دوست عزیز به وبلاگ حقیقت ایمان خوش آمدید
امید است که از مطالب موجود در این وبلاگ استفاده بهینه نموده و با نظرات خویش ما را در جهت پیشبرد هر چه بهتر آن یاری نمایید.
این وبلاگ از تمامی مطالب مفید و سودمند شما استقبال میکند. لطفا مطالب خود را به آدرس ایمیل زیر برای ما ارسال نمایید:

hamid.ma66@yahoo.com
۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه
ميگفتيم كه در زير كاسه نيم كاسه است، اما كمتر باور ميكردند، ميگفتيم كه براي كوبيدن اسلام و سنگرهاي مقاومت اسلامي، در سراسر جهان و به خصوص در افغانستان ، توطئه شيعي – صليبي بر ضد امت اسلامي روان است، اما كمتر باور ميكردند، ميگفتيم كه دست ايران رافضي با امريكاي صليبي، در قضاياي افغانستان در يك كاسه است اما كمتر باور ميكردند تا اين كه ماجراي اخير دفتر كرزي، گوشه اي از اين واقعيت را به اثبات رسانيد و نشان داد كه، رژيم رافضي ايران ، براي تقويت بنية حكومت صليبي كرزي، در آشكار و پنهان ميكوشد و با وجود اين كه از يك طرف به گروه هاي از طالبان مساعدت نظامي ميرساند و يا نفرات القاعده را در دامان خود مي پروراند، و براي ملت افغانستان علي الظاهر به خاطراشغال كشور شان توسط امريكا دل ميسوزاند و واي واي سرميدهد اما در واقعيت بر مبناي مثال مشهور با ميش نوحه ميكند و با گرگ دمبه ميخورد!
ماجراي رسوايي اخير از اين قرار است كه از سالها به اين سو، هر ماهه دولت رافضي ايران مبلغ هنگفتي را به صورت نقد دالري، به شكل پنهاني ، در اختيار شخص كرزي قرار ميداده است و اخيرا اين ماجرا زماني افشا شد كه مسئول دفتر كرزي به اين جرم اعتراف كرده و سپس شخص كرزي نيز مسئوليت آن را به عهده گرفت ولي آن احمق فكر ميكرد با چالاكيهاي سياسي كه دارد ميتواند از زير بار اين رسوايي بزرگ در رفته و در حضور خبرنگاران كوشيد تا نشان دهد كه اين پول جزئي از كمكهاي كشور ايران بوده است كه به صورت رسمي براي دولت افغانستان هر ماهه پرداخت ميگرديد . اما حقيقت اين ماجرا به گونة ديگر بوده است، چرا كه اولا سفير ايران در افغانستان از اين موضوع ابراز بي اطلاعي نمود! و سپس مجلس شوراي ايران نيز از آن ابراز بيخبري كرد و دولت ايران را محكوم كرد كه چرا نماينده گان ملت در جريان پرداخت چنين مبالغ هنگفتي كه به صورت غير قانوني به دولت صليبي كرزي پرداخته ميشود قرار نداشته اند، در صورتي كه هر مساعدت قانوني بايد توسط اين نهاد مردمي در ايران قبلا به تصويب رسيده باشد!
به همه حال! از صورت اين واقعه چنين به دست مي آيد كه، ملت افغانستان در برهة كنوني براي مقابله با خطر صهيوني – صليبي در دنيا كاملا تنها مانده است و يگانه رژيمي هم كه تا به حال مدعي حمايت از ملت افغانستان باقي مانده بود اكنون نشان داده است كه خير، آنان نيز در پروسة سركوب مقاومت ملت رشيد افغانستان در برابر سپاه صليبي همچون گذشته ها، در كنار صليبيون قرار گرفته و در اين بين كار شان فقط و فقط به انتشار مذهب رفض و حمايت از فرقة ضالة رافضه در افغانستان خلاصه ميشود وبس!
حادثة اخير نشان دهنده چند نكتة مهم است :
اولا اين كه فهميده ميشود ملت افغانستان به چه مصيبت بزرگي در برهة فعلي گرفتار است و چگونه كساني را براي سرپرستي اين ملت در نظر گرفته اند كساني كه فقط و فقط در پي يافتن منافع شخصي خود بوده و از اين كه براي چه كسي نوكري و سرسپرده گي نمايند ابدا ابايي ندارند، و حتي از اين كه براي صد ارباب خوش رقصي نمايند، براي شان تفاوتي نميكند، آن چه براي اينان مهم است فقط پول است كه خداي اصلي آنهاست! بدين لحاظ مينگريم كه هم براي امريكا مزدوري ميكنند ، هم نوكري اروپا را براي خود افتخار ميدانند، هم دم دولت هاي بيغيرت عرب را بو ميكشند و هم خود را قربان و صدقة سر روافض ميسازند و اخيرا نيز عقد نوكري با دولت رافضي پاكستان را نيز بسته اند، اما در اين بين آن چه كه از مصايب بر سر ملت افغانستان مي آيد هرگز خمي به ابرو نمي آورند!
ثانيا، رژيم رافضي ايران نشان داده است كه با دادن اين پولها، براي خدا ماهي نميگيرد بلكه هدف آن از يك طرف تقويت جناح هاي رافضي مزدوري است كه در افغانستان براي شان لانه ساخته است، كساني مانند خليلي و مزاري و محسني و محقق و صد هاي رذيل ديگر ، كه هم اكنون در ساحات مختلف در زير حمايت مستقيم دولت ايران چنگالهاي خود را به جان ملت ما فرو برده اند و در مجالهاي سياسي و نظامي و اقتصادي و فرهنگي و ... بزرگترين امتيازات را نصيب خود و پيروان خويش كرده اند، چنان كه در مجال اقتصادي عمده ترين فعاليتهاي اقتصادي را به نفع راوفض و رژيم رافضي ايران در اين كشور صورت ميگيرد، و در مجال فرهنگي و مذهبي شب و روز با تاسيس، حسينيه ها و مهديه ها و مزارات امام زاده ها و مكاتب و رسانه ها و حوزه ها و پوهنتونها و .... براي ترويج مذهب و مكتب خرافي خود و حتي برهم زدن تركيب جمعيتي شهر هاي بزرگي چون هرات و مزار و كابل و شهرك سازيها، به نفع شيعه، در حال فعاليت اند و در مجال سياسي بالاترين پست هاي دولتي را در اختيار گرفته از معاونيت رياست جمهوري تا وزارت خانه هاي كليدي دفاع و داخله و تحصيلات عالي و .... را در چنگال خود گرفته اند و از جانب ديگر طوري كه اخيرا مردم افغانستان مشاهده كردند از مسير مرز بين المللي با كانتينر سلاح و مواد منفجره و ديگر وسايل انسان كشي به افغانستان ميفرستند تا در نهايت بر ضد ملت مسلمان ما استفاده شده و فرزندان اين خاك به خون و آتش كشيده شوند!
پرداخت چنين رشوتهاي هنگفتي است كه چنين مسايل مهمي را توسط كساني كه مدعي اند از جانب مردم افغانستان براي اداره كشور خود برگزيده شده اند، مسكوت ميگذارد و اجازه ميدهد تا تمام دستان خارجي، هماهنگ براي ريشه كن كردن ارزشهاي ديني و فرهنگي اين سرزمين در كار شوند و ريشة اين ملت را از بيخ وبن بركنند.
اكنون معلوم شده است كه ملت ما در اين ميان تنهاي تنهاست! و بار سنگين مقاومت را ميبايست به تنهايي بر دو دوش كشد و مظلومانه چون هميشه بسوزد تا بسازد. ملت مومن افغانستان اكنون بايد فقط با شعار حسبناالله و نعم الوكيل، اين مبارزه و جهاد مقدس را به پيش ببرد و براي پيشبرد اين هدف والا چشم طمع برهمگان بر بندند و با توكل به الله لايزال و توحيد صف، اين موانع سنگين را به تنهاي از مسير حركت خود دور كند تا به هدف والاي خود دست پيدا كند.
بناء خوب است كه جريانهاي مقاومت اسلامي و ملي ، براي ايجاد وحدت صف در كنار هم قرار بگيرند و دوشادوش هم براي دفع اين خطر بزرگ جهاني تن به پيكاري سخت و عظيم بسپارند كه هرچند اشتراك در آن خيلي دشوار و توان فرساست اما هيچ افتخاري در دنيا نميتواند با آن همسري كند آري آزاد زيستن و باشرف زيستن، بهايي دارد كه هركس از عهده پرداخت آن بر نمي آيد به جز مومنان آزادة كه ميگويند ربناالله و سپس استقامت ميورزند!
۱۳۸۹ مهر ۲۹, پنجشنبه

نوشتة توسن مراد
گفته ميشود كه در اين اواخر يكي از سران روافض ايراني به قصد دعوت يكي از كشيشان مسيحي به اسلام، در قالب هيات هاي تبشيري شيعه، به اروپا سفر كرده بود.
آخند رافضي وقتي به آدرس كليساي كه بايد كشيش را در آن جا ملاقات ميكرد رفت، او را در آن جا نيافت و كارمندان كليسا گفتندكه او يك هفته است بنابر معاذيري، به كليسا نيامده و نمبر تلفن و آدرس خانه كشيش را به او دادند و گفتند كه كشيش را ميتواند در خانه اش ملاقات كند.
آخند رافضي بعد از تماس با كشيش راهي خانه وي گرديد و او را در خانه اش ملاقات نمود.
اين دو وقتي با هم روبرو شدند، بعد از تعارفات مقدماتي، آخند رافضي خطاب به كشيش مسيحي گفت: جناب آقاي كشيش! نام من آيت الله عبدالحسين كاوند بروجردي است! و قسمي كه شما را برايم معرفي كرده اند نام شما جورج ديويد است كه افتخار مصاحبت با شما نصيب من گشته است ! كشيش با لبخند سري تكان داد و گفت من نيز از ملاقات شما خوشحال هستم.
آخند رافضي به سخنانش چنين ادامه داد: من يك شيعة اثني عشري هستم و از شهر قم مدينة الاسلام ايران، آمده ام تا شما را به دين اسلام اثني عشري دعوت نمايم و راه نجات از آتش و رستگاري را در برابر شما آشكار سازم!
كشيش مسيحي كه آدم پر معلوماتي ديده ميشد، وقتي اين پر مدعايي آخند رافضي را ديد خطاب به وي گفت: تا جايي كه من معلومات دارم، نود و پنج فيصد مسلمانان جهان اهل سنت هستند، چرا از آن ميان شما كه شيعة اثني عشري هستيد براي دعوت من به اسلام كمر بسته ايد؟
آخند رافضي گفت كه جناب كشيش! شما آدم خيلي خوشبخت و خوش شانسي هستيد كه از ميان فرق اسلامي ، كسي كه مربوط به فرقة ناجيه است، به سراغ شما آمده و شما را به اسلام دعوت ميكند!
كشيش با تعجب گفت : منظور شما از فرقة ناجيه چيست؟ آخند رافضي گفت: مسلمانان به هفتاد ودوگروه تقسيم شده اند و از آن ميان فقط يك گروه يعني شيعة اثني عشري ، اهل حق اند و بر راه صواب و ديگران همه روندة مسير باطل اند و راه شان از نظر ما تفاوتي با راهي كه الان شما ميرويد ندارد و نجات شما از خسران دنيا و آخرت زماني متحقق ميشود كه شما به فرقة ناجيه ايمان آورده و شيعة اثني عشري شويد!
كشيش وقتي اين حرف آخند رافضي را شنيد، در حالي كه پيالة چاي را براي مهمان خود تعارف ميكردگفت: بسيار خوب، پس طوري كه شما ميگوييد من بسيار آدم خوشبختي هستم و خوشحالم كه شما براي دعوت بنده تشريف آورده ايد، اكنون من آماده ام تا دعوت شما را بشنوم و در صورتي كه واقعا حرف حق از سخن شما به گوش برسد با جان ودل آن را خواهم پذيرفت!
آخند رافضي گفت: جناب كشيش ! اگر اجازه بدهيد ميرويم سر اصل مطلب و من از طريق استدلال مقايسي ميان قسمتي از اصول و مباني مسيحيت و اسلام حقيقت مذهبم را به شما آشكار ساخته و دعوت خود را به شما تقديم نمايم!
كشيش مسيحي گفت: بسيار عالي است من سراپا گوشم بفرماييد.
آخند رافضي گفت: جناب كشيش!
اولا كه اسلام دين توحيد ويگانه پرستي است! و اسلام به معني تسليم شدن محض به خداي يگانه است و از هرگونه شرك به دور ميباشد. در حالي كه مسيحيت به خدا شريك مقرر كرده و باور دارد كه عيسي قبلا نوري بوده است كه سپس به شكل پسر خدا و به صورت انساني براي ما ظاهر شده است . اين منافي عقل است كه ذات يگانة الهي داراي شريك و فرزند باشد.
در اينجا كشيش روي به آخند رافضي كرده و گفت : جناب آقاي آيت الله كاوند بروجردي! اجازه ميفرماييد كه من سخنان شما را ياد داشت نمايم؟
آخند رافضي گفت: بلي چرا نه اين كار براي چنين مباحثي از ضروريات حتمي است بفرماييد و در حالي كه كشيش كتابچه و قلم را در دست گرفته بود ، آخند رافضي ادامه داد:
دوم : شما نسبت به پيامبر خدا حضرت عيسي كه بنده خداست، دچار غلو شده ايد و او را در صلاحيت هاي خدايي و ادارة جهان شريك وي مي پنداريد و به عنوان موجود برتر بر همة كائنات برتري اش مي بخشيد در حالي كه قرآن ميفرمايد : يا اهل الكتاب لا تغلوا في دينكم. و ما مسلمانان را خداوند از غلو باز داشته است و طبعا غلو در امر دين كاري ناپسند و زشت است.
سوم : اسلام استعانت به غير خود را روا نميدارد و قرآن ميگويد: اياك نعبد و اياك نستعين ! اما شما عيسويان ديده ميشود كه به جاي اينكه از خدا كمك بخواهيد از عيسي كمك مي خواهيد و به خاطر همين عمل مشرك هستيد و مشرك خوانده ميشويد و خداوند ميگويد : ان الشرك لظلم عظيم !
چهارم: شما كفرياتي به هم بافته ايد و معتقديد كه مرگ حضرت عيسي كفارة گناهان مسيحيان است و هيچ مسيحي مورد عذاب الهي قرار نميگيرد. در حالي كه قرآن ميگويد، فمن يعمل مثقال ذرة خير يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره .
كشيش در حالي كه تبسمي بر لب داشت و به نشانة تاييد سر تكان ميداد، يكسر حرفهاي آخند رافضي را بر روي كاغذ مينوشت.
آخند رافضي چنين ادامه داد:
پنجم : كتاب شما مورد تحريف و تغيير قرار گرفته است و اكنون چندين كتاب به نام انجيل وجود دارد و اين نشان ميدهد كه نميشود به كتاب شما به عنوان كتاب مقدس الهي اطمينان داشته باشيم و شما براي توجيه اين مشكل ميگوييد كه انجيل تحريف نشده پيش خداست! در حالي كه كتاب ما تحريف نشده است و قرآن يكي است و خدواند محافظت آن را بر دوش گرفته است و هيچ كس نميتواند آن را تحريف كند.
و ششم آن كه دين شما بعد از عيسي توسط حواريانش دستخوش تحريف شد و كساني از جمله پولس و يوحنا و مقوقس و... ديگران آمدند و دين جديدي مغاير با دين عيسويت ساختند و مردم را به سمت گمراهي بردند و كساني مانند برنابا را اجازه ندادند كه آن دين حنيف را به مردم معرفي كند. در حالي كه دين ما به وسيله امامان ما محافظت شد و از گزند انحراف تا كنون در امان مانده است.
آخند رافضي وقتي به اين جا رسيد نگاهي دقيق به صورت كشيش انداخت تا بنگرد كه آيا حرفهايش بالاي كشيش تاثير خود را گذاشته يانه. و از چهره و تبسم هاي نمكين كشيش چنان برداشت كرد كه كار تمام است و مشكلي براي شيعه شدن كشيش در پيش رو نيست ، لذا سريعا افزود: من فكر ميكنم براي حصول قناعت شما همين شش موردي كه عرض كردم كاملا ميتواند كافي باشد و با توجه به هوش و درايتي كه شما داريد مطمئن هستم كه راه صواب را در يافته و به دين حقة اثني عشري در خواهيد آمد.
كشيش در حالي كه قلم خود را بالاي كتابچه قرار ميداد با نگاهي كه سراپا تمسخر بود به سمت آخند رافضي متوجه شده و گفت حرف شما تمام شد؟ اجازه ميفرماييد من هم حرف بزنم؟
آخند رافضي با بلاهت تمام گمان برد كه اكنون كشيش با گفتن : اشهد ان عليا حجة الله! به دين شيعة اثني عشري داخل خواهد شد ، لذا سريع گفت بلي بلي بفرماييد جناب كشيش من سراپا گوشم!
در اين وقت كشيش در حالي كه كتابچه را در دست گرفته بود و به آن مينگريست گفت: در مورد اول كه شما اشاره فرموديد مسيحيان حضرت عيسي را پسر خدا ميدانند و مي گويند كه او قبل از آفرينش جهان نوري بوده است، كاملا صحيح است ولي مگرشما به عنوان شيعة اثني عشري، در بارة تعداد بزرگي از امامان خود نميگوييد كه آنان نوري هاي بودند كه از خدا جدا شده اند؟ آيا شما به آنان جنبة خدايي نميدهيد و حتي نام خود شما عبدالحسين نيست و نامهاي چون عبدالمحمد و عبدالعلي و غيره را بالاي فرزندان خود نميگذاريد؟ مگر خميني كه رهبر شماست دركتاب( ولايت فقيه) نگفته است:« اصولًا رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) و ائمه (عليهم السلام) طبق رواياتى كه داريم قبل از اين عالم انوارى بوده‏اند در ظل عرش »!


در مورد دوم كه گفتيد مسيحيت معتقد است خداوند حضرت عيسي را بر همه فرشتگان و انبياء برتري داده است، نيز كاملا درست فرموديد، اما مگر خميني كه امام شماست در كتاب (ولايت فقيه) نگفته است : « براى امام مقامات معنوى هم هست كه جدا از وظيفه حكومت است و آن، مقام خلافت كلى الهى است كه گاهى در لسان ائمه، (عليهم السلام)، از آن ياد شده است. خلافتى است تكوينى، كه به موجب آن جميع ذرات در برابر «ولىّ امر» خاضع‏اند. از ضروريات مذهب ماست كه كسى به مقامات معنوى ائمه (عليهم السلام) نميرسد، حتى ملك مقرب و نبى مرسل »!
مگر آقاي کلینی در اصول کافی كه یکی از كتابهاي مهم حدیث شماست ننوشته است كه :
« ایشان ( ائمه ) حلال میکنند هرچه را خواهند و حرام میکنند هر چه را خواهند و خواست شان خواست خداست!» در حالي كه حلال و حرام ساختن چيزي جز به وسيلة خدا انجام نميشود.
مگر همين شخص در اصول كافي بابي را تحت اين عنوان نگشوده است كه : (باب در بیان اینکه ائمه ـ علیهم السلام ـ میدانند علم چیزها که گذشت و علم چیزها که خواهد آمد و پوشیده نیست بر ائمه چیزی) ! خوب اين به معني علم به غيب نيست كه مخصوص خداست؟ مگر غلوي مسيحيت در بارة عيسي عليه السلام بيشتر است يا غلوي شما در بارة امامان تان؟
در بارة مورد سوم بايد بگويم كه بلي چنان كه شما ميفرماييد عيسويان از حضرت عيسي عليه السلام و مادرش كمك مي خواهند و ميگويند يا عيسي مسيح! و يا مريم مقدس! زيرا مي پندارند كه آنان زنده اند و نزد خداوند مقام بالايي دارند و ميتوانند مشكلات پيروان خود را از ميان بردارند.
اما شما همين كار را با امامان مردة خود انجام نميدهيد؟ قبور آنان را طلا كاري نميكنيد و گرد آن طواف نمينماييد؟ آيا شما از آنها ياري نمي خواهيد و شفاي مريضان خود را از آنان طلب نميكنيد و براي قبورشان قرباني و نذر نميكنيد و با گفتن يا حسين و يا علي و يا زهرا و... از آنان مستقيما استعانت نميجوييد؟
در اين وقت عرق مانند باران از سر وروي آخند رافضي باريدن گرفته بود و با دستمالي كه به گردن آويخته بود يكسر عرقهاي خود را پاك ميكرد كه كشيش ادامه داد:
در مورد چهارم كه فرموديد عيسويان مرگ عيسي را فديه گناهان خود ميدانند، مگر شما باور نداريد كسي كه اهل بيت پيامبر را دوست داشته باشد، هر گناهي هم بكند به حسابش نوشته نخواهد شد و مورد عذاب قرار نميگيرد! خوب اين با آن چه تفاوتي دارد؟
در ارتباط با مورد پنجم بايد خدمت عرض نمايم كه بلي متاسفانه اين مشكل عمدة مسيحيت است كه كتاب شان يكي نيست و فعلا پنج انجيل در ميان مسيحيان موجود است و اين ميرساند كه اين كتاب مورد تحريف قرار گرفته است و چندان قابل اعتماد نيست. و به همين اساس آنان معتقدند كه كتاب اصلي در نزد خداوند است. اما شما نيز معتقديد كه قرآن كه كتاب شماست مورد تحريف و دستبرد بشر قرار گرفته است چنان كه در اصول کافی كه در قرن چهارم تاليف شده است حديثي موجود است كه ميگويد: « از ابی عبدالله (ع) روایت شده که فرمود: قرآنی که جبریل برای پیامبر آورد هفده هزار آیه داشت» در حالیکه قرآن فعلي شش هزار و دویست و سی وشش آیه دارد.
و يكي از عالمان بزرگ شما به نام نوري طبرسي نيز در قرن سيزدهم كتابي نوشت به نام( فصل الخطاب في اثبات تحريف كتاب رب الارباب) و در آن گفته است كه در مورد تحريف قرآن بيش از دو هزار روايت در نزد شيعه موجود است.
و شما معتقديد كه سوره هاي از قرآن توسط اصحاب پيامبر به قصد حذف شده كه در آن نام علي و جانشينانش موجود بوده است. و به همين اساس شما باور داريد كه قرآن اصلي نزد امام غايب است . پس چه فرقي ميان مسيحيان و شما شيعيان دوازده امامي وجود دارد و چطور شما از يك مسيحي مي خواهيد كه كتاب تحريف شده اي را ترك كند و به دنبال كتاب تحريف شده ديگري برود!؟

و در ارتباط با آخرين موردي كه مطرح كرديد، بايد گفت كه هر چند گفتگوهايي در بارة حواريون عيسي در سر زبانها موجود است، اما هرچه هست مسيحيان، اصحاب و دوستان عيسي عليه السلام را سخت دوست دارند و آنان را اسوه و الگوي خود ميدانند.
اما شما شيعيان اثني عشري معتقديد كه بعد از وفات پيامبر همة اصحاب از دين اسلام مرتد شدند به جز سه نفر! و زمام امور اسلام را كافران به دست گرفتند و اين ديني كه در جهان به نام اسلام منتشرشده است دين كافران است و پيروي از آن جايز نيست!
پس چگونه يك فرد مسيحي مي تواند پيشوايان نيك وشايسته خود را ترك كند و به دين پيامبري كه نتوانست در طول مدت بيست و سه سال دعوت خود به جز سه نفر را مسلمان كند، درآيد؟!
وانگهي در مسيحيت نكات بارز ديگري نيز موجود است و آن پرهيز از زنا و دروغ است در حالي كه دين شما دروغ و زنا را به نام تقيه و صيغه مباح قرار داده است!
ديگر اين كه در دين شما اعمال زشت و نا پسند ديگري نيز مانند هياهو و زنجير و قمه زني و به سر و كله زدن وغيره نيز وجود دارد كه اعمالي وحشيانه و غير انساني است و از ديدن آن به جز نفرت و انزجار چيزي عايد حال انسان نميشود. در حالي كه دين مسيحيت دين رحم و عطوفت و مهرباني نسبت به انسانهاست!اكنون آقاي آيت الله كاوند بروجردي ، شما با چنين افكار و اعمالي ميخواهيد مرا به دين اثني عشري دعوت كنيد؟
وقتي سخن كشيش به اينجا رسيد، دهن آخند رافضي از تعجب و معلومات ديني كشيش باز مانده و دستمال گردني وي كاملا از عرق خيس آب شده بود و از آن جا كه هيچ حرفي براي گفتن نداشت به فكر چارة كار و در رفتن از ميدان افتاده و گفت: جناب كشيش من فكر ميكنم براي جلسة اول ما همين قدر گفتگو كفايت ميكند، اگر اجازه بدهيد باقي صحبت را به جلسة بعدي موكول ميكنيم.
در اين وقت كشيش به آخند رافضي روي آورده وگفت: خير جناب اثني عشري، نيازي به آن كار نيست و همين حالا من خيال شما را از اين بابت آسوده ميسازم و كار را تمام ميكنم.
من از دو سال قبل به دعوت يكي از مسلمانان افريقايي به نام عمر علي، كه در سر كوچه خانه ما دكان كوچك ميوه فروشي دارد، شب و روز روي دين اسلام و مذاهب اسلامي مطالعه مينمايم و در نهايت هفته قبل، به وسيلة همان برادر در يكي از مساجد شهر، به دين مقدس اسلام مشرف شدم و مذهب حقة اهل سنت و جماعت را برايم بر گزيدم كه در آن از خرافات و جعليات و دروغ هاي كه قبلا صحبتش را نمودم هيچ اثري نيست و الحمدلله خدواند مرا به اسلام اصيل هدايت و رهنمايي فرمود و اكنون نام من محمد ابوبكر است. اما تا كنون به دلايلي اسلامم را علني نساخته ام و به همين علت است كه ديگر به كليسا نميروم و ان شاء الله به زودي از طريق جرايد و رسانه ها اين خبر به گوش شما خواهد رسيد!
و اكنون اگر اجازه بدهيد بنده شما را نصيحت كرده و از شما ميخواهم،كه چون من شويد! بنده محمد صل الله عليه وسلم را به دست آوردم در حالي كه عيسي عليه السلام را نيز از دست ندادم شما نيز از اين همه خرافات و جعلياتي و كفريات دست برداريد و در حالي كه ابوبكر و عمر و عثمان را به دست مي آوريد، علي را نيز از دست نميدهيد! آيا اين بهتر است يا خصومت و دشمني و عداوت نسبت به اهل بيت پيامبر و اصحاب با وفاي رسول الله !
باگفتن اين حرف در حالي كه رنگ صورت آخند رافضي مانند گچ سفيد شده بود، ندانست كه چگونه دمش را روي كولش گذاشته و خود را از خانه محمد ابوبكر بيرون اندازد!
فرداي همان روز خبر مسلمان شدن كشيش مسيحي در جرايد منتشر شد، و مردم آخند رافضي را ديدند، در حالي كه در يك دستش ساك و در دست ديگرش روزنامه اي قرار داشت، به موتر نشسته و به سرعت به سمت ميدان هوايي در حركت است!

۱۳۸۹ مهر ۲۳, جمعه


سادگی دین اسلام، جاذبه ی قوی، جو تأثیرگذار مسجدها، اخلاص پیروان باایمان، آوای اطمینان بخش میلیون ها نفر در سراسر جهان که برای نماز بانگ برمی آورند... این عوامل من را از همان آغاز به سوی اسلام کشانید. اما پس از آنکه تصمیم گرفتم پیرو این دین شوم، دلایل بسیار عمیق تری را در تایید و تصدیق این تصمیم یافتم.
مفهوم رسیده و مهیای زندگی، میوه ای از درخت اندیشه و کردار رسول خدا صلی الله علیه و سلم، توصیه های حکیمانه، تذکراتی برای نیکوکاری و بخشش، انساندوستی بیکران، پیشتازی در تبیین حق مالکیت برای زنان، این ها و دیگر موارد موجود در آموزه های آن پیامبر مکی (صلی الله علیه و سلم) برای من از جمله ی آشکارترین دلایل یک دین عملگراست که ماهرانه و با ایجاز کامل در این گفته ی حکمت آمیز محمد صلی الله علیه و سلم تجسم یافته است: "به خدا توکل نما و شترت را ببند." او یک سیستم دینی با اعمال طبیعی را به ما عرضه می دارد، یک باور، نه یک باور کورکورانه، به محافظت از جانب نیرویی نادیدنی، علی رغم غفلتی که داریم، و با این اطمینان که اگر کارها را به درستی و با تمام توان انجام دهیم، می توانیم به آنچه ناشی از اراده ی خداوندی است اعتماد کنیم.
بردباری و سعه ی صدر اسلام در رابطه با ادیان دیگر الهام بخش همه ی دوستداران آزادی می باشد. محمد صلی الله علیه و سلم پیروانش را به داشتن رفتاری شایسته با اهل کتاب سفارش کرده است. قطعاً این برخوردی کریمانه بوده و بسیار والاتر از دیدگاه ادیان دیگر می باشد. رهایی مطلق از بند بت پرستی... نشانه ای است از قدرتی پرفایده و اخلاص در ایمان مسلمانان است.
تعالیم ابتدایی پیامبر خداوند در پیچ و خم تغییرات و اضافات گرفتار نشده است. قرآن کریم همانگونه که بر مردم جاهلیت در زمان رسول خدا صلی الله علیه و سلم نازل شده بود، بدون تغییر و تحول، همانند جوهره ی دین اسلام، باقی مانده است.
اعتدال و میانه روی در هر چیز، جزو مهم ترین مسائل کلیدی اسلام است که سلیقه و تمایل ناقابل من را ربود. سلامتی و تندرستی پیروان این دین مورد تاکید و بزرگداشت پیامبر آن است آنگاه که آن ها را اکیداً به رعایت نظافت و طهارت و روزه های معین و پیروزی بر هوای نفس امر فرموده است. وقتی در مساجد روحبخش استانبول، دمشق، بیت المقدس، قاهره، تنجیر و دیگر شهرها می ایستادم، متوجه واکنش نیرومند درونی خویش در برابر جاذبه ی متعالی دین اسلام به سمت والاترین چیزها بودم، مکانی به دور از حیله های زیرکانه، آرایش و تزیینات، تصاویر، مجسمه، موسیقی و تشریفات و مراسمات خاص. مسجد مکانی است برای اندیشه و غور آرام و تضرع در برابر خداوند یگانه است.
مردمسالاری موجود در اسلام همواره من را مجذوب خویش ساخته است. اشخاص توانگر و ضعیف در مسجد حقوق یکسانی دارند، و در برابر خداوند متعال به زانو می افتند. نیمکت یا صندلی های رزرو یا اجاره ای در آن وجود ندارد.
یک مسلمان هرگز انسانی را واسطه ی میان خویش و خداوند قرار نمی دهد. او مستقیماً به سوی سرچشمه ی نامرئی آفرینش و حیات، یعنی خداوند، می رود.
برادری جهانی دین اسلام، ورای نژاد، سیاست، رنگ یا کشورهاست، و بارها در زندگی من جلوه گر شده و یکی دیگر از خصوصیات زیبای دین اسلام است که من را به سمت خویش می کشاند.
والســلام.
Mohtadeen.Com
۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

آيا انسان براي ارتباط با آفريدگار خود نيازي به واسطه دارد؟
در اديان انحرافي و تفكرات جاهلي چنين پنداشته ميشد كه رابطه انسان با خدا بايد با وجود واسطه ها صورت گيرد و بدون آنها امكان پذير نيست ، اما وقتي اسلام به ميان آمد اين گونه واسطه گريها را شرك معرفي كرده و هدف بعثت انبياء را برقراري رابطة مستقيم انسان با خداوند و نابودي هرگونه وسايل و وسايط شركي معرفي كرد.
متاسفانه طوري كه در ساير اديان الهي مانند يهوديت و نصرانيت و... عناصر فاسدي شرايع الهي را به شرك و بت پرستي آلودند و پيامبران الهي را فرزندان خدا و واسطه ها ميان بنده و الله معرفي نمودند، در اسلام نيز فرقي به ميان آمدند كه خواستند توحيد و يگانه پرستي دين روشن اسلام را، ، مانند ساير شرايع، به كدورت شرك و بت پرستي با صبغه اسلامي! ملوث گردانند و فكر بنده گان خدا را با افكار شركي و روايات دروغين و جعلي، از خدا منحرف و به سمت واسطه هاي خود ساختة خويش منحرف نمايند و در اين ميان از همه مهمتر بيشتر فرقي از صوفيه و فرقة گمراه رافضه كه گروهي برخاسته و منشعب از شيعه ميباشد، نقش برجستة ايفا نموده اند.
اخيرا روافض به همراهي قسمتي از صوفيان، دست به دسيسة ديگري براي مقبول ساختن افكار ضد اسلامي خود زده اند و ميخواهند با علم كردن جرياني به نام وهابيت از يك طرف ميان مسلمانان به زعم خود اختلاف بياندازند واز جانب ديگر به مردم نشان دهند كه گويي اهل سنت در اين باره با رافضه مشكلي ندارند و اين وهابي ها هستند كه عقايد ساير مسلمانان را قبول ندارند و قبر پرستي را شرك ميدانند! در حالي كه اصلا جرياني به نام وهابي يا وهابيت در اسلام وجود ندارد و امام محمد ابن عبدالوهاب رحمة الله عليه - نيز يكتن از علماي اهل سنت بود كه به مذهب امام احمد حنبل رحمة الله عليه از نگاه فقهي متعهد بود و در عربستان كار هاي را بر ضد خرافات و جعليات به ميان آورد، اما چون فرق اهل بدعت و خرافات، از جمله روافض كار هاي وي را بر خلاف مرام و مسلك خرافي خود يافتند، او را در معرض اسهام توطئه و دسيسة خود قرار داده و حرفهايي دروغي را در ميان عوام شايع كردند كه گويي محمد بن عبدالوهاب دين جديدي آورده است، در حالي كه وي صاحب مذهب خاص و يا عقايد خاصي در اسلام نبوده است كه بتوان بر وي برآن اساس طعن و يا ردي وارد نمود.
اكنون براي اثبات رد قبر پرستي و مرده خواني در اسلام، بحث را به صورت خلاصه با استناد به آيات واضح قرآن و احاديث صحيح پيامبر كه مورد اتفاق تمام مسلمانان است، دنبال ميكنيم تا خوانده آن را با نظرات شركي و دلايل سست و بي بنياد روافض و صوفيه براي متوسل شدن به قبور پيامبران عليهم السلام و اولياءالله رحمة الله عليهم اجمعين ، مقايسه كند و چهرة حقيقت ايمان را با وضاحت تام به نظاره بنشيند. اميد است اين مباحث براي رفع مشكلات عقيدتي تعدادي از مسلمانان نا آگاهي كه قبر پرستي را به جاي خدا پرستي برگزيده اند راه گشا باشد. و من الله التوفيق
غالباً كساني‌ كه‌ به‌ غير خدا متوسّل‌ مي‌شوند صاحب قبري را وسيلة‌ بين‌ خود و خدا قرار مي‌دهند و خيال‌ مي‌كنند ، چون اين شخص در پيشگاه‌ خدا، بنده‌اي‌ مقرّب‌ و آبرومند است‌،‌ مي‌تواند مانند خدا، همه‌ جا حاضر و ناظر و آگاه‌ به‌ همة‌ امور غيبي‌ و آشكار باشد و وقتي‌ خوانده‌ شود، جوابِ خوانندة‌ خود را بدهد و مشكلات وي را مرفوع سازد. اين گونه كسان مي پندارند كه دست به‌ دامن‌ شدن به صاحبان چنين قبوري‌، مباح‌ است‌ و هيچ‌ ايرادي‌ ندارد! حال‌ آن‌ كه از يك طرف بنا بر شهادت قرآن، صاحبان قبور، هرگز صداي‌ خوانندة‌ خود را نمي‌شنود و براي خواننده كاري انجام داده نميتوانند و از جانب ديگر اين عمل نوعي از همان شرك آشكاري است كه اسلام ما را از آن سخت برحذر داشته است:
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ . ( همانا كساني‌ را [امواتي را]كه‌ به‌ غير از خدا به‌ فرياد مي‌خوانيد، بندگاني‌ مثل‌ خودتان‌ هستند! پس‌ آنها را بخوانيد، اگر راست‌ مي‌گوييد بايد به‌ شما پاسخ‌ دهند!)
وسيلة مشروع است:
البته بحثي تحت نام اتخاذ وسيله براي نزديك شدن به خدا، در اسلام مشروعيت دارد، و همة‌ مؤمنان‌ ـ از جمله شخص‌ پيامبر –صلي الله عليه وآله وسلم- ‌ تا تمام‌ اولياء و بندگان‌ صالح‌ و برگزيدة‌ خدا ، به‌ دنبال‌ اين وسيلة هستند تا ايشان را به الله نزديك سازد:
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لَا تَحْوِيلًا أُولَـ'ئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَي‌' رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخَافُونَ عَذَابَهُ ... (اي‌ پيامبر! بگو: كساني‌ را كه‌ به‌ جز خدا به‌ فرياد مي‌خوانيد، نه‌ توانايي‌ دفع‌ زيان‌ و رفع‌ بلا از شما را دارند و نه‌ مي‌توانند آن‌ را تغيير دهند! آن‌ كساني‌ كه‌ به‌ فرياد مي‌خوانند، هر كدام‌ از آنان‌ كه‌ (به‌ درگاه‌ خدا) نزديكتر است‌، خود براي‌ تقرّب‌ به‌ پروردگارشان‌، وسيله‌ مي‌جويند و به‌ رحمت‌ خدا اميدوار و از عذاب‌ او هراسناك‌ هستند )
اما بايد ديد اين وسيله اي كه بزرگان بدان متوسل ميشوند چيست ؟
در حديث‌ رسول‌ خدا –صلي الله عليه وسلم- آمده‌ است‌: «اللهم‌ إني‌ أسئلك‌ بأنك‌ أنت‌ الله‌ الذي‌ لا إله‌ إلا هو الاحد الصمد الذي‌ لم‌ يلد و لم‌ يولد و لم‌ يكن‌ له‌ كفوا أحد».
«پروردگارا! من فقط از تو ميخواهم ، چرا كه فقط تو خدايي‌ هستي‌ كه‌ هيچ‌ معبودي‌ جز تو نيست‌ و تو يگانه‌ و بي‌نياز و سرورِ والايِ برآورندة‌ حاجات‌ و نيازها هستي‌. نزاده‌اي‌ و زاده‌ نشده‌اي‌ و هيچ‌ كس‌ با تو همتا و برابر نيست‌».
اين‌ است‌ «توسّل‌» در دين‌ خدا كه‌ رسول‌ خدا –صلي الله عليه وسلم- انجام‌ داده‌ است‌.
امير مومنان، حضرت علي‌ بن‌ ابي‌طالب‌ -رضي الله عنه- نيز، در نهج البلاغه، ص 163، شماره 110 در مورد وسيله‌ مي‌فرمايد:
«إن‌ أفضل‌ ما توسل‌ به‌ المتوسلون‌ إلي‌ الله‌ سبحانه‌ و تعالي‌: الإيمان‌ به‌ و برسوله‌ و الجهاد في‌ سبيله‌...و إقام‌ الصلوة‌...و ايتاء الزكوة‌...و صوم‌ شهر رمضان‌...و حج‌ البيت‌ و اعتماره‌...و صلة‌ الرحم‌...و صدقة‌ السر...و صدقة‌العلانية‌...و صنائع‌ المعروف‌». (برترين‌ وسيلة‌ تقرّب‌ به‌ سوي‌ خداوند ـ سبحانه و تعالي ـ براي‌ متوسّلين‌ به‌ او، ايمان‌ به‌ او و به‌ رسولش‌...جهاد در راهش‌...برپاداشتن‌ نماز...دادن‌ زكات‌...روزة‌ ماه‌ رمضان‌...حج‌ و عمرة‌ خانة‌ خدا...صلة‌ رحم‌...صدقه‌ دادن‌ به‌ صورت‌ پنهان‌...صدقه‌ دادن‌ به‌ صورت‌ آشكار...و انجام‌ ديگر كارهاي‌ نيك‌ و شايسته‌ است‌)
بلي عزيزان! هيچ‌ كس‌ را جز ايمان‌ به‌ خدا و اعمال‌ شايسته‌ براي‌ رضايت‌ و خوشنودي‌ او ، به خدا نزديك‌ نمي‌سازد و باعث‌ رستگاري‌اش‌ نمي‌شود:
وَ مَا أَمْوَالُكُمْ وَ لَا أَوْلَادُكُمْ بِاللَّتِي‌ تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنَا زُلْفَي‌' إِلَّا مَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَأُولَـ'ئِكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَ هُمْ فِي‌ الْغُرُفَات‌ ءَامِنُونَ ( نه‌ اموال‌ و نه‌ اولاد شما ، چيزهايي‌ نيستند كه‌ شما را به‌ ما نزديك‌ و مقرّب‌ سازند، بلكه‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ بياورند و اعمال‌ شايسته‌ انجام‌ دهند (مقرّب‌ درگاه‌ ما بوده‌) و در برابر اعمالي‌ كه‌ انجام‌ مي‌دهند، پاداش‌ مضاعفي‌ دارند و ايشان‌ در طبقات‌ بالا و برترين‌ منازل‌ (بهشت‌) در امن‌ و امان‌ به‌ سر مي‌برند )
در آيت ديگر ميخوانيم: وَ مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَـ'ئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَي‌'. ( و هر كس‌ با ايمان‌ و عمل‌ نيكو و شايسته‌ به‌ پيش‌ پروردگارش‌ برود، چنين‌ كساني‌ داراي‌ مراتب‌ بالا و درجات‌ والايي‌ هستند )
‌ در حديثي‌ صحيحي از پيامبر نيز متوجه ميشويم كه وقتي سه نفر در غاري محاصره شدند توسل آنان به عمل صالح شان آن ها را از آن مهلكه رهانيد و بس!
خلاصه در كتاب‌ خدا و سنّت‌ رسولش‌ -صلي الله عليه وسلم- توسّل‌ به‌ اموات ـ هر اندازه‌ كه‌ داراي‌ منزلت‌ برتر نيز باشند ـ ديده نميشود و هرگز نمي‌يابيم‌ كه‌ توسّل‌ به‌ صاحبان قبور، بدان‌ گونه‌ كه‌ بعضي از مردم‌ مي‌پندارند در‌ اسلام به رسميت شناخته شده باشد!
«
دعا و كمك خواستن عبادت است:
به‌ فرياد خواندن‌، ياري‌ خواستن‌، پناه‌ بردن‌ و طلب‌ نجات‌ كردن‌ از ‌ مردگان‌ و صاحبان‌ ضرايح‌ و قبور، از شركهاي‌ ديگري‌ است‌ كه‌ بر تعدادي از ‌ مسلمانان‌ امروزي‌ پوشيده‌ مانده‌ است‌ و متاسفانه اين‌ نوع‌ شرك‌، عمومي‌ترين‌ شرك‌ در جهان‌ امروز اسلام است‌!
برخلاف‌ گمان‌ مردم‌ كه‌ دعا و كمك خواستن و پناه بردن را عبادت‌ ندانسته‌ و فقط‌ عبادت‌ را در نماز و زكات‌ و روزه‌ و حج‌ و...منحصر مي‌دانند، از صريح قرآن‌ و احاديث گهر بار مصطفوي صل الله عليه و آله وسلم - دانسته ميشود كه بخشي كلي از مفاهيم بالا از جمله دعا كردن در تحت عنوان عبادت داخل ميشود و اين كار فقط و فقط بايد به آستان بلند خداوند لايزال صورت گيرد و بس.
قرآن ميفرمايد: وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي‌ أَسْتَجِبْ لَكُمْ.. ( پروردگار شما مي‌گويد: مرا بخوانيد تا اجابت‌ كنم‌.)
آيت ديگر: قُلْ إِنِّي‌ نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنِيَ الْبَيِّنَاتُ مِنْ رَبِّي‌ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَسْلَمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ( بگو: من‌ نهي‌ شده‌ام‌ از اينكه‌ معبوداني‌ را كه‌ شما به‌ جز خدا به فرياد مي‌خوانيد (و دعاهايتان‌ را متوجّه‌ آنان‌ مي‌سازيد) عبادت‌ كنم‌، از آن‌ زماني‌ كه‌ آيات‌ روشن‌ و دلايل‌ آشكاري‌ از جانب‌ پروردگارم‌ برايم‌ آمده‌ است‌ و به‌ من‌ فرمان‌ داده‌ كه‌ خاشعانه‌ و خاضعانه‌ تسليم‌ پروردگار جهانيان‌ گردم‌ )
و اين آيت: وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللِّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي‌ عَسَي‌' أَلاَّ أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي‌ شَقِيًّا (ابراهيم‌ عليه السلام فرمود:) من‌ از شما و از آنچه‌ به‌ جز خدا به‌ فرياد مي‌خوانيد، كناره‌گيري‌ مي‌كنم‌ و تنها پروردگارم‌ را به‌ فرياد مي‌خوانم‌. اميد است‌ كه‌ دعاي‌ من‌ در پيشگاه‌ پروردگارم‌ بي‌پاسخ‌ نماند )
پس‌ به فرياد خواستن اموات شرك‌ است‌ و كسي‌ كه‌ در عوض خداي‌ ـ متعال‌ ، مرده اي را بخواند، مشرك‌ مي‌شود؛ زيرا چنين كسي در حقيقت او را نيز به‌ خدايي‌ گرفته‌ و عبادتش‌ نموده‌ است‌ . قرآن ميفرمايد:
قُلْ إِنَّمَا أَدْعُوا رَبِّي‌ وَ لَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا ( بگو: من‌ تنها پروردگارم‌ را مي‌خوانم‌ و كسي‌ را با او (در خواندن‌) شريك‌ نمي‌سازم‌ )
زماني‌ كه‌ مردم‌، موجودات‌ ديگري‌ غير از خدا را به‌ فرياد بخوانند، در واقع‌ صفات‌ خدا را كه‌ فقط‌ مختصّ اوست‌، به‌ آنها اختصاص‌ داده‌ و آنها را در اين‌ صفات‌ شريك‌ او قرار داده‌اند، و حال‌ آن‌ كه‌ تنها او مالك‌ همه‌ چيز و همه‌ كس‌ است‌ و هموست‌ كه‌ مي‌شنود و اجابت‌ مي‌كند، قرآن ميگويد:
وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَائَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ . ( و كساني‌ را كه‌ به‌ جز خدا به‌ فرياد مي‌خوانيد، حتّي‌ مالك‌ پوستة‌ نازك‌ خرمايي‌ هم‌ نيستند! اگر آنها را به‌ فرياد بخوانيد، هرگز دعا و صداي‌ شما را نمي‌شنوند و (به‌ فرض‌) اگر هم‌ بشنوند، قدرت‌ پاسخگويي‌ و اجابت‌ به‌ شما را ندارند! )
آيت ديگر: وَ مَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَـ'هًا ءَاخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ ( هر كس‌ با خدا، معبود ديگري‌ را به‌ فرياد بخواند، مسلّماً هيچ‌ دليلي‌ بر آن‌ ندارد)
و به‌ همين‌ جهت‌، قرآن به‌ اين‌ گونه بندگان‌ گوشزد مي‌كند كه‌:
وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَي‌' يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ وَ إِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَ كَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ . [ و چه‌ كسي‌ گمراهتر از آن‌ است‌ كه‌ افرادي‌ را به‌ فرياد بخواند كه‌ (اگر) تا روز قيامت‌ (هم‌ ايشان‌ را صدا بزند) پاسخش‌ نمي‌گويند (و نه‌ تنها جواب‌ نمي‌دهند، بلكه‌ سخنانش‌ را هم‌ نمي‌شنوند) و اصلاً از دعايشان‌ غافل‌ و بي‌خبرند! و هنگامي‌ كه‌ مردم‌ (در روز قيامت‌) جمع‌ مي‌شوند، همين‌ به‌ فريادخواسته‌شدگان‌، دشمنان‌ به‌ فريادخواهندگان‌ مي‌شوند (و از آنان‌ بيزاري‌ مي‌جويند) و عبادتشان‌ را انكار مي‌كنند! ]
نكته‌ قابل‌ يادآوري‌ در اينجا، اين‌ است‌ كه‌: از شيوة‌ بيان‌ اين‌ آيات‌ و ديگر آيات‌ قرآن‌ ـ روشن‌ مي‌شود كه‌ هدف‌ از معبودها، همان‌ فرشتگان‌ و يا افراد صالح‌ از قبيل‌: انبياء و اولياء خدا مي‌باشند و اگر مشركان‌، مجسّمه‌ايي‌ از آنان‌ براي‌ يادبودشان‌ درست‌ مي‌كرده‌اند، عبادتشان‌ براي‌ آن‌ بتها كه‌ در قالب‌ سنگ‌ و چوب بوده‌است نبوده‌، بلكه‌ براي‌ همان‌ بندگان‌ مقرّب‌ خدا بوده‌ كه‌ معتقد بودند اين‌ معبودها، واسطه‌هاي‌ بين‌ خدا و ايشانند، و به‌ اين‌ خاطر آنها را عبادت‌ مي‌كنند كه‌ آن اشخاص مردة صالح، آنان را به‌ خدا نزديك‌ گردانند، قرآن ميفرمايد:
وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَي‌ اللَّهِ زُلْفَي‌' ( كساني‌ كه‌ جز خدا، يار و ياوراني‌ را برمي‌گيرند (و بدانان‌ تقرّب‌ و توسّل‌ مي‌جويند، مي‌گويند:) ما آنان‌ را عبادت‌ نمي‌كنيم‌، مگر بدان‌ خاطر كه‌ ما را به‌ خدا نزديك‌ گردانند!)
لذا عزيزان با ايمان: گفتن جملاتي مانند: يا علي ادركني ، يا حسين، يا حضرت عباس ، يا غوث الاعظم و حتي گفتن جملة: يا رسول الله! وقتي كه به غرض استمداد مستقيم باشد، همه كلماتي مشركانه هستند كه نبايد توسط مسلمين در دعا ها خوانده شوند و در عوض بايد مسلمين بگويند: يا الله ، يا الله و ياالله و فقط از او درخواست كمك كنند و بس!
ـ خداوند، نزديك
‌ و شنواست‌ و به‌ واسطه‌ نياز ندارد:
آيا به‌ راستي‌ خدايي‌ كه‌ خالق‌ انسان‌ است‌ و از همة‌ احوال‌ و نيّاتش‌ باخبر است‌ و از رگ‌ گردن‌ به‌ او نزديكتر است‌، نيازي‌ به‌ واسطه‌ دارد؟!
[ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ]
[ ما انسانها را آفريده‌ايم‌ و مي‌دانيم‌ كه‌ به‌ خاطرش‌ چه‌ مي‌گذرد و چه‌ انديشه‌اي‌ در سر دارد، و ما از شاهرگ‌ گردن‌ به‌ او نزديكتريم‌
روايت‌ شده‌ كه‌ مردي‌ نزد رسول‌ خدا –صلي الله عليه وسلم- آمد و پرسيد: آيا پروردگار ما نزديك‌ است‌ تا با او مناجات‌ و نيايش‌ كنيم‌، يا دور است‌ تا صدايش‌ بزنيم‌؟! در پاسخ‌ سؤالش‌ اين‌ آيه‌ نازل‌ شد:
وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي‌ عَنِّي‌ فَإِنِّي‌ قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ .( و هر گاه‌ بندگانم‌ از تو در بارة من بپرسند، پس‌ من‌ نزديكم‌ و دعاي‌ دعاكننده‌ را هنگامي‌ كه‌ مرا بخواند، اجابت‌ مي‌كنم‌)
ـ
مرا بخوانيد، اجابت‌ مي‌كنم‌:
خداوند مي‌فرمايد: مرا بخوانيد، اجابت‌ مي‌كنم‌ و نفرموده‌ كه‌ برويد واسطه‌ بياوريد تا شما را بپذيرم‌!
وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي‌ أَسْتَجِبْ لَكُمْ ( پروردگار شما مي‌گويد: مرا بخوانيد تا اجابت‌ كنم‌.!!)
كساني‌ كه‌ مردگان را در عوض خدا به كمك خود مي طلبند، در واقع‌ آنان را با خداوند مساوي‌ و برابر قرار داده‌اند؛ زيرا خيال‌ مي‌كنند كه‌ آنان نيز همچون‌ خدا محدود به‌ زمان‌ و مكان‌ نيستند و مالك‌ نفع‌ و زيان‌ هستند و مي‌شنوند و پاسخ‌ مي‌گويند و مشكلات‌ و گرفتاريها را برطرف‌ مي‌سازند و... امّا وقتي‌ كه‌ قيامت‌ برپا ‌شود، به‌ اشتباه‌ خود پي‌ مي‌برند و سوگند مي‌خورند كه‌ ما آشكارا در اشتباه‌ و گمراهي‌ بوده‌ايم‌؛ چرا كه‌ مخلوقي‌ را با خالق‌ مساوي‌ قرار داده‌ايم‌:
تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي‌ ضَلَالٍ مُبِينٍ إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ( به‌ خدا سوگند! ما در گمراهي‌ آشكاري‌ بوده‌ايم‌. آن‌ زمان‌ كه‌ شما را با پروردگار جهانيان‌ (در صلاحيتهايش) برابر مي‌دانستيم!‌)
وقتي‌ قرآن‌ كريم‌ را مطالعه‌ كنيم‌، مي‌بينيم‌ كه‌ مسئلة‌ خواندن‌ خداوند يگانه‌ به‌ تنهايي‌ ‌، در متجاوز از 160 آيه‌ تكرار شده‌ است‌ كه‌ در آن‌ جمعاً 140 مرتبه‌ جملة‌ «مِنْ دُونِ اللَّهِ»: «غير از خدا» آمده‌ است‌!! بدين‌ معني‌ كه‌: هر آنچه‌ غير از خداست‌، مخلوق‌ اوست‌، حال‌ چه‌ انسان‌ باشد، چه‌ حيوان‌، چه‌ ماه‌ و خورشيد و ستارگان‌، يا نباتات‌ و جمادات‌ و... همه‌ و همه‌، غير خدا هستند؛ و نبايد همراه با خدا خوانده شوند، حتي اگر اين انسانها پيامبران و اولياءالله نيز باشند!
وقتي‌ كه‌ خداوند، خالق‌ و مالك‌ همه‌ چيز در جهان‌ هستي‌ است‌ و در ذات‌ و صفاتش‌ يكتا و يگانه‌ است‌، و از رگ‌ گردن‌ به‌ انسان‌ نزديكتر است‌ و به ما دستور داده است كه فقط او را بخوانيم ، اكنون چرا غير او را ميخوانيم‌ و به‌ غيرش‌ متوسّل‌ ميشويم‌ و واسطه‌گاني‌ را برايش‌ميتراشيم‌؟! در حاليكه اصلاً روح‌ يكتاپرستي‌ در توجّه‌ مستقيم‌ به‌ خداوند ـ متعال‌ ـ است‌ و دعا و خواندن‌ او، روح‌ و مغز هر عبادتي‌ است‌؛ و هر استعانتي جز از الله باطل و نا بكار است:
ذَ'لِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَاطِلُ ( اين‌ بدين‌ خاطر است‌ كه‌ فقط‌ خدا حق‌ است‌ و هر آنچه‌ كه‌ غير از او مي‌خوانند، باطل‌ هستند!)
اين است كه خداوند به ما دستور ميدهد كه: فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا ( پس‌ همراه‌ خدا، كس‌ ديگري‌ را نخوانيد! ) يعني وقتي دعا ميكنيد كسي ديگري در اين دعا با خدا شريك نسازيد!!
ـ استعانت‌ و ياري
‌ طلبيدن‌، عبادت‌ است‌:
كساني‌ كه‌ گمان‌ مي‌كنند، غير از خدا ، مرده اي نيز، از درون‌ آنان‌ آگاه‌ است‌ و نيّات‌ قلبي‌شان‌ را مي‌داند و به‌ او متوسّل‌ شده‌ و او را مي‌خوانند و از او استعانت‌ و ياري‌ مي‌طلبند، در حقيقت‌ صفات‌ و ويژگيهاي‌ الهي‌ را به‌ آن‌ موجود داده‌اند و او را در اين‌ صفات‌، شريك‌ خدا پنداشته‌اند.
آنچه‌ كه‌ معروف‌ و از جمله‌ بديهيّات‌ اسلام‌ است‌،‌ طلب‌ ما از خدا و توجّه‌ ما تنها به اوست! چنانچه‌ قرآن‌، استعانت‌ را با عبادت‌ همراه‌ و يكي‌ دانسته‌ است‌:
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ( تنها تو را مي‌پرستيم‌ و تنها از تو ياري‌ و استعانت‌ مي‌طلبيم‌)
يعني‌ هر گاه‌ سؤال‌ و تقاضا و خواهشي‌ داشتيم‌، تنها از او مي‌خواهيم‌، و هر گاه‌ طلب‌ معونت‌ و ياري‌ كرديم‌، از او طلب‌ كنيم‌. نه از مرده گاني كه آنان خود به ياري خداوند سخت محتاجند و مفهوم بنده گي را از ما زنده گان اكنون كه مرده اند خيلي بهتر ميدانند و جز او پناه و مرجعي براي خود نميبينند!
- خدواند آمرزنده و دوستدار است:
بعضيها بر اين باور اند كه ما چون خيلي آدمهاي گنه كار و ناپاكي هستيم ، لذا براي اين كه خداوند دعاي ما را بپذيرد، از كساني كه در نزد خداوند داراي قرب هستند استفاده ميكنيم و آنان را وسيلة استجابت دعاي خويش قرار ميدهيم .
براي اين گونه افراد بايد گفت كه شما تعامل خداوند با انسان را نبايد مانند تعامل انسانها با يك ديگر بدانيد كه وقتي مثلا خواسته باشيم به حضور حاكمي برسيم بايد از كسان ديگري مدد بجوييم! خير بلكه خداوند به ما از خود ما هم نزديك تر است، او سميع يعني شنوا است و مجيب يعني اجابت كننده است و غفار يعني آمرزنده است و رحيم يعني مهربان است و ودود يعني خيلي دوستدار است و هيچگاهي گناه ما آن گاهي كه قصد بازگشت و توبه به سوي او را داشته باشيم، مانع رسيدن ما به او نميشود و براي رسيدن به او نيازي به واسطه نميباشد. خداوند ميفرمايد:
]قُلْ يَاعِبَادِي الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (الزمر53) وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمْ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ (الزمر54) ) (اي پيامبر از جانب خدا بگو: اي بنده گان من كه بسيار گناه كرديد، از رحمت الهي نااميد نشويد ، خداوند همة گناهان را مي آمرزد، بدون شك او آمرزنده و مهربان است. به سمت پروردگار خود بازگرديد و به او تسليم شويد قبل از آن كه عذاب الهي شما را فرا گيرد و شما نصرت داده نشويد. )
توجه ميكنيد كه در اين آيت و صدها آيت ديگر خداوند به بنده گان خود دستور ارتباط مستقيم و بدون واسطه را براي بنده گان خود تعليم ميدهد و هرگز در جايي از قرآن و احاديث نبوي كوچكترين اشاره اي هم نشده است كه انسانها اموات ، حتي پيامبر ما صل الله عليه و آله وسلم –را واسطه نزديكي خود به خدا قرار دهند! بلكه از اين كار به شدت نهي نيز شده اند.
اميد كه اين مقاله موجب شود ديگر مسلمين اموات و صاحبان قبور را وسيلة استجابت دعاي خود قرار نداده و مستقيم با پروردگار خود رابطه برقرار نمايند وفقط و فقط از او طلب قبولي دعا و حاجات خويش را بنمايند و براي مردگان نيز از خداوند طلب استغفار كنند.
۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه
نظر بدهيد :
اين شعر از كدام شاعر است و از محتواي آن چه برداشت كرده ايد؟
رفض ني بد زحب آل عباست
بديي آن زبغض اهل وفاست
بغض آنان كه مقتدا بودند
سابقان ره هدي بودند
از وطنها مهاجرت كردند
بر المها مصابرت كردند
پاية دين بلند از ايشان شد
كار شرع ارجمند از ايشان شد
با نبي در شدايد و اهوال
بذل ارواح كرده و اموال
در سفر همركاب او بوده
در حضر همخطاب او بوده
همه آثار وحي ديده ازو
همه اسرار دين شنيده ازاو
رضي الله عنهم از سوي حق
بهر ايشان بشارت مطلق
وز رضوا عنه منصب ايشان
برتري از همه رضا كيشان
چون همه مرضي خداوندند
چه غم ار عمرو و زيد نپسندند
هركه باشد پسند خالق پاك
گر نباشد پسند خلق چه باك
لعن كز رافضي بود واقع
شود آن لعن هم بدو راجع
قدر اصحاب از آن بود برتر
كه زطعن خسان شود ديگر
ذروة عرش از آن بود بالا
كه نهيق خران رسد آنجا
هركه بر روي مه فشاند تف
يا دمد در چراغ انجم پف
روي خود را زتف بيالايد
وزپف انفاس خويش فرسايد
ورنه بر آسمان مه و انجم
فارغند از تف و پف مردم