دوست عزیز به وبلاگ حقیقت ایمان خوش آمدید
امید است که از مطالب موجود در این وبلاگ استفاده بهینه نموده و با نظرات خویش ما را در جهت پیشبرد هر چه بهتر آن یاری نمایید.
این وبلاگ از تمامی مطالب مفید و سودمند شما استقبال میکند. لطفا مطالب خود را به آدرس ایمیل زیر برای ما ارسال نمایید:

hamid.ma66@yahoo.com
۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه
حكومت غالي خميني و ثروت هنگفتي كه رافضه از اين بابت فرا چنگ آوردند، براي تسهيل جست و خيز هاي مختلف توسعه طلبانه شان در عصر كنوني بسيار موثر بوده است.
مشكلاتي كه جهان اسلام و امت اسلامي از ساليان دراز تا به اكنون با آن مواجه بوده است نيز براي حركتهاي استفاده جويانه رافضه در جهان غنيمت بزرگي بود تا با استفاده از خلاي موجود بتواند، خود را يگانه حركت مطلوب جهان اسلام معرفي كرده و با استفاده از ابزار ها و وسايل و امكانات فراهم آمده، بسياري از نقاط را مخصوصا از جهات، اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي و رسانه يي عرصه جولان ترك تازيهاي خويش قرار دهد.
در افغانستان نيز وضعيت در طي سي سال گذشته به همين منوال است، بلكه خيلي زمينه براي كار هاي اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي براي تشيع نسبت به سابق فراهم تر و آماده تر بوده است، وقوع جنگ و بحران و نا امني ، اشغال و تجاوز گري، و به هم ريزي زير ساختهاي مختلف اجتماعي، و متاسفانه همسايه گي كشور ايران با افغانستان، و شرايط نا گوار هجرت مردم ما به ايران، فرصتي كافي را براي خميني و پيروان وي فراهم آورد تا دست پروردگان خود را از ميان افغانها انتخاب كرده و با آموزش خرافات به آنان، ايشان را علاوه بر سلاح جهت كشتن اهل سنت، به امكانات مدرن ديگر نيز مجهز كنند و به داخل كشور بفرستند و با پيدا شدن زمينه هاي مساعد براي فعاليت بيشتر رافضه، اكنون مينگريم كه شيعه در مجالهاي اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي و... به شدت در حال گسترش بوده و شب و روز براي پخش افكار خرافي خود در ميان مردم ما مصروف كار و تلاش اند.
در اين مقالة كوتاه ميكوشيم به صورت بسيار خلاصه، در زمينه مختلف نفوذ رافضه را براي مردم خود برجسته سازيم:
اگر از جهات اجتماعي قضيه به اين موضوع نظر افگنيم، دولت ايران به همكاري تعدادي از اقوام هزاره پلانهاي وسيعي را در افغانستان روي دست گرفت كه بر مبناي آن ميبايست هزاره ها اولا يك خط ارتباطي را از ايران تا به مركز افغانستان به صورت به هم پيوسته در كشور افغانستان به ميان آورند تا در موقع لزوم راحت بتوانند با ارباب خود در بيرون رابطه برقرار نمايند. بر اين مبنا از سي و چند سال پيش هزاره ها با پول ايران قرار شد كه با خريداري زمين اين خطي كه آن را ايرانيها خط ايران هزارستان نام گذاشته اند، ايجادكرده از نقاط نزديك مرزي شروع به خريد زمين نمايند تا به مركز كشور يعني باميان ! واين كار را به هر صورتي كه بود انجام دادند، به اين شكل كه اكنون وقتي شما نگاهي به مرز غربي كشور خود بيندازيد متوجه ميشويد كه هزاره ها از دورترين نقطه در مرز غربي كشور ما در نقاطي مهم، با تطميع مردم به فروش زمينهاي شان به مبالغ هنگفت و خريداري اين زمينها، جابه جا شده و به صورت يك لين ارتباطي اكنون به هزاره جات پيوسته اند. اين قريه هاي ايجاد شده هر يك به فاصلة هاي معيني از هم قرار دارند كه به نوعي قابل دسترس هستند و فعلا اين پروژه يا تكميل يا در حال تكميل شدن است!
در همين راستا برنامة ديگر رافضه جابجايي هزاره ها در شهرهاي بزرگي همچون هرات و فراه و كابل و مزار و غيره مناطق است و باز دولت ايران به همكاري هزاره ها براي برهم زدن تركيب جمعيتي اين ولايات به شدت در حال فعاليت اند و با ايجاد شهرك هاي مسكوني و همكاري كه دولت صليبي امريكايي فعلي براي تبديل تذكره هاي تابعيت اينان از يك ولايت به ولايت ديگر انجام ميدهد اين پروسه نيز به شدت در حال پيشرفت است چنان كه هم اكنون در اكثر اين ولايات هزاره ها در شهرك هاي در شمال و جنوب و شرق و غرب مستقر شده و از اين شهرك هاي مسكوني امروز، فردا به عنوان مركز تجمع و فرماندهي نيرو هاي خود در آينده استفاده خواهند كرد
از جهت فرهنگي نيز وقتي به قضيه نظر اندازيم متوجه ميشويم كه شيعه زير حمايت مستقيم ايران، در مجال فرهنگ به شدت كار ميكند، از احداث مكاتب خصوصي در ولايات گرفته تا پوهنتونها و حوزه هاي علميه در هر ولايت هر روزه چندين مركز فرهنگي را راه اندازي ميكنند و متاسفانه در اين مراكز كه به دليل نا مناسب بودن وضعيت مكاتب دولتي، و عدم حضور مكاتب مربوط به اهل سنت و جماعت، فرزندان اهل سنت نيز حضور دارند،كاري به جز پخش خرافات و افكار شيعي صورت نمي پذيرد چنان كه اكنون خانواده ها از اين گونه تعليمات كه توسط معلمان ايراني به نوكران شان در افغانستان تعليم داده ميشود و سپس اين دست آموزان آن را به شاگردان منتقل ميكنند، بسيار شكايت دارند.
در مجال رسانه اي نيز اگر رسانه هاي موجود افغانستان را در نظر داشته باشيم، نود فيصد رسانه ها از جمله تلويزيونها، مربوط به شيعه بوده كه شب و روز مصروف فعاليتهاي رسانه به نفع رافضه در ميان مردم اين سرزمين اند، برنامه هاي اين تلويزيونها اكثر همان برنامه هاي خرافي است كه توسط روافض ايراني ترتيب ميشود و واضح است كه ضرر آن بالاي افكار مردم ما كمتر از هجوم فرهنگي و رسانه اي غرب نميباشد!
در مجال اقتصادي نيز فعلا مردم ما درگرو تجارت و سرمايه گذاري رافضه در افغانستان قرار دارند و اگر در ولايتهاي كليدي چون هرات و مزار از نظر تجارتي دقيق تر نظر اندازيم مي بينيم كه هشتاد فيصد امور تجارتي مهم، در كنترول رافضه قرار دارد و اينان با قرارداد با شركتهاي تجارتي ايراني مصروف خالي كردن جيب مردم افغانستان به نفع خود و ولي نعمتان رافضي ايراني خود هستند!
خلاصه اين چالش براي ملت افغانستان كمتر از چالش اشغال صليبي نيست اما متاسفانه تعدادي از مردم ساده لوح، گول ظاهر سازيهاي رژيم ايران و يا زبان بازيهاي شيعة افغانستان را خورده و تحت عنوان برادري! هرگز نميخواهند كه روي اين واقعيت هاي مهم چشم باز كنند و با نگاهي به وضعيت اهل سنت عراق و يا ايران مفهوم و معني برادري را خوب تر درك نمايند!
نگاهي به اين مشت نمونه از خروار، مسئوليت مردم افغانستان و چالش پيش روي ما را اكنون به نمايش ميگذارد و نشان ميدهد كه در آينده اين ملت با چه دشواريهاي بزرگ مواجه است.
متاسفانه، اشغالگراني كه اكنون كشور ما را در چنگال خود گرفته اند، نيز در پروسة پيشروي شيعه به خاطر اهداف خود خيلي موافق بوده و يكسر براي رافضه زمينه سازي ميكنند ، چه اينان ميدانند كه يگانه نيروي در صحنه در جهان اسلام كه در مقابل شان اكنون ايستاده و در آينده نيز آنان را تهديد ميكند نيروي اصيل مسلمانان يعني اهل سنت و جماعت هستند، و فكر شيعه اصالتا با افكار و اهداف غربيان كاملا همخواني و همنوايي دارد چرا كه اولا شيعه معتقد به اصل سكولاريزم است يعني جدايي دين از دولت با اين تفاوت كه فقط بايد امام موهوم شان پيدا شده و حكومت بسازد، و اين فكر كاملا براي غرب قابل پذيرش است.
و ديگر اين كه شيعه مكتب خرافات و دشمن عقيدة توحيدي اسلام است، و اين نيز چيزي است كه دشمنان اسلام در پي آن هستند تا بتوانند افكار مردم را از توحيد به سمت شرك و جعليات و خرافات بكشانند. لهذا از اين بابت نيز شيعه و صليبيون با هم ديگر كاملا همراه و همنظر هستند .
و اينك اين مردم قهرمان افغانستان اند كه بايد بار ديگر پرچم دفاع از ارزشهاي ديني و ملي خود را برافراشته سازند و با قدمهاي مستحكم يك بار ديگر دين بزرگ خود را نسبت به اسلام و امت اسلامي ادا نمايند و اين كار نيز مستلزم آن است كه با فعاليت جدي در مجالهاي فرهنگ و رسانه و اقتصاد براي مقابله با چالش رافضه وارد ميدان شوند و ما يقين داريم كه با اين همت اسلامي، طوري كه در گذشته جبهة سست باطل در برابر ما مقاومتي از خود نشان داده نتوانست در آينده نيز جز اين نخواهد بود. اما آن چه كه مهم است فهم اين مطلب و درك اين مشكل است كه متاسفانه جامعه فعلا از آن فاصلة فراواني دارد.
مردمي را مي نگريم كه به شيعه زمين ميفروشند، در حالي كه اين كار با توجه به توطئة كه بر ضد جامعة اسلامي ما در حال انجام شدن است كاري حرام تلقي ميشود، مردم با رافضه داد و ستد اقتصادي برقرار ميكنند كه اين كار نيز از جهت شرعي آن مشكل فراوان دارد و مردم فرزندان خود را به مكاتب روافض ميفرستند كه اين بزرگترين مسئوليت را متوجه ايشان در حضور خدا و مردم اين كشور ميسازد و نيز مردم نميدانند كه با نگاه به تماشاي برنامه هاي مبتذل شيعه طوري كه برنامه هاي هندي را مشاهده ميكنند در حقيقت براي خود و فرزندان خود مرتكب ظلمي نا بخشودني در حضور خداوندميگردند. لهذا خوب است تا مردم ما در اين زمينه ها كه اكنون با برنامه ريزي دقيق توسط روافض دنبال ميشود، هوشيارانه برخورد كنند و براي رفع اين مشكل گام هاي عملي و فكري را به صورت سنجيده به جلو بردارند. در غير اين صورت اگر اهل سنت به خود نيايند، آينده اين سرزمين با وجود چنين مشكلاتي با معضلات بزرگي از ناحيه شيعه گري مواجه خواهد شد و آن وقت حسرت كارهاي نكرده براي ما سودي در بر نخواهد داشت، كه اميدواريم ملت ما با هوشياري در برابر اين پديدة خطرناك موضع اصولي اتخاذ كند.
۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه
رابطة حضرت علي با خلفا
آیا حضرت علی چنانکه بعضیها می انگارند، با حضرات خلفای راشدین مخصوصا ابوبکر و عمر دشمنی داشت و آنان نیز باوی دشمنی داشتند؟ و یا نه آنان برای رضایت خدا و نصرت دین الله، دوستان و یاوران راستین و صمیمی یک دیگر بودند؟
در این باره بسیار کتابها به رشته تحریر در آمده که موجب سردرگمی عده ای از مسلمانان گشته است. ما از قال و قیل زیادی میگذریم و فقط به قسمتی از اقوال صحیح امام علی مرتضی ـ علیه السلام ـ که در کتب معتبر اهل تشیع درج است، در این مورد استناد میجوییم، و به مصداق آیت مبارکة : خود بندیشید ای صاحبان خرد! تصمیم نهایی در این باره را به طالبان هدایت موکول میکنیم.!
ـ شيخ طوسى از جعفربن‏محمّد و او هم از پدرش روايت مى‏كند كه: «مردى از قريش نزد اميرالمؤمنين - عليه‏السّلام - آمد و گفت: از تو شنيدم كه چند لحظه پيش در خطبه‏ات گفتى: پروردگارا! ما را اصلاح فرما به آنچه كه خلفاى راشدين را نسبت به آن اصلاح فرمودى! منظورت چه كسانى هستند؟ فرمود: «حبيباى، و عماك أبوبكر و عمر، إماما الهدى، و شيخا الإسلام، و رجلا قريش، و المقتدى بهما بعد رسول الله (صلی الله علیه و سلم)، من اقتدى بهما عصم، و من اتبع آثارهما هدى إلى صراط مستقيم» 1
«دوستان و حبيبانم و برادران پدرت، أبوبكر و عمر، دو امام هدايت، دو شيخ اسلام، دو مرد قريش، دو نفرى كه بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) مردم به آنها اقتدا كردند، و هركس به آنها اقتدا كرد، (از گمراهى و تفرقه) مصون و محفوظ ماند و هركس آثارشان را پيروى كرد، به راه راست هدايت گرديد»..
ـ علم‏الهدى نيز روايت مى‏كند: «على - عليه‏السلام - در خطبه‏اش فرمود: خير هذه الأمة بعد نبيها، أبوبكر و عمر؛ بهترين اين امّت بعد از پيامبرشان، أبوبكر و عمر هستند و در بعضى روايات آمده است كه اين جمله را زمانى فرمود كه ديد مردى به أبوبكر و عمر دشنام و ناسزا مى‏گويد و سپس او را نزد خود خواند و او را مجازات و مورد عقاب قرار داد!». 2

ـ على و زبير - رضى اللّه عنهما - معيار برای شناخت افضليّت أبوبكر (رضي الله عنه) به خلافت را چنین مى‏دانند:
«و إنا نرى أبابكر أحق الناس بها، إنه لصاحب الغار و ثانى اثنين، و إنا لنعرف له سنه، و لقد أمره رسول اللّه بالصلاة و هو حى».
«همانا ما أبوبكر را شايسته‏ترين مردم به امامت و خلافت مى‏بينيم؛ زيرا او يار غار پيامبر و همدمش بوده و ما مى دانيم كه از او سنّى گذشته (و ريش‏سفيد ماست) و رسول خدا نيز به او امر كرد كه امام جماعت مردم شود، در حالى كه خود زنده بود»3

ـ كاشف الغطاء - از علماى برجسته و متأخّر شيعه - نيز اقرار مى‏كند:
«أميرالمؤمنين على، زمانى كه ديد رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) از اين سرا، به سراى آخرت ارتحال يافت، و ديد كه جماعتى از صحابه با او به خاطر سنّ كم و جوانى‏اش يا اينكه بعضى از قريش او را دوست نداشتند، بيعت نكردند و خليفه اوّل و دوم را نيز، مجاهدينى تلاشگر يافت... لذا با آنها بيعت نمود»4
ـ زمانى كه مردم با أبوبكر (رضي الله عنه) بيعت كردند، أبوسفيان نزد علي (رضي الله عنه) آمده و گفت: چطور با أبوبكر بيعت مى‏كنى در حالى كه تو از همه افضل هستى؟ و اظهار پشتيبانى كامل از او نمود وگفت که او به طرفداری اش مدینه را پر از سواره و پیاده میکند، تا خلافت را از دست أبوبكر (رضي الله عنه) گرفته و علي (رضي الله عنه) زمام امور را به دست بگيرد! علي (رضي الله عنه) چنين جواب مى‏دهد: « ما به سواره و پياده تو احتياجى نداريم و اگر أبوبكر را اهل و شايسته اين كار نمى‏ديديم، او را در اين امر آزاد نمى‏گذاشتيم»5

ـ علي (رضي الله عنه) در مورد عمر (رضي الله عنه) مى‏فرمايد
«للّه درّ عمر! فقد قوم الأود و داوى العمد و أقام السنة و خلف الفتنة ذهب النقى الثوب قليل العيب أصاب خيرها و سبق شرها أدى إلى اللّه طاعته و اتقاه بحقه».
«خداوند نيكيهاى عمر را پاداش دهد كه كجيها را راست نمود و بيماريها را درمان كرد و سنّت پیامبر (صلی الله علیه و سلم) را برپاداشت و فتنه‏ها و تبهكاريها را پشت سر گذاشت و در زمانش فتنه‏اى رخ نداد. پاك و كم‏عيب از دنيا رفت. نيكويى خلافت را دريافت و از شرّ آن پيشى گرفت.طاعت خدارا به جاى آورد وآنچنانكه سزاوار بود از خدا ترسيد و پرهيزگارى نمود ...»6

ـ نصربن‏مزاحم در كتاب «وقعه الصفين» كه از نهج‏البلاغه هم كهن‏تر و به حوادث تاريخى صدر اسلام نزديكتر است، از قول علي (رضي الله عنه) درباره أبوبكر و عمر (رضي الله عنه) آورده است: «و كان أفضلهم فى الإسلام كما زعمت و أنصحهم للّه و رسوله الخليفة الصديق و خليفة الفاروق و لعمرى إن مكانهما فى الإسلام لعظيم و إن المصاب بهما لجرح فى الإسلام شديد فيرحمهما اللّه و جزاهما بأحسن ما عملا». 7
«در اسلام - همانگونه كه مى‏پندارى - از همه افضل و با خدا و رسولش مخلص‏تر، أبوبكر صديق و عمر فاروق هستند و به جان خودم سوگند كه مرتبه آن دو در اسلام بزرگ است و با وفات ايشان، به اسلام صدمه شديدى رسيده است. خداوند هر دو را رحمت كند و پاداش نيك به آنها دهد»
ـ «فتولى أبوبكر تلك الأمور فيسر و سدد، و قارب فى الأمر و اقتصد، فصحبته مناصحا و أطعته فيما أطاع اللّه فيه جاهدا، فلما احتضر بعث إلى عمر فولاه سمعنا و أطعنا و ناصحنا و بايعنا و ناصحنا و تولى عمر الأمر و كان مرضى السيرة ميمون النقيبة». 8
«أبوبكر، سرپرستى امور را به دست گرفت و در جاى خود، آسانى و به جاى خود شدّت نشان داد و امور را به خوبى پيش برد و قصد درستى و راستى كرد و ميانه‏رو بود. پس با أبوبكر از راه خيرخواهى مصاحبت كردم و در آنچه خدا را فرمان مى‏بُرد، با كوشش تمام او را اطاعت نمودم. زمانى كه به حال احتضار رسيد، ولايت و حكومت را به عمر سپرد و ما بيعت كرديم و اطاعت نموده و خيرخواهى نشان داديم، و عمر زمامدارى را به عهده گرفت (و خليفه شد) در حالى كه سيرت او پسنديده و نفس او مبارك بود ...»


1- تلخيص الشافى، طوسى، ج‏2، ص‏428.
2 - كتاب الشافى، علم‏الهدى، چاپ با تلخيص، ص‏428.

3- شرح نهج‏البلاغة، إبن‏أبى‏الحديد، ج‏1، ص‏332.

4- أصل الشيعة و أصولها، كاشف الغطاء، ص‏91، چاپ دارالبحار بيروت.
5- شرح نهج‏البلاغة، إبن‏أبى‏الحديد، ج‏1، ص‏130- كتاب الشافى، علم‏الهدى، ص‏428- وقعة الصفين، نصربن مزاحم، ص‏91- حماسه حسينى، مرتضى مطهرى، ج‏3، ص‏125-124
6- نهج‏البلاغة، شرح فيض الإسلام، جزء4، كلام 219- شرح إبن‏أبى‏الحديد، ج‏3، ص‏92، جزء12- شرح إبن‏ميثم بحرانى، ج‏4، ص‏97-96- شرح صبحى صالح، ص‏350- شرح محمّد عبده، ج‏2، ص‏322- شرح فارسى، ج‏4، ص‏712- الدرةالنجفية، دنبلى و على‏نقى، ص‏257.. در بعضى از نسخ، «للّه درّ فلان» و «للّه بلاد فلان» آمده است..
7- وقعة الصفين، ص‏89- شرح نهج‏البلاغة، إبن‏ميثم بحرانى، جزء 31، ص‏488، چاپ ايران.
8- الغارات ثقفى، ج‏1، ص‏307-306- مستدرك نهج‏البلاغه، شيخ كاشف‏الغطاء، چاپ لبنان، ص‏120-119

بسمه تعالي
ان الدين عندالله الاسلام
قطعنامه
متاسفانه در اين اواخر شنيده شد كه تعدادي ا زعناصر خود باخته و ناآگاه در كابل تحت تاثير اغواگري هاي نيروهاي تبشيري قرار گرفته و دين خدا پسندانة اسلام را ترك و به دين منسوخ و تحريف شدة مسيحيت گرائيدند.
جاي تاسف از اين جهت نخواهد بود كه چند تن محدود از افراد خالي الذهن اسلام را ترك گفته و مسير درستي را كه متضمن سعادت دنيوي و اخروي آنها بود ترك نموده و به جاي آن مسيري را انتخاب نموده اند كه جز خسران و شقاوت چيزي را به بار نخواهد آورد.
زيرا روزانه بنا به اطلاعات موثق رسانه هاي غربي تعداد زيادي از آگاهان و دانشمندان غربي بعد از دريافت عيني حقيقت اسلام به آن روي مي آورند كه اين خود از نگراني هاي عمدة جوامع غربي و باعث سراسيمگي اهل كليساها گرديده و آنها را مجبور ساخته تا براي حفظ بقاي خود و منافع خويش دست به چنين اعمالي بزنند تا از جهتي بر بي عدالتي هاي اجتماعي و سود جويي هاي سياسي خويش پرده گسترانيده و از طرف ديگر با انحراف مسلمين از راه راست هدايت، عداوت شيطان منشانة خويش را نسبت به اسلام و مسلمين به اثبات برسانند
ملت مسلمان افغانسنان كه براي دفاع از اسلام و ارزشهاي ديني رنگ صفحات زرين تاريخ را با خون مليونها فرزند برومند خويش گلگون ساخته است با وجود چنين پديده هاي منفور كاملا حساس بوده و با تمام معنا از ارزشهاي اسلامي خود با جديت كامل دفاع نموده ومراتب تاثر وانزجار شديد خويش را اعلان مي نمايد
در اين راستا و در كنار ملت پرافتخار افغانستان استادان ، محصلين ، و هيات رهبري اداري دارا العلوم عالي جامع شريف هرات نيز منحيث عضوي از پيكرة اين ملت افتخار آفرين اين عمل موسسات كليسايي را به شدت محكوم نموده و خواستار موارد ذيل ميگردند:
1- مستولين دولتي و ادارات ذيربط بايد هر چه عاجلتر اقدام به مسدود نمودن آن عده از موسسات نمايند كه تحت عناوين مختلفي دست به اعمال تبشيري و تبليغات غير اسلامي ميزنند.
2- مسئولين ارگانهاي عدلي و قضايي افغانستان بايد وجيبة شرعي و قانوني خود را در مورد دعوت كننده گان به دين منسوخ شدة مسيحيت و همچنان در مورد مرتد شده گان با جديت كامل انجام داده و آن ها را مطابق دساتير دين مبين اسلام و قوانين نافذة كشور مجازات نمايند.
3- از عامة مردم به خصوص اولياي محترم جوانان خواستاريم تا در حفظ اين سرمايه عظيم الهي كه آينده دين و دنياي جامعة ما در گرو سلامت اعتقادي آن هاست كوشا باشند و از كاركردن آنها در اماكني كه باعث خلل در شخصيت ديني و اخلاقي آنان ميگردد جدا جلوگيري نمايند.
در اخير يك بار ديگر اين عمل را به شدت هر چه تمام تر محكوم نموده و حكام و مسولين دولتي را متوجه مكلفيتهاي شرعي و قانوني آنها مينماييم
اساتيد ، محصلين ، و پرسونل اداري دارالعلوم عالي جامع شريف هرات
27/3/1389

۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه
ماه جوزا هرات شاهد يكي از پر افتخار ترين حركتهاي ديني و اسلامي در طول تاريخ خود بود.
من فكر نميكنم تا به حال تا جايي كه حداقل نسل حاضر به ياد دارد حتي در مسجد جامع بزرگ هرات صد هزار نفر براي استماع قرآن گرد آمده باشد. اين ابتكار از طرف انجمن اخلاق و معرفت هرات راه اندازي شده بود. واقعا خداوند به اين فرزندان مخلص خود بركت بدهد كه نشان دادند اسلام هنوز زنده است و مردم هنوز مشتاق قرآن اند! اينها افتخار مردم افغانستان هستند و حتي جهان اسلام!
اما يك چيز مردم هرات را سخت آزرده كرد و آن هم وقتي بود كه در حين برگزاري اين همايش قرآني ، مولوي خداد رئيس شوراي علماي هرات در محفل رسمي شوراي علما، بر ضد اين حركت خداپسندانه موقف گرفت و در عوض تاييد آن را رد نمود.
البته اين هم كار خداست براي اين كه اگر مولوي خداداد نظر به شخصيت شناخته شده اي كه دارد اين حركت را تاييد ميكرد ابدا مردم از اين كار اسلامي استقبال نميكردند! چرا كه مردم از شخصيتهاي خايني مانند خداداد كه لباس اسلام به بر دارد اما تيشه به ريشه دين ميزند خسته شده اند و ديگر به آنان اعتمادي ندارند.
جالب است كه مولوي خداداد كه بدون تفنگ در ميان مردم گشت و گذار كرده نميتواند و خود نميتواند ده نفر را گرد هم آورد، اين كار بزرگ اسلامي و مردمي را رد ميكند و نميداند كه با اين كار خود در حقيقت آبروي خود و شوراي علما را ميبرد چرا كه مردم به آنان ميگويند، چه شده است كه شما از اين همه فساد و رذالتي كه به داخل خانه خود شما از همه جا بيشتر رخنه كرده ، ياد نميكنيد، و در برابر آن موقف نميگيريد، اما محفل قرآن را نا پسند ميدانيد؟ مگر نميدانيد كه اگر اخلاق و معرفت مانند شما فاسق ميبودند هرگز مردم اين قدر به سمت شان رجوع نميكرد؟
چرا مردم حرف شما را نميشنوند و براي شما اين قدر احترام ندارند؟ شما كه هم پول داريد و هم قدرت؟
من واقعا به اين جوانان معرفت افتخار ميكنم و بعد از اين برنامه دانستم كه الحمدالله اسلام ياوران حقيقي خود را دارد و الله دين را بي سرنوشت نميسازد؟ اگر شوراي علما امروزه كاري نميكند اما علماي مسلمان ما هر گز بيكار نمي نشينند!
اكنون بايد بنگريم كه هم كافران از اين كار اسلامي بزرگ نا خشنودند و هم منافقان و هم مولوي خداداد! اما بايد همه بدانند كه: چراغي را كه ايزد برفروزد هر آن كس پف كند ريشش بسوزد.
ولي ما ديديم كه مردم هرات با اشتراك بيشتر خود مشتي كوبنده بر دهان ياوه گويان زدند و ثابت ساختند كه آنان به جز از حق از هيچ دسيسه و توطئه اي پيروي نميكنند و وقت شيطان ديگر سپري شده است.
آن چه خيلي مهم است اين نكته ميباشد كه بايد علماي هرات، ديگر به اين فرد رذيل اجازه ندهند كه از شوراي علماي هرات نماينده گي كند! والله حيف هرات و علماي هرات است كه به چنين انسان كثيفي اجازه دهند مسند رياست شوراي علما را با گند خود آلوده سازد و آبروي ديگر علما را نيز از ميان ببرد.
مردم هرات ديدند كه همين خداداد بود كه در زمان رژيم كمونستي ، كمونستها را تاييد ميكرد و در زمان حكومت جهادي، جهادي شد و زمان طالبان طالب شد و حالا در حكومت صليبي كرزي دم امريكايي ها را بو ميكشد .
خداداد بايد بداند كه اگر راست ميگويد، بايد جرئت ميكرد سري به بين جماعت صد هزار نفري ميزد نه اين كه موتر ضد مرمي امريكايي سوار شود و از مردم فرار نمايد.
نكتة ديگر اين كه واقعا اين برادران معرفت، طوري كه گفته اند ثابت ساختند كه اهل اخلاق هستند، چرا كه با كمال بزرگواري به حرفهاي پوچ اين آخند دين فروش ، گوش كردند اما حتي يك كلمه هم در برابروي اظهار نكردند، درحالي كه اگر ميخواستند و يك حرف به زبان ميآوردند، اين ملت خشمگين، خداداد را ريزه ريزه ميكردند!
باور فرماييد كه من وقتي اين آخند خود فروخته را مي بينم به ياد آن جنرال انگليس كه (پاتنجر) ناميده ميشد مي افتم كه انگليسها او را براي مدتهاي زيادي در هرات در وقت جنگ هاي افغانها با انگليس به نام ملا فرستاده بودند و او مدتها در هرات براي مردم امامت نماز ميداد تا اين كه بعد از اتمام ماموريتش ، خود به مردم اعلان كرد كه من انگليس هستم و براي ماموريت در اينجا آمده بودم!
خلاصه مكر دشمنان اسلام ان شاء الله به خود شان برميگردد و ما اينك اين پيام قرآن را به همة اين باطل گرايان اعلان ميداريم كه : و قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا.
خداوند به جمعيت اصلاح و معرفت توفيق مزيد عنايت كند.

۱۳۸۹ خرداد ۲۰, پنجشنبه
چند روز قبل يعني به تاريخ 15 جوزاي (خرداد) 89 در هرات نيروي هاي اشغالگر خارجي، منطقه اي را در شمال هرات نزديك دوازه ورودي گمرك هرات، در محاصره خود گرفتند و قرار مشاهده شاهدان عيني، با حمله بالاي يكي از كانتنرهاي تجارتي مردم، يك تن از هموطنان ما را بدون اين كه باز خواستي نمايند، در حال نماز به شهادت ميرسانند و عده يي ديگر را نيز دستگير كرده و با خود ميبرند!
مردمي كه در منطقه حاضر بودند، وقتي اين برخورد وحشيانة خارجيها را مشاهده كردند، به نشانة اعتراض به كشته شدن و دستگيري همسايگان خود، دست به اعتراض زدند كه با مداخله هليكوپتر هاي جنگي و تانكها و فيرهاي هوايي بلاخره متفرق شده و خارجي ها منطقه را ترك ميكنند!
خيلي جالب است! هيچك از خبر گزاريها اين حادثة مهم را گزارش ندادند، و حتي رسانة دولتي نيز كوچكترين تبصره اي راجع به اين حادثه منتشر نساختند، فقط امنيت ملي هرات ، در كنفرانسي مطبوعاتي به خبرنگاران گفت كه هيچك از مقامات هرات، و حتي خارجيهاي مستقر در هرات از اين عمليات اطلاعي ندارند، نه اين كه اطلاع نداشته باشند يعني درجريان اين عمليات قرار ندارند كه چرا انجام شده و بالاي چه كساني انجام شده است، بلكه اينها خارجيهاي بوده اند كه از ولايت هلمند آمده و در هرات اين كار را انجام داده و دو باره هم به همانجا رفته اند!
خوب! اكنون اين سوال براي ملت افغانستان مطرح است كه وقتي كرزي دم از آشتي با مردم ميزند، وقتي دم از آزادي ميزند و وقتي گپ از گفتگو و صلح با مخالفان ميزند، براي اين گونه حركات اشغالگرانه چه جوابي براي گفتن دارد؟ اين چه گونه دولتي است كه اختيار جان و مال مردم در برابر خارجي از دستش در رفته است؟ اين چه گونه حكومتي است كه برايش جان ملتش برابر يك گوسفند هم ارزش ندارد؟ هر چند مردم منطقه ميگويند كه فرد كشته شده يكتن از تاجراني بوده است كه مصروف تجارت موتر در هرات بوده و همه او را ميشناختند، و دستگير شده گان نيز مردم عادي بوده اند، و لو كه اين افراد از جمله مخالفين دولت نيز بوده باشد بايد، به همين گونه بدون بازخواست كشته شوند و تعدادي ديگر نيز به جاي برده شوند كه هيچ كس از احوال شان با خبر نيست و از اين عمليات هيچك از مقامات داخلي نيز هيچ اطلاعي ندارند؟
اكنون از كرزي بايد پرسيد، اشغال و مداخله اگر به اين گفته نميشود، به چه گفته ميشود، دست نشانده گي اگر اين نيست پس چيست؟ به خدا صد هزار رحمت به شاه شجاع دراني! كه صريح به مردم ميگفت : من در اسارت انگليس ها هستم و در اين جنايات شان بي تقصيرم! و يكسر تكرار ميكرد كه : صد مرتبه زندان لوديانة هند، برايم از اين گونه پادشاهي بهتر است! و بلاخره ها با مجاهدين براي براندازي انگليس ها همنوا و همدست شد!
اما تاريخ تا اكنون در بارة وي قضاوت بد ميكند و او را به عنوان دست نشاند انگليس به مردم افغانستان معرفي كرده و هرگز او را از جنايت اشغال كشور توسط دشمن، تبرئه ننموده است!
اكنون با جنايات بيشماري مانند اين كه هر روزه در هر كجاي اين مملكت توسط اشغالگران انجام ميشود، نام كرزي در پيشگاه تاريخ چگونه به ثبت خواهد رسيد كه به دوستي خود با اشغالگران افتخار ميكند و با كمال بيشرمي اين گونه اعمال ددمنشانه بر ضد مردم افغانستان را توجيه و تفسير مينمايد؟!
۱۳۸۹ خرداد ۱۴, جمعه
در این مطلب قصد داریم به نشر بیانیه ای از جانب استادان و شخصیت های آکادمیک در داخل و خارج کشور بپردازیم و باز هم همجون گذشته از شما خوانندگان عزیز تقاضا داریم که با درج نظریات خود به تبیین و تشریح دیدگاه خود پرداخته و به بسط و گسترش موضوع کمک نمایید
ادامۀ اشغال کشور عزیز ما افغانستان از طرف نیروهای خارجی، استمرار جنگ، نا امنی و ویرانی، مداخلات واضح و آشکار بیرونی در امور داخلی کشور، بیداد فقر، مرض و بیکاری و وضع فلاکت بار و رو به وخامت اقتصادی و اجتماعی تا رو پود ملت مظلوم افغانستان را در چنگال خونین خود بیرحمانه میفشارد. اصرار نیروهای خارجی بر جنگ و تلاش برای رسیدن به هدف از راه زور و تفنگ، نبود مرجعیت ملی سیاسی قابل قبول برای ملت، فقدان و ضعف روحیۀ مسالمت و تفاهم بین اطراف افغانی درگیر مشکل مزمن افغانستان را بیش از بیش مشکلتر و پیچیده تر میسازد.
در چنین شرایط ناگوار تنها روزنۀ امیدی که در افق تاریک کشور می درخشد، همانا بلند شدن صدای پایان دادن هرچه عاجل این وضع نا هنجاراز طرف فرزندان مخلص کشور است که از داخل و خارج کشور به گوش میرسد.
بدون شک هر تلاش مخلصانه در جهت پایان دادن به اشغال افغانستان و برقرار صلح و امنیت در کشور حرکت مثبتی است که باید طرف تأیید قرار بگیرد.
به اعتقاد ما هر تلاش و حرکتی در جهت اعادۀ صلح و تأمین آرامش و امنیت در کشور باید بر دو اصل اساسی و مهم استوار باشد:
1- خروج هرچه زودتر نیروهای خارجی از افغانستان و پایان دادن به اشغال کشور تا مردم افغانستان بحیث شهروندان یک کشور مستقل و دارای حاکمیت ملی و تمامیت ارضی بتوانند در مورد سرنوشت خود تصمیم بگیرند.
2- رسیدن به یک تفاهم ملی سرتاسری میان همه اطراف درگیر و مؤثر افغانی برای ایجاد یک مرجعیت ملی قابل قبول برای قاطبۀ ملت افغانستان بخاطر یافتن راه حل همه جانبه به مشکل, و اجتناب از جنگ داخلی و تکرار تجارب ناکام گذشته.
به نظر ما هر کوشش و تلاش برای صلح اگر بر دو اصل ذکر شده استوار نباشد در حقیقت به معنای نادیده گرفتن واقعیتهای عینی و تجاهل عوامل و اسباب مشکل افغانستان بوده و حیثیت بیشتری غیر از یک شعار میان تهی نخواهد داشت.
درین اواخر تلاش ها برای حل مشکل کشور و ایجاد صلح از جانب اشخاص و جهتهای متعدد افغانی اعلان شده است که اجمالا طرف تقدیر و تأیید بوده و گام مثبت تلقی میشود.
کنفرانس صلحی که قرار است در کابل دایر گردد اگر قرار باشد تا کار درست و مفیدی را در راستای نجات کشور بدهد باید با جرئت و واقعبینی پایان دادن اشغال کشور و تفاهم مخلصانه بین الأفغانی را اساس کار خویش قرار بدهد. زیرا ادامۀ اشغال کشور و فقدان تفاهم و نبود مرجعیت ملی سیاسی ریشۀ تمام مشکلات کشور میباشد.
کنفرانس صلح کابل و سائر نهاد ها و تجتمعاتی که برای نجات کشور فعالیت دارند باید بخاطر دست یافتن به راهکار های مناسب، علمی و عملی پایان اشغال و تفاهم بین الأفغانی برای ایجاد مرجعیت ملی واحد برای افغانستان تلاش نمایند.
استادان و شخصیتهای اکادمیک افغانستان از ملت آگاه و بیدار افغانستان تقاضا می نمایند تا با تأیید این موقف رسالت دینی و ملی خوش را در جهت نجات کشور و تأمین صلح، امنیت و استقرار در میهن عزیز ایفاء نمایند.
همچنان ما از شخصیتهای سیاسی و با نفوذ کشور آرزومندیم تا با اخلاص و پشت سر گذاشتن منافع شخصی و گروهی برای حل مشکل افغانستان نقش شان را در پیشگاه خداوند متعال و ملت ایفاء کنند.
استادان و شخصیتهای اکادمیک افغانستان از تمام افراد مخلص، نهاد ها و شخصیتهای علمی و اکادمیک جهان خصوصا در حلقات علمی و اکادمیک اروپا و امریکا تقاضا میکنند، تا در جهت حل قضیۀ کشور افغانستان به اساس دو اصل مذکور با ما همکاری نموده, ونقش مثبت خویش را در قطع جنگ و خونریزی در افغانستان انجام بدهند، زیرا ادامۀ جنگ، قتل و کشتار در افغانستان جز تباهی برای همه جهت های درگیر فائدۀ ندارد.
و الله الموفق
۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه
لويه جرگه در تاريخ افغانستان از اهميت به سزايي برخوردار است و هميش ملت افغانستان در مواقع حساس دست به اين كار زده و بر مشكلات بزرگي چيره شده اند.
لويه جرگه هاي ملي توسط مردم افغانستان به وجود آمده است و هرگز ملت شريف افغانستان كدام جرگه اي را در وقت حضور نيروي خارجي در كشور و در تحت زعامت دستگاه دست نشاندة اشغالگر در افغانستان برگزار نکرده است.
اما اين بار آقاي كرزي نوبرش را آورده و در حالي كه خود عروسك دست نشاندة توسط خارجيها بيش نيست، و كشور توسط سي كشور خارجي اشغال گرديده و ملت افغانستان اجازه آب خوردن خود را نيز ندارد، عده ای مفت خور مسخره تر از خود را با سرمايه خارجي در مركز كشور جمع كرده و گپ از جرگه ميزند!
جالب است كه هنگام جرگه ، آتش جگره نيز در كشور شعله ور است و راكت هاي مقاومت بالاي اهالي جرگه فرمايشي كرزي فرود مي آيد و او گپ از صلح ميزند!
واضح است كه در پي اين همه رسوايي ، خود اشغالگران قرار دارند كه ميخواهند با مردم فريبي سنگر هاي جهاد و مقاومت مردمي را بشكنانند تا حكومت فاسد كرزي و حكومت افسد صليبي امريكايي – انگليسي شان چند روزي بيشتر به حيات ننگين خود ادامه دهد .
اما اين بي شرفان كور خوانده اند، فكر ميكنند افغانستان كجاست؟ اگر يك نفر هم از مردم افغانستان زنده بماند براي خارجي كافر تسليم نميشود و مقاومت را تا پاي جان ادامه خواهد داد، اين بوزنه بازي هاي كرزي به درد خود و بادارانش ميخورد، ملت شريف ما خواهان استقلال و آزادي بلاقيد و شرط خود اند و به چيزي كمتر از آن هر گز تسليم نمي شوند.
مدت زمان زيادي از اين گفته وزير دفاع انگليس در كابل نمي گذرد:
(ما براي كشوري كه در قرن سيزدهم به سرميبرد نيامده ايم كه قانون بسازيم ما براي تامين امنيت لندن در افغانستان هستيم!)
اين گفته كه از ته دل تمام اشغالگران سرزمين افغانستان و از زبان وزير دفاع انگليس بر آمد در حقيقت پس دهني محكمي بر دهان ياوه سرايان ذليلي بود كه چپ و راست ژاژ ميخواييدند كه ، كشور هاي دوست! براي دفاع و نجات مردم افغانستان و آوردن صلح و دموكراسي! به كشور ما آمده اند و هر چه مسلمانان ميگفتند كه تا به حال سابقه نداشته است كه چنين شده باشد، ما در گذشته نيز با انگليسها درگير بوديم ، آنها را خوب ميشناسيم و اكنون كه امريكا نيز بر مجموعه دشمنان ملت ما افزوده شده، باز ما ميفهميم كه آنان از ما چه ميخواهند! اما اين حرفها به گوش كس نميرفت!
ولي جالب است كه روي حرفهاي دل اين وزير احمق انگليس، توسط رسانه ها ، مانند حرفهاي آن احمق ديگر يعني بوش كه دنياي اسلام را به جنگهاي صليبي ديگر تهديد كرد، ماست مالي شد، و ديگر كسي از آن صحبتي كه ميتوانست موجب هزاران سوال از آقاي وزير انگليسي و نيز كاسه ليسان و دست نشانده گان داخلي آن در افغانستان شود، حرفي به ميان نياورد!
اما حافظه تاريخ آن قدر حساس است كه هيچ چيز را از قلم نمي اندازد و اين ماجرا نيز در آن به ثبت رسيده ماجراي كه صورت اصلي فاجعة افغانستان را به دنيا نشان ميدهد هم حالا و هم در آينده. و بلاخره اين حقيقت را به همه دنيا به اثبات ميرساند كه اين لشكر كشان ظالم چه غرضي از اين بهانه تراشيها و لشكر كشيها به سرزمينهاي مردم دارند.
جالب است بدانيم آن چه را كه اين وزير انگليسي به دهان آورد، در حقيقت، بخش كوچكي از مافي الضمير آنان است در حالي كه هر گوشه از پستوي سينة آنان به كثاف ها و گندهاي فراواني از اين دست آلوده است كه هر يك از آن ميتواند ملتي را به ماتم نشانده و با فاجعه يي سخت مبتلا سازد. ازجمله همين بهانه كه براي تجاوز و اشغال سرزمينهاي اسلامي مورد استفاده قرار ميگيرد، حالا بايد از اينان پرسان شود، چه چيزي باعث شده كه آن چه در افغانستان ميگذرد، واشنگتن و لندن را متاثر سازد! مگر مردم با واشگتن و لندن چه خصومتي دارند كه گناه ناامني افغانستان را به گردن واشگتن و لندن مي اندازند؟
خوب واضح است، چون كه واشگتن و لندن در آتش سوزي افغانستان دست مستقيم دارند، اين طبيعي است كه گاهي اين آتش دامان خود شان را نيز بگيرد! اگر اين دو كشور دست از مداخله در امور كشورهاي اسلامي بردارند واضح است كه كسي به سراغ آنان نميرود تا آنان را از خواب بپراند! از اينها مي پرسيم چرا كسي به سراغ توكيو نميرود، و يا به سراغ مثلا پكن نميرود و يا برلين را تهديد نميكند!
به هر حال اين گونه سر و صدا ها بر مبناي همان مثل قديمي است كه ميگويد: هم دزدي ميكند و هم حوالدار جيغ ميكشد.
اما مردم افغانستان اين گونه فريبها را ميشناسند و مردم دنيا نيز بسيار خوب با اين ترفند هاي شيطاني آشنايي دارند. اينان بدانند كه زماني شما در كشور هاي خود به امنيت خواهد رسيدديد كه از افغانستان و عراق و فلسطين دست تجاوز شما قطع شود و مسلمانان خود بر سرنوشت خود چيره شده باشند. در غير آن با گذشت هر روز امواج مقامت بر ضد شما در افغانستان توفنده تر و خروشان تر خواهد شد و مانند دفعات قبلي اين بار نيز مجبور خواهيد شد بالاخره دم تانرا روي كول تان گذاشته و با خفت از افغانستان خارج شويد .

بر اساس مطلب گذشته که موضوع آن در مورد فتنه انگیزی شیعه در دانشگاه هرات بود اینک متن پیام خانم همتی نماینده شیعی مذهب هرات در ولسی جرگه منتشر میکنیم.
البته که قضاوت را به عهده خود شما میسپاریم امیدواریم که قضاوت و نظر خود را در برای ما و خوانندگان یادداشت نمایید

بسمه تعالی
تعصب هاي كور و حركت هاي منافقانه سالهاست كه مردم مسلمان و مظلوم افغانستان را آماج حمله هاي كينه توزانه و نا بخردانة خود قرار داده است . عده اي فرصت طلب براي احياي هويت سياسي، اجتماعي ور شكستة خويش ازهر ابزاري ولو كذب و دروغ بهره ميجويند تا به منفعتي دست يابند.
توهين به شخصيتي همچون مولا علي (ع) آن هم در محيطي علمي و دانشگاهي اقدامي است بي سابقه و البته بسيار ناشيانه . چرا كه اتفاقا جايگاه حضرت علي(ع) در ميان تمام فرق اسلامي كاملا برجسته و شاخص بوده وعظمت و بزرگواري آن حضرت از باورهاي غير قابل ترديد همه مسلمانان است . جاي بس تعجب و تاسف است كه چگونه يك استاد دانشگاه به خود اين جرئت را ميدهد كه قلب صد ها هزار مسلمان را جريحه دار كند! استناد به روايت هاي ضعيف براي توهين به شخصيتي كه كثيري از مسلمانان به مقام عصمت او قائل هستند جرمي است نا بخشودني!
بسيار متاسفم از اين كه مسئولين كشوري كه نام جمهوري اسلامي در پيشوند آن حك گرديده اين چنين به حرمت شكنان اجازه ميدهند تا اعتقادات و باورهاي بخش عظيمي از پيكرة اين ملت را به اشكال مختلف زير سوال ببرند . درج مطالب توهين آميز در كتابهاي دانشگاهي (كه قبلا نيز سابقه داشته است) و ياتوهين به مقام شامخ مرجعيت از سوي يك سري افراد ناآگاه كه مورد سوء استفاده جريانهاي سياسي ورشكسته قرارگرفته اند ، مردم ما را به شدت متاثر ساخته است. توصيه علما و شخصيتهاي سياسي ما، خصوصا به جوانان پرشور كه در پي رويداد همچون حوادثي آشفته ميگردند ، داشتن سعة صدر و آرامش بوده است و آنان نيز بزرگوارانه قبول كرده اند و اين حداقل تقاضايي است كه مسئولين نگذارند، بيش از اين با احساسات و اعتقادات مسلمانان بازي گردد . لازم است تا ياد آور گرديم كه ما كرارا از پيامدهاي اين قبيل اتفاقات در ملاقات هاي حضوري و غير حضوري مسولين دولتي را آگاه كرده ايم . اگر مراجع امنيتي و فرهنگي تدابير خردمندانه در اين قبيل موارد از خود نشان ندهند پيامدهاي غير قابل پيش بيني ممكن است در پي داشته باشد.
به اميد روزي كه در ساية اتفاق و اتحاد مسلمانان، تمام برنامه ها و دسيسه هاي تفرقه افگنانه خنثي و نابود گردد.
دفتر ارتباطات مردمي خانم همتي
نمايندة مردم هرات در پارلمان