دوست عزیز به وبلاگ حقیقت ایمان خوش آمدید
امید است که از مطالب موجود در این وبلاگ استفاده بهینه نموده و با نظرات خویش ما را در جهت پیشبرد هر چه بهتر آن یاری نمایید.
این وبلاگ از تمامی مطالب مفید و سودمند شما استقبال میکند. لطفا مطالب خود را به آدرس ایمیل زیر برای ما ارسال نمایید:

hamid.ma66@yahoo.com
۱۳۸۹ بهمن ۲۵, دوشنبه
نویسنده: محمد باقرسجودى


روزگاری که شعارمان لااله الا الله بود. روزی که سربازانمان پیشانی خود را قبل از نبرد، برای سجده بسوی خداوند خاک آلود می کردند. روزی که ارتش ما در زمین تکبیر می گفت تا به دنبال آنان، ملائکه در آسمان تکبیر گفته و از الله اکبر آنان کوه ها به لرزه آیند و قلب دشمنان از جا کنده شده و پیروزی و ظفر به دست آید…


چنانکه اقبال می گوید:


ماییم آنان که اگر در آن حال که جنگ، زمین را جامی سرخ می نوشاند، به نماز فراخوانده شوند


صورت ها را بسوی حجاز گردانده و در گوش روح الامین تکبیر می گوییم تا او نیز تکبیر گوید


پیروز شدیم، آن روز که:...
خالد بن ولید به پیکارگاه یرموک آمده بود و در حالی که ارتش روم چونان دریایی ناآرام در برابرش قرار داشت، یکی از ترسوها به او گفت: “امروز ای خالد به کوه سلما و آجا فرار خواهیم کرد” خالد چشمان خود را به آسمان دوخت و انگشت سبابه اش را بلند کرد و گفت: “نه به خداوند سوگند که نه به سلما و نه به آجا بلکه پناه ما بسوی الله است!” و آنگاه فتح مبین نصیب آنان شد.


پیروز شدیم، آنگاه که “قتیبة بن مسلم” (1) کابل را در محاصره گرفت یکی از عباد انگشتش را بلند کرد و گفت “یا حی یا قیوم” “(ای زنده ی استوار) قتیبه به او گفت: “به الله سوگند که این انگشت تو نزد من از صدهزار جوان ورزیده و صدهزار شمشیر برنده قوی تر است”


و پیروز شدیم، آنگاه که صلاح الدین در حطین صبر کرد تا خطبا در روز جمعه به بالای منبر بروند تا در لحظه ی اجابت دعا قرار گیرد…


و آنگاه که سلطان “قطز” (2) در عین جالوت فریاد “وا اسلاماه” سر داد.


پیروز شدیم آنگاه که “نورالدین محمود” (3) در هنگام فتح عکا به سجده افتاد و از خداوند خواست که در راه او شهید شده و او را در شکم درندگان و پرندگان محشور کند…


پیروز شدیم، روزی که عبدالعزیز بن عبدالرحمن به یکی از کارگزارانش گفت: “اگر خداوند با تو باشد از که می ترسی؟ و اگر با تو نباشد به که امید خواهی داشت؟”


پیروز شدیم روزی که حاکم و محکوم یکدل بودند…


پیروز شدیم آنروز که عمر در قحطسالی بر روی منبر فریاد برآورد که “به خدا قسم سیر نخواهم شد تا آنکه کودکان مسلمانان سیر شوند!”


پیروز شدیم آن روزی که به یاری ضعیفان شتافتیم، یتیمان را سرپرستی کردیم، به مستمندان مهر ورزیدیم و فقرا را دلداری دادیم…


پیروز شدیم آن روزی که قرآن را در قلب داشتیم و عزت را در چهره و همت را در سر…


پیروز شدیم آن روز که عدالت بر ظلم و آزادی بر استبداد و رای امت بر رای فرد پیروز شد.


پیروز شدیم آن روز که قصرهای معرفت و مناره های علم را برافراشتیم و شافعی و ابن خلدون و هزاران به مانند آنها را به جهان عرضه کردیم…


پیروز شدیم آن روزی که عمر و سعد و خالد و طارق و قتیبه ما را با کتاب خداوند و سنت پیامبرش صلی الله علیه وآله وسلم، رهبری کردند…


و شکست خوردیم…


روزی که برخی از رهبران، اسلام را آشکارا الغا کردند و به جای خداوند یکتا حزب یکتا قرار دادند و لااله الا الله را به کنار نهاده و به جایش شعار “امة عربیة واحدة ذات رسالة خالدة” (امت یگانه ی عرب دارای رسالت جاویدان) نهادند. (4)


و شکست خوردیم آنگاه که برخی از ما از سجده برای خداوند سر باز زده و به سوی شیطان و بت ها و طواغیت سجده بردند…


و شکست خوردیم روزی که ربا و مال باطل خوردیم، بر خودمان و بر دیگران دروغ بستیم، علیه یکدیگر پیمان شکستیم، نادانانمان خون داناها را ریختند و در پیمانه و ترازو خیانت کردیم و کتاب وصنعت و نوآوری را رها کردیم و به لهو و رقص و نعره های قبیله ای و ملی و شعارهای نژادپرستانه و حزب گرایی و آواز و هذیان و بیکاری و وقت کشی روی آوردیم…


شکست خوردیم وقتی قلم های آزاد را شکستیم، دهن های راستگو را بستیم و حق مردم را مصادره کردیم و بی گناهان را به زندان انداختیم و شریفان را شلاق زدیم…


شکست خوردیم وقتی که آزادی اندیشه ترور شد، اموال عمومی به بازی گرفته شد، ملت ها با شلاق استبداد و استعباد شکنجه شدند، دادگاه های تفتیش عقاید برپا شد و بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی زندان هایی بزرگ شدند برای شهروندانشان…


شکست خوردیم وقتی مسلمانی تبدیل به نوعی اتهام شد و مساجد مهجور گشت، مجلات زرد جای قرآن گرفتند و کلوپ های شبانه جای کارخانه ها… اکتشاف و اختراع و نوآوری را رها کردیم و به ذلت و تنبلی راضی شدیم، عاشق خواب شدیم و سستی شکستمان داد…


شکست خوردیم آن روز که دچار تفرقه شدیم و اختلاف ورزیدیم و به طوائف و فرقه ها و احزاب و گروه ها و جماعت هایی تقسیم شدیم که هر کدام دیگری را کافر دانسته و خونش را مباح گردانید… و آنگاه که برخی از علما و اندیشمندانمان تهمت های خیانت و تکفیر را بین خود ردوبدل کردند…


و بعد از آنکه بهترین امت برای بزرگترین رسالت و والاترین دعوت برای شریف ترین هدف با بهترین منهج و کاملترین شریعت بودیم و دارای نجیب ترین رهبران و بهترین نسل های بشری و پاک ترین برنامه و باشکوهترین تمدن و پاکترین انسانیت بودیم، وظیفه خود را در زندگی فراموش کردیم….


و شکست خوردیم…


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


دکتر عائض القرنی. « لماذا انتصرنا؟ لماذا انهزمنا؟» منتشر شده در روزنامه ی الشرق الأوسط. با کمی تغییر


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


1- قتیبه بن مسلم باهلی، فرمانده بزرگ مسلمان و فاتح آسیای میانه در قرن اول هجری.


2- ملک مظفر سیف الدین قطز بن عبدالله، از مشهورترین سلاطین سلسله ی مملوکی. وی اولین کسی بود که توانست مغول را شکست داده و پیشروی آنان را متوقف سازد.


3- نورالدین محمود زنگی (511- 569 هـ ) فرزند دوم عمادالدین زنگی و از قهرمانان مسلمان در جنگهای صلیبی.


4- شعار مشهور حزب “بعث” سوسیالیست عرب.


برگرفته از سايت حافظان قرآن http://www.hafezanqoran.blogfa.com

0 نظرات: