دوست عزیز به وبلاگ حقیقت ایمان خوش آمدید
امید است که از مطالب موجود در این وبلاگ استفاده بهینه نموده و با نظرات خویش ما را در جهت پیشبرد هر چه بهتر آن یاری نمایید.
این وبلاگ از تمامی مطالب مفید و سودمند شما استقبال میکند. لطفا مطالب خود را به آدرس ایمیل زیر برای ما ارسال نمایید:

hamid.ma66@yahoo.com
۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

نوشتة: صفيه يكتا پرست
« وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (بقره / 124).
ترجمه: و آن گاه كه خدا ابراهيم را با سخناني بيازمود و او آنها را به تمام انجام داد ،(خداوند بدو) گفت : من تو را پيشواي مردم خواهم كرد . ( ابراهيم ) گفت : آيا از دودمان من (نيز كساني را پيشوا و پيغمبر خواهي كرد؟ خداوند) گفت : پيمان من به ستمكاران نمي‌رسد )
بحث امامت از مباحث اساسي عقيدتي در نزد شيعيان غالي يا روافض است. طوري كه صدوق يا همان ابن بابوية قمي ميگويد: (اعتقاد ما اين است كه هر كس امامت امير المومنين علي بن ابي طالب را قبول نداشته باشد مثل اين است كه جميع پيامبران را قبول نداشته باشد و كسي كه به امامت اميرالمومنين اقرار ميكند اما يكي از ائمه بعد از وي را انكار ميكند مثل اين است كه نبوت تمام انبيا را مي پذيرد اما نبوت محمد صل الله عليه وسلم را نمي پذيرد)!! الاعتقادات للقمي ص111 ...

۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه
نوشتة : عبدالرحمن حقطلب

در كتاب صحيح امام بخاري رحمة الله عليه كه اصح كتب حديثي در نزد مسلمانان است، حديثي وجود دارد كه هر چند به طور مستقيم به ماجراي غدير خم مربوط نيست اما موضوع غدير در آن به صورت غير مستقيم طوري درج شده است كه ما را به علت صدور حديث من كنت مولاه ... كه در غدير خم نبي اكرم صل الله عليه و سلم آن را ايراد فرمود، آشنا ميسازد.
هر چند در كتاب البدايه والنهاية ابن كثير رحمه الله، اين موضوع به روايتي ديگر نيز بيان شده كه در مطلب غدير خم همين وبلاگ درج شده است، اما براي يافتن علل اصلي حديث « من كنت مولاه» چارة نيست جز آن كه به تمام جوانب موضوع نظر اندازي كنيم تا تصويري واضح از قضيه پيش روي مان قرار گيرد...

۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه
عيد سعيد اضحي بر مومنان موحد عالم پيروان مكتب محمدالرسول الله صل الله عليه وسلم مبارك باد!
۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه
يكي از جمله موضوعات بسيار اساسي و مهمي كه فكر شيعه بر آن مبتني گشته است ، بحث امامت است كه شيعة معتقد است، امام مانند پيامبر، از جانب خدا تعيين ميشود و راي و نظر مسلمانان در آن هيچ دخالتي ندارد! لذا حضرت علي و تعدادي از اهل بيت ايشان، از سوي خدا انتخاب شده اند تا امامت مسلمانان را به دوش داشته باشند، در حالي كه اهل سنت و جماعت بر اساس دستور قرآني : و امرهم شوراي بينهم ، معتقد هستند كه امر امامت، بعد از نبي اكرم تا به قيامت امري است كه توسط شوراي و انتخاب مسلمين صورت مي پذيرد!...
البته اين بحث زماني اهميت پيدا ميكند و از حساسيت فوق العاده برخوردار ميشود كه شيعه امامت را اصلي از اصول دين شمرده و آن را در كنار اصول و اركان ديني قرار ميدهد و آن گاه، منكر چنين امامت مزعومي را كافر ميخواند! و معتقد است كه هر كس آن را قبول نداشته باشد مانند آن است كه نبوت را قبول نداشته باشد! و برهمين مبناست كه شيعه معتقد است كه چون اصحاب پيامبر صل الله عليه و آله وسلم، يعني مهاجرين و انصار رضي الله عنهم اجمعين، بعد از وفات ايشان، حضرت ابوبكر صديق را به عنوان خليفه تعيين كردند، وحق الهي حضرت علي را غصب نمودند، لذا همه از دين مرتد شده و كافر شمرده ميشوند به جز سه تن!
اكنون ما در نهج البلاغه نامه ها و خطبه ها و حرفهاي از حضرت علي را ميبينيم كه صحت آن مورد اتفاق شيعه و سني است! به سراغ يكي از اين نامه ها ميرويم و نگاه ميكنيم كه حضرت علي به موضوع امامت چگونه نگريسته است ؟ آيا ايشان آن را امري انتصابي از جانب خدا ميداند يا امري انتخابي توسط مسلمانان! و ان شاء الله كه در پرتو اين روشنايي مسير درست بر همگان روشن شود و دريچه هاي انحراف و ضلالت و خرافات و بدعات بر امت اسلامي مسدود گردد. من فكر ميكنم كه صاحبان قلب و عقل سليم بعد از ملاحظه اين نامه ديگر نيازي به استدلال براي راهيابي در مسير حق نداشته باشند .
اينك نامة حضرت علي به حضرت معاويه ابن سفيان رضي الله تعالي عنهم مندرج در نهج البلاغه در بخش نامه ها.
نامة ششم:
«إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ، فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ، وَلاَ لِلغَائِبِ أنْ يَرُدَّ، وَإنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَالاْنْصَارِ، فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَسَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذلِكَ للهِ رِضىً، فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْن أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَاخَرَجَ منه، فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ، وَوَلاَّهُ اللهُ مَا تَوَلَّى ...» یعنی: «(ای معاویه) اين مردمى كه با ابو بكر و عمر و عثمان بيعت كرده بودند، به همان شيوه با من بيعت كردند، پس فردي که در بيعت حضور داشته است، نمي تواند بيعت خود را پس بگيرد و کسي که حاضر نبوده حق انتخاب ديگري ندارد. و یقیناً شورا از آن مهاجرين و انصار است، پس اگر مهاجرين و انصار بر فردي اتفاق نمودند و او را امام ناميدند، بدانيد که آن كار مورد پسند خداست. اگر فردي اعتراض کرد يا با ايجاد بدعتي عليه آن شوريد، دوباره به آنچه بر آن بود، بازگردانده مي شود، اگر نپذيرفت با او بجنگيد چون راهي غير از راه مؤمنان در پيش گرفته است و خدا او را به همان جزایی میرساند كه خودش اختيار كرده است...»در اين نامه حضرت علي در باره امر امامت، نكات خيلي مهمي را اشاره كرده است كه ميكوشيم خلاصه به آن اشاراتي داشته باشيم:نکتۀ اوّل:
حضرت علی می فرماید: «مردم با همان شيوه و شرايطي كه با سه خليفة قبل از من بيعت كرده اند با من بيعت كردند! »آيا اين حرف تأییدي برشيوة انتخاب خلفاي قبلي توسط مسلمانان نيست؟ چگونه ممكن است حضرت ابوبکر و عمر و عثمان رضی الله عنهم غاصب به شمار آیند در حالی که خود حضرت علی برای صحت خلافتش به شیوۀ انتخاب آنها استدلال می کند؟
آيا اصحاب پيامبر اعم از مهاجرين و انصار، طوري كه شيعيان رافضي باور دارند، با سه خليفة قبلي، بیعت کردند تا خيانت كنند، و امامت را غصب كنند و اسلام را به نابودي بكشانند و از لذايذ دنيوي متمتع شوند ؟يا نه آنان به همان شرايطي با حضرت علي بيعت كردند كه با خلفاي قبلي بيعت كرده بودند؟ نظر اهل سنت اين است كه بيعت با خلفاي قبلي براي انتصار اسلام و حمايت از كيان امت و برقراري شريعت الهي در زمين بود و اكنون بر همان مبنا و با همان شرايط با وي نيز بيعت كرده اند! در حالي كه اگر بر اساس نظر شيعه اين موضوع را تحليل كنيم نتيجه چنان مي شود كه با همان شرايط ظالمانة كه با خلفاي قبلي بيعت كرده بودند اكنون با من بيعت كرده اند!! نعوذ بالله من ذالك.
نكتة دوم :
در ادامة خطبه، حضرت علی رضی الله عنه می فرماید: :«یقیناً شورا از آن مهاجرین و انصار است» حضرت علی رضی الله عنه شورا و انتخاب را از آن مهاجرین و انصار دانسته و رأی آنان را حجت میداند!
اكنون اين كلام را با اين آيت قرآني تطبيق كنيد تا مصداقيت آن را مشاهده نماييد : « وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ (توبه:100) (و سبقت گیرندگان نخستين از مهاجرین و انصار و كسانى كه به نیکی از آنان پيروى كردند خدا از ايشان خشنود و آنان نيز از او (از خدا) خشنودند) !!!
نكتة سوم:
در ادامة خطبه ميخوانيم كه حضرت علی میفرماید: « پس اگر مهاجرين و انصار بر فردي اتفاق نمودند و او را امام ناميدند، بدانيد که اين كار مورد پسند خداست !!!». اين جمله خيلي حايز اهميت است ، حضرت علي رضی الله عنه می فرماید: کسی را که مهاجرين و انصار "امام" نامیدند ، اين كار مورد پسند خداست يعني خدا راضی است که اصحاب محمّد صل الله عليه و آله وسلم، شخصی را در بین خود به عنوان امام انتخاب کنند!
از اين فراز زيبا دانسته ميشود كه به نظر حضرت علي رضي الله عنه ، امر امامت امري است كه توسط مسلمانان معين ميشود نه خدا! و خشنودي خدا نيز منوط به آن است كه مسلمين كسي را از ميان خود برگزيده و وي را امام بنامند !!! اما شيعيان رافضي معتقد اند كه وقتي مهاجران و انصار بعد از وفات نبي اكرم گرد آمدند و براي خود امامي تعيين كردند و همه نيز در نهايت بر آن متفق شدند، اين كار شان برخلاف رضاي خدا بود و از دين مرتد شدند!!
نكتة چهارم :
در ادامة خطبه آمده است كه امیرالمؤمنین علی - رضی الله عنه - فرمود: «اگر فردي اعتراض کرد يا با ايجاد بدعتي بر ضد انتخاب امام توسط مهاجرين و انصار، شوريد، دوباره به آنچه بر آن بود، بازگردانده شود، اگر نپذيرفت با او بجنگيد چون راهي غير از راه مؤمنان در پيش گرفته است!!» حضرت علی در اینجا با مشت محكم بر دهان کسانی ميكوبد، که معتقدند امام از سوی خدا باید تعیین شود! و حضرت علی با تصريح لهجه میفرماید: اگر کسی بگويد كه انتخاب خليفه به صلاحيت اصحاب پيامبر نيست، در حقيقت ایجاد بدعت کرده و چنين شخصي شورشی است و ما مؤظفیم كه به او بفهمانيم، اعتقادش اعتقادی فاسد و بدعتي زشت و جهنمي است ! و اگر نپذيرفت حتي بايد با او جنگيد تا به حق باز گردد!!
اكنون بنگريد كه آيا اهل سنت راست ميگويند كه انتخاب امام را حق مسلمين ميدانند و به آن راضي هستند يا شيعه كه به آن راضي نيست!نكتة پنجم:
از كليت اين خطبه چنين برداشت ميشود كه ، موضوع بيعت مسلمانان با حضرت علي در غدير خم مطابق به عقيده شيعه، يك دروغ محض است، چرا كه اگر چنين ميبود نبايد،حضرت علي ازآن مهاجران وانصاري كه بر اساس فرمان خدا با ايشان بيعت كرده بودند و سپس آن را شكستاندند، اين قدر تمجيد به عمل مي آورد و صريحا صلاحيت تعيين خلافت چه در گذشته و چه در حال را، از خدا ميگرفت و به آنان مي سپرد! و اين قدر به شدت از موضع و موقف آنان چنين قاطعانه دفاع ميكرد و از بيعت آنان با خلفاي قبلي و سپس با خود صحبت به ميان مي آورد و فقط و فقط انتخاب و شيوة كار كرد آنان را حجت معرفي ميكرد و بس ! !
اكنون منتظريم تا بنگريم برادران اهل تشيع و روافض در اين باره چه نظري دارند؟!! و ما علينا الاالبلاغ
۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

[ اين مطلب را يكي از خواننده گان محترم ما مدتي قبل فرستاده بودند تا در وبلاگ منتشر كنيم كه به دليل تراكم موضوعات نتوانستيم آن را قبلا نشر كنيم، و اينك با كمي تاخير اين مطلب را تقديم خواننده گان عزيز وبلاگ حقيقت ايمان ميسازيم. البته چنين مطالبي چون از روي واقعيتها پرده برميدارند هميشه تازه و قابل استفاده هستند.با تشكر از همكاري اين نويسنده.]

مطلبي را كه ميخوانيد من قبلا براي برادران انجمن اصلاح فرستادم اما متاسفانه ايشان مطلبم را در نشريات خود نشر نكردند . اكنون آن را به خدمت شما برادران دلسوز ميفرستم اميد است كه در وبلاگ وزين شما نشر شود. ارسالي حقجو

بعد از سپري شدن ماه مبارك رمضان، در هرات اتفاق هاي افتاد، يكتن از فاسقان به نام فرهاد دريا آواز خوان مشهور را براي هنرنمايي به هرات آوردند او در آن جا براي عده ايي آواز خواند و رفت.
در اين باره تبصره هاي جالبي ميان مردم درگرفت كه بد نيست ماهم كمي در اين باره گپ بزنيم و به تحليل موضوع بپردازيم.
اولا كه اين بزم رقص و آواز خواني در جايي برگذار شد كه دو سه ماه قبل انجمن اصلاح ، در آن جا محفل به ياد ماندني فهم قرآن را برگزار كرد. محفلي كه در آن زنان و مردان مومن از شهر ولايت هرات و ولسواليهاي دور و حتي ولايات همجوار نيز براي استماع قرآن و اشتراك در آن محفل پرمعنويت گردهم آمدند و يك هفتة تمام در خاك استوديوم هرات، قرآن استماع كردند، اشك ريختند و براي درمان دردهاي خويش به حضور خداوند دست دعا و تضرع به آسمان افراشتند. و حال بسياري از همان مردم از خود مي پرسند ، چرا در جايي كه ديروز محل نيايش و عبادت ما بود امروز زنان و مردان بي بند و بار به ساز شيطان ميرقصند ... آيا بايد اينچنين نسبت به دين ما بي اعتنايي و توهين صورت گيرد؟!
ثانيا: از روز ورود اين مسخرة شيطان به هرات، اكثر تلويزونها از جمله تلويزيون و راديوي ملي هرات، به نشر و پخش برنامه هاي مختلف او پرداختند و مخصوصا تلويزيون ملي! تا روزي كه وي از هرات رفت هر شب و روز گذارش هاي مختلف در بارة وي را در آغاز اخبار و ديگر پروگرامهاي خود، منعكس ميكرد، در حالي كه تعداد اشتراك كننده گان اين برنامة لهو و لعب نيز بر خلاف ادعا، بسيار محدود بود، اما، اين رسانة ملي! از مجلس قرآن كه با اشتراك ده ها هزار تن از مردم اين كشور همراهي ميشد، حتي يك شارت خبري براي چند ثانيه هم منعكس نكرد! و اين نشان ميدهد كه براي تلويزيون ملي – دولتي و اراكين دولت صليبي، ملت افغانستان جزء ملت به شمار نميرود، و جايگاه موسيقي در نظر آنان از قرآن خيلي بالاتر است.
به هر حال! به نظر من هرچند اگر تلويزيون ملي – صليبي آن مجلس قرآني را به صورت كامل هم گذارش ميكرد ارزشي نداشت، چرا كه مردم جز به ندرت اين تلويزونها را نگاه نميكنند، اما هدف من نشان دادن واقعيتهايي است كه در اين كشور روان است! و طبعا اين نگاه، براي تحليلگران، در تحليل وضعيت امروزين جامعة ما ميتواند ، فاكتوري بسيار مهم و در خور توجه به شمار آيد!
و اما نكتة سوم:
يادم مي آيد كه در برنامة قرآن خانواده هاي مسلمان هراتي و غير هراتي، از نيمه هاي شب، همراه با اطفال معصومي كه هنوز خواب بودند و به دوش كشيده ميشدند، به استوديوم ورزشي ولايت هرات حاضر ميشدند! در حالي كه برنامه ساعت شش صبح آغاز ميشد، و حد اقل تعداد خواهران مسلماني كه در اين برنامة قرآني اشتراك ورزيدند به بالا تر از بيست هزار نفر ميرسيد چنانچه داخل استوديوم ديگر جاي براي نشستن نداشت و خواهران در بيرون در پشت ديوار نشسته بودند و در برادران نيز در بيرون استوديوم مجبور شدند كه بنشينند!
هفتة قرآن و تجمع بي نظير مردم در هرات حول قرآن بود نه چيز ديگر! اين گردهمآيي نشان دهندة عشق مفرط اين مردم به دين و اعتقاد شان بود و اخلاصي كه در نهاد ملت مسلمان افغانستان، نسبت به اسلام و قرآن موج ميزند و برتار و پود وجود شان احاطه دارد. اين تجمع به ذات خود پاسخي بود به همة آناني كه فكر ميكنند مردم ما از اسلام و قرآن فاصله گرفته اند و نشان داد كه عطش تند اين ملت براي دريافت مفاهيم ديني و قرآني شان فروكاستني نيست، و هر وقت ندايي براي سيراب كردن تشنه گان از جايي بلند ميشود، تشنه كامان اين مسير به عظمت يك ملت در صحنه ها حضور مي يابند و ميخواهند تا جرعه نوش اين كأساً دهاقاي قرآني باشند.
جالب است بر مبناي تجربة كه همه ما آدمها داريم ، معمولن خواهران ما كمتر نظم مي پذيرند و در محفلي كه چند زن در كنار هم باشند، امكان ندارد كه سر صحبت باز نباشد و باهم به گفتگو نپردازند! اما بر اساس آن چه كه در اين محفل تجربه شد، از اين جمعيت بيست تا سي هزار نفري خواهران و جمعيت ده ها هزار نفري برادراني كه اصلا قابل كنترول نبودند، در طول جلسة دو ساعتة قرآني، هيچ صدايي بلند نميشد! و چنان سكوت و ادبي در اين محفل مستولي بود كه گويي مردم به نماز در حضور خدا ايستاده و او را به چشم سر مشاهده ميكنند!
اين محفل و همايش با عظمت قرآني، در مقطع زمانيي برگزار ميشد كه وقت خواب غافلان است! اما حضور مردم نشان ميداد كه اين ملت بسيار هوشيار و زيرك اند و براي استفاده از وقت خود، هيچ لحظة غنيمتي را از دست نميدهند و لوكه متصل به نماز صبح و حتي در هنگام برگزاري نماز تهجد باشد! مردان و زنان شان آماده اند تا اين رايت پرشكوه را به دوش بكشند و در پاي آن در هنگام ضرورتها جان و مال شان را ايثار نمايند.
و اما نكتة مهم و درخور توجه در اين بين آن است كه در آن محفل با شكوه ايماني، با همة طول و عرضش، حتي يك سرباز هم از جانب دولت، براي تامين امنيت! حضور نداشت! اما يك حادثه منفي قابل ذكر در طول اين هفته واقع نشد!
و اما محفل شيطاني آقاي دريا در هرات، با بمب و خون همراه شد در حالي كه صد ها تن از تمام ارگانهاي امنيتي دولت اطراف منطقه را محاصره و در كنترول خود قرار داده بودند!
هر چند من طرفدار به كار گيري شيوه هاي خشن براي ايجاد تغيير سياسي در كشور نيستم، اما متاسفانه كساني هستند كه امروز ميخواهند با دست گذاشتن روي نقاط حساس جامعه، اگر در جايي نيمه امنيتي هم وجود داشته باشد، آن را به بحران بكشانند! برنامه هاي شيطاني را به زور برسر ملت تحميل كنند و برعكس خواست و ارادة مردم، همه چيز را مطابق به ميل خود و ملت، جلوه دهند! اما واقعيتها چيز ديگري را نشان ميدهند!
هدف من از طرح اين نظر آن است تا كساني را كه براي اين ملت واقعا دل ميسوزانند در هر موقعيتي هستند متوجه اين حقيقت سازم كه بحران جامعة ما را اكثرا عدة به ناحق، دانسته و يا ندانسته دامن ميزنند! اين ملت مشكلي ندارد اگر به حال خود بگذارندش! وقت آن است كه اين حقيقت را فرياد كنيم و براي جلوگيري از اين مصايب آستين همتي بالا زنيم و خويشتن را با انتخاب حقيقي و واقعي ملت مومن خود همراه سازيم.
اكنون راه واضح است و ملت افغانستان انتخابي به جز اسلام و قرآن ندارد، اين ملت خسته از فساد است با همة اشكال و ابعاد آن! چه اين فساد در قالب سياست باشد، چه در قالب اقتصاد باشد چه در قالب هنر و فرهنگ باشد و حتي اگر در قالب دين و مذهب باشد!
و در همة اين عرصه ها مع الاسف امروز، اگر اين مشت آدمهاي رذل و هزل، با حاميان خارجي شان، يقة مردم را رها كنند و دست از سر اين ملت مظلوم بردارند، ملت ما را هيچ چيزي تهديد نميكند، اين مردم خود هم توانايي ادارة كشور خود را دارد و هم لياقت رهبري آن را.
من فكر ميكنم، زمان آن سپري شده است كه ديگر ملت مسلمان افغانستان به نظامي تحميلي تن در دهد و يا با فشار و ارعاب و ترفند ميدان را به بازيگران فاسد رها كند و يقينا كساني كه جز اين ميخواهند - ان شاءالله - به مقصد خويش هرگز رسيده نميتوانند.