[ اين مطلب را يكي از خواننده گان محترم ما مدتي قبل فرستاده بودند تا در وبلاگ منتشر كنيم كه به دليل تراكم موضوعات نتوانستيم آن را قبلا نشر كنيم، و اينك با كمي تاخير اين مطلب را تقديم خواننده گان عزيز وبلاگ حقيقت ايمان ميسازيم. البته چنين مطالبي چون از روي واقعيتها پرده برميدارند هميشه تازه و قابل استفاده هستند.با تشكر از همكاري اين نويسنده.]
مطلبي را كه ميخوانيد من قبلا براي برادران انجمن اصلاح فرستادم اما متاسفانه ايشان مطلبم را در نشريات خود نشر نكردند . اكنون آن را به خدمت شما برادران دلسوز ميفرستم اميد است كه در وبلاگ وزين شما نشر شود. ارسالي حقجو
بعد از سپري شدن ماه مبارك رمضان، در هرات اتفاق هاي افتاد، يكتن از فاسقان به نام فرهاد دريا آواز خوان مشهور را براي هنرنمايي به هرات آوردند او در آن جا براي عده ايي آواز خواند و رفت.
در اين باره تبصره هاي جالبي ميان مردم درگرفت كه بد نيست ماهم كمي در اين باره گپ بزنيم و به تحليل موضوع بپردازيم.
اولا كه اين بزم رقص و آواز خواني در جايي برگذار شد كه دو سه ماه قبل انجمن اصلاح ، در آن جا محفل به ياد ماندني فهم قرآن را برگزار كرد. محفلي كه در آن زنان و مردان مومن از شهر ولايت هرات و ولسواليهاي دور و حتي ولايات همجوار نيز براي استماع قرآن و اشتراك در آن محفل پرمعنويت گردهم آمدند و يك هفتة تمام در خاك استوديوم هرات، قرآن استماع كردند، اشك ريختند و براي درمان دردهاي خويش به حضور خداوند دست دعا و تضرع به آسمان افراشتند. و حال بسياري از همان مردم از خود مي پرسند ، چرا در جايي كه ديروز محل نيايش و عبادت ما بود امروز زنان و مردان بي بند و بار به ساز شيطان ميرقصند ... آيا بايد اينچنين نسبت به دين ما بي اعتنايي و توهين صورت گيرد؟!
ثانيا: از روز ورود اين مسخرة شيطان به هرات، اكثر تلويزونها از جمله تلويزيون و راديوي ملي هرات، به نشر و پخش برنامه هاي مختلف او پرداختند و مخصوصا تلويزيون ملي! تا روزي كه وي از هرات رفت هر شب و روز گذارش هاي مختلف در بارة وي را در آغاز اخبار و ديگر پروگرامهاي خود، منعكس ميكرد، در حالي كه تعداد اشتراك كننده گان اين برنامة لهو و لعب نيز بر خلاف ادعا، بسيار محدود بود، اما، اين رسانة ملي! از مجلس قرآن كه با اشتراك ده ها هزار تن از مردم اين كشور همراهي ميشد، حتي يك شارت خبري براي چند ثانيه هم منعكس نكرد! و اين نشان ميدهد كه براي تلويزيون ملي – دولتي و اراكين دولت صليبي، ملت افغانستان جزء ملت به شمار نميرود، و جايگاه موسيقي در نظر آنان از قرآن خيلي بالاتر است.
به هر حال! به نظر من هرچند اگر تلويزيون ملي – صليبي آن مجلس قرآني را به صورت كامل هم گذارش ميكرد ارزشي نداشت، چرا كه مردم جز به ندرت اين تلويزونها را نگاه نميكنند، اما هدف من نشان دادن واقعيتهايي است كه در اين كشور روان است! و طبعا اين نگاه، براي تحليلگران، در تحليل وضعيت امروزين جامعة ما ميتواند ، فاكتوري بسيار مهم و در خور توجه به شمار آيد!
و اما نكتة سوم:
يادم مي آيد كه در برنامة قرآن خانواده هاي مسلمان هراتي و غير هراتي، از نيمه هاي شب، همراه با اطفال معصومي كه هنوز خواب بودند و به دوش كشيده ميشدند، به استوديوم ورزشي ولايت هرات حاضر ميشدند! در حالي كه برنامه ساعت شش صبح آغاز ميشد، و حد اقل تعداد خواهران مسلماني كه در اين برنامة قرآني اشتراك ورزيدند به بالا تر از بيست هزار نفر ميرسيد چنانچه داخل استوديوم ديگر جاي براي نشستن نداشت و خواهران در بيرون در پشت ديوار نشسته بودند و در برادران نيز در بيرون استوديوم مجبور شدند كه بنشينند!
هفتة قرآن و تجمع بي نظير مردم در هرات حول قرآن بود نه چيز ديگر! اين گردهمآيي نشان دهندة عشق مفرط اين مردم به دين و اعتقاد شان بود و اخلاصي كه در نهاد ملت مسلمان افغانستان، نسبت به اسلام و قرآن موج ميزند و برتار و پود وجود شان احاطه دارد. اين تجمع به ذات خود پاسخي بود به همة آناني كه فكر ميكنند مردم ما از اسلام و قرآن فاصله گرفته اند و نشان داد كه عطش تند اين ملت براي دريافت مفاهيم ديني و قرآني شان فروكاستني نيست، و هر وقت ندايي براي سيراب كردن تشنه گان از جايي بلند ميشود، تشنه كامان اين مسير به عظمت يك ملت در صحنه ها حضور مي يابند و ميخواهند تا جرعه نوش اين كأساً دهاقاي قرآني باشند.
جالب است بر مبناي تجربة كه همه ما آدمها داريم ، معمولن خواهران ما كمتر نظم مي پذيرند و در محفلي كه چند زن در كنار هم باشند، امكان ندارد كه سر صحبت باز نباشد و باهم به گفتگو نپردازند! اما بر اساس آن چه كه در اين محفل تجربه شد، از اين جمعيت بيست تا سي هزار نفري خواهران و جمعيت ده ها هزار نفري برادراني كه اصلا قابل كنترول نبودند، در طول جلسة دو ساعتة قرآني، هيچ صدايي بلند نميشد! و چنان سكوت و ادبي در اين محفل مستولي بود كه گويي مردم به نماز در حضور خدا ايستاده و او را به چشم سر مشاهده ميكنند!
اين محفل و همايش با عظمت قرآني، در مقطع زمانيي برگزار ميشد كه وقت خواب غافلان است! اما حضور مردم نشان ميداد كه اين ملت بسيار هوشيار و زيرك اند و براي استفاده از وقت خود، هيچ لحظة غنيمتي را از دست نميدهند و لوكه متصل به نماز صبح و حتي در هنگام برگزاري نماز تهجد باشد! مردان و زنان شان آماده اند تا اين رايت پرشكوه را به دوش بكشند و در پاي آن در هنگام ضرورتها جان و مال شان را ايثار نمايند.
و اما نكتة مهم و درخور توجه در اين بين آن است كه در آن محفل با شكوه ايماني، با همة طول و عرضش، حتي يك سرباز هم از جانب دولت، براي تامين امنيت! حضور نداشت! اما يك حادثه منفي قابل ذكر در طول اين هفته واقع نشد!
و اما محفل شيطاني آقاي دريا در هرات، با بمب و خون همراه شد در حالي كه صد ها تن از تمام ارگانهاي امنيتي دولت اطراف منطقه را محاصره و در كنترول خود قرار داده بودند!
هر چند من طرفدار به كار گيري شيوه هاي خشن براي ايجاد تغيير سياسي در كشور نيستم، اما متاسفانه كساني هستند كه امروز ميخواهند با دست گذاشتن روي نقاط حساس جامعه، اگر در جايي نيمه امنيتي هم وجود داشته باشد، آن را به بحران بكشانند! برنامه هاي شيطاني را به زور برسر ملت تحميل كنند و برعكس خواست و ارادة مردم، همه چيز را مطابق به ميل خود و ملت، جلوه دهند! اما واقعيتها چيز ديگري را نشان ميدهند!
هدف من از طرح اين نظر آن است تا كساني را كه براي اين ملت واقعا دل ميسوزانند در هر موقعيتي هستند متوجه اين حقيقت سازم كه بحران جامعة ما را اكثرا عدة به ناحق، دانسته و يا ندانسته دامن ميزنند! اين ملت مشكلي ندارد اگر به حال خود بگذارندش! وقت آن است كه اين حقيقت را فرياد كنيم و براي جلوگيري از اين مصايب آستين همتي بالا زنيم و خويشتن را با انتخاب حقيقي و واقعي ملت مومن خود همراه سازيم.
اكنون راه واضح است و ملت افغانستان انتخابي به جز اسلام و قرآن ندارد، اين ملت خسته از فساد است با همة اشكال و ابعاد آن! چه اين فساد در قالب سياست باشد، چه در قالب اقتصاد باشد چه در قالب هنر و فرهنگ باشد و حتي اگر در قالب دين و مذهب باشد!
و در همة اين عرصه ها مع الاسف امروز، اگر اين مشت آدمهاي رذل و هزل، با حاميان خارجي شان، يقة مردم را رها كنند و دست از سر اين ملت مظلوم بردارند، ملت ما را هيچ چيزي تهديد نميكند، اين مردم خود هم توانايي ادارة كشور خود را دارد و هم لياقت رهبري آن را.
من فكر ميكنم، زمان آن سپري شده است كه ديگر ملت مسلمان افغانستان به نظامي تحميلي تن در دهد و يا با فشار و ارعاب و ترفند ميدان را به بازيگران فاسد رها كند و يقينا كساني كه جز اين ميخواهند - ان شاءالله - به مقصد خويش هرگز رسيده نميتوانند.