داده است، نيز كاملا درست فرموديد، اما مگر خميني كه امام شماست در كتاب (ولايت فقيه) نگفته است : « براى امام مقامات معنوى هم هست كه جدا از وظيفه حكومت است و آن، مقام خلافت كلى الهى است كه گاهى در لسان ائمه، (عليهم السلام)، از آن ياد شده است. خلافتى است تكوينى، كه به موجب آن جميع ذرات در برابر «ولىّ امر» خاضع‏اند. از ضروريات مذهب ماست كه كسى به مقامات معنوى ائمه (عليهم السلام) نميرسد، حتى ملك مقرب و نبى مرسل »!
مگر آقاي کلینی در اصول کافی كه یکی از كتابهاي مهم حدیث شماست ننوشته است كه :
« ایشان ( ائمه ) حلال میکنند هرچه را خواهند و حرام میکنند هر چه را خواهند و خواست شان خواست خداست!» در حالي كه حلال و حرام ساختن چيزي جز به وسيلة خدا انجام نميشود.
مگر همين شخص در اصول كافي بابي را تحت اين عنوان نگشوده است كه : (باب در بیان اینکه ائمه ـ علیهم السلام ـ میدانند علم چیزها که گذشت و علم چیزها که خواهد آمد و پوشیده نیست بر ائمه چیزی) ! خوب اين به معني علم به غيب نيست كه مخصوص خداست؟ مگر غلوي مسيحيت در بارة عيسي عليه السلام بيشتر است يا غلوي شما در بارة امامان تان؟
در بارة مورد سوم بايد بگويم كه بلي چنان كه شما ميفرماييد عيسويان از حضرت عيسي عليه السلام و مادرش كمك مي خواهند و ميگويند يا عيسي مسيح! و يا مريم مقدس! زيرا مي پندارند كه آنان زنده اند و نزد خداوند مقام بالايي دارند و ميتوانند مشكلات پيروان خود را از ميان بردارند.
اما شما همين كار را با امامان مردة خود انجام نميدهيد؟ قبور آنان را طلا كاري نميكنيد و گرد آن طواف نمينماييد؟ آيا شما از آنها ياري نمي خواهيد و شفاي مريضان خود را از آنان طلب نميكنيد و براي قبورشان قرباني و نذر نميكنيد و با گفتن يا حسين و يا علي و يا زهرا و... از آنان مستقيما استعانت نميجوييد؟
در اين وقت عرق مانند باران از سر وروي آخند رافضي باريدن گرفته بود و با دستمالي كه به گردن آويخته بود يكسر عرقهاي خود را پاك ميكرد كه كشيش ادامه داد:
در مورد چهارم كه فرموديد عيسويان مرگ عيسي را فديه گناهان خود ميدانند، مگر شما باور نداريد كسي كه اهل بيت پيامبر را دوست داشته باشد، هر گناهي هم بكند به حسابش نوشته نخواهد شد و مورد عذاب قرار نميگيرد! خوب اين با آن چه تفاوتي دارد؟
در ارتباط با مورد پنجم بايد خدمت عرض نمايم كه بلي متاسفانه اين مشكل عمدة مسيحيت است كه كتاب شان يكي نيست و فعلا پنج انجيل در ميان مسيحيان موجود است و اين ميرساند كه اين كتاب مورد تحريف قرار گرفته است و چندان قابل اعتماد نيست. و به همين اساس آنان معتقدند كه كتاب اصلي در نزد خداوند است. اما شما نيز معتقديد كه قرآن كه كتاب شماست مورد تحريف و دستبرد بشر قرار گرفته است چنان كه در اصول کافی كه در قرن چهارم تاليف شده است حديثي موجود است كه ميگويد: « از ابی عبدالله (ع) روایت شده که فرمود: قرآنی که جبریل برای پیامبر آورد هفده هزار آیه داشت» در حالیکه قرآن فعلي شش هزار و دویست و سی وشش آیه دارد.
و يكي از عالمان بزرگ شما به نام نوري طبرسي نيز در قرن سيزدهم كتابي نوشت به نام( فصل الخطاب في اثبات تحريف كتاب رب الارباب) و در آن گفته است كه در مورد تحريف قرآن بيش از دو هزار روايت در نزد شيعه موجود است.
و شما معتقديد كه سوره هاي از قرآن توسط اصحاب پيامبر به قصد حذف شده كه در آن نام علي و جانشينانش موجود بوده است. و به همين اساس شما باور داريد كه قرآن اصلي نزد امام غايب است . پس چه فرقي ميان مسيحيان و شما شيعيان دوازده امامي وجود دارد و چطور شما از يك مسيحي مي خواهيد كه كتاب تحريف شده اي را ترك كند و به دنبال كتاب تحريف شده ديگري برود!؟

و در ارتباط با آخرين موردي كه مطرح كرديد، بايد گفت كه هر چند گفتگوهايي در بارة حواريون عيسي در سر زبانها موجود است، اما هرچه هست مسيحيان، اصحاب و دوستان عيسي عليه السلام را سخت دوست دارند و آنان را اسوه و الگوي خود ميدانند.
اما شما شيعيان اثني عشري معتقديد كه بعد از وفات پيامبر همة اصحاب از دين اسلام مرتد شدند به جز سه نفر! و زمام امور اسلام را كافران به دست گرفتند و اين ديني كه در جهان به نام اسلام منتشرشده است دين كافران است و پيروي از آن جايز نيست!
پس چگونه يك فرد مسيحي مي تواند پيشوايان نيك وشايسته خود را ترك كند و به دين پيامبري كه نتوانست در طول مدت بيست و سه سال دعوت خود به جز سه نفر را مسلمان كند، درآيد؟!
وانگهي در مسيحيت نكات بارز ديگري نيز موجود است و آن پرهيز از زنا و دروغ است در حالي كه دين شما دروغ و زنا را به نام تقيه و صيغه مباح قرار داده است!
ديگر اين كه در دين شما اعمال زشت و نا پسند ديگري نيز مانند هياهو و زنجير و قمه زني و به سر و كله زدن وغيره نيز وجود دارد كه اعمالي وحشيانه و غير انساني است و از ديدن آن به جز نفرت و انزجار چيزي عايد حال انسان نميشود. در حالي كه دين مسيحيت دين رحم و عطوفت و مهرباني نسبت به انسانهاست!اكنون آقاي آيت الله كاوند بروجردي ، شما با چنين افكار و اعمالي ميخواهيد مرا به دين اثني عشري دعوت كنيد؟
وقتي سخن كشيش به اينجا رسيد، دهن آخند رافضي از تعجب و معلومات ديني كشيش باز مانده و دستمال گردني وي كاملا از عرق خيس آب شده بود و از آن جا كه هيچ حرفي براي گفتن نداشت به فكر چارة كار و در رفتن از ميدان افتاده و گفت: جناب كشيش من فكر ميكنم براي جلسة اول ما همين قدر گفتگو كفايت ميكند، اگر اجازه بدهيد باقي صحبت را به جلسة بعدي موكول ميكنيم.
در اين وقت كشيش به آخند رافضي روي آورده وگفت: خير جناب اثني عشري، نيازي به آن كار نيست و همين حالا من خيال شما را از اين بابت آسوده ميسازم و كار را تمام ميكنم.
من از دو سال قبل به دعوت يكي از مسلمانان افريقايي به نام عمر علي، كه در سر كوچه خانه ما دكان كوچك ميوه فروشي دارد، شب و روز روي دين اسلام و مذاهب اسلامي مطالعه مينمايم و در نهايت هفته قبل، به وسيلة همان برادر در يكي از مساجد شهر، به دين مقدس اسلام مشرف شدم و مذهب حقة اهل سنت و جماعت را برايم بر گزيدم كه در آن از خرافات و جعليات و دروغ هاي كه قبلا صحبتش را نمودم هيچ اثري نيست و الحمدلله خدواند مرا به اسلام اصيل هدايت و رهنمايي فرمود و اكنون نام من محمد ابوبكر است. اما تا كنون به دلايلي اسلامم را علني نساخته ام و به همين علت است كه ديگر به كليسا نميروم و ان شاء الله به زودي از طريق جرايد و رسانه ها اين خبر به گوش شما خواهد رسيد!
و اكنون اگر اجازه بدهيد بنده شما را نصيحت كرده و از شما ميخواهم،كه چون من شويد! بنده محمد صل الله عليه وسلم را به دست آوردم در حالي كه عيسي عليه السلام را نيز از دست ندادم شما نيز از اين همه خرافات و جعلياتي و كفريات دست برداريد و در حالي كه ابوبكر و عمر و عثمان را به دست مي آوريد، علي را نيز از دست نميدهيد! آيا اين بهتر است يا خصومت و دشمني و عداوت نسبت به اهل بيت پيامبر و اصحاب با وفاي رسول الله !
باگفتن اين حرف در حالي كه رنگ صورت آخند رافضي مانند گچ سفيد شده بود، ندانست كه چگونه دمش را روي كولش گذاشته و خود را از خانه محمد ابوبكر بيرون اندازد!
فرداي همان روز خبر مسلمان شدن كشيش مسيحي در جرايد منتشر شد، و مردم آخند رافضي را ديدند، در حالي كه در يك دستش ساك و در دست ديگرش روزنامه اي قرار داشت، به موتر نشسته و به سرعت به سمت ميدان هوايي در حركت است!

14 نظرات:

جواد گفت...

ماشاء الله- بارک الله فیکم و جزاکم الله خیرا
واقعا که دین مسیحیت با تمام انحرافات و تحریفهایش باز هم از دین روافض به مراتب بهتر و دشمنی ایشان باپیامبر و خاندانش بسیار کمتر میباشدو اینکه یک مسیحی اگر شیعه شود هیچ چیزی به خسران و ذلت بیشتر به دست نخواهد آورد از بندگی عیسی به بندگی ائمه خواهد پرداخت و از دشنام به پیامبر به دشنام به ازواج و اصحاب پیامبر روی خواهد آورد و به جای اینکه به مسلمانان ارهابی بگوید وهابی میگوید و از خداوند متعال میخواهیم که همه را هدایت و به شما جزای جزیل و اجر کثیر عنایت نماید.

نصرت الله گفت...

آيا اين داستان جالبي كه نوشتيد واقعي است؟

حقجو گفت...

شايد نام پدر آقاي دكتور عليرضا كاوند باشد كه قبلا با استاد مناظره ميكرد!يا برادرش!

ناشناس گفت...

زيباست و بسيار مستند و مستدل. اين قالبها براي بيان مسايل خيلي عالي هستند و خسته كن نميباشند.

وحيد گفت...

به سوي خدا بشتابيد وقت نماز جمعه است.

كاظم گفت...

سلام براستاد عزيز!
خداييش با اين داستان شما حال كرديم، اون آخرش خيلي زيبا نوشتين : محمد را به دست آوردم و عيسي را از دست ندادم ابوبكر را به دست آوردم و علي را از دست ندادم! خدا خيرتون بده واقعا كه چقدر خوب مردمو به دين شون آشنا ميكنيد. دست تون درد نكنه.

صهيب گفت...

دوستان خوش خبري! آيت الله كاوند بروجردي با استاد حميد در بخش نامة عمر به يزدگرد مناظره ميكنه آن جا را نگاه كنيد خيلي جالبه.

شفيق گفت...

ان الباطل كان زهوقا
به ياري حق اسلام در مقابل مسيحيت طوري كه در قديم برنده بود امروز هم است و كار شيعه هم تمام است اين مذهب خرافي ديگر براي مردم عاقل نميتواند متكايي مطمئن باشد، مذهبي كه به گفتة يكي از دوستان، پول مردم را به نام خمس ميخورد، به ناموس شان به نام صيغه تجاوز ميكند و دين شان را با دروغ و تقيه نابود ميكند كجا دين ميشود؟

دكتور كاوند بروجردي گفت...

بسم الله قاصم الجبارین
چندی پیش در ماه مبارک رمضان با شیخی وهابی ساکن افغانستان در باره حقانیت مذهب شیعه و انحراف مذهب اهل سنت مناظره ای مکتوب داشتم که در طی بحث ما که شاید 20 روز به طول انجامید ، من حدود 100 صفحه مطلب که به اندازه یک کتاب است برای ایشان نوشتم (پاسخ های ۱ تا ۸ در وبلاگ ) و ایشان هم پی در پی جوابهای خود را با عموما با کلی گویی می داد و در آخر سوالاتی از ایشان پرسیدم که ایشان جواب آنها را ندادند و در آخر به طور اتفاقی دیدم که ایشان از باب « الغریق یتشبث بکل حشیش » ( فرد غرق شده به هر خار و خاشاکی چنگ می زند ) و برای جبران ضعف مبانی دینی مذهب خود ، مقاله ای را در فضای سایبری خود (حقیقت ایمان)ـ که البته ایشان به حقیقت اسلام هم نرسیده اند چه رسد به حقیقت ایمان ـ با عنوان « آيت الله كاوند بروجردي و كشيش مسيحي ! » منتشر نموده و با بیان و جعل مناظره ای ساختگی بین دو فرد که یکی شیعه و یکی مسیحی بوده ، قصد داشته تا وقتی فرد شیعه در مقابل براهین کشیش مسیحی حرفی برای گفتن نداشته ، هم مذهب شیعه را سست بنیان و ضعیف نشان دهد و هم به بنده توهین نماید. معلوم نیست که آن فرد شیعه نامش چه بوده ولی جالب اینجاست که این شیخ وهابی با بیان نام من به عنوان نام همان فرد شیعه مناظره کننده با کشیش مسیحی ، خواسته تا مرا تحقیر کند. این شیخ وهابی در مباحث خود نیز به کرات توهین هایی به من و شیعیان روا می داشت که هر چه نصیحتشان کردم فایده نداشت. بنابراین اکنون از خداوند متعال خواستارم تا این شیخ وهابی را که راه بازگشت را به خود بسته و در جهل اعقاب خویش مانده و بنای اصلاح ذات البین ندارد ، به اشد مجازات برساند و جامعه وهابیت را که همیشه با استعمار و استبداد جهانی سر صلح داشته و سازشگران سست عنصری بوده اند ، از ریشه نابود سازد. برای مفتضح بودن و انحراف مکتب و مذهب شما وهابیان همین بس که همیشه با استعمار و استبداد و کفر جهانی سر صلح داشته و سازشگران متبحری بوده اید و از اسلام همان ظاهر ظلم ستیز و عدالت خواه و مظلوم نوازش را نیز نگه نداشتید چه رسد به باطنش. شما پیرو همان ابن تیمیه ای هستید که از عبد الرحمن بن ملجم مرادی قاتل حضرت امیر المومنین علی ع به عنوان مرد عابد صالح و متقی یاد می کند. این بینش همان بینش شماست. شما همان کسی هستید که در جواب براهین من ، برای نهج البلاغه مرحوم شریف رضی ، جلد دوم و سوم و چهارم درست می کنید و در فضایل عثمان و شیخین ، خطبه و نامه جعل می کنید و چهره مذهب سست و فاسد خود را فاسد تر و سست تر جلوه می دهید. شما همان کسانی هستید که در دو قرن اول با خلفای اموی و عباسی سازش داشتید و ذریه نبی ص را یاری ندادید در حالی که می دانستید از همه علمای شما در علم و تقوی و درایت برترند. شما بودید و هستید و خواهید بود که درباره شما حضرت امیر المومنین علی ع فرمود: یا اشباه الرجال و لا رجال (ای مرد نمایان نامرد) جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا»

حقيقت ايمان گفت...

به نام الله بخشايندة مهربان
به به ! دكتورعليرضا كاوند بروجردي! بلاخره از سوراخ خود بيرون خزيدي! خيلي وقت است كه منتظرم صداي شما را بشنوم اما جز در تاريكي از شما نشاني نيافتم!
به همه حال! حالا هم كه آمديد، خوش نيامديد، با توپ و تشر مانند مقام معظم رهبري! اطلاعيه صادر ميكنيد و نفرين و آه و ناله سر ميدهيد! يادم مي آيد آن رافضي پست همجنس شما هم - ياسر الحبيب را ميگويم - با مسلمانان مباهله راه انداخته بود! چونان كه مشركان صدر اول، پيامبر عليه و علي آله و اصحابه افضل الصلوة و التحيات را به مباهله طلب كردند! خير است ميدانم كجايتان ميسوزد اشكالي ندارد اما آقاي كاوند اين را بدان كه آستان خدا غير از بيدادگاه هاي شماست كه هر كسي را خواسته باشيد فورا تكفير و تلعين و تفسيق ميكنيد و به اشد مجازات محكوم مينماييد! آن جا به جزتوحيد و ايمان و اخلاص و صداقت چيزي به كار نمي آيد و پرده هاي سالوس و ريا و منافقت را بر ميدرند و رسواي رسوايت ميكنند!
شايد شنيده باشي كه ميگويند: به حرف گربه باران نميبارد اما من ميگويم چرا نبارد كه گربه حيواني است، بي گناه و خدايش آفريده و دوستش ميدارد اما ، من ميگويم به حرف دكتور كاوند باران نميبارد كه انساني است گمراه و فاسق لعنت كننده و تكفير كنندة مسلمانان موحد! كه فريادش هرگز از بيخ دماغش بالاتر نميرود و عبادتش نيز بر رويش كوبيده ميشود چون خدا از فاسقان عملي را هر گز نمي پذيرد مگر آن كه توبه كنند وبه راه توحيد باز آيند.
- خيلي جالب است كه جناب آقاي كاوند، با كمال بيشرمي در پيش چشم تمام مردم دنيا دروغ ميگوييد و مينويسيد : « و در آخر سوالاتی از ایشان پرسیدم که ایشان جواب آنها را ندادند » ! شما كسي هستيد كه جرئت نكرديد مطالبم را داخل وبلاگ خود بگذاريد، و بحث را نا تمام رها كرديد ، اكنون چرا مرا متهم ميكنيد؟ من كه تمام مطالب شما را داخل وبلاگم گذاشتم و خواننده گان شاهدند! اين شما بوديد كه آخر بچه مرشد خود يعني محمد احمدي نژاد، لنگة همان رئيس جمهور يهودي سيرت بوزينه صورت خود را طرف من ساختيد و من او را چخه كردم و گفتم بايد خود دكتور و يا كسي از آيات عظام پا به ميدان بگذارد كه چنان نشد! و گرنه شما چه هستيد و كي هستيد كه جواب شما داده نشود؟ هرچند واقعا حرفهاي شما قابليت جواب دادن را ندارد اما باز هم من براي اتمام حجت خواستم با شما مناظره داشته باشم. و آناني كه نظرات من و شما را خوانده اند ميدانند كه چيزي به جز دروغ و سفسطه بارتان نيست!
با اين همه من باز هم آماده هستم، بسم الله! بگو بشنوم چه ميگويي! اما شرط آن اين است كه مطالبم را بدون سانسور در وبلاگ خود منتشر كنيد و من نيزا طوري كه قبلا اين كار را كردم تا آخر ادامه ميدهم!
- و باز چرت وپرت سر هم ميكنيد و از اهل سنت ميگوييد! جواب شما در پاسخهاي كه قبلا دادم موجود است اما براي روسياهي شما بايد عرض كنم كه هيچگاهي اهل سنت با كفر مصالحه نكردند بلكه اين شما روافض هستيد و بوديد كه سازش كارتان است! و اين را خوب ميدانيد! و امام ابن تيميه رحمة الله عليه مجاهد عاليقدري است كه عمرش د رمبارزه با چنگيزياني سپري شد كه نصيرالدين توسي رافضي ، آنان را به شانة مسلمانان بالا كرد ! چرا تاريخ را مسخ ميكنيد ! برو كارنامة امام را بخوان تا بداني كه او كيست!
و در مورد نهج البلاغه هم اگر آماده هستيد ميتوانم با شما مناظرة علمي داشته باشم تا نگاه كنيم كه غش دار سياه روي كيست؟ اما باز هم شرط من همان است كه از طريق وبلاگ شما نظراتم بدون سانسور بخش شود. اين را من به اين خاطر ميگويم كه نظرات شما رسمي باشد و فردا كسي نگويد كه من كاوند نبودم !
و اما داستان آيت الله كاوند بروجردي كه در وبلاگم منتشر شد، هرچند داستان است اما شرح حال خود شماست! و من حاضرم با مناظره مستقيم با شما آن موارد را مو به مو به اثبات برسانم. و نيز در مورد سيدنا علي رضي الله عنه بايد بدانيد كه اهل سنت ايشان را چهارمين خليفة راشد ميدانند و در قضاياي صدر اسلام ايشان را ذيحق ميشناسند . خدا از همة شان خشنود باد. منتظر پاسخ شما هستم و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون!

ناشناس گفت...

من كه يك طلبهي ساده هستم جواب اين حرف هاي مفت كشيش را بلدم چه برسد به يك آيت الله. شما فقط قصد داريد با دروغ مزهب شيعه را بكبيد. شما يك مشت بدبختيد. چه بسيار از طلبه هاي سني كه شيعه شدند و حتي يك طلبه ي شيعه سني نشده است. اين داستان دروغ است. خاك بر سرتان. مگر مجبريد اينچنين مزهبي راشته باشيد كه به خاطر ان زليل شويد.

موسي گفت...

بلي از لگد پرانيها و طرز املايت معلوم است كه هنوز كره خري و فكر ميكني كه برتري!ناراحت نباش تو هم وقتي بزرگ شوي و تبديل به آيت الله العظمي شدي آن وقت پي به خريت كامل خود ميبري!

momen گفت...

با سلام
بسيار جالب بود .
و اما آقاي ملا ناشناس كه ميگه يك طلبه شيعه سني نشده از اخباري كه آقاي دكتر قزويني با آه و ناله ي بسيار سر ميدهد نا آگاه است .
ناشناس برو فيلم قزويني رو ببين كه داره ناله سرميده كه از 200 نفر طلاب نخبه ي قم كه وارد عربستان براي سفر حج شدند 40 نفرشان وهابي شده و با فكر وهابيت به ايران برگشتند (البته جناب قزويني مشكل را يك چيز ميداند و آن اينكه استاد طلبه ها به اونا گفته بوديد با وهابيا وول نخوريد ولي اونا وول خوردند و گمراه-از نظر گمراهان -شدند.)

osman گفت...

هر كه رارفض خلق شد خلق است
نه خلق بلكه ننگ ماخلق است