دوست عزیز به وبلاگ حقیقت ایمان خوش آمدید
امید است که از مطالب موجود در این وبلاگ استفاده بهینه نموده و با نظرات خویش ما را در جهت پیشبرد هر چه بهتر آن یاری نمایید.
این وبلاگ از تمامی مطالب مفید و سودمند شما استقبال میکند. لطفا مطالب خود را به آدرس ایمیل زیر برای ما ارسال نمایید:

hamid.ma66@yahoo.com
۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

نوشتة: صفيه يكتا پرست
« وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (بقره / 124).
ترجمه: و آن گاه كه خدا ابراهيم را با سخناني بيازمود و او آنها را به تمام انجام داد ،(خداوند بدو) گفت : من تو را پيشواي مردم خواهم كرد . ( ابراهيم ) گفت : آيا از دودمان من (نيز كساني را پيشوا و پيغمبر خواهي كرد؟ خداوند) گفت : پيمان من به ستمكاران نمي‌رسد )
بحث امامت از مباحث اساسي عقيدتي در نزد شيعيان غالي يا روافض است. طوري كه صدوق يا همان ابن بابوية قمي ميگويد: (اعتقاد ما اين است كه هر كس امامت امير المومنين علي بن ابي طالب را قبول نداشته باشد مثل اين است كه جميع پيامبران را قبول نداشته باشد و كسي كه به امامت اميرالمومنين اقرار ميكند اما يكي از ائمه بعد از وي را انكار ميكند مثل اين است كه نبوت تمام انبيا را مي پذيرد اما نبوت محمد صل الله عليه وسلم را نمي پذيرد)!! الاعتقادات للقمي ص111 ...


و شيخ طوسي يكي ديگر از سران رافضه نيز ميگويد: (انكار امامت كفر است چنان كه انكار نبوت كفر است و جهل به اين دو در يك حد است)!! الطوسي / تلخيص الشافي : 4/131 ، بحار الانوار 8/368 .
و صاحب كتاب الامامة ميگويد : « آنچه از روایات روشن می‌شود این است که مقام امامت از بقیه‌ي مقام‌های دیگری که ممکن است انسان به آنها برسد بالاتر است. اما قطعاً به مقام ربوبیت نمی‌رسد... مقام امامت بالاتر از مقام نبوت است.»!!(الإمامة و قیادة المجتمع .‏26و 29)
در تفسیر نمونه آقاي آيت الله مكارم شيرازي و محسن قرائتي و ديگر رافضيهاي معاصر ، نوشته اند كه: «از آنچه در بيان حقيقت امامت گفتيم به خوبى استفاده مى‏شود كه ممكن است كسى مقام پيامبرى و تبليغ و رسالت را داشته باشد و اما مقام امامت در او نباشد، اين مقام، نيازمند به شايستگى فراوان در جميع جهات است، ... و اين آخرين حلقه سير تكاملى ابراهيم بود... بنا بر اين، مقام امامت، مقامى است بالاتر از اينها و حتى برتر از نبوت و رسالت و اين همان مقامى است كه ابراهيم پس از امتحان شايستگى از طرف خداوند دريافت داشت».!! نفسير نمونه (1/442)
به همين اساس است كه امامت از نظر شيعه امري است كه از اهم اصول دين شمرده ميشود و حتي به گفته آيت الله خميني در كتاب ولايت فقيه «به مقام ائمه نميرسد هيچ نبي مرسل و ملك مقربي !»
بر اين مبنا و بر اساس عقيدة شيعيان رافضي، ميتوان گفت كه هر امامي پيامبر نيز هست اما هر پيامبري امام شده نميتواند، مثل اين كه مقام دكتورا فوق مرتبة ليسانس است و لازمة دكتور بودن اين است كه فرد از مرتبة ليسانس و فوق ليسانس گذشته باشد تا به آن برسد . پس نتيجه اين كه مقام امام از هر نظر، فوق مقام نبوت است. از جمله اين كه مرتبة نبوت مرتبة بنده گي و عبوديت است اما مقام امامت داراي صلاحيتهاي خدا گونه ميباشد . قسمي كه خميني ، در ادامة گفته قبلي خود مي گويد: « امام بر جميع ذرات هستي حاكميت مطلق دارد و جميع ذرات هستي در مقابل امام خاضع و خاشع هستند»! و نيز موارد ديگري كه در بارة امام و صلاحيتهاي او در كتاب كافي وجود دارد كه نوشته است امام غيب ميداند و جز به اجازة خود نميميرد و ارتباطش با خداوند از طريق وحي و اخبار آسماني بر قرار است و ...!!
شيعيان رافضي، بر اساس چنين باوري است كه مخالفين خود يعني منكران امامت را تكفير ميكنند از جمله اهل سنت را كه به چنين امامتي قطعا و ابدا باور ندارند.
اكنون بايد به چند و چوني اين عقيده بپردازيم و آن را در پرتو آيات قرآني مورد بررسي قرار دهيم تا كيفيت اصلي چنين باور و عقيدة اي براي ما روشن گردد.
البته خوب است كه برادران اهل تشيع به اين موضوع كه فقط بحثي قرآني و بسيار واضح است توجه دقيق نموده و افكار و عقايد خود را در پرتو آن اصلاح نمايند چون اين قرآن فرداي قيامت در مقابل شان ايستاده شده و هرگز خميني و ... ديگران با چنين عقايدي ، نميتوانند براي انسان كاري در پيشگاه خدا انجام دهند.
قرآن مجيد كتابي است كه جدا كنندة حق و باطل است كتابي واضح و تبيان لكل شي.
شيعيان رافضي امامت را جزئي از اصول دين ميشمارند اما اساسا،ما وقتي از اصول اسلامي و اركان آن صحبت ميكنيم ميبايست اين اصول واركان به صورت واضح در قرآن براي ما بيان شده باشد، طوري كه بحث توحيد، ايمان به پيامبران ، ايمان به روز آخرت و اركان دين مانند نماز و روزه و زكات و حج و ديگر اموري كه از موارد مومن به، مسلمانان است ، در قرآن با صراحت كامل بيان گرديده است .
قرآن ميفرمايد: آمن الرسول بما انزل اليه من ربه و المومنون كل آمن بالله و ملائكتة وكتبه و رسله ... (رسول به آن چه كه از جانب پروردگارش به وي فرستاده شد، ايمان آورد و مومنان نيز تماما به الله و ملائك و كتابها و رسولانش ايمان آوردند!...)
طوريكه شما در اين آيت مباركه ملاحظه ميكنيد، يكي از موضوعاتي كه بايد هر مسلمان به آن ايمان و باور كامل داشته باشد، ايمان به رسل و انبياي الهي است!
سلسلة انبياي الهي در قرآن تا حدي براي ما بيان شده است ونام تعدادي از انبياي اولوالعزم خداوند، در قرآن تذكر يافته است مانند، ابراهيم ، اسماعيل ، نوح و يوسف و سليمان عليهم السلام و...
قرآن مجيد انبياي الهي را ، حجج الهي معرفي ميكند و فرموده است :« رسلا مبشرين و منذرين لئلا يكون للناس علي الله حجة بعد الرسل » يعني اين رسولان الهي براي اين هستند تا مردم در مقابل الله حجت ديگري نداشته باشند. [ كه بگويند كسي براي هدايت ما نيامد و كسي حرف حق را به ما بيان نكرد و ما گمراه شديم!]
لذا بر اساس صريح قرآن، انبياي الهي بهترين مردم و به كمال رسيده ترين انسانهاي هستند كه الله متعال آنان را به صورت خاص از ميان بندگانش برگزيد و براي رساندن پيام خود از ايشان استفاده كرد و آنان نيز رسالت خود را با كمال امانت و خوبي و شايستگي به پايان رسانيدند!
پس از طريق قرآن ميتوان فهميد كه مقام انبياي الهي مقامي است كه هيچ بشري به آن دست يافته نميتواند و فضلي است از جانب الله كه به آنان داده شده است و ما به عنوان مسلمان مكلفيم كه به آنان ايمان و باور داشته باشيم،چون خداوند از ما چنين ايماني را صريحا خواسته است!
اما قرآن سلسلة انبياي الهي را با فرستادن آخرين نبي ، يعني جناب حضرت محمد الرسول الله صل الله عليه وسلم - پايان يافته اعلان كرد و فرمود: مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً [الأحزاب : 40](محمد پدر هيچك از شما نيست و ليكن او رسول خدا و خاتم انبياء است و الله به هر چيز داناست)
نبي از واژه نباء كه به معني خبر است گرفته شده و نبي كسي است كه اخبار غيبي از جانب الله به او ميرسد و او اين اخبار را به اذن الله به دسترس بنده گان خدا قرار ميدهد. و با بعثت حضرت محمد صل الله عليه وسلم، طوري كه قرآن گفت آخرين نبي الهي به بشريت فرستاده شده و بعد از ايشان ديگر هرگز بشر نميتواند منتظر نبي و پيامبر ديگري باشد ، يعني هرگز امكان ندارد كه ديگر در ميان انسانها بعد از پيامبران الهي و آخرين پيامبري كه فرستاد، كس ديگري بيايد كه به مقام پيامبران رسيده بتواند و يا ادعاي پيامبري نمايد!
حال اگر كسي بيايد و بگويد كه من نبي هستم ، مردم او را تكفير ميكنند و چنين شخصي كافر مطلق است! مانند قاديانيت و بهائيت كه تكفير شد! و اگر كسي به چنين اشخاصي باور كند وايمان بياورد او نيز كافر است! چرا كه بر خلاف ما انزل الله عقيده اي را پذيرفته است.
خوب اكنون بر اساس باور هاي شيعة رافضي، مي آييم و به اين امر نگاهي مي اندازيم! و بحث امامت شيعه را با توجه به خاتميت نبوت مورد بررسي بسيار سطحي قرار ميدهيم تا نگاه كنيم كه آخند هاي رافضي، با اين تفكر امامت چه مصيبتي را بر پيروان خود تحميل كرده اند!
در سطور بالا ديديم در نزد شيعة رافضي، مقام امامت از نبوت بسيار بالا تر است! و شيعه غالي، باور دارد كه حضرت علي و يازده تن ديگر از اهل بيت پيامبر به مقام ، چنان امامتي رسيده اند!
طبعا لازمة اين باور آن است كه ما مقام علي - رضي الله عنه - را از مقام نبوت بالا تر بدانيم! و براساس فرمول قبلي كه هر امامي نبي نيز بود چنين انگاريم كه در حقيقت علي و يازده تن ديگر ، با داشتن مقام امامت مقام نبوت را پشت سر گذاشته اند!!
اكنون مشاهده ميكنيم كه قرآن محمد - صل الله عليه وسلم - را به عنوان خاتم النبيين به ما معرفي كرده است!
پس آيا باور به نبي ديگري و يا كسي كه حتي از نظر مقام و جايگاه معنوي از نبي خيلي بالا تر است! كفر و دهن كجي به قرآن به شمار نميرود؟
آيا باور به چنين امامتي غير از آن است كه ما به خدا ميگوييم ، هرچند تو مرحله خاتميت انبيا را ذكر كردي، اما دين شيعه رافضي، كساني را به مردم معرفي ميكند كه از انبياي تو خيلي درجه و مقام شان بالا تر است و مردم بايد به آنان و امامت شان ايمان بياورند و اگر نياورند كافر اند!!
بسيار خوب اكنون ما بايد يا قرآن را تصديق كنيم و يا حرف شيعه را ، يا بايد به قرآن كافر شويم يا به دين شيعة رافضي!
اما اهل سنت وجماعت به شيعه همان حرف حضرت ابراهيم را ميگويند كه خطاب به قومش گفت: كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العداوت و البغضاء حتي تومنوا بالله وحده! يعني ما به شما كافر شديم و ميان ما وشما عداوت و دشمني ظاهر شد تا وقتي كه شما تنها به خدا ايمان آوريد و بس!
حال دانسته ميشود كه در حقيقت شيعة رافضي با ايمان به چنان امامتي! به قرآن و اسلام كافر شده است! نه مسلماناني كه اين عقيده كفري و خريف را نمي پذيرند و هرگز حاضر نيستند ، دين محمد الرسول الله را با دين شيعة عبدالله بن سباي يهودي عوض كنند!
آيا چنين نيست؟ منتظريم شيعيان و شيعيان رافضي و غالي و صفوي در اين زمينه نظرات خود را براي ما بنويسند.

15 نظرات:

زلمي گفت...

به نام الله
عزيزان گرامي در وبلاگ حقيقت ايمان سلام عليكم و رحمة الله
ما شنيده بوديم كه صفيه در عصر پيامبر در ميدان جهاد از خود مردانگي يي نشان داد كه او را در تاريخ اسلام جاودانه كرد شكر خدا را كه اكنون صفيه هاي مي بينيم كه در ميدان فكر و دانش و دفاع فكري از اسلام چنان درخشنده گي دارند كه چشم كافران و منافقان را خيره ميسازد . خداوند به نور شما بيافزايد و قدم هاي شما را مستحكم تر بسازد . واقعا مقالة علمي و بسيار محكم و عالي است . ان شاءالله كه مفيد مي افتد و موجب هدايت گمراهان ميگردد.الله ولي التوفيق

رضا تهراني گفت...

آقا حميد عزيز و دوست داشتني خيلي مخلصم .
من در اين باره مقالاتي خونده بودم اما ايجوري كه شما اين موضوع رو طرح كرديد ، تا الان نديده بودم. خيلي خوب و واضح و مستدل بيخ شيعه رو زده ايد.
البته من ندانستم فرق بين شيعه و شيعة رافضي چيست؟به نظر من شيعه كه شد همش يكيه.

حسيني گفت...

امام خميني رح در كدوم كتاب نوشته كه امام بر ذرات هستي حاكم است! چرا براي اثبات نظريات تون به دروغ متوسل ميشين؟ مگه نميدونين كه افترابستن به افراد بيگناه از گناهان بزرگه؟

كاظم گفت...

خدا را سپاس ميگم كه ما را از شر اين سياهي و تاريكي تشيع رافضي نجات داد و به سمت اسلام ناب رهنمون شد . خدايا به كارمندان حقيقت ايمان خير فراوان بده و ايشون را در همه كار ها موفق بدار. مخصوصا استاد جواد حميد رو در پثاه خودت قرار بده . البته من هر چه كه استاد حميد مينوسه رو قبول دارم و ميدونم اون يك كلمه هم بيجا نميگه .

نويسنده گفت...

عزيزان سلام عليكم و رحمة الله و بركاته
دوست گرامي آقا و يا خانم حسيني
اين كلماتي كه نوشته همه مستند هستند و نوشتة آقاي خميني هم خيلي معروف تر از آن است كه قابل انكار باشد و ما نيازي به دروغ نداريم چون بدون دروغ هم از اين چرنديات در لابلاي كتب درجه اول شيعه فراوان ميتوان يافت .
حال كه مدرك ميخواهيد، لطفا به كتاب ولايت فقيه ص 67و 68 مطالعه بفرماييد كه خميني ميگويد:مقام امامان از مقام پیامبران بالا تر است و آنان حجج خدا در زمین هستند... برای امام مقامات معنوی هم هست که جدا از وظیفه حکومت است و آن مقام خلافت کلی الهی است که گاهی در لسان ائمه علیهم السلام از آن یاد شده است. خلافتی است تکوینی که به موجب آن جمیع ذرات در برابر ولی امر خاضعند!! از ضروریات مذهب ماست که کسی به مقامات معنوی ائمه نمیرسد حتی ملک مقرب و نبی مرسل!!! اميد كه اين گفته هاي عجيب موجب تجديد نظر جناب عالي از مسلك خريفي شود كه شما در آن منسلك هستيد. خدا را در نظر داشته باشيد نه اشخاص را.

مرتضوي گفت...

سلام بر همگي
من شيعه هستم اما امامتو به اين شكلي كه در اينجا تعريف شده قبولش ندارم!
درست است كه در بين شيعه كساني هستند كه در بارة مذهب غلو ميكنند،البته در بين اهل تسنن هم افرادي هستند كه غلو ميكنند . اما شيعه اصيل هيچ وقتي اهل غلو نيست و اين دو بايد با هم قاطي نشوند.

حقجو گفت...

دوست عزيز آقاي مرتضوي
متاسفانه اصل باور شيعه رافضي بر اين مبناي است كه در مقاله نوشته شده است لطفا شما بگوييد كه اعتقاد شما به عنوان يك شيعة مسلمان به موضوع امامت چگونه است ؟

محدثه گفت...

به نظر شما اون آيتي كه در باره ابراهيم نوشته شده و اونو به مقام امامت رسونده چه مفهومي ميتونه داشته باشه؟ چون واضحه كه ابراهيمو خداوند بعد از پيامبري و امتحانات زياد به مقام امامت رسوند. آيا نظر شما غير از اينه كه امامت از پيامبري مقامي بلند تره؟

جواد حميد گفت...

خواهر گرامي محدثه سلام
بلي اصلا به نظر مومنان سني ، امامت به عنوان يك امر جداگانه كه فوق نبوت باشد مطرح نيست بلكه برعكس امامت ميتواند در ذيل نبوت به اين صورت مطرح شود كه هر پيامبري امام نيز هست و در واقع امامت صفتي از صفات نبوت ميباشد. چرا كه امامت به معني قدوه بودن و پيشرو بودن است و هر پيامبري پيشرو و الگوي مردم است . و برعكس تصور شيعه هر پيامبري امام نيز هست اما هر امامي پيامبر شده نميتواند. شما اگر به سورة فرقان مراجعه كنيد در آن جا در اخير سوره خداوند صفات عبادالرحمن را برميشمارد و ميفرمايد كه: مومنان از خدا ميخواهند تا آنان را امام قرار دهد! (و جعلنا للمتقين اماما)در حالي كه در هيچ جاي قرآن نميتوان جمله اي يافت كه در آن مومن از خداوند بخواهد تا او را پيامبر يا نبي قرار دهد! بناء امامت يك توصيف عام است كه براي پيامبران الهي به صورت خاص و براي همة مسلمان به صورت عام قابل دسترسي است اما نبوت امري دست نيافتني است. مگر براي خاصان!
و ديگر اين كه شما از كجا دانسته ايد كه خداوند حضرت ابراهيم را بعد از آزمايشات فراوان در مرتبة نبوت به امامت رساند. ابتلا و آزمايش امري عام است كه همة انسانهاي مومن از جمله پيامبران مورد آن قرار ميگيرند. و حضرت ابراهيم هم مورد اين ابتلا به صورت عادي قرار گرفته است. اما بهترين دليل ما همان دليل عبادالرحمن است كه نص قرآني است و امامت را مقولة عام و دست يافتني براي همة بنده گان قرار داده است.

مرتضوي گفت...

سلام
من فكر ميكنم كه معني امامت اينه كه علي ع چون با پيامبر اسلام صلوات الله عليه ، قرابت داشت و از اهل بيت بود، به امامت شايسته تر از ديگران بود. و پيامبر هم به اساس نظر خودش حضرت علي رو جانشين خودش در غدير معرفي كرد. و حضرت علي امامتشو از خدا نگرفته بلكه يك تصميم سياسي پيامبر بوده. و ياهم اگر امام علي ع توسط پيامبر صل الله هم به امامت منصوب نشده باشه، به دليل اين كه از اهل بيت است به خلافت از ديگران شايسته تر است.

مجيد گفت...

من از ايالات متحده با شما همراهم . فرمايش اين دوست ما متينه. و من كاملا باشما هم نظرم كه امامت اگه از جانب خدا ميبود بايد صريحا توي قرآن ازون ميتونستيم نشونه اي بيابيم. خلاصه اين كه شيعه ايجوري نيست كه به اين چيزها باوري داشته باشن. اين حرفها براي تيز كردن بازار آخونداست كه ميترسن مردم ازشون روبرگردونه و اون وقت بازار شون كساد بشه.
من از شما ميخوام كه براي از بين بردن اختلاف شيعه و سني كار كنيد.
ضمن اين كه هر انديشة غالي رو من هم محكوم ميكنم. باور فرماييد الان توي ايران اگه اين آخوندهاي مفت خوار نباشند شما نگاه كن كه اصلا هيچ اختلافي بين شيعه وسني نيست اين آخوندا هستند كه با خرافات و ايجور چيزها سر مردمو كلاه ميزارن اما مردم ديگه با اين جور كلكا سركار نميرن . و ديگه حناي اينا برا مردم رنگي نداره . توي امريكا هم الان ما جلسات قرآن داريم هرچند اينجا هم نوكراي رژيم هست اما سر عقل گرايي بر خرافات در حال غالب شدنه توي ايران هم همينه شما مطمئن باشيد كه بعد از سقوط اين رژيم شيعه و سني باهم براي اين كه بتونن اسلام واقعي رو بفهمم باهم يكي خواهند شد.

ناشناس گفت...

سلام برادر

ممنونم كه بهم سر زدي من مسافرت بودم
باعث افتخار من هست كه باشما تبادل لينك داشته باشم شما لينك شدي من را هم لينك كن موفق باشي ياحق

www.tahrui2.blogsky.com

وحدت گفت...

چقدر اين وبلاگ شما زيباست! اين مقالة شما تمام راه ها را بر روي رافضه بسته است به جز راه توبه و بازگشت به اسلام اصيل! خدا به شما توفيق مزيد عنايت كند كه اين گونه بيدريغانه در راه دعوت الي الله قدم گذاشته ايد و واقعتيهاي انكار ناپذير اما پنهان را براي هدايت مردم آشكار ميسازيد . خداوند شما را در كنار دعوت بزرگ تاريخ جناب محمدرسول الله محشور كند و قدم هاي شما را جاودانه بسازد و پيام شما را با تاثيرات معنوي همراه بگرداند
والسلام عليكم . برادرتان وحدت

محمد الیاس از کابل گفت...

بسم الله الرحمن الرحیم
و قل جاالحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا
خیلی خرسند شدم از دیدنداینکه علمای اسلام نه خوابیدند بلکه بیدارند وقتی آنست که دیگر خاموش نبوده بلکه بر ملانمودن این منافقین است که در نزد مسللمانان با عقیده یکتا پرستی ولی در خفا به خداوند(ج)شریک می آورند حال آنکه پیروانان شان هم از آن اطلاعی ندارن و کورکورانه تقلید آنرا میکند . آنان هم چون علمای یهود و نصاری به بهای ناچیز احکام خداوند(ج) را تغیر داده بیان میکنند . تلویزون تمدن که در افغانستان نشرات دارد و تلویزون این منافقان می باشد بنام وحدت سنی و شیعه یک عالم شیعه با کمال دیده دریدی به اهل اسلام دروغ میبندد که در فلان کتاب شما گفته شده که فلان مقدار قرآن در زیر چهارپایی بی بی عایشه صدیقه (رض)از بین رفته. من از طریق این مرجع به او عالم منافق میگویم. که کتاب ما قرآنکریم است و هیچ عالمی مسلمان توان چنین حرکت کفری را ندارد و اگر کسی چنین کاری را کرده پس بدون شک که مسلمان نبوده زیرا عقیده ما مسلمانان اینست که هرکس عقیده داشته باشد که سوره ویا آیه ویا حرفی از قرآنکریم کم و یا اضافه شده کافر است به حکم این آیت شریف
انا نحن نزالناالذکروانا له لحافظون.
این شما اید که به مسلمانان به الله یگانه به کتاب شان قرآنکریم به پیامبر شان محمد (ص) تهمت زده و با عده ازیاران آنحضرت خود را دوست دانسته وبه عده ای دیگر لعن و طعن میگوید برای شما در دنیا رسوایی و در آخرت عذاب دردناکی را پروردگار عالم آماده ساخته و گفته خداوند بدون شک تحقق میابد من به گفته یک عالم مسلمان ایرانی سخنانانم را پایان میدهم گفته که هنگامیکه مامورین ایرانی مرا در مورد عقیده ام پرسیدند و چون به ایشان به دلایل از قرآنکریم بیان نمودم برایم گفتند که تو با این سخنانت بیخ مارا کشیدی یعنی بیخ تشیع راکشیدی آن عالم برایشان گفت من بیخ شمارا نکشیدم بلکه شمااصلا بیخ نداشتید

maraad گفت...

رافضيها در افغانستان فعلا درزير ساية امريكاييها اين قدر بال و پريافته اند ان شاءالله آنان را جاروب ميكنيم مگر اين كه مسلمان شوندو اين قدر ... خميني را بوي نكشند.